شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
تعرفه ها از چه کسی «حمایت» می کنند

گمان میرود که تنها گزارشی از سیاستهای اقتصادی دولتها در سراسر دنیا، دانشجویان جدی اقتصاد را وادار کند که دستهایشان را از روی یاس و ناامیدی بالا برند.
آنها احتمالا میپرسند چه ارزشی دارد که درباره تغییرات و پیشرفتهای نظریه اقتصادی بحث کنیم، در حالی که تفکر عامه مردم و سیاستهای واقعی دولتها، یقینا در ارتباط با هر چیزی که با روابط بینالمللی پیوند دارد، هنوز به آدام اسمیت نرسیدهاند، کما اینکه سیاستهای تعرفهای و تجاری کنونی، تنها به بدی سیاستهای قرون هفده و هجده نیستند، بلکه به مراتب از آنها بدترند. دلایل واقعی اعمال این تعرفهها و دیگر موانع تجاری یکسان هستند و دلایل ظاهری که در دفاع از آنها بیان میشوند نیز مثل هم هستند.
از بیش از دو قرن پیش که ثروت ملل منتشر شد، هزاران بار از تجارت آزاد دفاع شده، اما شاید این دفاع هیچگاه سادهتر و نیرومندتر از آنچه در همان کتاب آمده است، بازگو نشده باشد. اسمیت مدعای خود را کلا بر این حکم بنیادین استوار کرد: «در هر کشوری همیشه به نفع توده بزرگ افراد هست و خواهد بود که هر چه میخواهند را از کسانی که آن را با کمترین قیمت میفروشند، بخرند». اسمیت میافزاید: «این حکم آن قدر روشن و آشکار است که هر گونه سختیکشیدنی برای اثبات آن خندهدار به نظر میرسد و اگر سفسطهبازی منفعتآمیز تاجران و تولیدکنندگان، دریافت عمومی بشر را به اشتباه نینداخته بود، هیچگاه این حکم نمیتوانست زیر سوال رود».
از نظری دیگر، تجارت آزاد، یکی از وجوه تخصصی شدن کار تلقی میشد:
این اصل اساسی هر سرپرست دوراندیشی در خانواده است که هرگز نباید کوشید آنچه که ساخت آن گرانتر از خریدش در میآید را در خانه تولید کرد.
خیاط سعی نمیکند کفشهایش را خود تولید کند، بلکه آن را از کفاش میخرد. کفاش نمیکوشد که لباسهایش را خود بدوزد، بلکه خیاط را به کار میگیرد. کشاورز در ساخت هیچ یک از این دو تلاش نمیکند، بلکه پیشهورانی که نامشان برده شد را به کار میگیرد. همه آنها درمییابند که بهتر است تمام توان خود را به شیوهای که در آن نسبت به همسایگانشان مزیت دارند، به کار گیرند و مایحتاج دیگر خود را با بخشی از محصول کارشان یا به بیان دیگر، با قیمت بخشی از آن بخرند. آنچه در رهبری تمام خانوادههای خصوصی دوراندیشی به حساب میآید، به زحمت میتواند در اداره یک پادشاهی بزرگ، حماقت و نادانی باشد.
اما چه عاملی باعث شد که افراد فکر کنند آنچه در اداره هر خانواده خصوصی خردمندانه است، میتواند در رهبری یک پادشاهی بزرگ نابخردانه باشد؟ این عامل، شبکه کاملی از پندارهای باطلی بود که بشر هنوز نتوانسته راه خود را از آنها جدا کند و مهمترین آنها مغالطه بنیادینی بود که این کتاب به آن نظر دارد - یعنی تنها توجه به اثرات بلافاصله تعرفه بر گروههایی خاص و غفلت از اثرات بلندمدت آن بر کل جامعه.
یک تولیدکننده ژاکتهای پشمی در آمریکا به کنگره یا وزارتخارجه میرود و به کمیته یا مقامات مرتبط میگوید که کاهش یا حذف تعرفه بر ژاکتهای انگلیسی، فاجعهای ملی برای آنها خواهد بود. او اکنون هر کدام از ژاکتهایش را ۳۰ دلار میفروشد، اما تولیدکنندگان انگلیسی میتوانند اجناس خود را با همان کیفیت به قیمت ۲۵ دلار بفروشند؛ بنابراین به تعرفهای ۵ دلاری نیاز است تا او بتواند همچنان در کار خود باقی بماند. البته این تولیدکننده نه به خودش، بلکه به هزار مرد و زنی که در استخدام دارد و به افرادی که مخارج این مردان و زنان برایشان شغل فراهم میآورد، فکر میکند. او ادعا میکند اگر آنها را از شغلشان کنار بزنید و با این کار، باعث بیکاری و پایین آمدن قدرت خرید شوید - دو پدیدهای که در چرخههایی همواره گسترشیابنده پخش خواهند شد. اگر این تولیدکننده بتواند ثابت کند که در صورت حذف یا کاهش تعرفه، واقعا از عرصه کسبوکار بیرون رانده خواهد شد، کنگره، استدلال او علیه این اقدام را قانعکننده در نظر خواهد گرفت.
اما این پندار اشتباه از نگاه صرف به این تولیدکننده و کارگرانش یا نگاه صرف به صنعت ژاکت آمریکا ریشه میگیرد. این مغالطه از توجه تنها به نتایجی که بلافاصله دیده میشوند و از بیاعتنایی به نتایجی که دیده نمیشوند - چون از وجود آنها جلوگیری شده است - سرچشمه میگیرد.
آنهایی که برای بهرهمندی از حمایتهای تعرفهای لابی میزنند، پیوسته بحثهایی را پیش میکشند که حقیقتا صحت ندارند، اما اجازه دهید فرض کنیم که حقیقت در این مورد، دقیقا همان چیزی است که تولیدکننده ژاکت گفته است. فرض میکنیم تعرفهای ۵ دلاری لازم است تا او بتواند به کارش ادامه دهد و برای کارگرانش در ساخت ژاکت شغل فراهم آورد.
از قصد، نامساعدترین نمونه را برای حذف تعرفه انتخاب کردهایم. به بحث درباره وضع تعرفه جدید برای ایجاد صنعتی تازه نمیپردازیم، بلکه از حفظ تعرفهای صحبت میکنیم که پیش از این صنعتی را پدید آورده است و نمیتوان آن را بیآنکه آسیبی به کسی وارد آید، از میان برداشت.
این تعرفه حذف میشود. تولیدکننده از صحنه کسبوکار کنار میرود. هزار کارگر بیکار میشوند. فروشندههای خاصی که این کارگران مشتری دائمی آنها بودند، صدمه میبینند. این نتیجه بلافصلی است که دیده میشود، اما نتایجی نیز وجود دارند که هر چند پیگیریشان سختتر است، نه کمتر بیفاصلهاند و نه کمتر واقعی؛ چرا که ژاکتهای نویی که هر کدام قبلا ۳۰ دلار قیمت داشت را میتوان با ۲۵ دلار خرید. مصرفکنندگان حالا میتوانند ژاکتهایی با همان کیفیت را با پول کمتر یا ژاکتهایی بسیار بهتر را با همان پول بخرند. اگر این جنس را با همان کیفیت پیشین خریداری کنند، نه تنها ژاکت را به دست میآورند که ۵ دلار هم برایشان باقی میماند تا چیز دیگری با آن بخرند - ۵ دلاری که قبلا باقی نمیماند. این افراد با ۲۵ دلاری که برای ژاکت وارداتی میپردازند، به اشتغال در صنعت ژاکت انگلستان کمک میکنند - همان چیزی که تولیدکننده آمریکایی بیهیچ شک و تردیدی پیشبینی میکرد. این مصرفکنندگان با ۵ دلار باقیمانده به اشتغال در هر تعداد از صنایع دیگر در آمریکا کمک میکنند.
اما نتایج حذف تعرفه به همین جا ختم نمیشود. مصرفکنندگان با خرید ژاکتهای انگلیسی، آنها را به دلار مجهز میکنند تا با آن، کالاهای آمریکایی را بخرند. در حقیقت (اگر پیچیدگیهایی مانند نوسانات نرخ ارز، وام، اعتبار و ... را در نظر نگیریم) این تنها راهی است که انگلیسیها میتوانند دست آخر برای استفاده از دلارهایشان در پیش گیرند. از آنجا که ما آمریکاییها به انگلیسیها اجازه دادهایم کالاهای بیشتری را به ما بفروشند، حالا آنها میتوانند اجناس بیشتری را از ما بخرند. در حقیقت اگر قرار است که مانده دلاری آنها به طور دائم بلااستفاده نماند، سرانجام مجبور خواهند شد که از ما بیشتر خرید کنند. از این رو در نتیجه مجاز کردن ورود کالاهای بیشتر انگلیسی، باید کالاهای آمریکایی بیشتری را صادر کنیم و هر چند اکنون افراد کمتری در صنعت ژاکت آمریکا مشغول به کار هستند، اما افراد بیشتری - آن هم با کارآیی بسیار زیادتر - مثلا در کسبوکار تولید ماشین لباسشویی یا هواپیما در آمریکا شاغل خواهند بود. اشتغال در آمریکا رویهمرفته کمتر نشده، اما تولید آمریکا و انگلستان در مجموع بالاتر رفته است. نیروی کار در هر یک از این دو کشور، در عوض آنکه مجبور به انجام کارهایی باشد که به شکلی نامطلوب یا ناکارآمد صورت میدهد، بیشتر به کارهایی که آنها را به بهترین وجهی انجام میدهد، مشغول خواهد شد. مصرفکنندگان در هر دو کشور وضع بهتری دارند. آنها میتوانند آن چه میخواهند را در جایی که با قیمت کمتری به دست میآید، بخرند. ژاکت به شکل بهتری در اختیار مصرفکنندگان آمریکایی قرار خواهد گرفت و انگلیسیها نیز به نحو مناسبتری از هواپیما و ماشین لباسشویی برخوردار خواهند شد.
حال بیایید به روشی دیگر به این موضوع بنگریم و نخست تاثیر وضع تعرفه را بررسی کنیم. فرض کنید پیش از این، هیچ تعرفهای بر کالاهای بافتنی خارجی وجود نداشته و آمریکاییها به خرید ژاکتهای خارجی بدون هیچ گونه تعرفهای عادت داشتهاند و آن گاه این استدلال مطرح شده که میتوان با وضع تعرفه دلاری بر واردات ژاکت، صنعت تولید این محصول را به وجود آورد.
این استدلال تا اینجا هیچ مشکل منطقی ندارد. ممکن است به واسطه وضع این تعرفه، هزینه خرید ژاکت انگلیسی برای مصرفکننده آمریکایی آنقدر بالا رود که تولیدکنندگان خود این کشور، ساخت این محصول را سودآور بیابند، اما در این صورت، مصرفکنندگان مجبور به حمایت مالی از این صنعت میشوند. آنها عملا باید به ازای هر ژاکت آمریکایی که میخرند، ۵ دلار مالیات بپردازند که در قالب قیمتهای بالاتر توسط صنعت جدید تولید ژاکت از آنها گرفته خواهد شد.
آمریکاییهایی در این صنعت استخدام میشوند که پیش از این در آن کار نمیکردهاند. تا اینجا حرفی نیست، اما به طور خالص، افزایشی در صنایع یا میزان اشتغال این کشور به وجود نمیآید. از آنجا که مصرفکننده آمریکایی مجبور است برای ژاکتی با همان کیفیت قبل، ۵ دلار بیشتر بپردازد، به همان میزان پول کمتری برای خرید چیزهای دیگر خواهد داشت. او مجبور میشود در جایی دیگر به اندازه ۵ دلار از مخارج خود بکاهد. به خاطر اینکه ممکن است یک صنعت رشد کند یا پا به عرصه وجود بگذارد، صد صنعت دیگر باید کوچکتر شوند. برای آنکه شاید ۵۰ هزار نفر در صنعت بافت ژاکت به استخدام درآیند، در جاهای دیگر به همین میزان از تعداد کارگران کاسته خواهد شد.
اما این صنعت جدید قابلرویت خواهد بود. تعداد کارگران این صنعت، ارزش دلاری تولیدات آن در بازار و پول سرمایهگذاریشده در آن را میتوان به راحتی حساب کرد. همسایهها میتوانند کارگران تولیدکننده ژاکت را ببینند که هر روز به کارخانه میروند و برمیگردند. نتایج شروع به کار این صنعت جدید، مشهود و مستقیم است، اما کسی به این راحتی متوجه افول صد صنعت دیگر و کاهش ۵۰ هزار شغل دیگر در سایر صنایع نخواهد شد. حتی برای تیزهوشترین متخصصان آمار هم غیرممکن است که بدانند به خاطر این که مصرفکنندگان مجبور شدهاند قیمت بیشتری را برای ژاکتهایشان بپردازند، دامنه کاهش سایر مشاغل، دقیقا چقدر بوده است - دقیقا چه تعداد مرد و زن از هر صنعت خاص کنار گذاشته شدهاند و هر صنعت، چه میزان از کسبوکار خود را از دست داده است. این همه بدان خاطر است که خسارتی که در میان تمام دیگر فعالیتهای تولیدی کشور گسترده شده، برای هر یک از آنها نسبتا جزئی و کماهمیت است. هیچکس نمیتواند دریابد که هر یک از مصرفکنندگان، اگر میتوانستند این ۵ دلار اضافی را نزد خود نگه دارند، آن را دقیقا چگونه خرج میکردند؛ بنابراین احتمالا اکثریت قاطع مردم گرفتار این توهم خواهند شد که این صنعت جدید هیچ هزینهای برای ما ایجاد نمیکند.
باید به این مساله مهم اشاره کرد که وضع تعرفه جدید بر واردات ژاکت، باعث رشد دستمزدها در آمریکا نمیشود. تعرفه یقینا این امکان را برای آمریکاییها به وجود میآورد که تقریبا با سطح متوسط دستمزدهای این کشور (برای کارگرانی با مهارتهای آنها) در صنعت ژاکت مشغول به کار شوند تا اینکه مجبور به رقابت در آن صنعت، با سطح دستمزدهای انگلستان باشند، اما در اثر اعمال این تعرفه، به طور کلی هیچ افزایشی در سطح دستمزدهای آمریکا رخ نمیدهد، چون همانطور که دیدهایم، هیچ افزایش خالصی در تقاضا برای کالاها، تعداد مشاغل و بهرهوری نیروی کار به وجود نمیآید. به واقع، بهرهوری کارگران در نتیجه این تعرفه کاهش پیدا میکند.
و این نکته ما را به تاثیر واقعی دیوارهای تعرفهای میرساند. اصلا این طور نیست که منافع مشهود ناشی از تعرفه در اثر خسارتهایی که کمتر آشکارند، اما به هیچ وجه کمتر واقعی نیستند، جبران شود. در واقع نتایج حاصل از ساخت دیوارهای تعرفهای، به طور خالص، برای کشورها زیانبار هستند، چون بر خلاف آنچه در اثر قرنها تبلیغات منفعتجویانه یا سردرگمی بیطرفانه فکر میکنیم، تعرفه، سطح دستمزدها در آمریکا را کاهش میدهد.
بیایید به نحوی روشنتر ببینیم که دیوار تعرفهای چگونه این نتیجه را به بار میآورد. دیدیم که پرداخت مبلغی اضافی از سوی مصرفکنندگان بابت کالایی که بر آن تعرفه وضع شده، سبب میشود به همان اندازه پول کمتری برای خرید سایر کالاها داشته باشند. در این جا هیچ بهره خالصی برای صنعت به عنوان یک کل وجود ندارد، اما نیروی کار، سرمایه و زمین در آمریکا به خاطر این مانع ساختگی که در برابر کالاهای خارجی پدید آمده است، از آنچه که میتوانند با کارآیی بیشتری انجام دهند به آنچه به نحوی کمتر کارآ صورت میدهند، منحرف شدهاند؛ بنابراین بهرهوری متوسط نیروی کار و سرمایه در آمریکا، به خاطر اعمال این دیوار تعرفهای کمتر شده است. حال اگر از دیدگاه مصرفکننده به این مساله بنگریم، درمییابیم که او با پول خود میتواند خرید کمتری انجام دهد. از آنجا که مصرفکننده مجبور است پول بیشتری برای خرید ژاکت و دیگر کالاهای حمایتشده بپردازد، قادر به خرید مقدار کمتری از همه کالاهای دیگر خواهد بود. از این رو قدرت خرید کلی درآمد مصرفکننده کاهش یافته است. اینکه آیا اثر خالص تعرفه، پایینتر آمدن دستمزدهای پولی است یا بالاتر رفتن قیمتهای پولی، به سیاستهای پولی که دولت پی میگیرد، بستگی دارد، اما نکته واضح این است که تعرفه - هر چند شاید دستمزدها را در صنایع تحت حمایت به سطحی فراتر از آنچه قبلا بوده، برساند - رویهمرفته و با نظر به تمام مشاغل، حتما دستمزدهای واقعی را پایین میآورد - یعنی آنها را در قیاس با حالتی که تعرفه وضع نمیشد، کاهش میدهد.
تنها ذهنهایی که به خاطر تبلیغات گمراهکننده دچار آشوب شدهاند، میتوانند این نتیجهگیری را متناقض بخوانند. چه نتیجه دیگری را میتوان از سیاستی انتظار داشت که منابع سرمایهای و نیروی انسانی ما را آگاهانه و با شیوههایی با کارآیی کمتر نسبت به روشهایی که میشناسیم، به کار میگیرد؟ چه نتیجه دیگری را میتوان از ایجاد آگاهانه موانع ساختگی در برابر تجارت و حملونقل انتظار کشید؟
ساخت دیوارهای تعرفهای همان اثر پیریزی دیوارهای واقعی را به همراه میآورد. اینکه طرفداران وضع حمایتهای تعرفهای، از روی عادت از زبان جنگی استفاده میکنند، نکتهای معنادار است. آنها از «عقب راندن حمله» محصولات خارجی صحبت به میان میآورند و ابزارهایی که برای استفاده در عرصه مالی پیشنهاد میکنند، شبیه ابزارهای میدان جنگ است. موانع تعرفهای که برای پس زدن این حمله به کار گرفته میشود، به دامهای پهن شده برای تانک، سنگرها و سیمخاردارهایی شباهت دارند که برای عقب راندن حمله نیروهای نظامی خارجی یا کاستن از سرعت آن ساخته میشوند.
و به همان نحو که ارتش خارجی ناچار میشود ابزارهای گرانتری - مثل تانکهای بزرگتر، مینیابها و دستههای مهندسی برای چیدن سیمها، گذر از رودخانهها و ساخت پل - را برای گذر از این موانع به کار گیرد، تجهیزات گرانتر و کارآمدتری نیز باید برای پشت سر گذاشتن این موانع تعرفهای ساخته شوند. از سویی تلاش میکنیم با ساخت هواپیماها و کشتیهای سریعتر و کارآمدتر، جادهها و پلهای مناسبتر و لکوموتیوها و کامیونهای بهتر، هزینه حملونقل بین انگلیس و آمریکا یا کانادا و آمریکا را پایینتر بیاوریم و از سویی دیگر، این سرمایهگذاری در حملونقل کارآمد را با تعرفهای جبران میکنیم که جابهجایی کالا را به لحاظ تجاری، حتی از قبل هم سختتر میکند. حمل ژاکت را یک دلار ارزانتر میکنیم و بعد تعرفه را دو دلار بالاتر میبریم تا مانع حمل آن شویم. با کاستن از مقدار باری که میتواند به شکلی سودآور جابهجا شود، حجم سرمایهگذاری در کارآیی حملونقل را پایین میآوریم.
تعرفه را ابزاری برای سودرسانی به تولیدکننده، به بهای ضرر مصرفکننده توصیف کردهاند. طرفداران اعمال آن، تنها به منافع تولیدکنندگانی فکر میکنند که بلافاصله از عوارض خاص وضعشده سود میبرند. این افراد منافع مصرفکنندگانی که مجبور به پرداخت این مالیاتها میشوند و بدین طریق، به شکلی بلافصل آسیب میبینند را از یاد میبرند، اما اشتباه است اگر مساله تعرفهها را به نحوی در نظر آوریم که گویی نشانگر تعارض میان منافع کل تولیدکنندگان و کل مصرفکنندگان هستند. درست است که تعرفه به معنای دقیق کلمه به همه مصرفکنندگان آسیب میرساند، اما درست نیست که به معنای واقعی کلمه همه تولیدکنندگان را منتفع میسازد. بر عکس، همان طور که دیدهایم، به بهای ضرر همه تولیدکنندگان دیگر کشور و مخصوصا آنهایی که بازار صادرات بالقوه نسبتا بزرگی دارند، به تولیدکنندگان مورد حمایت کمک میکند.
شاید بتوان این نکته آخر را با مثالی اغراقآمیز شفافتر کرد. تصور کنید دیوار تعرفهایمان را چنان بلند میکنیم که به طور مطلق به عاملی منعکننده بدل میشود و هیچ گونه وارداتی، به هیچ وجه از دنیای خارج به این سو نمیآید. فرض کنید قیمت ژاکت در آمریکا در نتیجه این امر تنها ۵ دلار افزایش یابد. حال مصرفکنندگان آمریکایی، از آن رو که مجبورند ۵ دلار بیشتر برای هر ژاکت بپردازند، به طور متوسط ۵ سنت کمتر را در هر یک از صد صنعت دیگر آمریکا هزینه میکنند. (این ارقام تنها به این خاطر انتخاب شدهاند که یک اصل را نشان دهند، این که به وضوح، چیزی تحت عنوان توزیع متقارن ضرر وجود ندارد. افزون بر آن، خود صنعت تولید ژاکت، بیهیچ تردیدی به خاطر حمایتی که باز هم از صنایع دیگر به عمل میآید، آسیب خواهد دید، اما این پیچیدگیها را فعلا کنار میگذاریم.)
حال از آنجا که صنایع خارجی درمییابند که بازارشان در آمریکا به کلی برچیده شده و راه دسترسی به این بازار بسته است، هیچ درآمدی در قالب دلار به دست نمیآورند؛ بنابراین اصلا قادر به خرید هیچ یک از کالاهای آمریکایی نخواهند بود. در نتیجه، صنایع آمریکا متناسب با درصد فروشی که قبلا در خارج داشتهاند، ضرر میکنند. آنهایی که در وهله اول و بیش از همه آسیب میبینند، صنایعی هستند مثل پنبهخام، مس، ماشینهای خیاطی، ماشینآلات کشاورزی، دستگاههای تایپ، هواپیماهای تجاری و ... .
با این همه، دیوار تعرفهای بلندتری که بازدارنده نیست، همین نوع نتایج را به بار میآورد، اما صرفا با درجهای کمتر.
بنابراین اثر تعرفه عبارت است از تغییر ساختار تولید در آمریکا. تعرفه، تعداد و نوع مشاغل و اندازه نسبی یک صنعت را در مقایسه با دیگری عوض میکند و صنایعی که در آنها به طور نسبی ناکارآمد هستیم را بزرگتر و آنهایی که نسبتا در آنها کارآتریم را کوچکتر میکند؛ بنابراین تاثیر خالص تعرفه عبارت است از کاهش کارآیی در داخل مرز و نیز کشورهایی که اگر این تعرفه وضع نمیشد، تجارت بیشتری با آنها برقرار میکردیم.
با وجود کوهی از استدلالهایی که له و علیه این نکته مطرح است، تعرفه در بلندمدت ارتباطی با مساله بیکاری ندارد. (بله، تغییرات ناگهانی در تعرفه، چه به سمت بالا و چه به سمت پایین، میتواند به بیکاری موقتی بینجامد، چون تغییرات مشابهی را در ساختار تولید باعث میشود. این گونه تغییرات یکباره، حتی میتواند به رکود منجر شود.) اما تعرفه با مساله دستمزدها بیارتباط نیست و در بلندمدت همواره دستمزدهای واقعی را پایین میآورد، زیرا از کارآیی، تولید و ثروت میکاهد؛ بنابراین تمام مغالطات مهم درباره تعرفه از همان خیال غلط بنیادینی ریشه میگیرند که در این کتاب بدان پرداخته میشود. این پندارهای باطل، نتیجه نگاه صرف به اثرات بلافاصله یک نرخ تعرفه واحد بر یک گروه از تولیدکنندگان و فراموش کردن اثرات بلندمدت آن، هم بر مصرفکنندگان به عنوان یک کل و هم بر تولیدکنندگان دیگر هستند.
(از برخی خوانندهها میشنوم که میپرسند «چرا این مشکل را با حمایت تعرفهای از همه تولیدکنندگان حل نمیکنند؟» باور نادرستی که در پشت این سوال وجود دارد، آن است که این کار نمیتواند به نحوی یکسان به تولیدکنندگان کمک کند و به هیچ وجه، قادر به کمک به تولیدکنندههای داخلی که در حال حاضر از سازندگان خارجی «بهتر میفروشند»، نیست. تولیدکنندگان کارآمد، ضرورتا در نتیجه انحراف ایجادشده در قدرت خرید در اثر تعرفه، متحمل ضرر خواهند شد.)
در رابطه با موضوع تعرفهها باید یک نکته دیگر را نیز به خاطر سپرد. این نکته، همان هشداری است که در بررسی اثرات ماشینها به نظر لازم میآمد. انکار این که تعرفه به گروههای دارای منافع خاص نفع میرساند - یا حداقل میتواند برساند، فایدهای ندارد. درست است که به قیمت ضرر دیگران، به آنها سود میرساند، اما به هر حال برای آنها نافع است. اگر یک صنعت به تنهایی از این حمایت بهرهمند میشد و مالکان و کارگران آن از منافع تجارت آزادانه تمام محصولات دیگری که میخرند بهره میبردند، آن صنعت حتی به طور خالص سود میبرد. با این وجود، وقتی برای گسترش دامنه موهبت تعرفه تلاش میشود، حتی افراد درون صنایع مورد حمایت، چه تولیدکننده باشند و چه مصرفکننده، در نتیجه حمایت افراد دیگر متضرر خواهند شد و ممکن است در نهایت، حتی به طور خالص وضع بدتری نسبت به زمانی پیدا کنند که نه آنها و نه هیچ کس دیگر تحت حمایت قرار نداشت.
اما بر خلاف باور رایج در میان افرادی که با شور و شوق بسیار از تجارت آزاد دفاع میکنند، نباید امکان نفع گروههای خاص از این تعرفهها را انکار کرد. مثلا نمیتوان وانمود کرد که کاهش تعرفه به همه کمک میکند و به هیچ کس آسیب نمیرساند. درست است که کاهش تعرفه در مجموع به کشور کمک میکند، اما افرادی صدمه خواهند خورد. گروههایی که پیش از این از حمایت بالایی بهره میبردند، زیان خواهند دید. در واقع به این دلیل است که ایجاد این منافع حمایتشده، در همان وهله اول خوب نیست، اما روشنی و رکگویی در تفکر ما را وامیدارد که ببینیم و اقرار کنیم که وقتی برخی صنایع میگویند حذف تعرفه وضعشده بر محصولاتشان، آنها را از عرصه کسبوکار و کارگرانشان را (حداقل به طور موقت) از کار بیرون خواهد راند، درست میگویند و اگر این کارگران، مهارتهایی تخصصی را در خود پرورانده باشند، حتی ممکن است به طور دائم یا تا زمانی که بالاخره مهارتهایی معادل را بیاموزند، متحمل زیان شوند. در پیگیری اثرات تعرفهها باید مانند وقتی که تاثیر ماشینها را دنبال میکنیم، بکوشیم تمام اثرات اصلی و مهم وارد شده در کوتاهمدت و بلندمدت بر همه گروهها را ببینیم.
باید این نکته را به عنوان ضمیمهای بر این بخش بیفزایم که استدلالها و بحثهای مطرح شده در آن بر علیه تمام تعرفهها، از جمله عوارضی که عمدتا بابت کسب درآمد یا برای زنده نگه داشتن صنایع مورد نیاز برای جنگ اخذ میشود، نیستند و همچنین در برابر تمام استدلالهای مطرح شده در دفاع از وضع تعرفه بیان نگردیدهاند. این بحثها تنها در مقابل این مغالطه بیان شدهاند که تعرفه در مجموع «اشتغالزا است»، «دستمزدها را بالا میبرد» یا «استاندارد زندگی را در کشور حفظ میکند». تعرفه هیچ یک از این کارکردها را ندارد و تا آن جا که به دستمزدها و استانداردهای زندگی مربوط است، دقیقا عملی مخالف را انجام میدهد، اما کنکاش حول تعرفههای وضع شده جهت دستیابی به اهداف دیگر، ما را از موضوع کنونی فراتر خواهد برد.
همچنین نیازی نیست در اینجا به بررسی اثر سهمیههای وارداتی، کنترل نرخ ارز، دوجانبهگرایی و دیگر ابزارهای کاهش، منحرفسازی یا ممانعت از تجارت بینالمللی بپردازیم. این گونه ابزارها، به طور کلی، همان اثرات تعرفههای بالا یا بازدارنده و غالبا اثراتی بدتر از آنها را به همراه دارند. آنها مسائل پیچیدهتری را به بار میآورند، اما نتایج خالصشان را میتوان از طریق همین نوع استدلالی که برای موانع تعرفهای به کار بستیم، پی گرفت.
هنری هازلیت
مترجم: محسن رنجبر، نیلوفر اورعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست