یکشنبه, ۱۶ دی, ۱۴۰۳ / 5 January, 2025
مجله ویستا

اوضاع جامعه علمی ما و راه بهبود آن


اوضاع جامعه علمی ما و راه بهبود آن

در این اثر کوشش کرده ایم تا به اوضاع حاکم بر پژوهش ها , دانشگاه ها, همایش ها و کنفرانس ها و مراکز علمی و پژوهشی جامعه ما با نگاهی نقادانه بنگریم و برخی از عوامل ساختاری آن را شناسایی و ارزیابی کنیم

‌در این‌ اثر کوشش‌ کرده‌ایم‌ تا به‌ اوضاع‌ حاکم‌ بر پژوهش ها‌، دانشگاه ها، همایش ها و کنفرانس ها و مراکز‌ علمی‌ و پژوهشی‌ جامعه‌ ما با نگاهی نقادانه‌ بنگریم‌ و برخی‌ از عوامل‌ ساختاری آن‌ را شناسایی‌ و ارزیابی کنیم. نگارنده‌ که‌ سال‌ هاست، به‌ شکل‌ سیستماتیک به‌ پژوهش‌ پرداخته‌ تاکنون‌ سرپرستی‌ بخش‌های‌ پژوهشی‌ مختلفی‌ را در برخی‌ از سازمان ها و مراکز علمی‌ و پژوهشی‌ به‌ عهده‌ داشته‌ است‌، خلاصه‌ای‌ از برخی از یافته‌های‌ پژوهشی و تجربی خود را در این‌ زمینه‌ ارائه‌ کرده‌ است‌ تا پژوهش در کشورمان را پژوهیده ‌بررسی‌ و گزارش کرده‌ باشد.

در این اثر با طرح مسئله‌، ایجاد پرسش‌ها و زمینه‌های مولد اوضاع‌ و مشکلات‌ موجود، هم در فرآیند پژوهش و هم در سطح محافل‌ علمی‌ و پژوهشی کشورمان‌، ارائه‌ و راه‌ حل هایی مطرح خواهد شد؛ به طوری که دانشگاه ها و مراکز علمی و پژوهشی را که امروزه در سراسر دنیا به جای آموزش به تولید علم و پژوهش می پردازند، الگویی موفق برای کشورمان معرفی کنیم. الگویی که دانشگاه های معتبر و گسترده را در کشورمان معرفی می کند. سپس با گذر از سناریوهایی که پژوهش و علم در کشورمان را در سطح جذب و حذف، کم اثر می سازند، به سمت سناریوهای ایده آل پیش می رویم. به گونه ای که با اعمال آن، امید می رود که جنبشی علمی و پژوهشی در کشور شکل گیرد و ما را در زمره کشورهای مطرح جهان در تولید علم و پژوهش قرار دهد؛ امری که با کمک اینترنت جهش و شتاب فزاینده ای گرفته است.

کلید واژگان: دانشگاه معتبر، دانشگاه گسترده، تولید علم، تولید پژوهش، سناریو.

● طرح مسئله و پرسش ها

طرح مسئله ما به موقعیت واقعی و جایگاه جامعه علمی ما در جهان بر می گردد.

پرسش های ما به قرار ذیل اند:

۱) آیا در جامعه علمی ما، شناخت ها و ارزیابی ها حاصل پژوهش هاست؟

۲) چه تفاوت هایی بین پژوهش علمی در جوامعه پیشرفته با جامعه ما وجود دارد؟

۳) نقاط قوت، مشکلات و موانع پژوهش از زمان تولید تا اشاعه و بازتولید و مصرف کدام است؟

۴) چه عواملی موجب می شوند تا پژوهش در جامعه علمی ما به نتایجی که در جوامع علمی موفق به بار آوردند، نرسد؟ سناریوهای

آن کدام اند؟

● روش تحقیق و روش کار

نگارنده که سال‌ هاست، به‌ شکل‌ سیستماتیک به‌ پژوهش‌ پرداخته‌ و تاکنون‌ سرپرستی‌ بخش‌های‌ پژوهشی‌ مختلفی‌ را در برخی‌ از سازمان ها و مراکز علمی‌ و پژوهشی‌ به‌ عهده‌ داشته‌ است‌، خلاصه‌ای‌ از برخی از یافته‌های‌ پژوهشی و تجربی خود را در این‌ زمینه‌ ارائه‌ کرده‌ است‌ تا پژوهش در کشورمان را پژوهیده ‌بررسی‌ و گزارش کرده‌ باشد. با انواع روش های اسنادی و پژوهش های کلان نگر، پانل های متعدد و حتی بعضاً مطالعات موردی و نشست با کارشناسان مختلف، پژوهشی را که نتیجه ارتباط، تعمیم و امتزاج نتایج آن هاست، در قالب مقاله کنونی ارایه کرده است.

● مقدمه

برای این که بتوانیم به چالش ها و راه های برون رفت از آن ها در ایران بپردازیم، ضروری است تصویری روشن از فرآیندهای داشته باشیم که به تولید دانش و پژوهش منتهی می شود و بعد به مقایسه آن با شرایط جامعه علمی کشورمان بردازیم.

۱) فرآیند پژوهیدن‌

پیش‌ از این‌ که‌ به‌ موانع‌ پژوهش در کشور ما بپردازیم‌، ضروری‌ است‌ از محتوای‌ فرآیندی‌ آگاه‌ شویم‌ که‌ در محافل‌ معتبر علمی جهان‌ به‌ پژوهیدن‌ موسوم‌ است. در پژوهش‌های‌ علمی‌ کشورهای‌ پیشرفته‌، صورتی ‌متداول‌ است‌ که‌ حاصل‌ فرآیند پویایی‌ است‌ که‌ از آغاز پژوهش‌ تا استخراج‌ نتیجه‌گیری‌ طی‌ می‌شود. مقدمه‌، جمع‌آوری‌ اطلاعات‌، ارائه‌ فرضیات‌، جمع‌آوری‌ داده‌های‌ آماری‌، تجزیه‌ و تحلیل‌ و مقایسه ‌فرضیات‌ با آن ها و نتیجه‌گیری‌ از جمله‌ عناوین‌ کلی‌ آن‌ است‌. ولی‌ این سرفصل‌ها تنها عناوینی‌ صوری ‌نیستند، بلکه مجموعه‌ای‌ از حوزه‌ها هستند که‌ پرسش ها و مسائل‌ هر بخش‌، محقق‌ را ناگزیر می‌سازند تا به‌حوزه‌ دیگر رجوع‌ کند. هنگامی‌ که‌ نابسامانی‌ در قالب‌ تناقضی‌ یا تضادی در مشاهدات و نظ‌ریات‌ یا پرسش‌هایی‌ در ذهن‌ نقش ‌می‌بندد، محقق‌ در جهت‌ پاسخ گویی‌ به‌ آن ها نیاز به‌ کسب‌ اطلاعاتی‌ دارد که‌ طبعاً او را به‌ بخش‌ مطالعه‌ و جمع‌ آوری‌ اطلاعات‌ می‌کشاند.

در این‌ بخش‌ با نظریاتی‌ مواجه‌ می‌شود که‌ پیش‌ از این‌ در خصوص ‌موضوع‌ تحقیق مطرح شده‌ است‌، بنابراین‌ بخش‌ چارچوب نظری‌ تحقیق‌ شکل‌ می‌گیرد. برای ‌این‌ که ‌نظریات‌ کلی‌ بخش‌ چارچوب‌ نظری‌ به‌ تشریح‌ واقعیت‌ بپردازد، لازم‌ است‌ تا گزاره‌هایی‌ جزیی‌تر در قالب ‌فرضیات‌ ساخته‌ شوند. برای‌ صحت‌ یا سقم‌ فرضیاتی‌ که‌ حدس‌ زده‌ شده‌اند، ضروری‌خواهد بود تا اطلاعاتی کمی‌ و کیفی‌ در خصوص‌ جامعه آماری‌ کسب‌ شود، از این‌ رو بخش‌ جمع ‌آوری‌ اطلاعات‌ آماری ‌یا توصیفات‌ کیفی برای‌ مقایسه‌ آن‌ با فرضیات‌ پیش‌ می‌آیند. پس‌ از مقایسه‌ ضروری‌ است‌ تا تحلیلی‌ از نتایج‌ استخراج‌ شود که‌ می‌تواند کیفی‌ یا کمی‌ باشند که‌ در مورد اخیر ضریب‌ همبستگی‌ فرضیاتی‌ که ‌تایید یا ابطال شده‌اند، استنباط‌ و تحلیل می‌شود و بخش‌ تجزیه‌ و تحلیل‌های‌ آماری را می‌سازند. آن‌ گاه ‌نتایج‌ آن ها در انتهای‌ پژوهش‌ عرضه‌ خواهند شد. درحقیقت‌، در هر بخشی‌ از پژوهش‌، مسائل و پرسش‌هایی‌ پیش‌ می‌آید که‌ در جهت‌ برطرف‌ کردن‌ شان، ضرورت‌ سوق‌ یافتن تحقیق‌ به‌ بخشی‌ بعد را ایجاب می‌کند.

در حالی که، در کشورما عده‌ای‌ با مطالعه‌ و تحصیل‌ در دانشگاه ها و پژوهشگاه های‌ خارج‌ از کشور مشاهده‌ کردند که ‌کشورهای‌ پیشرفته‌ در تحقیقات‌ علمی‌ خود از شکل‌ و صورتی‌ استفاده‌ می‌کنند. بنابراین‌ به‌ این‌ نتیجه ‌رسیدند که‌ اگر دقیقاً مشابه‌ آن‌ صورت ها و الگوها را در پژوهش‌های‌ کشورمان‌ رعایت‌ کنند، به‌ پژوهش‌هایی ‌علمی‌ دست‌ می‌یایند. به‌ بیان‌ دیگر، برخی‌ از دانش‌ اندوختگان‌ کشورمان‌، بر این‌ تصورند که‌ اگر مطالبی‌ با ویژگی‌های‌ صوری‌ آن ها تحت‌ عنوان‌ پژوهش‌ علمی‌ ارائه‌ دهیم‌، به‌ همان‌ دستاوردهایی‌ در گستره‌ علم ‌خواهیم‌ رسید که‌ جوامع‌ پیشرفته‌ رسیده‌اند. غافل‌ از این‌ که‌ صورت‌ یک‌ پژوهش‌ علمی‌ نیست‌ که‌ به‌ آن ‌اعتباری‌ علمی‌ می‌بخشد، بلکه‌ آن‌ فرآیند پویایی‌ که‌ ذهن‌ محقق‌ را از گستره‌ای‌ به‌ گستره‌ دیگر سوق‌ داده‌ تا در جهت‌ یافتن‌ پاسخ هایی‌ برای‌ پرسش هایی‌ استخراج‌ شده‌، به‌ تبیین‌ دست‌ یازد، روح‌ یک‌ پژوهش‌ علمی ‌را می‌سازد و به‌ صرف‌ رعایت‌ جنبه‌های‌ صوری‌ یک‌ تحقیق‌، نمی‌توان به‌ محتوای‌ یک‌ پژوهش‌ علمی ‌رسید. این‌ درست‌ مانند آن‌ است‌ که‌ ماکتی به‌ مانند ماشین‌ بنز ساخته‌ شود، و سازنده‌ آن متوقع‌ باشد ماکت ‌کارایی‌ بنز واقعی‌ را داشته‌ باشد. باید اذعان‌ کرد که‌ هر پژوهش‌ علمی‌ می‌بایست‌ از چارچوب‌ و شکلی‌ با معیارهایی‌ علمی‌ برخوردار باشد، ولی‌ آن‌ هرگز برای‌ پدید آوردن‌ محتوای‌ یک‌ پژوهش‌ علمی‌ کافی ‌نیست (احمدی، ۱۳۸۷).

۲) فرآیندهای تولید علم

با بررسی‌ در عرصه‌ تحول‌ علوم‌ می‌توان‌ دریافت‌که‌ شناخت‌ و نظریه‌پردازی‌ در این‌ علوم‌، فرآیند رشدی‌ را طی‌ کرده‌ است‌ که‌ کلیه استراتژی‌ها، تاکتیک ها و برنامه‌ریزی ها درقالب‌ آن ها صورت‌ می‌گیرند.

هر علمی‌ در ابتدا با توصیف‌ [describe] آغاز می‌کند. شناختی‌ از طریق‌ دیدی‌ کلی‌ و بدون‌ دقت‌ که‌ عموماً نخستین‌ دیدگاه های‌ مربوط به‌ موضوع‌ مورد بررسی‌ را تشکیل‌ می‌دهد. توصیف‌ به‌ جزئیات‌ امر نمی‌پردازد، نکات‌ برجسته‌ و بدیهی‌ را که‌ در نگاه‌ نخست‌ به‌ نظر می‌رسد، ملاک‌ شناسایی‌ قرار می‌دهد، ولی‌ هنگامی‌ علمی ‌خواهد بود که‌ از روش‌ تحقیقی‌ برخوردار باشد. ولی‌ توصیف‌ از توانایی‌ تشخیص‌ علل‌، کارکردها، ساخت ها و پیش‌بینی‌ موضوع های‌ مورد بررسی‌ عاجز است‌. علوم‌ در گذشته‌ عمدتاً از چنین‌ جایگاهی‌ برخوردار بودند و متأسفانه‌ بسیاری‌ از استراتژیست های‌ ما هنوز برای‌ تجزیه‌ و تحلیل های‌ دنیای‌ امروز از آن‌ استفاده‌ می‌کنند، در حالی‌که‌ آن‌ سال هاست‌ که‌ در جوامع‌ پیشرفته‌ منسوخ‌ شده‌ است‌.

هنگامی‌ که‌ توصیف‌ علمی‌ بخواهد به‌ شناختی‌ دقیق‌تر از دیدگاه‌ کلی‌ دست‌ یابد و جزئیات‌ تفصیلی‌ متغیرها و پدیده‌ها را بررسی‌ کند به‌ مرحله‌ "تفسیر" نائل‌ می‌شود. به‌ بیان‌ دیگر، هر گاه‌ برای‌ شناخت‌ یک‌ پدیده‌ نیاز به‌ پرداخت‌ جزء به‌ جزء و مرحله‌ به‌ مرحله‌ عناصر و پدیده‌های‌ مورد بررسی‌ وجود داشته‌ باشد، بررسی ها ناگزیرند که‌ خود را به‌ مرحله‌ "تفسیر" [interpret] برسانند. تفسیر نیز ناگزیر از روش‌ علمی‌ نیست‌. عمده تحقیقات کشور ما از مرز تفسیر تجاوز نمی کنند.

برای‌ پی‌ بردن‌ به‌ علل‌، کارکردها یا ساخت های‌ پدیده‌های‌ مورد بررسی‌، شناخت‌ قادر به‌ نظریه‌سازی‌ می‌شود؛ مرحله‌ای‌ که‌ آن‌ را "تبیین‌" [explain] می‌نامند. در تبیین‌ یک‌ پدیده‌ برای‌ یافتن‌ "علل‌"، "کارکرد"ها یا "ساخت‌"های‌ آن‌ به‌ شناختی‌ دقیق‌تر و دیدگاهی‌ متفاوت‌ با آنچه‌ در نگاه‌ نخست‌ به‌ نظر می‌رسد یا بدیهی‌ به‌ نظر می‌رسد، نیاز است‌. معمولاً فرمول های ریاضی واضح ترین الگو برای تبیین اند. در چنین‌ شناختی‌ ما تنها به‌ ادامه‌ تعاریف‌ و موضوع های‌ مورد بررسی‌ نمی‌پردازیم‌، بلکه‌ به‌ بازتعریف‌ مفاهیم‌، موضوعها و پدیده‌های‌ مورد بررسی‌ اقدام‌ می‌ورزیم‌ که‌ چه‌ بسا در تضاد یا تناقض‌ با یافته‌های‌ ما در مرحله‌ توصیف‌ و تفسیر باشد. به‌ بیان‌ دیگر در بسیاری‌ از موارد، تشریح‌ و تبیین‌ علمی‌ یک‌ پدیده‌ به‌ "بازتعریف" و "بازشناسایی‌" آن‌ منجر می‌شود. معدودی‌ از تحقیقات‌ علمی‌ کشور ما به‌ چنین‌ مرحله‌ای‌ رسیده‌اند و آن ها نیز کمتر در استراتژی ها، راهبردها و برنامه‌های‌ اجرایی‌ استفاده‌ می‌شوند و بیشتر در گوشه‌ کتابخانه‌ها یا فایل ها خاک‌ می‌خورند. در حالی‌ که‌ در مراکز آکادمیک‌ و پژوهشی‌ جوامع‌ پیشرفته‌، برنامه‌ ریزی ها و استراتژی های‌ مبتنی‌ بر آن هاست‌.

تبیین های‌ علمی‌ برای‌ آن‌ که‌ عملی‌ و کاربردی‌ شوند و برای‌ آن که‌ نه‌ تنها خطوط اصلی‌، بلکه‌ حالت های‌ مختلف‌ و حتی‌ با ضریب‌ وقوع‌ پایین‌ را نیز موردنظر قرار دهند تا بتوانند آنچه‌ را که‌ در واقعیت‌ اتفاق‌ می‌افتد، "پیش‌بینی‌" کنند، از مرحله‌ "تبیین‌ علمی‌" باید به‌ مرحله‌ "تجزیه‌ و تحلیل" [analyse] علمی‌ خود را ارتقاء بخشند. عمدتاً داده ها، پارامترها و متغیرهای آماری هستند که ملاک آن محاسبه و ارزیابی قرار می گیرد. چنین ‌شناختی‌ در جوامع‌ پیشرفته‌ است‌ که‌ استراتژی ها و راهبردهای‌ علمی‌ و اجرایی‌ مبتنی‌ بر آن‌ شکل‌ می‌گیرند و سیاستگذاری ها و اولویت ها در تعامل‌ با آن ها تنظیم‌ می‌گردند. چنین‌ شناختی‌ هنگامی‌ که‌ حالت های‌ مختلف‌ را با محاسبه‌ آمیختگی‌ پیچیدگی‌ها و در هم‌ تنیدگی‌های‌ بسیار متعدد و حتی‌ به‌ دور از ذهن‌ ارزیابی‌ کرده‌ و اقدامات ‌راهبردی‌ و اجرایی‌ و تاکتیک ها را مورد به‌ مورد تغییر داده‌ و تعیین‌ نماید، به‌ "سناریوها" منتهی‌ می‌شوند. در سناریوها هیچ‌ قطعیتی‌ در کار نیست‌ و حالت های‌ مختلف‌ و حتی‌ به‌ دور از انتظار در نظر گرفته‌ شده‌ و بر اساس‌ آن ها پارامترها، متغیرها، ابزارها و تکنیک ها برای‌ در کنترل‌ گرفتن‌ و هدایت‌ آگاهانه‌شان‌ شکل‌ می‌گیرد، به‌ طوری‌ که‌ حتی‌ اگر به ‌بدترین‌ حالت ها برخورد کند، باز بتواند با گنجانیده‌ شدن‌ در سناریوهای‌ دیگر، برنامه‌ریزی ها را نه‌ طبق‌ "پیش‌بینی ‌قطعی"، بلکه‌ بر اساس‌ "پیش‌بینی‌های‌ محتمل" هدایت‌ کند. متأسفانه در کشور ما معمولاً توصیف آماری را با تجزیه و تحلیل آماری اشتباه می گیرند. در بسیاری از پایان نامه ها و پزوهش ها، بخشی به نام تجزیه و تحلیل آماری برطبق ضریب همبستگی بین متغیرها وجود دارد، اما با بررسی آن ها به وضوح می توان دریافت که آن ها هرگز به سطح تجزیه و تحلیل نمی رسند و تنها توصیفی نثرگونه از داده ها و همبستگی متغیرهای آماری و فرمول ها هستند و بس.

● پیشینه و انواع پژوهش هایی که به وضعیت پژوهش و نهادهای مولد آن در جامعه علمی کشور

در سال‏های اخیر پژوهش‏هایی در زمینه وضعیت پژوهش و شرایط مراکز تولید کننده آن و موانع و مشکلات موجود برای پژوهشگران و نهادهای علمی کشورمان صورت گرفته است. موج نخست این تولیدات، کم و بیش از یک نقیصه بارز رنج می‏بردند. آن ها بیشتر به یک درددل در حوزه پژوهش شباهت داشتند و تحقیقی بودند که در بهترین شکل آن، به متغیرهای خاص یا موردی می‏پرداختند و فاقد متغیرهای عامی بودند که از پژوهش‏ها و مراکز علمی ما استخراج شوند، از این روی نمی‏توانستند دست به نظریه‏سازی و تحلیل زنند. این موج نخست، اگر چه بسیاری از کاستی‏ها و موانع راه پژوهش را روشن می‏ساخت، اما نمی‏توانست تا سطح تجزیه و تحلیل ارتقاء یابد، چه بسا که به نظریه‏ای علمی بدل شود که بر مبنای آن پژوهش‏های دیگری صورت گرفته یا در برنامه‏ریزی‏های مراکز علمی، تغییراتی را داده و نمود یابد. موج دوم پژوهش با طرح مسئله پژوهش‏های موج اول شکل گرفت. توجه به پژوهش‏هایی که از الگوهای علمی پیروی کنند. اما این مسئله به سرعت کج‏فهمی در معیارهای پژوهش‏های علمی را با خود بدنبال داشت. به طوری که این تصور ایجاد شد که تنها صورت و الگویی مشخص است که معیارهای علمی پژوهش‏ها را نشان می‏دهد و محتوای پژوهش‏ها و مهمتر از آن، تطابق روش‏ها را با نوع و موضوع پژوهش نادیده گرفتند. این مسئله به چند سبب پدیدار شد. بسیاری از این پژوهشگران که از سن بالایی برخوردار بودند، ولی به لحاظ پژوهشی بسیار جوان بودند. ایشان مدت کوتاهی (مدت تحصیل در مقطع

فوق‏لیسان یا دکترا) را در برخی از مراکز دانشگاهی داخل یا خارج از کشور، دروسی را گذرانده بودند و همان مطالب حفظ شده در این مدت را به عنوان تنها و آخرین ملاکهای علمی پژوهش شناخته و سایر پژوهش‏ها را فاقد اعتبار علمی می‏دانستند! نتیجه آن شد که الگوی بسیار ساده و ابتدایی تحقیق، که هر کسی با گذراندن دو واحد از درس روش‏تحقیق، قادر به فراگیری آن است، به عنوان تنها الگوی علمی و آن هم الگوی نهایی، معیار قرار گرفت. الگویی که از قرون ۱۷ و ۱۸ میلادی محققانی که به عنوان اثبات‏گرایان شهرت یافتند، آن را ارایه کردند! در حالی که از آن زمان تاکنون روش‏های علمی بسیاری برحسب نوع پژوهش علمی ارایه شده که روش اثباتی تنها یکی از آنهاست و مهمتر از همه، پژوهش‏های خلاّق جدید در این عرصه‏های نوظهورند که به وقوع می‏پیوندند.

روش‏های نسبی‏گرایی یا پارادایم‏گرایی کوهن (Kuhn,۱۹۷۰:۹۴-۲۱۰)، عقلگرایی(Lakotos and Musgrave, ۱۹۷۴: ۲۱-۲۸) و ابطال‏گرایی، به خصوص عقل‏گرایی انتقادی پوپر که اکنون مطرح‏ترین روش علمی در مراکز علمی در خارج از کشور است (Poper, ۱۹۶۸:۱۱۱)، روش دیالکتیکی، در علوم به معنای عام آن (در برگیرنده کلیه علوم)، و روش‏های تاریخی (که پیش از روش اثباتی نیز وجود داشته و پس از آن هم از بین نرفته است و هنوز به عنوان یک روش علمی از آن استفاده می‏شود)، روش هرمنوتیک یا تأویل‏گرایی (Geertz,۱۹۸۳) و (بوخنسکی، ۱۳۵۴: ۱۳۲)، روش‏های تفهّمی (آرون، ۱۳۷۴: ۴۰ ـ ۴۱؛ وبر، ۱۳۶۴: ۵۴۶ ـ ۵۴۸)، پدیدارشناسی (Paul, ۱۹۷۲:۵۷-۵۹) و روش‏شناسی مردمی,۱۹۷۶: ۳۴۳-۳۴۵) (Timasheff در علوم انسانی از این جمله‏اند (بیشتر پرداختن به این مسئله به بحثی جداگانه نیاز دارد). البته بسیاری از این پژوهش‏گران در واحدهای درسی خود اسامی این‏ها را شنیده‏اند و در حافظه به خاطر سپرده‏اند، ولی هرگز روش‏های آنان را به کار نبسته‏اند، از این روی به محض سنجش پژوهشی علمی، همان مطالبی را که در دوره تز و یکی دو تحقیق دیگرشان گذرانده‏اند، به عنوان روش صحیح ملاک قرار داده و تحقیق‏های دیگر را خط می‏زنند!؟ ملاک‏هایی چون استفاده از پرسش‏نامه، آمار و ارقام و نمودارها و جداول که در روش‏های اثبات‏گرایان و تجربه‏گرایان متداول است، از این جمله‏اند. البته هیچ پرسش‏نامه (آن هم برای موضوع‏های کلانی از این دست)، آمار و نموداری به صرف خود اعتباری برای یک پژوهش نیست و تنها با توجه به نحوه ارتباط متغیرها و عوامل مورد بررسی در یک تحقیق است که آنها می‏توانند، معیارهای سنجش قرار گیرند.

● اوضاع علم و پژوهش در کشور ما

الف) کم و کیف پژوهش

پژوهش‌ می‌تواند یکی‌ از مهمترین‌ دستاوردهای‌ هر شناخت‌ علمی باشد، به‌ شرط‌ این‌ که‌ چارچوب‌ و فرآیندی‌ که‌ لازمه‌ یک‌ تحقیق‌ علمی‌ است‌ تا به‌ استنتاج‌ منتهی‌ شود، در آن‌ رعایت‌ شده‌ باشد. پژوهش‌های ‌علمی‌ به‌ هر شناختی‌ این‌ امکان‌ را می‌دهند که‌ به شکلی‌ سیستماتیک‌ موضوع‌های‌ مورد نظر را دنبال‌ کرده‌، علت‌ها، معلول ها یا کارکردها، دستاوردها و ساخت های‌ پدیده‌های‌ مورد بررسی‌ را سنجیده‌ و با تحلیلی‌ بر روی‌ آن ها به‌ نتایجی‌ مشخص‌ رسیده‌ باشند. کانالیزه‌ کردن‌ شناخت‌ در پژوهش‌ متجلی‌ می‌شود و آن‌ را از کاری‌ سلیقه‌ای‌ به‌ کاری‌ دارای‌ فرآیندی‌ با اعتبار علمی‌ بدل‌ می‌سازد (احمدی، ۱۳۸۰: ۱۱ ـ ۱۴). از این‌ رو ضروری‌ است‌ تا وضع‌ پژوهش‌ در جامعه‌ علمی‌ کشور ما در ارتباط‌ با معیارهایی‌ که‌ ملاک ‌شکل‌گیری‌ و گزینش‌ آن ها هستند بررسی‌ شده‌ و در خصوص‌ ارتباط‌ آن‌ با دانش ‌اندوزی‌ و کسب‌ شناخت‌، استنتاج‌هایی ارائه‌ شود.

۱) علاقه و تاکید بر علم‌ورزی‌

در نظام‌ ارزشی‌ ما کسب‌ دانش‌ به‌ عنوان‌ یک‌ ارزش‌ مطرح‌ است‌ و این‌ امر چه‌ در قرآن‌ و چه‌ در احادیث‌ به‌ کرات‌ توصیه‌ شده‌ است. تا چندی‌ پیش‌ علم‌ تنها به‌ موضوع هایی‌ اطلاق‌ می‌شد که ‌در مکتب‌ خانه‌ها تدریس‌ می‌شد، ولی‌ خوشبختانه اکنون‌ به‌ زمینه‌ یا مکانی‌ خاص‌ محدود نمی‌شود، و هر آنچه‌ در دانشگاه‌، حوزه‌، پژوهشگاه‌، روزنامه‌، همایش‌ها، کتب‌ و به‌ طور کلی‌، هر شناختی‌ که‌ در هر زمان‌ یا مکانی‌ کسب‌ شود، اطلاق‌ می‌گردد. این‌ روند ظرف‌ بیست‌ سال‌ گذشته‌ با شتاب‌ فزاینده‌ای‌ رو به‌ گسترش‌ است. به‌ طوری‌ که‌، اکنون‌ رفتن‌ به‌ دانشگاه‌ برای‌ اکثر جوانان ‌کشور ما یک‌ ضرورت‌ شده‌ است‌. این‌ امر جدای‌ از نواقص‌ و اشکالات‌ که‌ بر آن‌ وارد است.‌ از نقطه ‌نظری مثبت‌ بوده‌ که‌ قابل‌ چشم‌پوشی‌ نیست و آن‌ عدم‌ مقاومت‌ در کسب‌ دانش‌ و علم‌ است‌. راهی‌ که‌ در کشور ما تنها از طریق‌ اخذ مدرک‌ طی‌ می‌شود و می‌توان‌ به‌ عامه‌ مردم‌ آموخت‌ که ‌راه های‌ دیگری‌ نیز برای شناخت‌ وجود دارد که‌ کسب‌ مدرک‌ تنها یکی‌ از آن هاست‌ (احمدی، ۱۳۷۹-۸۰: ۲۰).

۲) نفس‌ اهمیت‌ به‌ پژوهش‌

بی‌شک‌ نباید دستاوردهای‌ موجود در هر جامعه‌ای‌ را به‌ مثابه‌ اصلی‌ بدیهی‌ و نتایجی‌ که‌ به‌ شکلی‌ خودکار عاید می‌شوند، پنداشت‌. چرا که‌ از یک‌ طرف‌، نگاه‌ به‌ تاریخ‌ ما را از چنین‌ استنتاجی‌ نهی‌ می‌کند و از ط‌رف‌ دیگر، آینده‌ به‌ ما پند می‌دهد که‌ مبادا پس‌ از برباد رفتن‌ موجودی‌ها، بر اهمیت‌ آن ها چشم‌ گشود.

در جامعه‌ ما بی‌شک‌ اهمیت‌ دادن‌ به‌ پژوهش‌، چه‌ در سط‌ح‌ عامه‌ و چه‌ در سط‌ح‌ مسئولین‌، به‌ عنوان‌ یک‌ ارزش‌ مطرح‌ است‌. این‌ دستاورد آسان‌ به‌ چنگ‌ نیامده‌ است‌، و زمانی‌ که‌ از آن‌ به‌ عنوان‌ موضوعی‌ ناشناخته‌ یاد می‌شد، اکنون‌ به‌ عنوان‌ هدفی‌ دست‌ یافتنی‌ و ممکن‌ و ارزشی‌ که‌ در اولویت‌ قرار دارد شناخته‌ می‌شود. نفس‌ چنین‌ ارزشی‌، نفس‌ شناخت را مقدور می‌سازد، ولو این که‌ از نظ‌ر کمی‌ و کیفی به‌ سبب‌ موانع‌ موجود در تنگنا قرار گیرد. به‌ تحقیق که‌ در هر دوره‌ای‌ شناخت‌ خلاقه‌ با رقبایی‌ مواجه‌ بوده‌ است‌ که‌ همپای‌ آن‌ نبوده‌اند، ولی‌ آنچه‌ در مقایسه‌ با این‌ رقبای‌ زودگذر و فصلی‌ باقی‌ مانده‌ است‌، شناخت‌ خلاقه‌ای‌ است‌ که‌ همچنان زنده‌ است‌. با نگاه‌ به‌ جمهوریت‌ افلاطون‌، سنجش‌ خرد ناب‌ کانت‌، اخلاق‌ اسپینوزا، پدیدارشناسی‌ روح‌ هگل‌ و ... می‌توان‌ این‌ واقعیت‌ را دریافت‌. پژوهش‌های‌ خلاقه‌ نیز می‌توانند یکی از اقسام‌ شناخت‌ خلاقانه‌ باشند که‌ چه‌ بسا تاثیر خود را بر جامعه‌ در افق بلندتری‌ نمایان‌ سازند. باید توجه‌ کرد که‌ پژوهش‌ با وجود مشروعیت یافتن‌ در جامعه‌ ما با موانعی‌ جدی‌ روبرو است که‌ ضروری‌ است ابتدا شناخته‌ شده و سپس‌ برطرف‌ گردند.

۳) صورت‌ یا محتوی‌

در الگوی‌ متداول‌ پژوهش‌های‌ معتبر جامعه‌ علمی‌ ما، تعدادی‌ جعبه‌ با عناوین‌ مقدمه‌، فرضیات‌، تجزیه و تحلیل‌ و غیره‌ در نظ‌ر گرفته‌ می‌شود که‌ باید پر شوند و سپس‌ به‌ هم‌ چسب‌ زده‌ شوند !حال اگر این‌ جعبه‌ها چندان‌ به‌ هم‌ مرتبط نبودند مهم‌ نیست‌ و به‌ پژوهشگر مربوط‌ می‌شود، آنچه‌ مهم ‌است‌ صورت‌ یک‌ پژوهش علمی‌ است‌ که‌ رعایت‌ شده‌ باشد! این‌ پدیده‌ هنگامی به‌ معضلی‌ جدی‌ تر بدل ‌شد که‌ دانشجویان‌ دریافتند اساتیدشان‌ پایان‌ نامه‌های‌ آنان‌ را نمی‌خوانند و از این‌ روی بخش‌های‌ مهمی ‌چون‌ داده‌های‌ آماری‌ و نمودارهای‌ استخراجی‌ آن‌ را برحسب‌ زیبایی‌ اشکال‌ نمودارهای‌ ترسیمی‌ برمی‌گزینند!؟ متاسفانه‌ در حال‌ حاضر، مقدار متنابهی‌ از بودجه‌هایی‌ که‌ در کشور به‌ کار پژوهش‌ اختصاص ‌می‌یابد، به‌ این نوع‌ از پژوهش‌ها منتهی‌ می‌شود (همانجا، ۴۷).

۴) تحلیل‌ یا توصیف‌

چنان‌ که‌ گذشت‌ یکی‌ از بخش‌های‌ کلیدی‌ پژوهش‌، تجزیه‌ و تحلیلی است‌ که‌ در انتهای‌ پژوهش‌ و پیش‌ از نتیجه ‌گیری استخراج‌ می‌شود. در این‌ قسمت‌ کلیه‌ متغیرها و عوامل‌ مورد ارزیابی‌ قرار گرفته‌ در ارتباط‌ با یکدیگر سنجیده‌ شده‌ و تغییر در هر یک‌ از آن ها، دامنه‌ تغییرات‌ در سایر تغیرها و عوامل‌ را محک‌ می‌زند. در حالی‌ که‌ در اکثر پژوهش‌های‌ کشور ما تجزیه‌ و تحلیل‌ با توصیف‌ اشتباه‌ گرفته‌ می‌شود. در بخشی‌ از پژوهش‌ سرفصلی‌ با عنوان‌ تجزیه‌ و تحلیل‌ گنجانده‌ می‌شود، ولی‌ هنگامی‌ که‌ به‌ مطالعه‌ آن‌ می‌پردازید، درمی‌یابید که‌ تنها توصیفی از داده‌ هاست‌. گاه‌ این‌ توصیف‌ آن‌ قدر سطحی‌ است‌ که‌ به‌ همانگویی‌ تقلیل ‌می‌یابد. عمدتاً در رساله‌های‌ دوران‌ فوق‌ لیسانس‌ و دکترا این‌ پژوهش‌ها با مشکلات‌ کمتری‌ نیز روبرو می‌شوند، چرا که‌ مطلب‌ خاصی‌ را بررسی‌ نکرده‌اند تا صحت‌ و سقم‌شان‌ محک‌ زده‌ شود، بلکه‌ تنها همان ‌چیزی‌ را که‌ مفروض‌ گرفته‌اند با واژه‌ هایی‌ مشابه‌ دوباره‌ گویی‌ کرده‌اند!

۵) گزینش‌ برحسب‌ طراح‌ به‌ جای‌ طرح‌

اکنون‌ بسیاری‌ از پژوهش‌هایی‌ که‌ در مراکز معتبر علمی‌ در کشور مط‌رح‌ می‌شوند، بسته‌ به‌ این‌ که‌ طراح‌ در گذشته‌ یا حال‌ از چه‌ سمتی‌ برخوردار بوده‌ و هست‌، موردپسند قرار می‌گیرند یا رد می‌شوند. به‌ بیان‌ دیگر، این‌ ط‌رح‌ نیست‌ که‌ مورد قضاوت‌ هیئت‌ علمی‌ قرار می‌گیرد، بلکه‌ طراح‌ است‌ که‌ سنجیده‌ می‌شود. نمونه ‌بارز آن را در گزینش‌ کتاب‌ برتر سال‌ می‌توان‌ دید که‌ گاه‌ کتابی‌ که‌ حتی‌ ویرایش‌ نشده‌ بود، به‌ عنوان‌ کتاب ‌سال‌ معرفی‌ می‌شد. به‌ نظر می‌رسد که‌ بسیاری‌ از مطالب‌ حول‌ و حوش‌ موضوع‌ پژوهش‌ بیش‌ از متن‌ آن ‌مدنظر قرار می‌گیرد. از این‌ رو، محتوای اثر مورد کنکاش‌ قرار نمی‌گیرد تا مشخص شود که‌ آیا عرضه‌ کننده ‌شناختی‌ نوین‌ هست‌ یا خیر (احمدی، ۱۳۸۳).

۶) پرداختن‌ به‌ حاشیه‌

در کشور ما شمار قابل‌ ملاحظه‌ای‌ از تحقیق‌هایی‌ تولید می‌شوند که‌ ملاک‌ سنجش‌ آن ها، نه‌ فرآیند علمی طی‌ شده‌ در پژوهش‌ است‌ و نه‌ تطابق‌ نظریات‌ با مشاهدات‌ و آزمون ها، بلکه‌ میزان‌، مواردی‌ است‌ که‌ در حاشیه‌ آن‌ گنجانیده‌ شده‌ است. ابیات‌ شاعران‌ یا ضرب ‌المثل ها و روایات‌ گذشتگان‌، مواردی‌ است‌ که‌ در حاشیه‌ یک‌ پژوهش‌ می‌تواند مطرح‌ باشد، ولی‌ اکنون‌ در کشور ما آن‌ چنان‌ در مرکز اولویت‌ قرار گرفته‌اند که ‌در بسیاری‌ از دفاعیات‌ پایان‌نامه‌ها شنیده‌ می‌شود که‌ یکی‌ از موارد نقص‌ برخی پژوهش ها، عدم‌ بهرمندی ‌از ابیات‌ یا روایات‌ است. مطا‌لبی‌ که‌ به‌ صرف خود می‌تواند ملاک‌ هر چیزی‌ باشد، مگر پژوهش علمی‌. پژوهش‌ها چون‌ در این‌ راستا قرار می‌گیرند، هزینه‌ شان‌ صرف‌ می‌شود، ولی‌ دستاوردی‌ عاید نمی‌شود و گاه‌ نتایجی‌ بدتر از هنگامی‌ پدید می‌آید که‌ اصلاً تحقیقی‌ صورت‌ نگرفته‌ باشد.

۷) پرداختن‌ به‌ انگیزه‌ به‌ جای‌ محتوی‌

برخی از پژوهش‌هایی‌ که‌ بیشتر در سطح‌ ادارات‌، همایش‌ها و کنفرانس ها در کشور ما ارائه‌ می‌شوند، آثاری ‌هستند که‌ ملاک‌ برگزیدن‌ آن ها محتوای‌ شان نبوده‌ است‌، بلکه‌ انگیزه‌ محقق‌، عامل‌ اصلی‌ بشمار می‌رفته ‌است. آثاری‌ که‌ با جریان های‌ فکری‌ جامعه‌ و واژه‌هایی‌ به‌ روز آن‌ تطابق‌ کند، نیاز به ملاک‌ طی‌ فرآیند علمی ‌ندارند، بلکه کافی‌ است‌ با شکلی‌ صوری‌ به‌ مطالب‌ مورد پسند داوران‌ پرداخته‌ باشد. در حالی‌ که‌ در نهادها و سمینارهایی‌ که‌ جوایز و برگزیدگانشان‌ از اعتباری‌ جهانی‌ برخوردارند، به‌ فرآیندی‌ می‌پردازند که‌ محقق‌ در جهت‌ اثبات‌ یا ابطال‌ مطالب‌ عرضه‌ شده‌ بدان‌ پرداخته‌ است‌ و تا چه‌ حد توانسته‌ به‌ تطابقی‌ بین ‌بخش های‌ نظری‌ با مشاهدات‌ و آزمون ها دست‌ یازد، جدای‌ از آن‌ها انگیزه‌ آن‌ چه‌ بوده‌ است. پژوهش با چنین‌ وضعیتی‌ در کشور نه‌ تنها سرمنشاء تحول‌ و توسعه‌ نمی‌شود، بلکه‌ خود به‌ سان‌ معضلی ‌مضاعف‌ مقدار قابل‌ ملاحظه‌ای‌ از بودجه‌ کشور را به‌ خود جذب‌ کرده‌ بدون آن‌ که‌ دستاوردی‌ موردنظر را تامین‌ کند.

ب) دانشگاه‌ها و مراکز آموزش‌ عالی

‌در سده‏های گذشته، جوامع پیشرفته با تشکیل مراکزی در قالب دانشگاهها گام‏هایی بلند و موفق در تولید شناخت خلاّق و اشاعه و گسترش و استفاده آن توسط دانش پژوهشان برداشته‏اند. یکی از عوامل مهم در تحول، توسعه و اعتلای جایگاه علم در آن جوامع، مراکز دانشگاهی و آموزش عالی شناخته شده‏اند(صالحی، ۷۸). در کشور ما نیز به تقلید از تجارب پیشرفته، مراکزی با همان ویژگی‏ها تأسیس شدند، به امید آن که همان دستاوردها عاید شود. بنابراین ضروری خواهد تا بررسی‏ای بر عملکرد دانشگاههای کشورمان داشته باشیم.

۱) اهمیت علم اندوزی و رفتن به دانشگاه

در سده‌های‌ گذشته‌، جوامع‌ پیشرفته‌ با تشکیل‌ مراکزی‌ در قالب‌ دانشگاه ها گام‌هایی‌ بلند و موفق‌ در تولید شناخت‌ خلاق‌ و اشاعه‌ و گسترش‌ و استفاده‌ آن‌ توسط‌ دانش‌ پژوهشان‌ برداشته‌اند. یکی‌ از عوامل‌ مهم‌ در تحول‌، توسعه‌ و اعتلای‌ جایگاه‌ علم‌ در آن‌ جوامع‌، مراکز دانشگاهی‌ و آموزش‌ عالی‌ شناخته‌ شده‌اند. در کشور ما نیز به‌ تقلید از تجارب‌ پیشرفته‌، مراکزی‌ با همان‌ ویژگی‌ها تاسیس‌ شدند، به‌ امید آن‌ که‌ همان ‌دستاوردها عاید شود. بنابراین‌ ضروری‌ خواهد تا بررسی‌ای‌ بر عملکرد دانشگاههای‌ کشورمان‌ داشته ‌باشیم. تمایل‌ روز افزون‌ به‌ تحصیل‌ در دانشگاهها اکنون‌ دیگر رفتن‌ به‌ دانشگاه‌ و کسب‌ تحصیل‌ در آن‌ به‌ اصلی‌ترین‌ هدف‌ هر جوان‌ در کشور ما تبدیل‌ شده‌ است.‌ حال‌ کمتر کسی است‌ که‌، حتی‌ اگر درصدد تحصیل‌ تا مدارج‌ عالی‌تر علمی‌ نباشد و کار در بازار را بپسندد، باز ضرورت‌ رفتن‌ به‌ دانشگاه‌ را در خود احساس‌ نکند.

در ابتدای‌ آشنایی‌ جامعه‌ ما با پدیده ‌نوظهور دانشگاه‌، ورود و تحصیل‌ در دانشگاه ها نوعی‌ غرب‌زدگی‌ به‌ شمار می‌رفت‌ و برخی‌ از خانواده‌ها، فرزندان‌ خود، به‌ خصوص‌ دختران‌ خویش‌ را از رفتن‌ به‌ آن‌ منع‌ می‌کردند. در حالی‌ که‌ اکنون‌، نه‌ تنها ورود و تحصیل‌ در دانشگاه‌ از صورت‌ نوعی‌ ناهنجاری‌ خارج‌ شده‌ است‌، بلکه‌ به‌ شکل‌ هدفی‌ مهم‌ مطرح‌ شده ‌است.‌ این‌ میل‌ ورود به‌ دانشگاه‌ جدای‌ از انتقادات‌ و ایراداتی‌ که‌ بر آن‌ وارد است‌، همچون‌ مدرک‌گرایی‌، فشار روانی‌ شدید به‌ جوانان‌، تک‌ خطی‌ شدن‌ اهداف‌ برای‌ جوانان‌، بالا رفتن‌ سطح‌ انتظار افراد بدون ‌افزایش‌ سطح‌ زندگی‌ و نظایر آن‌، از فوایدی‌ نیز برخوردار است‌.

دستاوردهایی‌ که‌ در صورت‌ توجه‌ به ‌محتوی‌ آن‌ می‌توان انتظار داشت‌ که‌ در حین‌ تحصیل به‌ بار بنشیند. محیط‌ دانشگاه ها امکان‌ عرضه‌ و شنیدن‌ دیدگاه های‌ جدیدی‌ را برای‌ دانشجو فراهم‌ می‌آورد که پیش‌ از آن‌ برایش‌ ناشناخته‌ بود. میزانی‌ از این‌ آموخته‌ها به‌ دروس‌ ‌، محیط‌ دانشجویی‌ و چند صدایی‌، آموخته‌های‌ کتابخانه ‌و حتی‌ زندگی‌ در خوابگاه‌، کسب‌ کرده مرتبط‌ است. کارکردهایی‌ که‌ در صورت‌ توجه‌ به محتوای تدریس‌ و آزمون‌، انتظار افزایش‌شان‌ دور از دسترس‌ نیست.‌

۲) نحوه‌ آموزش‌ در دانشگاه ها

دانشگاه های‌ ما به‌ مانند دانشگاه های‌ خارج‌ تاسیس شده‌اند. با ساختمان ها، مقررات‌، اساتید، دانشجویان ‌و روابط‌ استاد ـ دانشجویی‌ و بستر آزمونی‌ تقریباً به‌ مانند جوامع‌ پیشرفته‌، اما به چه‌ جهت‌ دستاوردهای ‌دانشگاه های‌ جوامع‌ فوق‌ را نداشته‌اند و چرا به‌ جای‌ تولید اندیشه‌ و خلق‌ شناخت‌ به‌ ترجمه‌ و تکرار طوطی ‌وار آن‌ تقلیل‌ یافته‌اند؟ پس‌ از گذشت‌ ده ها سال‌ از تاسیس‌ مراکز ما در گستره‌ علوم‌ انسانی‌، حتی ‌یک‌ نظ‌ریه ‌پرداز بنیادی‌ نداشته‌ایم. در سطح علوم‌ پایه‌ نیز تنها یک‌ نظریه‌ بنیادی‌ مطرح‌ شده‌ که‌ توسط‌ پروفسور حسابی‌ ارائه‌ شده‌ است‌ که‌ ایشان‌ نیز در نظام‌ آموزشی‌ و دانشگاه های‌ ما تحصیل‌ نکردند. این ‌بدان‌ معنی‌ است‌ که‌ نظام‌ دانشگاهی‌ ما ماکتی‌ است مشابه نمونه غربی‌ خود و کارایی‌ و بهره‌وری‌ آن‌ با موانعی جدی‌ روبروست‌!

بینش‌ اساتید و باور آن ها در خصوص‌ دانشجویان‌ می‌بایست‌ به درستی‌ و دقت‌ مورد سنجش‌ و نقد قرار گیرد. در دانشگاه های‌ ما مطالبی‌ عرضه‌ می‌شود که‌ توسط‌ دانشجویان‌ جمع‌آوری‌ شده‌ و برای‌ امتحان‌ به‌حافظه‌ سپرده‌ می‌شود. آن گاه‌ اساتید از مطالب‌ به‌ خاطر سپرده‌ شده‌ آزمونی فراهم‌ می‌آورند و نمراتی‌ را به ‌دانشجویان‌ می‌دهند تا ملاک‌ کارایی‌ آن ها باشد. آیا میزان‌ به‌ خاطر سپردن‌، ملاک‌ کارایی‌ دانشجویان‌ است‌؟ اگر ما نیاز به‌ ضبط‌ مطالب‌ داشتیم‌، بهتر نبود تعدادی‌ ضبط‌ صورت‌ و نوار تهیه‌ کرده‌ و مطالب‌ را به‌ دقت‌ در آن ها حفظ‌ می‌کردیم‌ یا اکنون‌ که‌ علوم‌ رایانه‌ای‌ پا به‌ عرصه‌ گذارده‌ در قالب‌ آن ها اندوخته‌هایی‌ را ذخیره ‌می‌کردیم‌؟ ما هنگامی‌ که‌ بینش‌ خود را تغییر دهیم‌ تا به‌ جای‌ به‌ حافظه ‌سپاری‌ مطالب‌، در جهت‌ تولید اندیشه‌ و شناخت‌ در دانشگاه ها گام‌ برداریم‌، آن گاه‌ می‌توانیم‌ انتظار داشته‌ باشیم‌ که‌ کارایی‌ دانشگاه های‌ ما به‌ حد دانشگاه های‌ پیشرفته‌ جهان‌ ارتقاء یابد. ما می‌بایست‌ به‌ هیچ‌وجه‌ مطالب‌ عرضه‌ شده‌ را از دانشجویان ‌نطلبیم‌، بلکه‌ باید ببینیم‌ با اندوخته‌هایی‌ که‌ در اختیارشان‌ قرار داده‌ایم‌، چه‌ میزان‌ تولید فکر کرده‌ و چه ‌دیدگاه ها و نتایج‌ و حتی‌ پرسش‌ها و طرح‌ مسائل‌ جدیدی‌ را ارائه‌ می‌کنند، در این‌ مسیر است‌ که‌ امکان ‌طرح‌ و ارائه‌ و گسترش‌ شناختی‌ نوین‌ و دانشی‌ پویا در دانشگاه های ما فراهم می‌آید,۱۹۹۹) Sadri. M). این در حالی است که نظام آموزش عالی در جهان نیز به وضع کنونی خود بسنده نکرده است و اکنون با طرح چالش های اساسی خود مدام در حال تصحیح و تکمیل اهداف و روش های خود است (دفتر مطالعات‌ و برنامه ریزی فرهنگی‌ و اجتماعی‌، ۱۳۷۹).

۳) معیارهای جدید مراکز آموزش‌ عالی در ایران و جهان‌

در حالی که در دانشگاه های معتبر دنیا به جای آموزش، روش های تولید علم به دانش آموختگان ارایه می شود (Haskins,۱۹۵۷) و سخن از دانشگاه "دانش محور" است، امروزه گامی پیشتر نیز رفته اند و از صحبت از دانشگاه ها "پژوهش محور" فراتر رفته (Altcach,۱۹۹۸) و آن را با ضوابط و شرایط جدید به وجود آورده اند. در بسیاری از دانشگاه های معتبر دنیا برای مقاطع دکترا و فوق دکترا چه بسا به صرف تحقیق اکتفاء کنند و با پژوهش های ارزنده دانشجویان، بدان ها مدارک معتبر رشته های مختلف را بدهند. در حالی که ما دقیقاً در مسیر عکس حرکت می کنیم و نه تنها روش های "آموزش محور" خود را در دانشگاه ها و پژوهشگاه ها رها نکرده ایم، بلکه دانشگاهی با عنوان پیام نور تأسیس کرده ایم، که نمونه ای بارز از به بیراهه رفتن، نظام آموزشی هر کشوری می تواند باشد. انگار دانشگاه مقطعی متفاوت با دبیرستان نیست و تداوم آن با آموزش درس هایی جدید همراه است! روش تستی آزمون هایش نیز نمونه ای دیگر از معیارهای سطحی تحصیل در این دانشگاه ها است.‌

۴) آموزش راه دور و از طریق اینترنت

یکی از راه های جدید آموزش، آموزش از راه دور یا آموزش به کمک شبکه و اینترنت است. دست اندرکاران آن عرصه معتقدند که اینترنت توفانی از ابتکارات در حوزه آموزش را برانگیخته است. در حالی که برنامه نویسان حرفه ای نقش مربیان را بازی می کنند، ارتباط و آموزش میلیون ها نفر در داخل خانه و از طریق شبکه فراهم شده است. حتی دولت ها با بخش خصوصی و گروه های تعلیم و تربیت ارتباط برقرار کرده اند تا ابتکارات جدید این حوزه را تأمین مالی و تشویق کنند. الیس بویسجولی که مدیر اسکول نت (مدرسه اینترنتی) کانادا است، عقیده دارد: «این یک تحول فرهنگی است؛ تحولی که زمان می برد... طرح های کنونی در واقع بخشی از یک هدف بزرگتر است؛ ایجاد فرهنگی برای آموزش از گهواره تا گور.» (فین، ۳۷۰: ۱۳-۱۴).

در این میان دانشگاه های مجازی در معتبرترین دانشگاه های جهان سال هاست که تأسیس شده اند، اما متأسفانه در کشور ما هیچ توجه جدی ای که به آن ها نشده که هیچ، حتی مدارک آن ها را قبول نیز ندارند؛ فرضاً کسی که از دانشگاه های هاروارد و کمبریج، مدرک دانشگاهی گرفته باشند، مورد تأیید وزارت علوم ایران نیست!! در حالی که دانشگاه های مختلف ایران حتی در زمره ۲۰۰۰ دانشگاه معتبر دنیا و ۱۰۰۰ دانشگاه معتبر آسیا نیز قرار ندارد-در حالی که در ایران حتی برای دبیرستان ها دروسی مجازی گذاشته اند- من نمی دانم کسانی که چنین معیارهایی را برای ارزشیابی تحصیلی در وزارت علوم ایران گذاشته اند، از چه دانشی برخوردارند و اصلاً وقتی اسم دانشگاه کلمبیا و آکسفورد را می شنوند، می دانند از چه سخن می گویند که مدارک دانشگاه های آزاد و پیام نور را تأیید می کنند و این دانشگاه ها را نه! انسان حتی نمی تواند چنین معیارهایی در کشورمان را در خارج تعریف کند، چون نمی توانند هضم کنند که چگونه یک محقق و استاد دانشگاه به شکلی جدّی به چنین چیزهایی باور داشته باشد، و آن را نوعی لطیفه دانشگاهی می پندارند!

۵) دانشگاه های انبوه و نخبه گرا یا دانشگاه های گسترده و معتبر

امروزه برخی دو نوع دانشگاه را با توجه به ویژگی ها، اهداف، کارکرد و دستاوردهای شان از هم تفکیک می کنند، یکی دانشگاه انبوه و دیگری دانشگاه نخبه گرا (دفتر مطالعات و...، ۱۳۸۱: ۱-۱۴). جدای از نواقصی که از چنان تفکیکی ناشی می شود، به چشم می خورد و می تواند دو قشر و طبقه اجتماعی را از هم متمایز سازد و خود نوعی تبعیض به شمار آید. نگارنده دو طبقه بندی دیگر را برحسب شرایط دانشگاه های کشورمان پیشنهاد می دهد و آن دانشگاه های معتبر و دانشگاه های گسترده است. در دانشگاه های گسترده که افزایش کمّی آن ها در سال های اخیر را شاهد بودیم، در آن ها هدف آموزش افراد و همین طور افزایش سطح عمومی دانش در جامعه و نیروهای نیمه ماهر و کم و بیش متخصص است؛ همچون دانشگاه های آزاد و پیام نور. اما در دانشگاه های معتبر ما باید هدف تولید دانش و پزوهش به معنای واقعی آن ها را با ارایه نیروهای متخصص و کارشناس دنبال کنیم؛ همچون دانشگاه های تهران، صنعتی شریف و صنعتی اصفهان. نکته مهم این است که امروز متأسفانه بین دانش آموختگان دانشگاه های مختلف کشور چنین تمایزی وجود ندارد و همه شان به یک میزان مورد تأیید وزارت علوم اند.

● همایش‌ها و کنفرانس‌های‌ علمی

پس از شکل‏گیری و طرح پژوهش‏ها، یکی از راههایی که برای اشاعه، تبادل نظر و نقد و تحلیل آنها وجود دارد، ارایه آن ها در همایش‏ها و کنفرانس‏های علمی است. عمدتا مقالاتی که در این گونه نشست‏ها عرضه می‏شوند، حاصل پژوهش‏های مختلف است.

‌۱) امکان ارائه در همایش ها و کنفرانس ها

پس‌ از شکل‌گیری‌ و طرح‌ پژوهش‌ها، یکی‌ از راه هایی‌ که‌ برای‌ اشاعه‌، تبادل‌ نظر و نقد و تحلیل‌ شان وجود دارد، ارائه‌ آن ها در همایش‌ها و کنفرانس‌های‌ علمی‌ است.‌ عمدتاً مقالاتی‌ که‌ در این‌ گونه‌ نشست‌ها عرضه ‌می‌شوند، حاصل‌ پژوهش‌های‌ مختلف‌ است.‌ طرح‌ نظریات‌ جدید زمانی‌ در کشور ما کمتر همایش‌ علمی‌ برگزار می‌شد. همان‌ اندک‌ آثار خلاقه‌ نیز فرصت‌ ارائه‌ نمی‌یافت‌ و چه‌ بسا گوشه‌ صندوق ‌خانه‌ها و اتاق‌ها، خاک‌ کرده‌ و به‌ مرور فراموش‌ می‌شد.

اکنون‌ با همایش‌ها و کنفرانس‌های‌ علمی‌ متعددی‌ که برگزار می‌شود، اگر پژوهشگرانی‌ به‌ سبب‌ ملاک هایی‌ که‌ در بسیاری از نشریات‌ علمی ـ پژوهشی‌ کشور ما نهادینه‌ شده‌ است‌، امکان‌ طرح‌ تحقیقات‌ و نظ‌ریات‌شان‌ را نداشته ‌باشند، از شانس برخوردارند که‌ آن را در همایش‌ها و کنفرانس‌های‌ علمی‌ ارائه‌ کرده‌ و به‌ جامعه‌ بشناسانند. چرا که‌ در همایش‌ها و کنفرانس‌های‌ علمی‌، برخلاف‌ نشریات‌ علمی‌، مبالغ‌ کلانی بابت‌ چاپ ‌آثار پرداخت‌ نمی‌شود و از این‌ روی‌ ملاک های‌ غیرعلمی‌ در ارزیابی‌های آن‌ کمتر دخیل‌اند. این‌ حداقل ‌دستاورد ارزنده‌ای‌ است‌ که‌ برپایی‌ همایش‌ها و کنفرانس‌های‌ علمی برای‌ جامعه‌ علمی‌ کشور ما به ارمغان ‌آورده‌ است‌.

۲) نمایشی‌ به‌ نام‌ همایش‌ علمی‌

کشور ما پیش‌ از این‌ (در زمان‌ برنامه‌ دوم)، از نظر تعداد برگزاری‌ همایش‌ها و کنفرانس‌های‌ علمی‌ در مکان ‌دوم‌ جهان‌، پس‌ از ایالات‌ متحده‌ قرار داشت‌ و اکنون‌ نیز در کنار کشورهایی قرار دارد که‌ به‌ تولید دانش‌ در جهان‌ اشتهار دارند، ولی‌ خود از توانایی تولید دانش‌ بی‌بهره‌ است! به‌ چه‌ جهت‌ از همایش‌ها و کنفرانس‌های‌ علمی‌ ما، نتایجی‌ که‌ در سایر جوامع‌ عاید شده‌ است‌، به‌ دست‌ نمی‌آید؟ بخشی‌ از آن‌ به‌ محتوای پژوهش‌ها برمی‌گردد که‌ ذکرش‌ رفت.‌ بخشی‌ دیگر به‌ بیماری‌ای‌ مربوط‌ می‌شود که باید از آن به‌ عنوان ‌”بازی‌ “یا “نمایش‌ “یاد کرد. در سمینارها و کنفرانس‌های‌ ما، عده‌ای‌ در پایین ‌می‌نشینند و گهگاه‌ دست‌ می‌زنند. عده‌ای‌ دیگر در بالا مطالبی‌ از بر شده‌ را می‌خوانند و بعد جایزه‌ یا لوح‌ تقدیر دریافت‌ می‌کنند و شیرینی‌ و تنقلات‌ توزیع‌ می‌شود. سپس‌ هر کس‌ بدنبال‌ کار روزمره‌ خود می‌رود!؟ پنداری‌ همایش‌، نمایشی‌ بود که‌ بازیگران‌ آن‌ در قالب‌ محقق‌ و تماشاگر باید در صحنه‌ای‌ بنام‌ همایش ‌ایفای‌ نقش‌ کرده‌ و سپس‌ به‌ دنبال‌ کار خود بروند.

این‌ صورت‌ یک‌ همایش‌ است‌ که‌ به صرف‌ خود نتایج ‌یک‌ همایش‌ علمی‌ را ندارد. هنگامی‌ از یک‌ نمایش‌ تجاوز می‌کند که‌ در آن‌ تبادل‌ نظر علمی‌ بین‌ محققان‌ و نظریه‌پردازان‌ صورت‌ گیرد، آن ها به‌ نقد و تحلیل‌ بپردازند و در همایش‌ با یکدیگر آشنا شده‌ و در قالب ‌کمیته‌های‌ تخصصی‌ و میزگرد ها یا بشکلی‌ داوطلبانه‌ با یکدیگر در مورد فصول‌ مشترک‌ ایده‌ها و شناخت‌هایشان کار کنند. این‌ معضل‌ یکسان‌ پنداری ‌”بازی‌” به‌ جای ‌”کار”، بسان‌ شبحی‌، خود را در هر بخش‌ از فرآیند پژوهش و تولید علم‌، متجلی‌ می‌سازد (احمدی، ۱۳۸۳).

ت) ادارات‌، سازمان ها و نهادهای‌ تخصصی‌

۱) استفاده‌ از پژوهش‌های‌ علمی‌

نهادها، ادارات‌ و سازمان ها، به‌ میزانی‌ که‌ از دستاوردهای‌ علمی‌ و پژوهش‌های‌ همسو با برنامه‌های‌ خود بهره‌ می‌برند، از یک‌ طرف‌ موجبات‌ تحول‌ و توسعه‌ خود را تامین‌ کرده‌ و متعاقب‌ آن‌ موجب‌ اعمال ‌شناخت های‌ نوین‌ در قالب‌ برنامه‌های‌ جدید در کل‌ جامعه‌ می‌شوند و از طرف‌ دیگر، در داخل‌ سازمان‌ امکان‌ شکل‌گیری و رشد کانون هایی‌ را برای‌ دانش‌اندوزی‌ و پژوهش‌ورزی‌ فراهم‌ می‌آورند. از این‌ رو ضروری‌ است‌ تا عوامل‌ تهییج‌ کننده‌ و مانع‌ شونده این‌ پروسه شناخته‌ و بررسی شوند. استفاده‌ از پژوهش‌های‌ علمی‌ اکنون در تمامی‌ سازمان ها و ادارات‌ کشور ما، ارائه‌ پژوهش‌های‌ علمی‌ و اختصاص‌ بودجه‌ به‌ آن‌، به ‌ضرورتی‌ بدل‌ شده‌ است.‌ پدیده‌ای که‌ تا چندی‌ پیش‌ تا حدی‌ ناشناخته‌ و امری‌ فرعی‌ به‌ شمار می‌رفت‌. شناخت‌ موانع‌ موجود در راه‌ علمی‌ شدن‌ پژوهش‌ها و استخراج شناخت‌ و نظریاتی‌ خلاق‌ از آن ها، راهی ‌است‌ دراز که‌ آغاز آن‌ با در نظر گرفتن‌ پژوهش‌ به‌ عنوان‌ یک‌ ضرورت‌ تحقق‌ می‌یابد. امری‌ که‌ شروع‌ شده‌ و ادامه‌ آن‌ به‌ شناخت‌ وضع‌ موجود پژوهش و بر طرف‌ کردن‌ موانع‌ آن‌ و ممانعت‌ از به‌ بیراهه‌ رفتن اش‌ بستگی‌ خواهد داشت.‌

۲) استفاده‌ از ابزار و تکنولوژی‌ جدید

یکی‌ از مواردی که‌ در سال های‌ اخیر به‌ شکل‌ قابل‌ ملاحظه‌ای‌ در سازمان ها و ادارات‌ ما متداول‌ شده‌ است‌، استفاده‌ چشمگیر از ابزارها و وسائل‌ جدید علمی‌ و پژوهشی‌ است‌ و با وجود این‌ که‌ هنوز از آن ها استفاده ‌بهینه‌ به‌ عمل‌ نمی‌آید و طبیعی‌ نیز هست‌؛ چرا که‌ آن‌ پدیده‌ای‌ است‌ که‌ در اولین‌ تجارب‌ از هر نوآوری ‌روی‌ می‌دهد، باید به‌ طور کلی آن‌ را به‌ فال‌ نیک‌ گرفت.‌ این‌ قضیه‌ هنگامی‌ از کارایی‌ سریع‌تر و با کیفیت‌تر دستگاه های‌ نو، فراتر می‌رود که‌ در نظر بگیریم‌ در برخی ‌از موارد ساختارهای‌ جدید و فرآیندهای‌ نوین‌ تنها با طرح های‌ جدید شکل نمی‌گیرند، بلکه‌ با ضرورت های ‌جدید پدید می‌آیند و در برخی‌ از موارد این‌ ضرورت های‌ جدید، به‌ وسیله‌ شبکه‌ای‌ از ابزارهای‌ جدید به وجود می‌آیند که‌ فرآیند کاری‌ نوینی‌ را در چارچوب خود طلب‌ می‌کنند. بنابراین افزارهای‌ نوین‌ بیش‌ از افزایش ‌بهره‌وری‌ در تغییر ضروری‌ نظام‌ و ساختار کاری‌ دخیل‌اند و ضرورت‌ ط‌رح ها و تغییراتی‌ در پیرامون‌ آن‌ را تعریف‌ و اعمال‌ می‌کنند.

۳) حمایت‌ از پژوهشگر

از آنجایی‌ که‌ استفاده‌ از پژوهش‌ به‌ عنوان‌ یک‌ ضرورت‌ در نهادهای‌ تخصصی‌ به‌ تازگی‌ جا افتاده‌ است‌، بینش حمایت‌ از پژوهشگر با رشد و سرعت‌ خوبی‌ تحقق‌ یافته‌ است‌، اگر چه‌ هنوز بیش‌ از آن‌ که‌ چنین‌ حمایتی‌، محتوایی‌ شود، هنوز استعمالی غیرتخصصی‌ دارد. به‌ طوری‌ که‌، تشویق لفظی‌، پرداختن‌ هزینه‌ها و دادن‌ جوایز، به‌ عنوان‌ حمایت‌ به‌ حساب‌ می‌آید که‌ در حقیقت‌، تعریفی‌ غیرتخصصی‌ از اصل‌ حمایت‌ از پژوهشگر به‌ حساب‌ می‌آید، و هنگامی‌ به‌ تعریفی تخصصی‌ بدل‌ خواهد شد که‌ دانسته‌ و اعمال‌ کنیم‌ که‌ اگر پژوهش‌ محقق‌ زمین‌ گذاشته‌ نشده‌ و در گوشه‌ فایل‌ها خاک‌ نخورد، اگر مورد تحلیل‌ و نقد قرار گیرد، اگر در برنامه‌هاریزی‌هایی‌ ولو کوچک‌ دخیل‌ شمرده‌ شود، اگر گزینش‌ تحقیقات‌ با ملاک های علمی‌ صورت‌ گیرد و خلاصه‌ اگر منابع‌ مادی‌ و معنوی‌ آن‌ به‌ باندها تخصیص داده‌ نشود، بلکه‌ در اختیار محققان‌ قرار گیرد، از پژوهش‌ و پژوهشگران‌ حمایت‌ فراصوری‌ و تخصصی‌ به‌ عمل‌ آورده‌ایم.‌

۴) پژوهش‏های توجیه‏گر

در سالهای اخیر، نهادها و سازمانهای کشور جملگی بخشی از بودجه خود را به تحقیقات اختصاص داده‏اند. این امر هنگامی باارزش است که پژوهش‏های علمی، ابتدا وضع موجود را شناخته و سپس با استناد به آنها، برنامه‏ریزی‏های سازمانی تنظیم شوند. این امر در اکثر مراکز اداری، نهادها و سازمانها به امری متداول تبدیل شده است، ولی با نگاهی به کیفیت پژوهش‏ها و چگونگی تصویب یک پژوهش و اختصاص بودجه به آن در ادارات مختلف می‏توان دریافت چرا از کارایی لازم برخوردار نبوده است.

اکنون شوراهای علمی ـ پژوهشی ادارات که در خصوص طرحها و پژوهشها تصمیم می‏گیرند و یا از پایان‏نامه‏های مقطع فوق‏لیسانس و دکتری حمایت می‏کنند، تنها در صورتی نظر موافق خواهند داد که تلویحا قول داده شود که نتایج پژوهش در تأیید دستاوردهای گذشته سازمان و مؤثر و مفید بودن آن بوده و توجیه‏گر عملکرد مدیران سابق و کنونی باشد. به بیان دیگر، پژوهش که باید در جهت شناخت وضع موجود و احیانا پیش‏بینی وضع آتی شکل گیرد، تنها برای توجیه وضع گذشته و حال به کار برده می‏شود! این به مفهوم آن است که ما در باورهای خود، پدیده‏های اجتماعی و فرهنگی را همچون پدیده‏های مکانیکی و فیزیکی جدّی نگرفته‏ایم و تصور می‏کنیم که اگر چشمان خویش را به روی آنها بسته و آنها را توجیه کنیم، آنها تحقق نیز نخواهند یافت!! چنین باوری در بسیاری از نهادها و سازمانها که بشکلی در عملکرد سازمان متجلی است، مشخصا بر پژوهش‏ها و شناخت واقعی مبتنی بر آن تأثیر گذاشته و آنها را از سطح یک علم، به سطح مجموعه‏ای از گزاره‏های توجیهی و تعارفی تقلیل داده است. پژوهش‏ها چون در این راستا قرار می‏گیرند، هزینه شان صرف می‏شود، ولی دستاوردی عاید نمی‏شود و گاه نتایجی بدتر از هنگامی پدید می‏آید که اصلاً تحقیقی صورت نگرفته باشد. چرا که داده‏ها و ستاده‏های اشتباه موجب می‏شود بیشتر به بیراهه کشیده شویم. (احمدی، ۸۱ ـ ۱۳۸۲: ۸۴ ـ ۸۷)

۵) عدم تأثیر پژوهش‏ها در برنامه‏ریزی

پژوهش‏هایی که در سازمانها و ادارات انجام می‏شوند، به صرف طرح، هیچ تحولی را پدید نمی‏آورند. آنها هنگامی مؤثر خواهند بود که در برنامه‏ریزهای سازمانها از آنها استفاده شود. در حالی که در سازمانها و ادارت کشور ما از پژوهش‏های انجام شده بهره گرفته نمی‏شود.

اولین دلیل آن به همان جهتی است که ذکرش در بخش پژوهش رفت. یعنی عدم سنجش و شناخت شرایط موجود و واقعی به وسیله پژوهش‏ها، که طبعا نمی‏توانند از آنها در برنامه‏ریزی‏ها استفاده کنند، و دیگر آن که پژوهش‏های سازمانها و نهادها صرفا در داخل فایل‏ها قرار می‏گیرد و در بایگانی‏ها و بارزسی‏ها به عنوان یک طرح صوری ارایه می‏شوند، بدون این که برنامه و متعاقب آن، کنترلی وجود داشته باشد تا

تعیین کنند که از پژوهش‏های انجام شده و هزینه‏های صرف شده برای آنها تا چه میزان در برنامه‏ها استفاده شده و چه مقدار کارایی و بهره‏وری داشته‏اند. تا هنگامی که به پژوهش با این دیدگاه نگریسته شود که تحقق آنها کفایت می‏کند، تأثیر و کارکردی بر برنامه‏های سازمان‏ها و نهادهای تخصصی نخواهند گذاشت. (همانجا، ۲۸ و ۱۱۲ ـ ۱۲۶)

۶) نتایج‌ عدم‌ شایسته‌گزینی‌ در مراکز علمی‌ و پژوهشی‌

یکی‌ از عوامل‌ فرار مغزها به‌ خارج‌ از کشور وضع‌ نامناسب‌ پژوهشگاه ها و دانشگاه های‌ جامعه‌ ماست. اساتید این‌ مراکز پس‌ از مدتی‌ اشتغال‌ در دانشگاه‌ یا پژوهشگاه‌ پی‌ می‌برندکه‌ ملاک‌ ارتقاء آن ها به‌ هیچ‌ وجه‌ میزان معلومات‌ علمی‌ و کاره های‌ علمی‌ و پژوهشی ‌دانشگاهی‌ نیست‌، بلکه‌ نفوذ در شبکه‌ و باندی است‌ که‌ گروه های‌ مختلف‌ تشکیل ‌داده‌اند، و هر پست‌ جدیدی‌، نه‌ از طریق‌ شایسته‌گزینی‌، بلکه‌ از طریق‌ شناخت قواعد باندبازی‌ و موفقیت‌ در تطبیق‌ با آن‌ احراز می‌شود و هر ریاست‌ جدیدی‌، شبکه‌ و باند زیردست‌ خویش‌ را نیز با خود می‌آورد. نتیجه‌ آن‌ خواهد شد که‌ ما اساتیدی‌ را که‌ دارای ‌مدارج‌ عالی علمی‌ بوده‌ و از دانشگاه های‌ معتبر فارغ‌ از تحصیل‌ شده‌اند، پس‌ از مدتی ‌بی‌سواد می‌کنیم‌. آن ها پس‌ از برخورد با شرایط حاکم‌ بر پژوهشگاه ها و دانشگاه های‌ ما چند راه‌ در پیش‌ دارند: یا خود را با شرایط آن‌ تطبیق‌ می‌دهند و عملاً با فاصله‌ گرفتن‌ از مطالعات ‌علمی‌ در حد معلومات‌ دوره‌ پایان‌ نامه خود در جا می‌زنند، یا اگر برای‌ دانشی‌ که‌ بدنبال آن ‌رفته‌ و کسب‌ کرده‌اند چیزی‌ بیش‌ از وسیله‌ای‌ برای‌ امرار معاش‌ ارزش‌ قائل‌ هستند در گوشه‌خانه‌ یا کتابخانه‌ها به‌ تحقیق‌ مبادرت‌ می‌ورزند که‌ از آن ها عملاً افرادی‌ منزوی‌ می‌سازد که ‌دستاوردهای‌ پژوهش هایشان‌ عاید جامعه‌ نمی‌شود. برای گروهی‌ دیگر آیا به‌ جز مهاجرت‌ به‌ جوامعی‌ که‌ ملاک‌ پژوهشگاه ها و دانشکاه هایشان‌، شایستگی‌ علمی‌ و پژوهشی‌ باشد، راه‌ دیگری باقی‌ می‌ماند؟ (احمدی،۸۲-۱۳۸۱: ۹۰-۹۱)

۷) ملاک نسبیت در ارزیابی‏های علمی

در راه عبور از فرآیند نقد و تحلیل است که یک اثر می‏تواند هر چه بیشتر به سوی کمال پیش رود. نقد فرآیندی است پویا که از زوایای مختلف به موضوع مورد بررسی پرداخته و نقاط کوری که به چشم نمی‏آیند، روشن ساخته و توانایی‏ها و محدودیتهای هر نظریه خلاّق را هویدا می‏سازد. پردیسه علم از این نقطه‏نظر خود را از سایر گستره‏های شناخت مجزا می‏سازد که هرگز هیچ نظریه‏ای در آن مدعی نیست که همه چیز را تبیین می‏کند. این به مفهوم آن است که هر نظریه علمی از محدودیتهایی برخوردار است که تنها در حوزه‏ای که مدعی است باید پاسخگو باشد، نه چیزی فراتر از آن. این از نواقص یک نظریه علمی نخواهد بود که به تبیین تمامی چیستی‏ها نپرداخته است، بلکه این از خصایص ضروری هر نظریه در

گستره علم است.

با این مقدمه، به بررسی نقد در سازمانها و نهادهای کشورمان می‏پردازیم. اکنون آن چه به عنوان نقد در خصوص نظریاتی علمی مطرح می‏شود، کمتر شامل گستره مورد ادعای نظریات است، بلکه شامل چیزی فراتر از آن است که نظریات مذکور نیز مدعی تبیین آن نیستند و هنگام داوری در خصوص نظریات علمی از آن به عنوان یک نقص یاد می‏شود. این فرآیند جانشین، مانع از آن می‏شود که طرحها و پژوهش های خوب و بد از هم تفکیک شوند و به شکلی قراردادی از همه پژوهش‏ها تعریف شده و از همه آنها نکاتی به عنوان نقد عرضه می‏شود، و در حقیقت نظام پاداش و تنبیه به گونه‏ای است که محقق را به سوی کار پربارتر هدایت نمی‏کند. (احمدی، شماره ۴: ۱۲)

اما چه عواملی موجب شد تا چنین الگوهایی در بیشتر مراکز علمی جامعه ما متداول شود؟ برای پاسخگویی به این پرسش ضروری است تا به سناریوهایی توجه کنیم که پیش از این در جامعه علمی کشورمان شکل گرفته و اکنون متأسفانه متداول گشته و نهادینه نیز شده‏اند.

● عوامل‌ ساختاری‌ بحران‌ پژوهش‌ در جامعه‌ علمی ما

در این‌ بخش‌ به‌ شرایط‌ و عواملی‌ می‌پردازیم‌ که‌ زمینه‌ساز بحران های‌ موجود در حوزه‌های‌ علمی‌ و پژوهشی‌ کشور ماست‌. این‌ عوامل‌ گاه‌ آنقدر ساختاری‌ است‌ که‌ با اقداماتی‌ مشخص‌ نمی‌توان‌ امیدوار بود که‌ برطرف‌ شوند و ضروری‌ است‌ تا بستر و زمینه‌ تحولات‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌، موجبات‌ تغییراتی‌ را در ساختارهایی‌ فراهم‌ آورد که‌ منجر به‌ خروج اوضاع‌ علم‌ و پژوهش‌ از شرایط‌ کنونی‌ و بهبود آن گردد,۱۹۹۹) Sadri. A). از این‌ روی‌ به ‌جای‌ این‌ که‌ به‌ عواملی عطف‌ کنیم‌ که‌ منجر به بحران‌ کنونی عرصه‌های‌ علمی‌ و پژوهشی‌ کشورمان‌ شده ‌است‌، به‌ سناریوهایی‌ اشاره‌ می‌کنیم‌ که‌ مجموعه‌ای‌ از عوامل‌ و متغیرها را با بستر و ساختارهای‌ مختلف ‌در برمی‌گیرد.

۱) سناریو یا تراژدی جذب!

باید توجه داشت که در سالهای گذشته بسیاری از اساتید و مدرسان دانشگاههای کشور ما به سبب مشکلات مالی و بسیاری از عوامل دیگر، تعداد پایان‏نامه‏ها و تزهایی که برای دوره‏های کارشناسی ارشد و دکترا زیر نظر داشتند، نه تنها بسیار افزون‏تر از میزان متداول در مراکز معتبر علمی و دانشگاهی معتبر دنیا بود، بلکه خارج از توان یک انسان و حتی یک کامپیوتر بود که آن تعداد پایان‏نامه را بررسی علمی کند! از این روی بررسی صوری پایان‏نامه‏ها متداول شد. از همین پایان‏نامه‏ها توسط نگارندگان مقالاتی بیرون می‏آمد که به شکل مشترک با استاد راهنما یا تنها با نام استاد راهنما در مراکز علمی و پژوهشی چاپ می‏شدند. از آنجایی که چاپ همین آثار، اساتید محترم را از امتیازاتی علمی نیز برخوردار می‏ساخت، بنابراین آثار آنها به راحتی و بدون داوری جدی در این مراکز علمی و پژوهشی منتشر می‏شد و اگر اساتید مذکور از انصافی بیش از نگارنده برخوردار بودند، به دانشجویان قول مساعدتهایی را در ادامه تحصیل در مقطع بالاتر یا بکارگیری از آنها در طرحها و پژوهش‏های بعدی می‏دادند! ملاک اعتبار علمی این پژوهش‏ها و مقالات نیز از متغیرهای علمی به ریش سفیدی و مو سپیدی بدل شد. بدین معنا که اساتیدی ریش سفید بودند که آثارشان بدون ارزیابی جدی چاپ می‏شد و البته اگر کسی چیز دیگری می‏گفت یک محقق کم‏تجربه بود! در نتیجه، با تداوم کنش‏های مذکور، این سناریو به راحتی در مراکز علمی و پژوهشی کشورمان متداول شد و تکرار آن به نهادینه شدن تراژدی‏ای انجامید که سهم بسیار ناچیز کشورمان را در

تولید دانش و پژوهش بازتولید و تثبیت کرد (احمدی، ۱۳۸۷).

۲) سناریوی حذف

اما سناریوی جذب به همین جا ختم نشد. معدود پژوهشگران جدی یا جوان جامعه علمی کشورمان که یا از جو حاکم بر داوری‏های علمی و پژوهشی کشورمان اطلاع نداشتند یا شاید با تکیه بر شور و شوقی که بسیاری از پژوهشگران جوان به درست یا غلط در درون دارند، و وقت خود را پشت میز کتابخانه‏ها یا اینترنت یا حتی پستوی خانه‏ها برای دانش‏اندوزی و پژوهش‏ورزی سپری کردند، برای چاپ و نشر آثاری که از لذیذترین لحظات زندگی‏شان برای آن هزینه کردند، با مشکل مواجه شدند. بسیاری پژوهیدن را رها کردند و یا بدنبال یافتن کانالهای ارتباطی رفتند(!) یا به کاری دفتری رضایت دادند تا به همان روز بخور و نمیر قناعت کرده و شکر کنند. به عبارتی، سناریوی جانشینی معیارهایی غیر پژوهشی در ارزیابی‏های علمی، نه تنها پای عده‏ای را که کمتر به پژوهیدن اشتهار داشتند به مراکز علمی باز کرد، بلکه سناریوی حذف معدود پژوهشگران جوان و خلاّق را نیز بدنبال خود آورد(همانجا). به تدریج نیز این مراکز به دکانی برای داد و ستد بدل شد. بدین ترتیب که اعضای نسبتا ثابت این مراکز با شناسایی یکدیگر، نوعی بده و بستان و به اصطلاح نان قرض دادن را متداول ساختند که هر یک آثار دیگری را در مرکز زیرنظر خود چاپ کرده و

متقابلاً پایگاهی در مراکز علمی طرف مقابل می‏یافت!؟ پژوهش با فرو رفتن در دو سناریو جذب و حذف در کشورمان، نه تنها سرمنشاء تحول و توسعه نمی‏شود، بلکه خود به سان معضلی مضاعف مقدار قابل ملاحظه‏ای از بودجه کشور را به خود جذب کرده بدون آن که اهداف موردنظر را تأمین کند.

۳) سناریوی بحران مضاعف در علوم انسانی

در رشته‏های دانشگاهی فنی و مهندسی و علوم پزشکی راهی که به منافع مالی هنگفت منتهی شود با راه جویندگان علم و پژوهش متمایز است. کسانی که در این رشته‏ها در جستجوی کسب پول هستند باید وارد بازار کار شوند و کسانی نیز که جویای علم اندوزی و دانش پژوهی‏اند، باید به کارهای آکادمیک و پژوهشی روی آورند. اما در رشته‏های علوم انسانی چنین تمایزی دیده نمی‏شود. تنها منبع درآمد رشته‏های علوم انسانی همین پژوهش‏هایی است که سازمانها و نهادهای مختلف به اعضای هیئت علمی دانشگاه ها می‏سپارند و مقالاتی است که در نشریات علمی به چاپ می‏رسند. از هنگامی که بودجه‏هایی برای پژوهش‏های علوم انسانی و اجتماعی اختصاص داده شد، خیل اساتیدی که به سبب نیازهای مادی ـ و عمدتا به حق ـ ناگزیر شدند که به پژوهش و مقالات علمی روی آورند، رو به افزایش گذاشت. از این روی عرصه‏های علمی و پژوهشی در رشته‏های علوم انسانی کمتر با ملاکهای علمی تطابق یافت و به نوعی بازار تجارت پژوهش و مقاله بدل شد! از این روی است که علوم انسانی و اجتماعی کشور ما نسبت به سایر حوزه‏های علمی و دانشگاهی، از وضع نامطلوب‏تری برخوردار است و در تولید دانش جهانی، تقریبا هیچ‏گونه سهمی ندارد و چیزی بیش از تقلیدی طوطی‏وار و تقلیل یافته از دانش‏ها و پژوهش‏های کشورهای پیشرفته نیست (همانجا)!

۴) سناریوی اینترنت؛ علل جهش علمی کنونی ما

با این همه چه چیز در سال های اخیر باعث شد که جنبشی علمی در همین سال های اخیر در کشورمان شکل گیرد و هم در مقیاس های ملی و هم فراملی حتی جهشی صورت گیرد؟ اگر معنای آن جنبشی علمی باشد که تا پیش از آن سابقه نداشته است، باید پیش و بیش از همه به اینترنت و امکان دسترسی و دریافت آخرین یافته های علمی عطف کرد؛ البته چون تحقیقات در سال های اخیر کمی سیاسی شده، موج این تحولات نیز بزرگ تر از قبل به نظر می رسد و اگر در گذشته در رسانه های ملی کمتر بدان ها پرداخته می شد، اینک برعکس شده است. بی شک از پژوهش های سلول های بنیادی که بانکی جهانی دارد تا یافته های پزشکی بسیار موثر بودند و این یکی از دستاوردهای جهانی شدن است که حتی تحقیقات محلی بتواند انعکاسی جهانی داشته باشد.

توجه به برخی معیارهای مراگز علمی دنیا همچون معیار مقالات علمی- پژوهشی و تعداد ارجاعات بدان ها، یکی از عوامل دیگر است که البته ان را باید به طور کلی به فال نیک گرفت، اما نکته ای که نگران کننده است، توجه تب وار بدین معیارهاست که نوعی مسابقه غیرعلمی را دامن می زند، به طوری که بسیاری از اساتیدی که مقالات علمی-پژوهشی به مراکز علمی ارایه می دهند، نگارنده واقعی آن نیستند و پایان نامه های دانشجویان شان را به عنوان اثر خود یا با نام اول مقاله به نام خود، بیرون می دهند و این افزایش کمی و تب وار به جایی رسیده که حتی بسیاری از آن ها حتی فرصت یکبار خواندن مقاله یا پایان نامه ها ر نداشته اند و قضیه وقتی لو می رود که اشتباهی فاحش در آن ها انعکاس یابد و استاد روح اش نیز خبردار نشده است! بد نیست بدانید که معیارها فوق تنها برخی از معیارهای مطرح در مراکز علمی جهان است و کارهای بنیادی و ریشه ای در تولید علم هرگز به تعداد مقالات علمی و ارجاعات بدان ها سنجیده نمی شود؛ به خصوص پژوهش های بنیادی. اخیراً که پارک های علمی – فناوری نیز به سرعت شکل گرفته اند، هم بستر جدید و بسیار مناسبی برای ارایه ایده های پژوهشگران جوان فراهم آورده اند و هم برای ارتباط بین دانشگاه با صنعت و بازار بسیار مناسب اند که جا دارد تا هر چه بیشتر گسترش یابند.

● نتیجه گیری

نقاط قوت، ضعف تولید و اشاعه پژوهش و علم اندوزی را به قرار ذیل می توان تفکیک و تشریح کرد:

الف) وضعیت پژوهش و علم اندوزی :

۱) اهمیت به نفس پژوهش در جامعه علمی ما.

۲) توجه به ملاک هایی صوری.

۳) توصیف به جای تحلیل.

۴) گزینش برحسب طراح به جای طرح در ارزیابی های علمی.

ب) وضعیت دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی :

۱) تمایل روز افزون به تحصیل در دانشگاه ها

۲) استفاده از روش بخاطرسپاری به جای یادگیری، کشف، ابداع و تولید دانش.

۳) عدم ارزیابی جدّی از دانش افزایی و پژوهش ورزی اساتید در دانشگاه ها و روش ها و معیارهای آنان برای ارزیابی علمی از دانشجویان.

۴) عدم تجدید نظر در اهداف، معیارها و روش های بکار رفته در مراکز آموزش عالی.

۵) جایگزینی انحصار به جای رقابت از طریق باند بازی.

ج) همایش ها و کنفرانس های علمی :

۱) طرح نظریات جدید.

۲) نمایشی بودن همایش ها و کنفرانس ها.

۳) عدم پیگیری مباحث و موضوعهای مطرح در آن ها.

د) سازمان ها و نهادهای تخصصی :

۱) استفاده از پژوهش های علمی.

۲) استفاده از ابزار و تکنولوژی جدید.

۳) حمایت از پژوهشگر.

۴) پژوهشهای توجیه گر.

۵) عدم تاثیر پژوهش ها در برنامه ریزی ها.

۶) فرآیند غلط تصمیم گیری در شوراهای علمی- پژوهشی.

این عوامل منتهی به سناریوهایی در کشورمان شده است که بحران پژوهش در جامعه علمی ما را رقم زده است:

الف) سناریو جذب :

۱) گزینش برحسب معیارهای غیر پژوهشی به سبب نیازهای مالی.

۲) تشکیل باندهایی از گروه های پژوهشی و هیئت های علمی.

ب) سناریو حذف:

۱) حذف پژوهشگران خلاق به وسیله همکاری باندهای پژوهشی برای همسفرگی مشترک.

۲) نهادینه شدن سناریو حذف پژوهشگران خلاق به سبب باز تولید سناریوی جذب باندهای پژوهشی.

با این همه، دسترسی جوانان ما به اینترنت موجب شده است تا حد زیادی انحصار فوق شکسته شود و عرصه جدیدی برای مصرف، تولید و عرضه پژوهش و یافته های علمی باز شود و ما به سوی یک جنبش و حتی جهش علمی سوق یابیم و این خود حکایت از آن دارد که انحصار سناریوهای متذکر شده، تا چه حد برای ما مضر بود. البته جدیداً پارک های علمی- فناوری نیز می رود تا عرصه جدید برای شکستن این انحصار و عرضه نوآوری های محققان جوان باشند.

کاوه احمدی علی آبادی

دکتر کاوه‌ احمدی‌ علی‌آبادی

‌عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با درجه پروفسوری‌

فهرست‌ منابع‌ فارسی‌

-آرون، ریمون (۱۳۶۴). مراحل اساسی اندیشه در جامعه‏شناسی. ترجمه باقر پرهام، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، تهران.

- احمدی‌ علی‌آبادی‌، کاوه‌ (۸۰ ـ ۱۳۷۹(جایگاه‌ عرف‌ و باورها و رفتارهای‌ عامه‌ در کسب‌ دانش‌ و شناخت ‌خلاق‌، نمونه‌ای‌ موردی‌ در جامعه‌ ایران‌، مرکز بین‌المللی‌ گفتگوی‌ تمدن ها، تهران‌.

-احمدی‌ علی‌آبادی‌، کاوه‌ (۱۳۸۰ (شناخت‌ شناخت‌ها، انتشارات‌ فرهنگ‌کاوش‌، تهران‌.

-احمدی‌ علی‌آبادی‌، کاوه‌ (۸۲ ـ ۱۳۸۱) برنامه‌ریزی‌ بلندمدت‌ بخش‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌، سازمان مدیریت‌ و برنامه‌ریزی‌، تهران‌.

- احمدی علی‏آبادی، کاوه (۱۳۸۲) جایگاه پژوهش‏ها در جامعه علمی ما، جهاد دانشگاهی علوم پزشکی دانشگاه شهید بهشتی، فصلنامه آفتاب دانشگاه، شماره ۱۲، تهران.

-احمدی‌ علی‌آبادی‌، کاوه‌ (۱۳۸۳(چالش های پژوهش در جامعه علمی ما، همایش پژوهش، بهره وری، رشد و توسعه اقتصادی، موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی‌، تهران.

-احمدی‌ علی‌آبادی‌، کاوه‌ (۱۳۸۶(جایگاه پژوهش در جامعه علمی ما، سایت باشگاه اندیشه، تهران.

-احمدی‌ علی‌آبادی‌، کاوه‌ (۱۳۸۷(جایگاه پژوهش در جامعه علمی ما، سایت جامعه شناسان بدون مرز، تهران.

- بوخنسکی، ای، م (۱۳۵۴). فلسفه معاصر اروپایی. ترجمه شرف الدین خراسانی، انتشارات دانشگاه ملی،

تهران.

-تقوی‌ گیلانی‌، مهرداد (۱۳۷۸(دانشگاه‌ و اقتضائات‌ علوم‌ و تکنولوژی‌های‌ نو، سمینار دانشگاه‌، جامعه‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌، دانشگاه‌ تربیت مدرس‌، تهران‌.

-صالحی‌، عبدالرضا (۱۳۷۸ ) هویت‌ و سابقه‌ تاریخی‌ نهاد دانشگاه‌، سمینار دانشگاه‌، جامعه‌ و فرهنگ اسلامی‌، دانشگاه‌ تربیت‌ مدرس‌، تهران‌.

- قاضی طباطبایی‌، محمود و وداد هیر، ابوعلی‌ (۱۳۷۸) سوگیری‌ هنجاری‌ در علم‌ و تحقیقات‌ دانشگاهی‌، سمینار دانشگاه‌، جامعه‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌، دانشگاه‌ تربیت‌ مدرس‌، تهران‌.

-دفتر مطالعات‌ و برنامه ریزی فرهنگی‌ و اجتماعی‌ (۱۳۷۹) آموزش‌ عالی‌ در قرن‌ بیست‌ و یکم‌؛ چالش‌های ‌اجتماعی‌، سیاسی‌، اقتصادی‌، وزارت‌ علوم‌، تحقیقات‌ و فناوری‌، تهران‌.

-دفتر مطالعات‌ و برنامه ریزی فرهنگی‌ و اجتماعی‌ (۱۳۸۱) انتظارات از دانشگاه انبوه‌، مطالعات فرهنگی و اجتماعی مطالعات راهبردی-۹، وزارت‌ علوم‌، تحقیقات‌ و فناوری‌، تهران‌.

-وبر، ماکس (۱۳۷۴). مفاهیم اساسی جامعه‏شناسی. ترجمه احمد صدارتی، انتشارات نشرمرکز، چاپ

چهارم، تهران.

فهرست‌ منابع‌ لاتین

-AltbCH. B.G. & Berdahl. O. & Gumport. P.J. (۱۹۹۸) American Higher Education in the Twenty Century: Social, Political, Political and Challenges, Baltimore, Johns Hopkins University Press.

-Haskins. C, (۱۹۵۷) The Rise of Universities, Ithaca, N.Y, Cornell University Press.

- Geertz.Clifford,(۱۹۸۳) Local Knowledge.basic books. New York.

- Kuhn. T.S, (۱۹۷۰) The Structure of Scientific Revolution. chicago, university of chicago press.

- Kurzman C, (۱۹۹۹) Intellectuals as the Social Basis of Democratization, ۱۹۰۵ - ۱۹۱۲ and ۱۹۸۸ - ۱۹۹۴, Seminar of University, Society and Islamic Culture, Tarbiat Modarress University, Tehran.

- Lakotos and Musgrave, (۱۹۷۴) A, Criticism and the Growth of Knoweledge. cambridge, cambridge university press.

- Paul.F. and Philipson.M. and al,(۱۹۷۲) New directions in Sociological, Theory.

-Poper. K.R, (۱۹۶۸) The Logic of Scientific Discovry, London. Hutchinson.

- Sadri. A, (۱۹۹۹) Modernity and Independent Universities: A Trans - Civilizational Approach, Seminar of University,Society and Islamic Culture, Tarbiat Modarress University, Tehran.

- Sadri. M,(۱۹۹۹) The Role of University in the Modern Western Societies and its Relevanace to the Iranian Society, Seminar of University, Society and Islamic Culture, Tarbiat Modarress University, Tehran.

- Timasheff, Nicholas, s. and Theodorson, George, A.(۱۹۷۶) Sociological Theory, N.Y. Randrom-House

INC.