چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا

یک بار هم عصبانی نشد


یک بار هم عصبانی نشد

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی

دختر علامه طباطبایی چگونگی برخورد ایشان با اطرافیانش را این گونه بیان می کند؛ «اخلاق و رفتار ایشان در منزل «محمدی» بود. هرگز عصبانی نمی شدند و هیچ وقت صدای بلند ایشان را در حرف زدن نشنیدیم. در عین ملایمت، بسیار قاطع و استوار بودند و مقید به نماز اول وقت، بیداری شب های ماه رمضان، قرائت قرآن با صدای بلند و نظم در کارها بودند. دست رد به سینه کسی نمی زدند و این به سبب عاطفه شدید و رقت قلب بسیار ایشان بود. بسیار کم حرف بودند، پرحرفی را موجب کمی حافظه می دانستند. بسیار ساده صحبت می کردند به طوری که گاهی آدم گمان می کرد این یک فرد عادی و عامی است. همیشه می گفتند شخصیت را باید خدا بدهد و با چیزهای دنیوی هرگز انسان شخصیت کسب نمی کند. آرام و صبور با مسائل برخورد می کردند. با اینکه وقت زیادی نداشتند ولی طوری برنامه ریزی می کردند که روزی یک ساعت بعدازظهرها در کنار اعضای خانواده باشند. رفتارشان با مادرم بسیار احترام آمیز و دوستانه بود. همیشه طوری رفتار می کردند که گویی مشتاق دیدار مادرم هستند. ما هرگز بگومگو و اختلافی بین آن دو ندیدیم. آن دو واقعاً مانند دو دوست با هم بودند. در خانه اصلاً مایل نبودند کارهای شخصی شان را کس دیگری انجام دهد. ایشان برای بچه ها مخصوصاً دخترها ارزش بسیار قائل بودند. دخترها را نعمت خدا و تحفه های ارزنده یی می دانستند.»

● ولادت و نوجوانی

حکیم، فیلسوف، عارف و مفسر بزرگ مرحوم علامه طباطبایی، در ۲۹ ذی الحجه ۱۳۲۱ قمری، سال ۱۲۸۱ شمسی در شهر تبریز در منزل شخصی پدرشان حاج سیدمحمد آقا طباطبایی متولد شدند، مادر ایشان از اشراف تبریز بود. پس از فوت مادر و پدر یکی از خویشانش - پدر شهید قاضی طباطبایی - کفالت اوضاع مالی و زندگی علامه و برادرش را بر عهده می گیرد.

این دو برادر با هم مشغول تحصیل می شوند و پس از کلاس ششم، همزمان با حضور در کلاس هفتم، برای تحصیل صرف، تصریف و جامع المقدمات به مدرسه طالبیه می روند که این قضیه تا سال ۱۳۰۴ طول می کشد. در این مدت آنها کتاب های سطح را خیلی سریع به پایان می رسانند، چون در آن زمان بیش از این در تبریز تدریس نمی شد و برای ادامه تحصیل به نجف اشرف هجرت می کنند.

خود علامه طباطبایی درباره دوران تحصیلش این گونه نوشته است؛ «در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این رو هر چه می خواندم نمی فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذراندم. پس از آن یکباره عنایت خدایی دامنگیرم شد و عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بی تابی نسبت به تحصیل کمال، حس کردم به طوری که از همان روز تا پایان ایام تحصیل که تقریباً ۱۷ سال طول کشید، هرگز نسبت به تعلیم و تفکر درک خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کرده و تلخ و شیرین حوادث در برابر می پنداشتم.»

● زندگی در نجف

مفسر فرزانه مدت ۱۱ سال در کنار مرقد منور حضرت امیر(ع) کسب علم کرده است، از جمله فقه، اصول، فلسفه، ریاضیات و رجال را از محضر استادانی والامقام فراگرفت.

بزرگانی چون آیت الله نائینی، سیدابوالحسن اصفهانی، سیدحسین بادکوبه یی، سیدابوالقاسم خوانساری، آیت الله حجت، حاج میرزاعلی ایروانی و میرزاعلی اصغر ملکی.

سرسلسله استادان ایشان مرحوم قاضی است؛ شخصیتی که سیدمحمدحسین را «علامه» کرد. مرحوم علامه پیرامون استاد خود مرحوم قاضی چنین می فرماید؛ «ما هر چه داریم... از مرحوم قاضی داریم؛ چه آنچه را که در حال حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم و چه طریقی که خودمان داریم و از مرحوم قاضی گرفته ایم.»

در سال ۱۳۱۴ شمسی رضاشاه دستور می دهد از خروج ارز از ایران جلوگیری شود. بنابراین دو برادر نیز که به هیچ وجه از بیت المال استفاده نمی کردند، بی خرجی می مانند و ناچار می شوند از دوست و آشنا قرض بگیرند یا از این دکان و آن دکان نسیه کنند و امورات خود را بگذرانند. نامه نگاری به تبریز هم مشکلی را حل نمی کند و آنها هم نمی توانستند پولی بفرستند. این موضوع موجب استیصال آنها می شود. بنابراین ناچار می شوند اثاثیه منزل را یک یک بفروشند و خرج کنند.

جناب علامه خود این گونه می گویند؛ «فشار و مشکل زندگی، ما را مستاصل کرده بود. از این رو به حرم حضرت علی(ع) رفته و پس از عرض سلام عرض کردم؛ یا جدا همین طوری طلبه داری می کنید. اما بلافاصله متوجه شدم اشتباه بسیار بدی کردم و این خلاف توکل است. اما به هر حال این اشتباه را مرتکب شده بودم و به شدت ناراحت و منفعل، سر به زیر و خجل از حرم حضرت امیرمومنان بیرون آمدم و به منزل بازگشتم. وارد خانه شدم و متوجه شدم در خانه هیچ کس نیست. از فرط ناراحتی در گوشه یی از حیاط نشستم و برای اشتباهی که کرده بودم، خیلی ناراحت بودم. در همین هنگام مشاهده کردم در کوچه باز شد و مردی با لباس بلند وارد شد و گفت؛ من شاه حسین ولی هستم. خدا سلام می رساند و می فرماید؛ در این ۱۷ سال من کی شما را تنها گذاشتم؟، و بعدها پولی رسید و من بدهی هایم را دادم.» همان روز هم به همسرشان فرمودند؛ «روزی ما در نجف تمام شده است، حاضر باش که باید به تبریز برگردیم.»

● بازگشت به تبریز

بعد از مراجعت به تبریز حضرت علامه مدت ۱۰ سال در قریه شادآباد تبریز به زراعت و کشاورزی مشغول شدند. فرزند ایشان اینچنین می گوید؛ «خوب به یاد دارم که مرحوم پدرم دائماً و در تمام طول سال مشغول فعالیت بود و کار کردن ایشان در فصل سرما حین ریزش باران و برف های موسمی در حالی که چتر به دست گرفته یا پوستین به دوش داشتند، امری عادی تلقی می شد. پدرم از نظر فردی هم تیرانداز بسیار ماهری بود و هم اسب سواری تیزتک و به راستی در شهر خودمان بی رقیب بود، هم خطاطی برجسته بود، هم نقاش و طراحی ورزیده، هم دستی به قلم داشت و هم طبعی روان در سرایش اشعار ناب عارفانه.»

● زندگی در قم

اوضاع تبریز به شدت تغییر کرده بود، به کسی اجازه نمی دادند از تبریز خارج شود. مرحوم علامه با زحمت بسیار جواز عبور گرفت و با دست خالی از تبریز به طرف تهران حرکت کرد. شب آخر اسفند به تهران رسید و ایام نوروز را در منزل یکی از علمای تهران گذراند و نوروز به قم آمد و چند روزی را در منزل آقا سیدمحمدعلی قاضی ماند تا اینکه در کوچه یخچال قاضی از یک خانه یی دو اتاق کرایه کردند و در آنجا اقامت گزیدند.

● شاگردان و آثار

حضرت علامه شاگردان زیادی تربیت کرده است از جمله حضرات آیات حسینعلی منتظری، شهید مطهری، شهید بهشتی، یحیی انصاری، ناصر مکارم شیرازی، موسی صدر، ابراهیم امینی، سیدمهدی روحانی، عبدالله جوادی آملی، حسن حسن زاده آملی، جعفر سبحانی، حسین نوری همدانی، ابراهیم دینانی، محمدی گیلانی، محمدتقی مصباح، سیدمحمد خامنه یی و بسیاری از بزرگان دیگر.

در کنار تدریس جناب علامه همواره مشغول تالیف و نوشتن نیز بوده است، برخی از آثار ایشان عبارت است از؛

۱) تفسیرالمیزان؛ دربردارنده بحث های اعتقادی، تاریخی، فلسفی و اجتماعی با تکیه بر قرآن کریم. این کتاب ثمره یی کم نظیر از ۲۰ سال تلاش شبانه روزی علامه است. وی سبک این تفسیر را از مرحوم قاضی آموخت و در شهر قم عملی ساخت. المیزان یکی از مهم ترین تفاسیر قرون اخیر در بین مسلمین است و پس از تفسیر تبیان شیخ طوسی و مجمع البیان طبرسی بزرگ ترین و جامع ترین تفسیر شیعی از نظر قوت علمی و مطلوبیت روش تفسیری است.

۲) بدایه الحکمه؛ یک دوره فشرده فلسفه برای طلاب حوزه ها و دانشجویان دانشگاه ها

۳) نهایه الحکمه؛ این اثر برای تدریس فلسفه با توضیحی بیشتر، عمقی افزون تر و سطحی عالی تر تدوین شده است.

۴) اصول فلسفه و روش رئالیسم؛ بینش علامه پیرامون نظرات مادیون و ماتریالیست ها باعث فراهم آوردن این اثر شد. این اثر با پاورقی های استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری همراه است.

۵) حاشیه بر کفایه؛ کتابی در علم اصول فقه که پیرامون قوانین استنباط احکام به بحث می پردازد.

۶) شیعه در اسلام؛ دوره یی کامل از اعتقادات و معارف شیعه در این اثر نفیس به چشم می خورد. این کتاب گرانبها به زبان های مختلف ترجمه و بارها به چاپ رسیده است.

۷) مجموعه مذاکرات با پروفسور هانری کربن

۸) خلاصه تعالیم اسلام؛ این کتاب خلاصه یی از آنچه یک مسلمان متعهد باید از آن آگاهی داشته و خود را به آن زینت دهد، بیان کرده است.

۹) روابط اجتماعی در اسلام؛ انسان و اجتماع و رشد اجتماعی او، پایه زندگی اجتماعی، آزادی در اسلام و... مباحثی است که در این کتاب به آنها پرداخته شده است.

۱۰) بررسی های اسلامی؛ مجموعه یی است زرین از مقالات استاد که بسان دایره المعارفی از معارف ناب اسلامی جمع آوری شده است.

۱۱) آموزش دین؛ کتابی با قلم روان و مطالبی لازم و ضروری است که برای دانش آموزان نوشته شده است.

۱۲) رساله انسان قبل از دنیا؛ در دنیا و بعد از دنیا، این کتاب که اکنون با نام «انسان از آغاز تا انجام» ترجمه شده است مباحثی مفید از عوالم سه گانه ماده، مثال و عقل مطرح کرده و پیرامون شبهات و دغدغه خاطر جوانان مطالبی بسیار مفید و لازم ارائه کرده است.

۱۳) رساله هایی گوناگون درباره قوه و فعل، صفات، افعال الله، وسائط، نحو، صرف؛ این مجموعه ۲۶ رساله است که بنا به ضرورت و نیاز جامعه توسط علامه نگاشته شده است.

۱۴) سنن النبی؛ سیره و روش رسول الله بین مردم و همراه خانواده در این اثر به چشم می خورد.

۱۵) لïبٌ اللباب؛ مجموعه درس های اخلاق استاد که از سال های ۱۳۶۸ تا ۱۳۶۹ قمری برای برخی از فضلای حوزه علمیه قم بیان فرموده اند.

۱۶) حاشیه بر اسفار؛ نظرات حضرت استاد علامه بر اسفار در این کتاب جمع آوری شده است.

۱۷) دیوان شعر فارسی؛ مجموعه یی از اشعار چشمگیر و عمیق علامه که طی سالیان متمادی سروده شده است.

● مکاشفات حضرت علامه چشم برزخی

علامه گاهی که مجلس را مناسب می دید و احساس می کرد حاضرین آن جلسه که معمولاً از شاگردان خواصش بودند، قدرت و توانایی درک مسائل غیبی را دارند برخی از جریانات و به اصطلاح مکاشفات خود را با عفت خاصی که از ویژگی های برجسته او بود، بازگو می کرد. شهید آیت الله مطهری هم به این واقعیت اشاره کرده و خاطرنشان ساخته علامه طباطبایی مسائل غیبی را که مشاهده آن برای افراد عادی دشوار است، می دیده اند.

علامه حسن زاده آملی در این باره می نویسد؛ «علامه طباطبایی در مسیر عرفان عملی دارای چشم برزخی بودند و افراد را به صورت ملکوتی شان می دیدند و برای بنده بارها پیش آمد و در محضر علامه طباطبایی شواهدی در این باره دارم، بنده وقتی به خدمت آیت الله آملی(ره) تشرف حاصل کردم، ایشان فرمودند ما وقتی در نجف بودیم در همان وقت، آقای طباطبایی، دارای مکاشفات عجیب و شگفتی بود.»

‌● گفت وگو با حضرت ادریس(ع)

علامه عقیده داشت اگر انسانی به عجز خود واقف شود و از صمیم قلب هدایت خویش را خواستار شود، بدیهی است خداوند متعال هرگز بنده یی را که جویای حق و پویای حقیقت است، رها نخواهد کرد. در همین مورد ایشان داستانی را می گوید؛ «به یاد دارم هنگامی که در نجف اشرف تحت تربیت اخلاقی و عرفانی مرحوم حاج میرزاعلی قاضی(ره) بودیم، سحرگاهی بر بالای بام بر سجاده عبادت نشسته بودم. در این موقع خواب سبکی به من دست داد و مشاهده کردم دو نفر در مقابل من نشسته اند، یکی از آنها حضرت ادریس(ع) بود و دیگری برادر عزیز و ارجمند خودم آقای حاج سیدمحمدحسن الهی. حضرت ادریس با من به مذاکره و سخن مشغول شدند ولی طوری بود که ایشان القای کلام می کردند و تکلم و صحبت می کردند ولی سخنان ایشان به واسطه کلام آقای اخوی استماع می شد و این اولین انتقالی بود که عالم طبیعت را برای من به جهان ماوراء طبیعت پیوسته و رشته ارتباط ما از اینجا شروع شد.»

● اخلاق علامه ارادت به اهل بیت(ع)

علامه طباطبایی به حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) و ائمه اطهار(ع) علاقه بسیاری داشت و با کمال ادب و احترام از آنها نام می برد، در مجالس روضه خوانی شرکت می کرد و برای مصائب اهل بیت شدیداً اشک می ریخت. در ماه رمضان روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه(س) افطار می کرد. ابتدا پیاده به حرم مطهر مشرف می شد، ضریح مقدس را می بوسید سپس به خانه می رفت.

فعالیت های شبانه روزی علمی، او را از توسل در عرض ادب به پیشگاه مقام رسالت و ولایت بازنمی داشت. ایشان موفقیت خویش را مرهون همین توسلات می دانست و آنچنان به سخنان معصومین احترام می گذاشت که حتی در برابر روایات مرسل و ضعیف السند هم به احتمال اینکه از بیت عصمت صادر شده است رفتار احتیاط آمیزی داشت.

ایشان درباره امام رضا(ع) می فرمودند؛ «همه امامان لطف دارند، اما لطف حضرت رضا محسوس است.» و در نقلی دیگر، بیان می کردند؛ «همه امامان معصوم رئوف هستند، اما رافت حضرت امام رضا ظاهر است.» ایشان درباره زیارت ضریح حضرت رضا(ع) فرموده است؛ «اگر منع مردم نبود، من از دم مسجد گوهرشاد تا ضریح، زمین را می بوسیدم.»

● شرح صدر علامه

یکی از شاگردان ایشان در مورد خصوصیات اخلاقی علامه چنین نوشته است؛ «علامه انسانی وارسته، مهذب، خوش اخلاق، مهربان، عفیف، متواضع، مخلص، بی هوا و هوس، صبور، بردبار، شیرین و خوش مجلس بود. من حدود ۳۰ سال با استاد حشر و نشر داشتم، به یاد ندارم در طول این مدت حتی یک بار عصبانی شده باشد و بر سر شاگردان داد بزند یا کوچک ترین سخن تند یا توهین آمیزی را بر زبان جاری سازد. با هر کس حتی کوچک ترین فرد طلاب چنان انس می گرفت که گویا از دوستان صمیمی اوست.»

یکی از شخصیت های مارکسیست با علامه به بحث و گفت وگو نشسته بود و سرانجام موحد و مسلمان شد. هنگامی که یکی از دوستان او پیرامون مناظره و گفت وگوی دوست خود با علامه پرسش کرد، وی شخصیت علامه را این گونه بازگو کرد؛ «آقای طباطبایی مرا موحد کرد. هشت ساعت ما با هم بحث کردیم. یک کمونیست را الهی و یک مارکسیست را موحد کرد. او حرف توهین آمیز هر کافری را می شنید و نمی رنجید و پرخاش نمی کرد.»

● ارتحال مفسر

حدود یک هفته مانده به رحلت علامه، ایشان هیچ جوابی به هیچ کس نمی داد و سخن نمی گفت، فقط زیر لب زمزمه می کرد؛ «لا اله الا الله،» حالات علامه در اواخر عمر، دگرگون شده و مراقبه ایشان شدید شده بود و همواره این بیت حافظ را می خواند و می گریست؛

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش/ کی روی؟ ره زکه پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟،

سرانجام پس از ۸۰ سال زندگی پرتلاش، در بیست و چهارم آبان ۱۳۶۰ شمسی (هجدهم محرم ۱۴۰۲ق) روح پاک و الهی آن حکیم عارف و مفسر وارسته به دیار حق رهسپار شد. جنازه ایشان فردای ارتحالش تشییع و آیت الله العظمی گلپایگانی(ره) بر ایشان نماز گزارد و در بالای سر قبر حضرت معصومه(س) برای همیشه به خاک سپرده شدند.

سیدمحمد ناظم زاده