پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

کنکاش در ذات روایت


کنکاش در ذات روایت

نگاهی به مجموعه آثار محمدحسن شهسواری به بهانه انتشار رمان «شب ممکن»

● یک حال و هوای خاص

محمدحسن شهسواری از آن دست نویسندگانی است که برای آزمودن حال و هوای روز در عالم ادبیات داستانی دست به تجربه زده است یعنی اینکه او سعی کرده هیچ‌گاه از قافله نویسندگی عقب نماند و بر همین اساس در تک‌تک کتاب‌های او می‌توان یک نوع تاثیر پذیری از جهان پیرامون داستانی را مشاهده کرد. شهسواری از آن دست نویسندگانی است که بی‌ادعا کارش را تاکنون ادامه داده و سعی کرده راه خودش را برود، گرچه نمی‌توان از این نویسنده به‌عنوان یک نویسنده صددرصد تاثیر‌گذار یاد کرد اما این نکته را هم نمی‌توان از نظر دور داشت که کارهای او به‌هر حال تا مدتی نقل محافل ادبی بوده‌اند و نمی‌توان نقش او را در پویایی حوزه ادبیات داستانی نادیده گرفت. شهسواری در مجموعه اولش یعنی «کلمات و ترکیب‌های کهنه» براساس حال و هوای ادبیات داستانی دهه ۷۰ و موج تکنیک‌های گوناگون داستان‌هایی منتشر کرد که به‌عنوان اولین مجموعه پذیرفتنی بودند، این مجموعه توانست با تمام ضعف و قوت‌هایش نام نویسنده را بر سر زبان‌ها بیندازد به‌گونه‌ای که بسیاری از منتقدان هنوز هم آن مجموعه را بهترین کار نویسنده به حساب می‌آورند. آنچه باعث شد این مجموعه به‌عنوان یک مجموعه قابل قبول در نزد مخاطبان مطرح باشد روایت‌های داستانی ساده‌ای بود که با تکنیک‌های داستانی متداول آمیخته شده بودند،کلمات و ترکیب‌های کهنه مجموعه‌ای بود که آنگونه که باید و شاید دیده نشد اما حرف و حدیث‌هایی که هنوز هم پیرامونش وجود دارد موید این موضوع است که این کتاب در عالم نویسندگی آن روزها حرف‌هایی برای گفتن داشته است.

● تجربه ناب

شهسواری چند سال بعد با انتشار رمان «پاگرد» نشان داد که در پرورش روایت‌های کلان هم شناخت کافی دارد، پاگرد رمانی بود که ماجراهایی از دوران معاصر را به شکلی شایسته ارائه کرده بود. نکته قابل توجه درباره این رمان حساسیت‌های اجتماعی نویسنده و دغدغه‌های چگونه نوشتن بود که به‌خوبی در کنار هم قرار گرفته بودند.

رمان پاگرد رمانی بود که می‌توان از آن به‌عنوان یک جهش خیره‌کننده برای نویسنده یاد کرد، رمانی که با تمام زیاده نویسی‌ها و توصیف‌های کشدار و بعضا نالازم باز هم ارزش خواندن داشت تا جایی که می‌شود از آن به‌عنوان یکی از پرخواننده‌ترین آثار داستانی چند ساله اخیر یاد کرد. نکته قابل تامل درباره این رمان نگاه موشکافانه نویسنده و واکاوی روانی تحولات اجتماعی بود که همراه با سر کشیدن به اعماق وجودی شخصیت‌ها به اوج خود رسیده بود.

● یک گام به عقب

«تقدیم به چند داستان کوتاه» شاید تاکنون ضعیف‌ترین کتاب نویسنده باشد،کاری که با تمام دارا بودن یک ذهنیت اولیه نتوانست از فیلتر باید‌ها و نباید‌های ریز و درشت نگاه نویسنده عبور کند و بر همین اساس می‌توان از آن به‌عنوان تجربه‌ای ایستا یاد کرد. شهسواری در این مجموعه تلاش کرده بود که فارغ از حال و هوای کارهای پیشینش به خلق فضاهایی داستانی دست بزند اما در این کار موفقیتی به دست نیاورد.

● همه احتمالات ممکن

یکی از مشکلات غیرقابل حلی که همیشه گریبانگیر ادبیات داستانی ما بوده عدم شناخت صحیح «ایسم»‌های گوناگون ادبی از سوی شبه منتقدان است، افرادی که تلاش دارند تمام دار و ندار ما را متعلق به فرهنگی دیگر قلمداد کنند و هر نامی را به نام‌های مجهول که حتی خودشان هم شناخت درستی از آن ندارند گره بزنند، درست همان کاری که این روزها با آخرین رمان شهسواری یعنی «شب ممکن» می‌کنند. آخرین رمان این نویسنده یک هزار توی ذهنی است،هزار تویی که از هرطرف حامل یک روایت خاص است، این رمان پیش از آن که یک کار خواننده‌پسند باشد یک کار منتقد پسند است، کاری که به هیچ عنوان نمی‌توان آن را متعلق به یک جنبش ادبی خاص دانست.

شب ممکن در میان آثار شهسواری کاری به غایت تکنیکی است به‌گونه‌ای که این تکنیک زدگی به شدت به ماهیت فکر اصلی آسیب رسانده است. فصل‌بندی این رمان که در قالب پنج شب تقسیم شده در نوع خود کاری تازه است اما سردرگمی‌های روایتی که می‌توان از آنها به‌عنوان نمادی از سردرگمی شخصیت‌ها یاد کرد آن قدر اغراق شده که گاهی خواننده تسلسل ذهنی خود را از دست می‌دهد و حتی جای شخصیت‌ها و کارکرد آنها را با هم اشتباه می‌گیرد. نوع شخصیت‌پردازی در شب ممکن به‌گونه‌ای است که همه شخصیت‌ها ظاهرا از یک معبر عبور کرده و می‌کنند یعنی اینکه هیچ وجه زنانه یا مردانه‌ای در آنها نمی‌بینیم که شبیه به کارکرد‌های بیرونی همگانی نباشد.

همه شخصیت‌های شب ممکن در هاله‌ای از بودن یا نبودن دست و پا می‌زنند که همین امر را می‌توان به‌عنوان یکی از توانایی‌های کار به‌حساب آورد. یکی از نکات دیگر که باید بیشتر درباره آن صحبت شود آغاز زیبای رمان است، آغازی که دو شخصیت نویسنده و«مازیار» در هم گره می‌خورند و در قالب روایت جمع درونیات خود را برای مخاطب شرح می‌دهند. تکنیکی که شهسواری با این کاربه آن دست یافته رگه‌های خود را تا آخر اثر حفظ می‌کند یعنی اینکه او با این ترفند فضایی بر آمده از عدم قطعیت به وجود می‌آورد که به‌خوبی با کلیت اثر همخوانی دارد، نکته‌ای که گرچه پیش‌تر توسط نویسندگان دیگرتجربه شده اما تا این حد به کمال خود نزدیک نشده است.

رمان شب ممکن رمانی است که می‌توان رگه‌های کلی روایت‌های داستانی را در آن یافت،به این معنا که همه شیوه‌های داستان نویسی به‌گونه‌ای در این کار مورد استفاده قرار گرفته و جوابی در خور دریافت کرده‌اند. رمان شب ممکن بر خلاف رمان قبلی این نویسنده رمانی برای خاص است یعنی کسانی بیشتر می‌توانند از این کار لذت ببرند که بیشتر به‌دنبال تکنیک‌های داستانی هستند و نه خواندن سر راست یک کار خلاقه. فضای کلی شب ممکن به‌گونه‌ای است که خواننده را به یاد نمایشنامه ماندگارلوئیجی پیر آندللو یعنی شش شخصیت در جست‌وجوی نویسنده می‌اندازد، فضای تودرتویی که شهسواری در این رمان خلق کرده به‌گونه‌ای رویارویی شخصیت‌های داستانی با نویسنده است، کاری که بارها توسط نویسندگان دیگر تجربه شده اما امتیازی که کار شهسواری دارد این است که این شناخت دوسویه هیچ گاه تکمیل نمی‌شود و شخصیت‌ها و نویسنده مدام در حال ساخت‌و‌ساز یکدیگرند و این ساخت‌و‌ساز به محض تمام شدن کتاب به ذهن خواننده انتقال می‌یابد و همین سهیم کردن خواننده در روند کار یکی دیگر از تکنیک‌های زیر پوستی است که می‌توان آن را به‌عنوان یک شگرد داستانی موفق به رسمیت شناخت.

نکته دیگر اینکه همه شخصیت‌ها به شکلی دیوانه وار تظاهر به زنده بودن می‌کنند و نویسنده اجازه نمی‌دهد هیچ کدام از آنها به داعیه خود نزدیک شوند، همه شخصیت‌ها در بخش‌های گوناگونی از کار شخصیت‌های دیگر را مرده می‌پندارند و این بازی چندگانه تا جایی پیش می‌رود که مخاطب احساس می‌کند با جهانی از ارواح طرف است.

رسول آبادیان