پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دادگاه هنر جعلی


دادگاه هنر جعلی

شاید طبیعی تر آن بود که این ستون در این هفته به ارزیابی نتایج جشنواره تئاتر فجر بپردازد مثلاً تقدیم جوایز و آثار برگزیده و اما هرچقدر که جوایز و برندگان در فوتبال و سینما اهمیت دارند, به نظرم در تئاتر بی اهمیتند حتی هنری ترین جشنواره ها با بزرگ ترین داوران نیز نمی توانند انکارگر جنبه و کارکرد تجاری خود باشند

شاید طبیعی‌تر آن بود که این ستون در این هفته به ارزیابی نتایج جشنواره تئاتر فجر بپردازد؛ مثلاً تقدیم جوایز و آثار برگزیده و.... اما هرچقدر که جوایز و برندگان در فوتبال و سینما اهمیت دارند، به نظرم در تئاتر بی‌اهمیتند. حتی هنری‌ترین جشنواره‌ها با بزرگ‌ترین داوران نیز نمی‌توانند انکارگر جنبه و کارکرد تجاری خود باشند. کدام داور حق دارد حق نهایی را درباره خوب یا بد بودن اثری هنری صادر کند. کدام داور می‌تواند خود را چنین محق بپندارد. همین امر باعث می‌‌شود جشنواره‌ای که به هنر اجرا می‌پردازد در میان هنرها یکی از ضعیف‌ترین بُرد و ارزش تجاری را داراست، حتی وقتی می‌خواهد رقابتی به راه اندازد، نتواند در این جنبه‌اش جلب توجه کند. بدین ترتیب با وجود اینکه می‌توان به داوران خسته نباشید گفت، می‌توان به کارشان نیز بی‌توجه یا کم‌توجه بود.

البته شاید کسانی هم هستند (شاید هم زیاد باشند) که پیگیر جوایز هم بوده‌اند و به هیجان آمده و شاید هم دلخور شده‌اند. اما نگارنده این خطوط با وجود گذشت چند روز از پایان جشنواره حتی پیگیر اخبار جوایز نشده و از آنها بی‌خبر است. پیش از این چندی اندر باب خوب و بدهای جشنواره و مدیریت سخن گفته‌ایم، اکنون اینها به کنار. جشنواره مرا به این فکر انداخت که نمی‌شود همه چیز را به گردن مدیریت تئاتر انداخت و شرکای جرم را بدون هیچ اتهامی رها کرد. خطاها، خودخواهی‌ها، لابی‌ها و بی‌درایتی‌های مدیران را اگر پی بگیریم و دو دسته دیگر که بدنه تئاتر را می‌سازند اگر نادیده انگاریم و شراکت جرم آنان را هم اگر بررسی نکنیم، حاصل تحلیل‌هایمان هر چند منطقی به نظر برسد و راهکارهایی به ظاهر عملی در اختیارمان نهد، به هنگام عمل به راهکارها به ناکامی و اشتباه در محاسبات برخواهیم خورد و خواهیم دید که مثلاً با وجود ایجاد تغییرات در نظام مدیریتی تئاتر و با وجود حذف و برکناری لابی‌های زنجیره‌ای مدیریت، چیزی تغییر نمی‌کند و تنها افراد دیگری جایگزین افراد قبلی خواهند شد. آن دو دسته دیگر خود هنرمندان تئاتر و تماشاگران تئاتر هستند. کمترین جرم را در این مورد تماشاگران تئاتر دارند. اما آنان نیز با حرکت‌های کورکورانه و توده‌وار خود در گسترش و پابرجایی مطالبات غلط از تئاتر بی‌تاثیر نیستند. از تماشاگر تئاتر اغلب میزان بیشتری از فرهیختگی طلب می‌شود. اما گاه همین تماشاگر با مغز بسته و دهان باز به نظاره‌فریب‌هایی می‌نشیند که به عنوان تئاتر متفاوت به خوردش داده می‌شود و گاه از تئاتر همان چیزی را ستایش می‌کند که مثلاً در برنامه ساعت خوش و سی و نه به دست می‌آورد. واکنش فوری تماشاگران به تئاتر سطحی و مبتذل، یا مقهوریتش در برابر تئاتر متظاهر به آرتیستیک بودن، نشان می‌دهد تماشاگر ما هنوز برای کشف سره از ناسره، تبحر چشمگیری نیافته است و می‌توان هر چند سال یک بار تجربه‌های شکست‌خورده سال‌های پیش را دوباره به اسم تجربه به خوردش داد. هنگامی که تماشاگر با تئاتر همچون برنامه‌های طنز تلویزیونی و اخبارهای کاذب برخورد می‌کند یا به واسطه عدم بهره‌گیری از چشم‌ها و عقل خود و بر اثر تکیه بر مانیفست‌ها و بروشورها و برخی نام‌ها، نمایش‌های توخالی را به عنوان آثار روشنفکرانه درجه اول می‌بیند، طبعاً در گروه‌ها نیز تمایل به جعل را پرورش می‌دهد. همین امر بار مسئولیت را بر دوش هنرمندان سنگین‌تر می‌کند.

آنگاه باید از تاریخ هنر خواست که فرقی جدی قائل شود میان کسانی که بر حسب خواسته‌های عوامانه فوری مخاطب، یا خواسته‌های عیان و فوری مدیران دست به تولید تئاتر می‌زنند و عمل به ارزش‌ها و سفارش‌های مدیران را به عنوان راه میانبر رشد کردن برمی‌گزینند، با کسانی که با سال‌ها رنج و تجربه چیزی در خور سطح لیاقت تماشاگر – و نه فقط در سطح قناعتش- برای او بازمی‌‌سازند یا گاهی به خاطر آنکه چندان به هنر سفارشی بها نمی‌دهند، کم‌کم گوشه‌گیر و حذف می‌شوند. آری میان سفارش‌گیرنده‌های بی‌صداقت با هنرمند مستقل همیشه مرزهایی وجود دارد که گاه تاریخ تئاتر هم آنها را از یاد می‌برد. مسئول این حافظه ‌تاریخی تنها منتقدانند. اما منتقدان مستقل نیز همان‌قدر جفا می‌بینند که هنرمندان مستقل. حال آنکه منتقدانی که از همه – از جمله از خود هنرمند- سفارش می‌گیرند و مدام درباره مدیر و دوست گرفته تا هنرمند، در حال مجیزگویی‌اند و خود را به تریبون تبلیغاتی تبدیل می‌کنند، هم‌پیمان هنرمندان سفارشی، در حال گسترش دستگاه تولید آثار بدلی و جعلی‌اند. در این مورد بیشتر خواهیم نوشت.

ایثار ابومحبوب