جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

درباره دفتر شعر «پل ها و پله ها»


درباره دفتر شعر «پل ها و پله ها»

شعر به عنوان متنی که مطلقاً نمی تواند قطعی نگر باشد و دارای سیالیتی ذاتی است, در کانال ها و لابیرنت های ذهنی مولفش جاری می شود, اما این بدان معنا نیست که هر چه تعداد این مسیرهای هدایت کننده افزایش یا گستردگی بیشتری بیابد, شاعر کارهای موفق تر و متنوع تری را ارائه خواهد کرد

هر شاعری آزاد است که برای سرایش، حیطه هایی را که نسبت به آنها اشراف و تمایل بیشتری احساس می کند، به عنوان فضای شعری خود انتخاب کند و از دریچه ذهن خود، در آن فضا «جهان واره» اش را خلق کند.

شعر به عنوان متنی که مطلقاً نمی تواند قطعی نگر باشد و دارای سیالیتی ذاتی است، در کانال ها و لابیرنت های ذهنی مولفش جاری می شود، اما این بدان معنا نیست که هر چه تعداد این مسیرهای هدایت کننده افزایش یا گستردگی بیشتری بیابد، شاعر کارهای موفق تر و متنوع تری را ارائه خواهد کرد. گاهی افراط در تغییر فضا و نوع نگاه به ابژه ها، موجب می شود که شاعر به تشتت و تفرق ذهنی و ساختاری برسد و شعرش، بدل شود به متنی پریشان و پراکنده، که گاهی با وجود وسعت آگاهی مولف، طوری به نظر می آید که گویی خالی از اندیشه های منظور و مقصود اوست.

از دیگر سو نمی توان هیچ گونه حکمی داد مبنی بر اینکه شاعرانی که در یک فضای ذهنی خاص(بگوییم حال و هوا) کار سرایش خود را پی می گیرند و به ندرت از حیطه مورد علاقه خود بیرون می آیند، شعری تک بعدی و ناموفق خواهند داشت.

نمونه های فراوانی را می توان برای اثبات این گزاره ذکر کرد؛ شاعرانی که کم و بیش همواره یک فضای شناسنامه ای در شعرشان بوده و ساختار شعرشان نیز در تمام ادوار سرایش به نسبت ثابت بوده است.

در این میان شاید احمدرضا احمدی نمونه بسیار خوب و شناخته شده ای باشد. احمدی به هیچ وجه قلمرو مکشوف خود را در حیطه های زبان، ساختار، نوع روایت و بازخوردهای عاطفی ویژه اش ترک نکرده است.

با این وجود شعری دارد چندبعدی، عمیق و قابل احترام. محمود تقوی تکیار نیز، چنان که از مجموعه «پل ها و پله ها» برمی آید، شاعری است که ترجیح می دهد به جای کشف جزایر نامکشوف، جزیره ای را که در آن مستقر است، خوب ببیند و بشناسد و دیده ها و شناخته هایش را به ساده ترین وجه ممکن بسراید.

به این ترتیب است که «پل ها و پله ها» پیش و بیش از هر خصیصه ای، اشعاری دارد با زبانی ساده و در حال و هوایی همسان و البته بسیار صمیمی. تکیار در این دفتر نشان می دهد که شاعری صادق و رمانتیک (به معنای مثبت) است. کل دفتر شعر او انگار شکل گرفته از خاطره هایی عاشقانه، موجز و پراکنده است که اکثراً با مفرد مخاطبی در میان گذاشته می شود تا تصاویری مشترک را برایش تداعی و یادآوری کند:

دست در دست من نهادی/ و نیندیشیدی/ این غول سرگشته به کجا می کشاندت (ص۲۴، متن کتاب)

شاعر برای نقل این خاطرات شگرد جالبی برگزیده است. در جای جای شعر های این دفتر می توان کوشش شاعر را برای رسیدن به لحنی محزون، نوستالژیک و آرام مشاهده کرد. در واقع انگار شاعر خواسته عین مشاهداتش را با ساده ترین اجرای شاعرانه روایت کند:

به همان خانه پا نهادم/ با آن خاطره ها/ بر همان تخت خفتم/ بی آن رویاها (ص۳۲، متن کتاب)

تصاویر شعر تکیار اکثراً تصاویری هستند دارای مابه ازای بیرونی که بدون دخل و تصرف های شدید و غلیظ او تداعی عینیت اتفاق های مستتر در بطن شعرهستند. اصرار شاعر بر ساده بینی و ساده گویی سبب می شود که او بعد عاطفی و حسی شعرش را تقویت کند و بکوشد از این راه هم ذات پنداری مخاطب را جلب کند:

نه پاییز بود/ نه تابستان/ نه پای رفتن داشتی / نه تاب ماندن/ داشتی تمام می شدی/ پشت آن همه لبخند/ دیدنی نبود(ص۶۲، متن کتاب)

شعرهایی از این دست در «پل ها و پله ها» کم نیستند. شعرهایی که گاهی منشی شرقی تر می یابند و یادآور هایکوهای بیژن جلالی هستند و گاهی ما را به یاد طرح های باب دهه چهل و پنجاه می اندازند:

هربامداد/ درچایزاران شبنم زده طلوع می کنند/ با آرزوها و آوازهای سبزشان/ چای چینان/ سنبله های خمیده در باد (ص۲۷، متن کتاب)

در کل می توان چنین استنباط کرد که شعر تکیار، شعری جریان گریز و شریف است. گفت وگویی است با خویشتن، در عین صداقت و صمیمیت. شعری که ادا ندارد و نمی کوشد به هر طریق ممکن دست یازد تا نقبی به دل مخاطب بزند.

اگر مخاطب بتواند حس کلی سطرها را دریابد، شعرها برایش دلنشین به نظر می آیند، وگرنه شاعر حربه دیگری برای راضی کردن خواننده شعرش ندارد. نه موسیقی شعر تخدیری و چشمگیر است (حتی در مواقعی که قوافی را به عنوان موسیقی ضمنی به کار می برد)، و نه ایهام چندانی در سطرهایش مشاهده می شود.

از این روست که شعر تکیار، شعری می شود با لحن شعرهای «موج نو» ولی به قامت «هایکو». نظارت بیرونی تکیار بر گفتار (آنچه که ریکور نظارت اختیاری می نامد)، تنها در خدمت صداقت و ساده سرودن است. درواقع نوعی نظارت تحذیری که موجب می شود او از هرگونه ارائه بندی پرهیز کند و لحن اشعارش را به سمت و سوی گفتار سوق دهد.

این روند می تواند در خود بشارتی مستتر داشته باشد. یعنی تکیار می تواند با ادامه دادن همین رویکرد به یافته هایی نوتر برسد و زبان شعری اش را دست نیافتنی تر کند. کاری که گویا به گواهی یکی از اشعارش، زمان آن نیز فرارسیده است:

عمری باید می گذشت/ تا به یاری یافته هایم/ برهم از بند بافته هایم (ص۱۳، متن کتاب)



همچنین مشاهده کنید