جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

رسول اللّه ص اسوه حسنه بشری


رسول اللّه ص اسوه حسنه بشری

مـقـاله حـاضـر بر آن است که اسوه حسنه بودن پیامبر اعظم صلی اللّه علیه و آله و چرایی اسوه برتر بودن را به بحث بگذارد

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مساءله آموز صد مدرس شد

مـقـاله حـاضـر بر آن است که اسوه حسنه بودن پیامبر اعظم صلی اللّه علیه و آله را به بحث بگذارد. از این رو پس از مقدمه ای کوتاه درباره الگوهای قرآنی ، حضرت محمد(ص ) بـه عـنـوان اسـوه برتر معرفی شده است . پس از آن ، به چرایی این برتری و جهان شـمـول بودن الگودهی آن حضرت پرداخته است . سیمای اسوه حسنه ، عنوان دیگری است کـه بـه اجـمال ، سیمای پیامبر اعظم را ترسیم کرده است و در بخش پایانی ، پاسداشت بهترین اسوه مورد بحث قرار گرفته است .

● مقدمه

آدمی همواره در جستجوی قهرمان و اسوه ای است که او را سرمشق زندگی خویش قرار دهد و در مـوضـوعـی خـاص یـا بـه طـور مـطـلق از او پـیـروی کـنـد تـا بـه سـر مـنـزل مـقـصـود بـرسـد. در مـبـاحث تعلیم و تربیت ، یادگیری ، روان شناسی ، عرفان و مـدیـریـت ، الگـوهـا از جـایـگـاه بـلنـدی بـرخـوردارنـد و تـاءثـیـر گـذاری آنـها هرگز قـابـل انـکـار نـیـسـت . اسـلام ، ایـن مـکـتب در صدد تربیت نیز از این موضوع غفلت نکرده و الگوهای مفید را در سطوح مختلف ارائه داده است .

ابـتـدا از مـؤ مـنان وارسته و از عقاید و اخلاق و اعمال آنان به نیکی یاد می کند و به طور مستقیم یا غیر مستقیم پیروان خود را به الگوگیری از آنان فرا می خواند؛ مانند این آیه ؛

یـَا ایُّهـَا الَّذِیـنَ آمـَنـُوا کـُونـُوا اءَنـصـَارَ اللَّهِ کـَمـَا قـَالَ عـِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ اءَنصَارِی إِلَی اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ (صف : ۱۴)

ای کـسـانـی کـه ایـمـان آورده ایـد، یـاران خدا باشید، همان گونه که عیسی بن مریم به حواریون گفت : یاران من در راه خدا چه کسانی اند؟ حواریون گفتند: ما یاران خداییم .

همین طور از شهید قهرمانی یاد می کند که یک تنه به حمایت از پیامبران الهی برخاست و در شرایطی سخت و بحرانی بر عقیده و ایمان خویش استوار ماند تا در این راه جان باخت و به جایگاه ارجمند شهادت دست یافت تا جایی که ؛

قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَالَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ بِمَا غَفَرَلِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَالْمُکْرَمِینَ (یس : ۲۶ ـ۲۷)

بـدو گـفـتـه شـد به بهشت برین درآی گفت : ای کاش قوم من می دانستند که پروردگارم چگونه مرا آمرزید و در زمره عزیزانم قرار داد!

در مـرحـله بـعد، کسانی را به عنوان مثل و نمونه معرفی می کند که از بینش و بصیرت و ایـمـان و تـقـوای بـسـیـار بالایی برخوردار بودند و جا دارد که مؤ منان در هر زمانی همت خـویـش را بـه کـار گـیـرنـد تـا بـه چـنـان مـنـزلتـی نایل آیند. آسیه ـ همسر فرعون ـ یکی از آن نمونه هاست که قرآن در باره اش فرموده است :

وَضـَرَبَ اللَّهُ مـَثـَلاً لِلَّذِیـنَ اَّمـَنـُوا امـْرَاءَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (تحریم : ۱۱)

و بـرای کـسـانـی کـه ایـمـان آورده انـد خـدا هـمـسـر فـرعـون را مـثـل آورده ، آنـگـاه کـه گـفـت : پـروردگارا پیش ‍ خود در بهشت برایم خانه ای بساز و از فرعون و کردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر برهان .

آن بـانـوی قـهـرمـان بـا نـادیـده گـرفـتـن مـوقعیت ممتاز اجتماعی خود و گرویدن به آیین یـکـتـاپـرسـتـی حـضـرت مـوسـی (ع ) هـر گـونـه شـکـنـجـه و در نـهـایـت قـتـل را با جان و دل پذیرا شد و به منزلت شهادت بار یافت و به طور مستقیم با خدای خـویـش بـه راز و نـیـاز پـرداخـت و در بـرتـریـن جـایـگـاه بـهـشـتـی منزل گرفت و از سوی خداوند به عنوان اسوه مقاومت در میدان توحید معرفی شد.

هـمـچـنـیـن در آیه بعد، قهرمان میدان تقوا و معنویت و پاکدامنی معرفی شده ، و او کسی جز مریم صدیقه ـ مادر ارجمند حضرت مسیح (ع ) ـ نیست :

وَ مـَرْیـَمَ ابـْنـَتَ عـِمـْرَانَ الَّتـِی اءَحـْصـَنـَتْ فـَرْجـَهـَا فـَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ (تحریم : ۱۲)

و مـریـم دخـت عـمران را ـ همان کسی که خود را پاکدامن نگاه داشت و در او روح خود دمیدیم و سخنان پروردگار خود و کتابهای او را تصدیق کرد و از فرمانبرداران بود.

در گـروه دیـگـری از آیـات قـرآن ، خـداونـد نـسـبت به کسانی که کار برجسته و در خور تقدیر انجام داده اند اظهار محبت می کند و از این رهگذر، دیگران را نیز به الگو پذیری از آنـان فـرا مـی خواند؛ مانند ((إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُـحْسِنِینَ (بقره : ۱۹۵))) ((إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابـِیـنَ وَیـُحـِبُّ الْمـُتـَطـَهِّرِیـنَ (بـقـره : ۲۲۲))) ((وَاللّهُ یـُحـِبُّ الصَّابـِرِیـنـَ (آل عـمـران : ۱۴۶))) ((إِنَّ اللّهَ یـُحـِبُّ الْمُقْسِطِینَ (مائده : ۴۲))) ((إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ (توبه : ۴))) و مانند آن .

امـا عـمـوم پـیـام آوران الهـی در عالی ترین سطح به عنوان الگوهای معصوم و ممتاز مورد عـنـایـت الهـی قـرار دارنـد خـداونـد مـتـعـال آنـان را در مـیـدان اعـتـقـاد، عـمـل و اخـلاق نـیـکـو و مـعتدل ، الگوهای نخبه ای به آدمیان معرفی فرموده که پیروی از آنان به طور قطع انسان را به سر منزل سعادت خواهد رساند.

أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَی اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ... (انعام : ۹۰)

اینان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است ، پس به هدایت آنان اقتدا کن .

● طرح اسوه برتر

به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد

تو را در این سخن انکار کار ما نرسد

اگر چه حُسن فروشان به جلوه آمده اند

کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد

به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز

به یارِ یک جهتِ حقگزار ما نرسد

هزار نقش بر آید ز کلک صنع و یکی

به دلپذیری نقش نگار ما نرسد

و ایـن نـگـار دلپـذیـری کـه در حـسـن و مـلاحـت ، گـوی سـبـقت را از همگان ربود و چنان حق بـنـدگـی و آدمـیـت را گـزارد که محرم راز نهفته آفرینش گشت و در حریم ((قابَ قَوْسَیْنِ اَوْاَدْنـی )) سـدره نـشـیـن آسـتـان کـبریایی شد، کسی جز شخصیت عظیم و بی نظیر عالم آفرینش ،خاتم الانبیا حضرت محمد مصطفی علیه و علی آله افـضل الصلوات و الثناء نیست که به عنوان ((اسوه برتر)) برای همه بشریت معرفی شده است :

لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کَانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْاَّخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً

(احزاب : ۲۱)

قطعا برای شما در (اقتداء) رسول خدا سرمشقی نیکوست : برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می کند.

▪ نکات آیه

۱) ترکیب ((لقد کان لکم )) علاوه بر تاءکید، بر استقرار و استمرار دلالت دارد و اشاره می کند به اینکه اسوه بودن رسول اکرم (ص ) یک تکلیف ثابت و مستمر است .

۲) واژه ((رسـول اللّه )) بـه طـور مطلق درباره حضرت محمد(ص ) به کار رفته که به طور کنایی بر عمومیت رسالت ایشان نسبت به جهانیان دلالت می کند.

۳) آیه در سخت ترین مقطع رسالت ـ یعنی پیرامون جهاد (آن هم جنگ احزاب که در شرایط بـسـیـار سـخـت انجام شد) نازل شده و این پیام را دارد که اسوه بودن پیامبر(ص ) در همه ابعاد و در اوج قرار دارد و به بخشی از شخصیت او محدود نمی شود.

۴) کـسـانـی شـایـسـتـگـی و تـوفـیق تاءسی به پیامبر را دارند که از سه ویژگی مهم برخوردار باشند: ایمان به خدا، اعتقاد و امید به رستاخیز و ذکر فراوان خدا.

۵) ایـمـان بـه مـبـداء و مـعاد، انگیزه تاءسی به پیامبر را فراهم می سازد، چنان که ذکر فـراوان آن را تـداوم مـی بـخـشد و هر سه پیوند نبوت با توحید را نیز اثبات می کند و بـر ایـن نـکـتـه زیـر بـنـایـی تـاءکـیـد دارد کـه رسـالت و شـخـصـیـت مـمـتـاز رسـول اعـظـم و اسـوه بـودن او بـسـتـگـی تـام بـه عـبـودیـت او در پـیـشـگـاه خـداونـد متعال دارد تا توهم استقلال آن حضرت رخ ننماید.

۶) از عـمومیت خطاب آیه نسبت به همه مسلمانان در هر زمان و مکان چنین برداشت می شود که تـاءسـی به شخصیت بی نظیر پیامبر محدود به مقطع زمانی یا منطقه خاصی نیست و آن وجـود نـازنـیـن بـرای هـمـه کـس و در همه جا و هر زمان الگوی منحصر به فرد است و این عـمـومیت استثناپذیر نیست . علامه طباطبایی نیز آیه را چنین تفسیر می کند: ((معنای آیه این اسـت کـه یـکـی از احـکـام رسـالت رسـول خـدا(ص ) و ایمان آوردن شما این است که به او تـاءسـی کـنـید، هم در گفتارش و هم در رفتارش و شما می بینید که او در راه خدا چه مشقت هایی را تحمل می کند!))

● چرایی اسوه بودن پیامبر

می توان گفت رمز پاسخ به این پرسش ، در ((جامعیت )) شخصیت پیامبر صلی اللّه علیه و آله نـهـفـتـه اسـت کـه ایـشـان را در مـسـنـد ((عـبـودیـت )) و ((انـسـان کامل )) نشانده و به مقام ((خاتمیت )) رسانده است . توضیح اینکه ؛

▪ هدف نمایی آفرینش انسان ، بندگی محض آفریدگار یکتاست ، چنان که خود فرمود:

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلا لِیَعْبُدُونِ (ذاریات : ۵۶)

و جن و انس را نیافریدیم جز برای اینکه مرا بپرستند.

بـنـابـرایـن ، هـدف آفـریـنـش هنگامی تاءمین می شود که انسان و پری ، بنده خاص خدای خـویـش ‍ شـونـد، جـز بـه خـدا نـیـنـدیـشـنـد، جـز بـرای خـدا عـمـل نـکـنـنـد و جـز رنـگ خـدایـی نـپـذیـرنـد. بـه عـبـارت دیـگـر در انـدیـشـه و عمل و اخلاق ، خدایی شوند و از رنگ تعلق به غیرخدا آزاد گردند؛

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود

ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

چـنـیـن انـسانی شایستگی ((خلافت )) الهی می یابد و به نیابت از خدا طلایه دار خلایق و مـسـجـود مـلایـک مـی گـردد. از ایـن رو شـیـخ صدوق به نکته بدیعی تصریح کرده و می فرماید:

((در اسـاس آفـریـنـش ، خـلیـفـه مـقـدم بـر خـلیـقـه اسـت )) چه اینکه خداوند پیش از خلقت آدمی ، موضوع خلافت را با فرشتگان در میان گذاشت ؛

وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الاَرْضِ خَلِیفَةً... (بقره : ۳۰).

و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت : من گمارنده جانشینی در زمینم .

بدین ترتیب ، خلیفه الهی ، همان انسان واقعی است که آفرینش را با عبودیت ـ به معنای واقـعـی کـلمـه ـ هـدفـمـنـد مـی کـنـد و خـواسـت و اراده الهـی را جـامـه عـمـل مـی پـوشـانـد و قـدر مـتـقـیـن آن هـم انـبـیـای الهـی و اولیـای مـعـصـوم او هـسـتـنـد کـه رسول اعظم (ص ) سر آمد ایشان است ؛

یکی خط است ز اول تا به آخر

بر او خلق جهان گشته مسافر

در این ره اولیا چون ساربانند

دلیل و راهنمای کاروانند

و زایشان سید ما گشته سالار

هم او اول هم او آخر در این کار

بر او ختم آمده پایان این راه

بدو منزل شده ادعو الی الله

مقام دلگشایش جمع جمع است

جمال دلفزایش شمع جمع است

▪ قرآن مجید از دین اسلام با وصف ((تمام و کمال )) یاد کرده ، می فرماید:

الْیَوْمَ اءَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَاءَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً (مائده : ۳)

امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را آیین (جاودان ) شما برگزیدم .

بـه هـمـیـن دلیـل ، آورنـده ایـن دیـن نـیـز، شـخـصـیـتـی تـام و کـامـل است و کمترین نقص و عیب و آلودگی به حریم مقدسش راه نمی یابد. او انسان کاملی اسـت کـه در هـمـه کـمـالات بـه نـقـطـه اوج رسـیـده و جـامـع و کـامـل کـنـنـده همه خوبیها شده است ، چنان که سخن نغز آن حضرت : ((اُعْطیتُ جَوامِعَ الْکَلِمَ)) بدان اشارت ، بلکه تصریح دارد.

این جامعیت در سه بخش عقائد، اعمال و اخلاق به منصه ظهور رسیده است ؛

الف) در بـخـش عـقـاید، رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله ، معارفی را به بشر عرضه کـرد کـه مانند آن پیش از اسلام سابقه نداشته است و مرحوم علامه طباطبایی ایـن مـوضـوع را یـکـی از دلایل افضلیت پیامبر بر همه انبیا دانسته است و چون پیامبری پس از او نیز مبعوث نخواهد شد، آنچه را که آن حضرت پیرامون مبداء و معاد و توحید الهی و صفات و اسمای حسنای او و عـالم غـیـب و شـهادت و ملکوت و فرشتگان و لوح و قلم و عرش و کرسی و بیت المعمور و... بـیـان نـمـوده ، آخـریـن کـلام اسـت و بـرتـر از آن قابل تصور هم نخواهد بود. این موضوع اساسی در قرآن مجید چنین بیان شده است ؛

وَاءَنـْزَلْنـَا إِلَیـْکَ الْکـِتـَابَ بـِالْحـَقِّ مـُصـَدِّقـاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا اءَنْزَلَ اللّهُ (مائده : ۴۸)

و ما این کتاب (قرآن ) را به حق به سوی تو فرو فرستادیم در حالی که تصدیق کننده کـتـابـهـای پـیـشـیـن و حـاکـم بـر آنـهـاسـت . پـس مـیـان آنـان بـر وفـق آنـچـه خـدا نازل کرده حکم کن .

پـیـامـهـای آیـه ایـن هـا اسـت ؛ الف ـ قـرآن بـه طـور کامل حق است و از سوی خدا نازل شده و هیچ تردیدی در حقانیت و خدایی بودن آن نیست .

ب) ایـن کـتـاب آسـمـانـی در پـی کـتـب دیـگـر آسـمـانی آمده و آنها را به عنوان شرایع پیشین قـبـول دارد.

ج) قرآن ، کتاب نهایی خداست که ((مهیمن )) بر دیگر کتب آسمانی است ؛ به ایـن مـعنا که اصول ثابت و غیر قابل تغییر آنها را حفظ می کند و در واقع مراقب و محافظ آنـهـاسـت ، ولی فـروع را بـه گـونـه ای تـغـیـیـر مـی دهـد کـه مـنـاسـب سـیـر و سـلوک و تکامل انسان در هر زمان باشد.

پـس قـیـد ((مـهـیـمـنـا عـلیـه )) متمم و مکمل ((مصدّقا)) هست تا توهم نشود که قرآن هر چه از شـرایـع و احکام در تورات و انجیل و سایر کتابهای آسمانی است به طور درست و بدون تغییر و تبدیل ابقا می کند، بلکه ضمن اینکه فی الجمله ای از محتوای آنها را تصدیق می کـنـد کـه مـعارف و شرایع حق و از جانب خداست ، ولی این حق نیز برای خدا محفوظ است که آنـچـه را بـخـواهـد نسخ یا تکمیل نماید. بدین ترتیب ، قرآن مجید بـه عـنـوان ((بـرنـامـه نـهایی )) خدا فرود می آید که استوارترین منهج تکاملی بشر را ترسیم کند:

إِنَّ هذَا الْقُرْاَّنَ یَهْدِی لِلَّتی هِیَ اءَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ اءَنَّ لَهُمْ اءَجْراً کَبِیراً (اسراء: ۹)

قطعا این قرآن به آن (آیینی ) که خود پایدارتر است راه می نماید و به آن مؤ منانی که کارهای شایسته می کنند، مژده می دهد که پاداشی بزرگ برایشان خواهد بود.

▪ رسـول اعـظـم صـلی اللّه عـلیـه و آله با برخورداری از بهترین داشته های نفسانی و دریـافـت عـالی تـریـن داده هـای قـرآنـی بـه نـهـایـی تـریـن مـرتـبـت انـسـانـی نایل گشت ، نخست در بعد عقیده و اندیشه به توحید ناب رسید و همه هستی را پرتوی از وجـود حـق تـعـالی دید که در آفرینش و اداره آن هیچ گونه شرکتی را بر نمی تابد. از این رو از سوی خدا به نشان ((اولین مسلمان )) مفتخر شد؛

لاَ شَرِیکَ لَهُ وِبِذلِکَ أُمِرْتُ وَاءَنَا اءَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ (انعام : ۱۶۳)

او را شریکی نیست و بر این (کار) دستور یافته ام و من نخستین مسلمانم .

و با کسب این مرتبت ، نزدیکترین آفریده در ساحت قدس ربوبی شد؛

ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ اءَوْ اءَدْنَی (نجم : ۸ و ۹)

سپس نزدیک و نزدیک تر شد تا به قدر دو کمان یا نزدیکتر شد.

آنـگـاه اجـازه یـافـت کـه خدا را آن گونه که دیده برای مردم توصیف کند، چرا که خداوند برتر از آن است که دیگران به وصفش بپردازند؛

سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُـخْلَصِینَ (صافات : ۱۵۹ و ۱۶۰)

خـدا مـنـزه اسـت از آنـچـه در وصـف مـی آورنـد، بـه اسـتـثـنـای بـنـدگـان مـخـلَص (و پاکدل ) خدا.

و او سـرآمـد گـروه مـخـلصـان اسـت کـه در مـیـدان عـمـل ، یـک لحـظـه از خـدا غافل نشد و

هیچ کاری را جز به دستور خدا و برای جلب رضایت او انجام نداد؛ چنان که خداوند به

او فرمان داد:

قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (انعام : ۱۶۲)

بگو؛ در حقیقت نماز من و عبادات من و زندگی و مرگ من برای خدا، پروردگار عالمیان است .

اینکه خداوند، به پیامبر(ص ) فرمود: بگو من چنین هستم ، بدین معناست که ایشان به چنین مـنـزلتـی رسـیـده و تـمـام وجـود او چـه هـنـگـام حـضـور در دنـیـا یـا ارتـحـال بـه سـرای جـاویـد از آغـاز تـا انـجـام بـه هـمـه عـقـایـد و اعـمـال و اخـلاق ، خـدایـی مـحـض شـده و جـز اراده و عشق و رضای الهی به وجود نازنین آن دردانـه آفـرینش راه ندارد؛ او جز به خدا نمی اندیشد، فقط برای او اقدام می کند و تمام خصلت های خود را رنگ خدایی زده ، چرا که ؛

صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ اءَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ (بقره : ۱۳۸)

نگارگری الهی و چه کسی نیکوتر از خدا نگارگری می کند و ما تنها پرستنده اوییم .

از این رو خداوند اخلاق او را نیز عظیم شمرد و فرمود:

وَإِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ (قلم : ۴)

و راستی که تو را خویهایی والاست !

بـدیـن تـرتـیـب آن شـخـصـیـت بـی نـظـیـر در هـمـه کـمـالات و فضایل در اوج قرار گرفت و ((اشرف مخلوقات )) شد، به گونه ای که برتر از آن ـ جـز در مـورد خـداونـد کـه کـمـال مـطـلق و مـعـطـی کـمـالات اسـت ـ کـمـالی قـابـل تـصـور نـیـسـت . علامه طباطبایی در پاسخ به این پرسش که ((آیا صلوات ، بر پـیـامـبـر و دودمـانـش ، برای ترفیع درجه ماست یا درجات آنان را رفعت می بخشد؟)) چنین پـاسـخ مـی دهد: ((برای ترفیع درجه ماست ، چرا که پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله وسـلم ، اشـرف موجودات است ، پس باید یک کمال وجودی ای را داشته باشد که ((لا کَمالَ فـَوْقـَهُ بـرابـر هـیـچ کـمـالی بـالاتـر از آن نـبـاشـد.)) بـنـابـر ایـن اعـطـای کـمـال جـدیـدی بـه ایـشـان که دارای آن نباشد، تصور نمی شود. پس صلوات ما یک نوع تـعـظـیـم و تـکـریم است که در اثر آن به کمال و مرتبه آن بزرگوار هیچ اضافه نمی شـود و مـثـل ایـن مـی مـانـد کـه یـک دانه سیب از باغی بچینند و جهت تعظیم و تکریم ، به صـاحـب بـاغ هـدیـه بـدهـنـد، زیـرا هـر مـزیـت دیـنـی و دنـیـایـی از بـرکـات رسـول اکـرم (ص ) است و آن حضرت ، صاحب همه خیرات و مبرّات می باشد.))

امـام صـادق عـلیـه السـلام بـا کـنـار هـم نـهادن آیه یاد شده و آیه ای دیگر به نتیجه ای بسیار عالی می رسد که اصل حدیث و ترجمه آن چنین است ؛

اِنَّ اللّه عـَزَّوَجـَلَّ اَدَّبَ نـَبـِیَّهَ فـَاَحـْسـَنَ اَدَبـَهُ فـَلَمّا اَکْمَلَ لَهُ الْاَدَبَ قالَ ((اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ)) ثُمَّ فَوَّضَ اِلَیْهِ اَمْرَ الدّینِ وَالْاُمَّةِ لِیَسُوسَ عِبادَهُ فَقالَ عَزَّوَجَلَّ: ((ما اتیکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهیَکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)) وَ اِنَّ رَسُولَ اللّه صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه کانَ مُسدَّدا مُرَفَّقا مُؤَیَّدا بِروحِ الْقُدُسِ لایَزِلُّ وَ لا یُخْطِی ءُ فی شَیْءٍ مِمّا یَسوُسُ بِهِ الْخَلْقَ فَتَاَدَّبَ بِآدابِ اللّهِ...

هـمـانـا خـداونـد بـزرگ ، پـیـامـبـرش را تـربـیـت کـرد و چـون تـربـیـتـش کـامل شد فرمود: تو دارای اخلاق بزرگی هستی . آنگاه سامان دهی دین و ملت را به او وا گـذاشـت تـا بـنـدگـانـش را راهـبـری کـنـد. از ایـن رو بـه مـردم دسـتور داد. هر چه پیامبر فرمانتان داد انجام دهید و از هر چه بازتان داشت ، خودداری کنید.

رسـول گـرامـی (ص ) اسـتوار، موفق و مؤ ید به روح القدس بود و هرگز در اداره امور مردم ، خطا و اشتباه نمی کرد، چرا که پرورش یافته به آداب الهی بود.

راز ((اسـوه حـسـنـه )) بـودن پیامبر اعظم (ص ) در همین نکته نهفته است که او مستقیما تحت تربیت پروردگارش قرار گرفت ، به گونه ای که علاوه بر تغذیه روحی ، تغذیه جـسمی او بدون واسطه و به دست خداوند متعال انجام گرفت تا سراسر وجودش آنگونه که خدا می خواهد

پـرورش یـابـد؛ خـود فـرمـود: ((اَبـیتُ عِنْدَ رَبی یُطْعِمُنی وَ یَسْقینی )) نزد پروردگارم بیتوته می کنم و او مرا آب و غذا می دهد.

امیر مؤ منان علیه السلام نیز فرمود:

فـَاِنـّا صـَنـائِعُ رَبِّنا وَالنّاسُ بَعْدُ صَنائِعُ لَنا

ما دست پروردگان پروردگارمان هستیم ، پس از آن ، مردم ، دست پروردگان ما هستند.

نویسنده: علی‌اصغر الهامی‌نیا


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.