سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

سخاوت


سخاوت

پسربچه‌ای وارد بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست. پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد. پسربچه پرسید:‌ «یک بستنی میوه‌ای چند است؟» پیشخدمت پاسخ داد: «۵۰ سنت». پسربچه دستش را در جیبش برد و شروع …

پسربچه‌ای وارد بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست. پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد. پسربچه پرسید:‌ «یک بستنی میوه‌ای چند است؟» پیشخدمت پاسخ داد: «۵۰ سنت». پسربچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد. بعد پرسید: «یک بستنی ساده چند است؟»

در همین حال، تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند و پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد: «۳۵ سنت»

پسر دوباره سکه‌هایش را شمرد و گفت: «لطفاً یک بستنی ساده»

پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت. پسرک نیز پس از خوردن بستنی پول را به صندوق پرداخت و رفت.

وقتی پیشخدمت بازگشت از آنچه دید شوکه شد. آنجا در کنار ظرف خالی بستنی، ۲ سکه ۵ سنتی و ۵ سکه ۱ سنتی گذاشته شده بود. برای انعام پیشخدمت!