چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
هولناک ترین نقطه زمین
سومالی مملکتی است که با حکومت هرج و مرج اداره میشود! در سومالی ظرف دو دهه گذشته فقط شش ماه صلح حکم فرما بوده است. اکنون این کشور دچار آشوبی است که هر آن ممکن است به سرتاسر منطقه دامن بکشد.
مسافری که در فرودگاه موگادیشو پایتخت سومالی به زمین مینشیند موقع گذر از تشریفات پرواز به جز نام و نشانی و ملیت، باید به سوال دیگری هم که از او میشود جواب بدهد: اسلحه شما کالیبر چند است؟
برخی پروازهای تجاری هنوز به فرودگاه موگادیشو انجام میشود. هستند کسانی که هنوز از ورود به سومالی نمیترسند. بقایای یک فروند هواپیمای باری روسیه که در سال ۲۰۰۷ به ضرب سلاحهای شورشیان سرنگون شد هنوز در انتهای باند پرواز فرودگاه به چشم میخورد. هواپیمای تازه وارد به زمین ننشسته، مسافران از پنجره هواپیما این صحنه را میبینند تا بهتر باور کنند که به سرزمین بلازدهای وارد میشوند.
با خروج از فرودگاه هم یکی از کمنظیرترین صحنهها در دنیا به چشم میخورد. بناهای مرتفع پشتسر هم از زمین سر برآورده؛ اما همه خالی و درهم شکسته است و دیوارهای آن سوراخ سوراخ، پیداست که همه این بناها تبدیل به سنگر شده و گروههای متخاصم، بناها را پناهگاه کردهاند. معماری ایتالیایی میگفت که ساختمانهای موگادیشو روزگاری زیباترین مناظر را در ساحل شرق آفریقا داشت، اما امروز بر جای آن بناهای شکیل، رشته ویرانههایی قرار دارد که به شهر ارواح شباهت دارد.
در سومالی از سال ۱۹۹۱ دولت مرکزی فرو پاشید و از آن زمان تاکنون کشور، غرق در خشونت و ناآرامی بوده است. در ۱۸ سالی که گذشته، ۱۴ کودتا شده و کشتار مردم، بیوقفه ادامه دارد: انفجارهای انتحاری، بمبهای فسفری، سلاخیآدمها،سنگسارافراد، لشگرهای بزرگ کودکانی که درجنگها و یا در قاچاق انواع مواد مخدر مورد بهرهکشی قرار میگیرند و هر از گاهی به جان هم میافتند، و موشکهای کروز آمریکایی که هر از گاهی از آسمان فرود میآید.
در دریا هم حکایت به همین منوال است: دزدان دریایی سومالیایی یکی از آب راههای راهبردی دنیا را تهدید میکنند. ظرف هر سال ۲۰ هزار فروند انواع کشتیها از دریای شرق سومالی معروف به خلیج عدن عبور میکنند. در سال ۲۰۰۸ دزدان دریایی ۴۰ کشتی را ربودند و بالغ بر یک صد میلیون دلار باج گرفتند. این بزرگترین جریان کشتیربایی در روزگار حاضر بود.
من ظرف دو سال و نیم گذشته بیش از ۱۲ بار به سومالی سفر کردهام و حاصل مشاهداتم از آشوبی که در آن کشور جاری است را به رشته تحریر در آوردهام. من در فلوجه عراق شاهد خشونت و مرگ بودهام. شبهایی بیپایان را در افغانستان در غارها گذراندهام تا نبردها در آن کشور را گزارش کنم، اما در هیچ کجا به اندازه سومالی وحشت را تجربه نکردهام. در سومالی هر آن ممکن است دزدیده شوی و یا پیش از آن که فرصت پلک زدن بکنی سرت را از دست بدهی. سومالی از شمال تا جنوب و از شرق تا غربش مخوفترین نقطه دنیاست.
سومالی سرتاسر مهد جنگسالاران، دزدان دریایی، آدمربایان، بمبسازان، تندروها، مردان مسلح مزدبگیر و جوانان خشمگینی است که جز سلاح وسیلهای برای فرو نشاندن خشم خود ندارد در سومالی هیچ کجا منطقه سبز نیست تا بتوان آنجا را سرپناه به حساب آورد و چنانچه کسی (خدای نکرده) جراحتی برداشت، بداند که اگر پا به آنجا بگذارد، دستکم جایی برای نفس کشیدن خواهد داشت. هر کس وارد سومالی شد، جانش به عهده خود اوست. حتی بیمارستانها باند و گاز برای بستن زخم مجروحان ندارند.
آشوب سومالی کمکم از مرزهای این کشور رد میشود و پا به کشورهای کنیا، اتیوپی و اریتره گذاشته است، اما صدور آشوب در آغاز راه است. افراطیون هم به تازگی در کشور قد علم کرده و دست در دست طالبان، کاری کردهاند که سومالی به یکی از جاذبههای برتر جهانی برای تروریستها تبدیل شده است. دولت انتقالی سومالی که مخلوق سازمان ملل متحد بود و از بدو ولادتش حال نابسامان و ناخوشی داشت، در شرف فروپاشی است. <عبدالهی یوسف احمد> رئیس جمهوری این دولت در آذرماه گذشته استعفا داد. ظرف چهار سالی که او به ظاهر رئیس جمهوری سومالی بود هم قلمرو قدرت و حکومتش از چند بلوک از ساختمانهای واقع در پایتخت بیشتر نبود. در سومالی درست وقتی تصور شود که دیگر بدتر از این امکان ندارد، اوضاع رو به وخامت بیشتر میگذارد. از بحران سیاسی که بگذری، همه عوامل لازم برای نابودی و انحطاط مهیاست: جنگ، آوارگی، قحطی، موشکباران یا فرار کارگران از کشور.
در اوایل دهه ۱۹۹۰ هم صدها هزار تن از مردم سومالی دچار قحطی شدند و جان خود را از دست دادند. اوضاع فعلی هم دوباره به همان منوال درآمده است. چند ماه پیش شاهد بودم که کودکی در آستانه در کلبهای که مثلا محل زندگی او بود از گرسنگی به خود میپیچد. مادرش هم در حال مرگ بود. یک نفر دیگر از کلبه بیرون آمد و گفت: محل نگذار. این بچه باید بمیرد.
احساس میکردم این بچه تمام سومالی است، و من تمام دنیا. انگار دنیا به سومالی نگاه میکند، سومالی در حال جان کندن است و دنیا نمیداند چه باید بکند. نمیداند که چه کاری اصلا به حال این موجود محتضر مفید است؟
در گذشته هر بار که شخصیتی یا دولتی قصد مداخله در امور سومالی کرده با نتایجی روبهرو شده که از ورود به ماجرا پشیمان شده است. اکنون دیگر کسی یا دولتی نیست که حاضر باشد دهانش از آش نخورده بسوزد. ایالات متحده بیشترین لطمهها را از سومالی دیده است: ارتش آمریکا در سومالی در بدترین موقع دخالت کرده است. ارتش آمریکا از شورشیان و جنگسالاران در بدترین موقع پشتیبانی کرده است، در بدترین موقع با بعضی از آنها جنگیده است، و هر بار که وارد کار سیاسی میان جنگسالاران، دولت، و تندروهای مذهبی شده هم نتیجه محاسباتش غلط از کار درآمده است. پس از این همه، حالا میتوان وضع را چنین دید: سومالی گورستان سیاستهای اشتباه آمریکا شده و این سیاستهای اشتباه اهالی سومالی را آواره، مفقود و مجروح کرده و بقیه زندگان را به افراط و یا استقبال از جریانهای افراطی کشیده، ناامنی را تشدید و میلیونها نفر را به آستانه گرسنگی و مرگ رانده است.
● همگنی سومالی
سومالی گرفتاری سیاسی مهیبی است با ظاهری آراسته و منسجم و باطنی پریشان. سومالی یکی از همگنترین دولت ملتها در دنیاست. جمعیت ۹ تا ۱۰ میلیون نفری آن همگی به یک زبان صحبت میکنند (زبان سومالیایی)، دین واحدی دارند (اسلام سنی)، و فرهنگ و نژاد آنان هم یکی است. اما در سومالی قبیله است که تصمیم میگیرد. مردم سومالی در تعداد بیشماری از قبیلهها زندگی میکنند که آن هم به طایفه و تیره و ... تقسیم میشود. وابستگی هر کس به تیره و طایفه و قبیله ثابت نیست و تغییر میکند و در این وابستگیها و گسستنها جریانها و حکایتهاست که هر ناظر خارجی را سردرگم میسازد.
ایتالیاییها و انگلیسیها در پایان قرن نوزدهم بیشتر مردم سومالی را متفرق کردند، اما هرچه کردند، نتوانستند مقررات و قوانین غربی را در آن کشور به اجرا گذارند. اختلافات میان مردم را سران قبیلهها حل میکردند. هشدارهای عقلانی مانع ادامه اختلافات میشد: اگر مرا بکشی خودت را با تمام قبیلهام طرف کردهای. هر آن جایی که مقررات قبیلهای در اثر مداخلات خارجی به هم نریخته بود، اختلافات مردم کمتر بود. و برعکس.
سومالی در سال ۱۹۶۰ به استقلال دست یافت، اما به خاطر موقعیت ممتاز جغرافیایی و وقوع در نقطهای بس حساس مثل شاخ آفریقا، جایی که آسیا و آفریقا به هم میرسند، بلافاصله وارد قطببندیهای دوران جنگ سرد شد. در ابتدا سومالی در اردوی شوروی بود و شورویها سیل سلاح را به آن سرازیر کردند. سپس وارد اردوی آمریکا شد. کشوری فقیر، عمدتا بیسواد، با مردمی که بیشتر بدوی هستند انبار اسلحه و مهمات شد و در آستانه انفجار قرار گرفت. دولت مرکزی قادر به حفظ مملکت نبود. <محمد زیاد باره> که از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۹۱ بر سومالی حکومت کرد در اواخر حکومتش لقب شهردار موگادیشو گرفته بود، زیرا جز پایتخت، بقیه نقاط کشور در زیر اداره او قرار نداشت.
در سال ۱۹۹۱ شورشیان حکومت او را سرنگون کردند. بعد از آن اتفاقاتی افتاد که چندان دور از ذهن نبود: پادگانها و انبارهای سلاح و مهمات غارت شد. بندرها، فرودگاهها، اسکلهها، حتی تیرهای مخابراتی، و هر چیزی که قیمتی داشت خرج جنگ شد. گاه فردی به خاطر چند پول سیاه به قتل میرسید. به زنان تجاوز میشد. از بطن آشوبها طبقه جدیدی شکل گرفت که انگلوار از جنگ و کشتار سود میبرد قاچاقچیان اسلحه، قاچاقچیان انسان این طبقه وجود و دوام منافع را در ادامه جنگ میبیند.
● سومالی چیست
سومالی نزدیکترین و شبیهترین نمونه دنیای امروز به <حال طبیعی> هابز است، جایی که زندگی در آن بیهوده، سبعانه، و کوتاه است. اگر سومالی را مملکتی فروپاشیده بنامیم باز هم در حق آن لطف کردهایم. مملکت فرو پاشیده را میتوان به جمهوری دموکراتیک کنگو اطلاق کرد. زیمبابوه مملکتی فروپاشیده است این هر دو کشور دستکم ارتش ملی و دستگاه اداری دارند، گو این که فساد و تباهی در هردو، حد و اندازه ندارد. اما سومالی از سال ۱۹۹۱ تاکنون بیش از آن که به مملکتی شبیه باشد، قلمروی بیقانون و بیحاکمیت در نقشه زمین شده که جایی در میان همسایگان خود و دریا واقع شده است.
جورج بوش، رئیس جمهوری وقت آمریکا در سال ۱۹۹۲ چندین هزار تن از تفنگداران دریایی آمریکا را به سومالی گسیل داشت تا بر انتقال مواد غذایی نظارت کنند. زمان، زمان آغاز <نظم نوین جهانی> بعد از پایان جنگ سرد بود و بسیاری گمان داشتند که ایالات متحده در دنیای عاری از ابرقدرتی رقیب، از پس اداره رویدادهای دنیا به طرز جدید و منصفانه برخواهد آمد، اما سومالی سرآغاز شومی برای این گمان بود. بوش و مشاورانش کتاب سومالی را به نادرست خواندند و ندانستند که مردم آن کشور در بافتار قبایلی خود چه کنشها وواکنشهایی دارند. جامعه سومالی در موارد رویارویی با مناقشات داخلی چندپاره شده و هر پاره هم باز چند پاره دیگر میشود، اما همه این پارههای بزرگ و کوچک در موقع بروز مشکل خارجی، در آن واحد به هم میپیوندند. آمریکا وقتی خواست جنگسالار وقت سومالی، <محمد فرح عیدید> را بشناسد به این نکته پی برد. نتیجه، فاجعه اکتبر ۱۹۹۳ بود. هزاران شبهنظامی با نارنجکانداز به خیابانها ریختند. دو هلیکوپتر آمریکایی <بلک هاوک> را سرنگون کردند، ۱۸ سرباز آمریکایی را کشته و جنازههای آنان را پیروزمندانهدرخیابانها کشیدند.این نخستین ضربت برپیکرآمریکادر سومالی بود.آمریکاییها به حال تحقیر و شکست، سومالی را ترک گفته آن را به حال خود رها کردند. در خلال ۱۰ سال بعد از آن، غرب عمدتا از سومالی فاصله گرفت، اما در همان حال سازمانهای عرب که بیشتر آنها از عربستان سعودی و از پیروان مسلک متعصب وهابی بودند، بیسروصدا وارد سومالی شدند. مسجدها ساختند، مکتبها را تامین کردند، و سازمانهای خدمات اجتماعی برپا کردند و بنای احیای افراطگرایی را گذاشتند. تا سال ۲۰۰۰ بر سر، سران قبایل موگادیشو شبکه محکمههایی را برپا کرده بودند که در هر گوشه و کنار مستقر و درصدد برقراری نظم و انضباط برآمده بودند. در ابتدا به سراغ دزدها و آدمکشها رفتند. آنان را در قفسهای آهنی حبس کرده و به محاکمه کشیدند. شرع افراط گرایان تنها قانونی بود که مورد توافق قبیلههای گوناگون قرار گرفت. سران قبیلهها، این شبکههای محکمههای خود را اتحادیه دادگاههای مذهبی نامیدند و این نام به سرعت در دنیا پیچید.
جامعه تجار موگادیشو فرصتی به دست آورده بود. در موگادیشو علاوه بر جنگسالاران ، پول سالاران هم روزگار خود را دارند. وقتی جنگسالاران کشور را به سوی تجزیه سوق میدهند، پول سالاران راه انسجام را طی میکنند. پولسالاران، بهداشت، مدرسه، نیروگاه، و حتی شبکه پست تاسیس میکنند و این کارهایی است که در واقع باید به دست دولت انجام شود. پول سالاران حتی تا آنجا رفتند که نظام پولی کشور را سامان داده و تثبیت کردند. در نتیجه اقدامات آنها بود که در دهه ۱۹۹۰ که نه دولتی در سومالی برقرار بود ونه بانک مرکزی وجود داشت، واحد پول سومالی از دهه ۱۹۸۰ که دولت در کشور مستقر بود و حکم میراند، محکم تر و باثباتتر بود. مشکل کشور، وجود ناامنی و آشوب بود. افراطگرایان از این جا به بعد، به کمک آمدند.
شمار زیادی از محافل سیاسی و رسانهای آمریکا معتقدند که ممانعت دولت اوباما از برخوردی مناسب با اعمالکنندگان شکنجه در دولت بوش، عواقب ناخوشایندی برای وجهه آمریکا خواهد داشت.
ناظران آگاه، انتشار و مدارک اعمال شکنجه و صدور دستور آن از سوی مسئولان سیاسی و امنیتی دولت بوش را برای ترمیم وجهه خدشهدار شده آمریکا کافی نمیدانند و بعضا خواستار محاکمه عوامل شکنجه هستند. بخش پایانی مطلب حاضر، مروری گذرا بر این دیدگاههاست:
اما اوباما اعلام کرد بوش و هیچ یک از عوامل این شکنجهها را محاکمه نخواهد کرد. این اقدام اوباما خشم بسیاری از سازمانهای طرفدار حقوق بشر را برانگیخت.
گوروان، مدیر سازمان عفو بینالملل در امور ضدتروریسم، گفت: ما با این تصمیم اوباما، از وی بسیار ناامید شدهایم.
وی افزود: عفو بینالملل از دولت آمریکا میخواهد برای محاکمه همه عواملی که شکنجه را قانونی و اعمال کردهاند، اقدام عملی بکند.
گوروان گفت: اوباما با این تصمیم خود ما را بسیار ناامید کرد، زیرا این عمل (شکنجه) در آینده نیز میتواند اتفاق بیفتد. مدارک <سیا> به خوبی نشان میدهد که دولت بوش برای شکنجه مظنونان، این عمل غیرقانونی را قانونی اعلام کرد و این خلاف مقررات بینالمللی است.
گوروان افزود: سازمان عفو بینالملل از اوباما خواسته است که فورا تحقیقات گستردهای را برای محاکمه نقضکنندگان حقوق بشر آغاز کند.
وی گفت: شعبه سازمان عفو بینالملل در آمریکا نیز در حال مذاکره با کنگره آمریکا است تا کمیسیونی را برای تحقیقات جامع در اینباره تشکیل دهد.
گوروان در پاسخ به سئوالی درباره اقدام بعدی پس از احراز نقض حقوق بشر در دولت بوش، گفت: اگر دولت آمریکا از اجرای تحقیقات در این زمینه و رسیدگی به آن خودداری کند، همه کشورهایی که کنوانسیون ضد شکنجه را امضا کردهاند، موظفند بوش و همدستانش را محاکمه کنند.براساس کنوانسیون ضد شکنجه و رفتار یا مجازات خشن، غیرانسانی یا تحقیرکننده که در سال ۱۹۸۴ در سازمان ملل به تصویب رسید، هر دولت عضو موظف است و میتواند افرادی را که شکنجه اعمال کردهاند، در صورت ورود آنان به خاکش، با داشتن مدارک کافی دستگیر کرده و محاکمه کند.
این مقام سازمان عفو بینالملل تاکید کرد: اگر وزارت دادگستری آمریکا از رسیدگی به این پرونده خودداری کند، کشورهای دیگر موظفند به جای آمریکا خاطیان را محاکمه کنند.
گوروان گفت:سازمان عفو بینالملل زمانی که اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پیروز شد، تحت برنامهای به نام <اقدام در صد روز> از وی خواست به ۱۷ درخواست این سازمان از جمله بستن زندان گوانتانامو و رسیدگی به اتهامات شکنجهگران، عمل کند.
● موافقان و مخالفان
واقعیت این است که انتشار جزئیات مربوط به شیوههای شکنجه در زمان ریاست جمهوری جرج بوش و بخشش شکنجهگران سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) از سوی باراک اوباما، هم موافقان و هم مخالفان این اقدام را به جان اوباما انداخته است.
به عبارتی، به نظر میرسد این اقدام اوباما هیچ کس را راضی نکرده است. از یکسو نهادهای مدافع حقوق بشر شدیدا به اوباما حمله کردهاند که چرا شکنجهگران را بخشیده و از سوی دیگر، مقامهای دولت بوش گفتهاند که این حرکت اوباما فقط امنیت آمریکا را به خطر انداخته و ماموران را بزدل میکند.
البته در این میان برخی از رسانهها هم به بوش به خاطر دروغگویی حمله میکنند و بارها در بخشهای خبری خود این جمله صریح او را منتشر میکنند که <در دولت شکنجه ممنوع است.>
ژنرال <مایکل هایدن> رئیس سابق سیا و <مایکل موکاسی> وزیر سابق دادگستری در بیانیه مشترکی گفتهاند که انتشار جزییات مربوط به این قضیه از لحاظ قانونی غیرضروری و به لحاظ مصلحت اندیشی نادرست است.
دو مقام عالیرتبه زمان بوش در اعتراضیه خود نوشتهاند که تنها تاثیر این کار، ایجاد نوعی بزدلی سازمانی و ترس از اتهام خواهد بود که در گذشته شیوه جمعآوری اطلاعات را تضعیف کرد و با وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر، موجب پشیمانیهای دردناکی شد.
از سوی دیگر، <دیوید اکسلرود> مشاور ارشد اوباما در گفتگویی با ایستگاه خبری <پولیتیکو> گفت که اوباما مدتها در این مورد فکر و به طور گستردهای با دیگران مشورت کرد. دو اصل مهم در این جا در میان بود. یکی مساله حرمت عملیات مخفیانه و ایمان و اعتقاد به کسانی که این عملیات را انجام میدهند و همین طور تاثیر آن بر امنیت ملی. البته از سوی دیگر مساله قانون و اعتقاد به شفافیت نیز مطرح بود.
<اکسل رود> در ادامه افزود که اوباما در مورد نکات مختلف مربوط به این تصمیم با مقامات دادگستری، <سیا> و سازمان امنیت ملی آمریکا در کابینه خود گفتگو و مشورتهای طولانی داشته است.
اوباما با این استدلال که اقدام به چنین اعمالی توسط سلف او جرج بوش، تعهدات انسانی و اخلاقی را زیر پا گذاشته است، از مقامات دادگستری دولت خود خواست تا همه جزییات مربوط به شکنجه بازداشتشدگان در زمان بوش و بخشنامههای صادره در این مورد را منتشر کرده و در اختیار عموم بگذارند، اما در عین حال به مامورین سیا اطمینان داد که آنها را به خاطر استفاده از شیوههای غیرانسانی شکنجه تحت تعقیب قانونی قرار نخواهد داد.
از طرفی، هایدن و موکاسی که هر دو در کابینه بوش و در زمان اجرای این گونه شکنجهها حضور داشتند، با اعتراض شدید به این افشاگریها گفتهاند که یقین دارند حالا تروریستها به خوبی از محدودیت مطلقی که دولت آمریکا در گرفتن اطلاعات از آنها با آن روبرو است، باخبرند.
این دو مقام همچنین به دائمی کردن ممنوعیت شکنجه از سوی اوباما اعتراض کرده و گفتهاند که با این تصمیم، اوباما نه تنها دست و پای خود، بلکه دست و پای همه دولتهای آینده را در مقابله با خطر احتمال عملیات تروریستی، میبندد.
از سومالی بسیار شنیدهایم، اما شاید به درستی ندانیم که در این کشور که در منطقه بسیار حساس شاخ آفریقا واقع شده، چه میگذرد. موج اخباری که از دزدیهای دریایی در چند هفته گذشته به سراسر جهان مخابره میشود، در افکار عمومی کنجکاوی ایجاد کرده و این سوال را پدید آورده که چگونه یک کشور میتواند تا این حد بدون کنترل باشد.
این مطلب درصدد پاسخگویی به ابتداییترین پرسشها در مورد فضای حاکم بر سومالی به عنوان یک کشور از هم گسیخته است.
آنها امنیت را با روشهای خاص خود و بدون اخذ مالیات از مردم برقرار کردند، حکومتی برقرار شد در حالی که دولتی بر سرکار نبود. پول سالاران هم مبادرت به خرید سلاح برای افراطگرایان کردند تا چیزی کمو کسر نباشد.
سال ۲۰۰۵ شده بود که سازمان سیا اوضاع سومالی را نظاره میکرد اما باز هم نتوانست کتاب سومالی را درست بخواند و ضربت دوم نصیب آمریکا گشت.
سومالی در دنیای پس از ۱۱ سپتامبر مهد بزرگ تروریسم شد، تا جایی که گمان میرفت این کشور هم مثل افغانستان کارخانه تولید عوامل انتحاری شود. اما پارهای از تحلیلگران نظامی به سیاستگزاران میگفتند سومالی آشوبزدهتر از آن است که مثلا پایگاه القاعده شود، چون در سومالی امکان ندارد که کسی به دیگری اعتماد کند. با این وجود، حکومت بوش عزم خود را برای سرکوب مذهب گرایان سومالی جزم کرد. عوامل سیا جنگسالاران را در سومالی تقویت کردند. یکی از همین جنگسالاران در مارس ۲۰۰۸ به من گفت: <دو آمریکایی به نامهای دیوید و جیمز در موگادیشو بودند که هرکدام چمدانی پر از وجه نقد با خود داشتند.> به گفته او، این وجوه نقد برای خرید سلاح و استخدام آدم خرج شد.
وی اضافه کرد: این دو آمریکایی نشانی پست الکترونیکی را هم به من دادند و گفتند در صورتی که سوال یا مشکلی داشتید به این نشانی ایمیل بفرستید:no-email yahoo. Com
اما این طرح هم نتایج معکوس داد. در سومالی مردم تشنه حرف زدن هستند. و در این کشور از قضا یکی از بهترین و ارزانترین سامانههای موبایل قاره آفریقا دایر شده است. سخنی در سومالی به سرعت پخش شد که جنگسالاران در خدمت آمریکا قرار گرفتهاند. این سخن موجب شد که مذهبگرایان محبوب مردم شوند. مذهبگرایان موقعیتی کسب کردند که تا ژوئن ۲۰۰۶ توانستند آخرین جنگسالار را از موگادیشو بیرون برانند. در این زمان بود که اتفاق غیر منتظرهای افتاد: مذهبگرایان درصدد قبضه قدرت برآمدند.
من با چشم خود اوضاع را دیدم. در سپتامبر ۲۰۰۶ با هواپیما وارد موگادیشو شدم و مشاهده کردم که کارگران سرگرم جمع کردن زبالهاند و بچهها در ساحل شنا میکنند. اولین باری بود که در شب موگادیشو صدای شلیک گلوله نپیچید. مذهبگرایان توانسته بودند با حمایت سران قبایل، همه افراد و قبیلهها را با هم متحد ساخته و اکثر مردم را خلعسلاح کنند. آنها با همین پشتیبانی سران قبایل، راهزنی دریایی را متوقف و ارتباط اهالی شهرهای ساحلی را با دزدان دریایی قطع کردند. در مواردی هم که بر خلاف سیاستهای آنها، دزدیهای دریایی صورت گرفت، عوامل مذهبگرایان به کشتیهای ربوده شده حملهور شدند و آن را آزاد ساختند. گزارش اداره بحریه بینالمللی مستقر در لندن حاکی است که در سال ۲۰۰۶، ده مورد حمله و راهزنی دریایی صورت گرفته که کمترین آمار در ۱۰ ساله گذشته است.
● دوره کوتاه آرامش
دوره کوتاه حاکمیت مذهبگراها که شش ماه بیشتر نپایید از سال ۱۹۹۱ تاکنون تنها دورهای بود که سومالی در صلح و آرامش گذراند، اما آنان ناچار بودند که در آن واحد هم از پس جنگسالاران برآیند و هم درباره دیگر امور تصمیمگیری و عمل کنند.
طولی نکشید که مذهبگرایان میانهرو، راه خود را از تندروها جدا کردند. تندروها در پی اعلام جهاد بودند،. یکی از تندترین شاخهها، گروه <شباب> بود. گروهی نظامی مرکب از چند قبیله که پیرو اندیشه وهابی بودند. افراد گروه شباب سوار بر وانت های بزرگ سیاهرنگ در موگادیشو گشت میزدند و هرگاه زنی را مشاهده میکردند که مچ دست یا پای او پیداست او را تنبیه میکردند. <شباب>ها افرادی بودند که حتی اعضای دیگر گروههای مسلح مذهبگرا از آنان حساب میبردند و هراس داشتند، اما از حوالی پایان سال ۲۰۰۶ بخشهایی از مردم علیه شبابیها شوریدند، چرا که آنها حتی دست به جمعآوری برگهای گیاه <خت> زده بودند که مردم بنا به عادت قدیم این برگهای تخدیری را میجویدند و برایشان حکم نوعی آدامس داشت. شایع شده بود که سران شبابیها با افراطیهای کشورهای دیگر از جمله با القاعدهایها روابطی دارند و بر همین اساس بود که وزارت امور خارجه آمریکا گروه شباب را در فهرست گروههای حامی تروریسم قرار داد. مقامات آمریکایی اظهار میکردند که گروه شباب، عوامل انفجار سفارتخانههای آمریکا در کنیا و تانزانیا در سال ۱۹۹۸ را پناه داده است.
سومالی شاید کمابیش به برخی عناصر نامطلوب پناه داده باشد، اما چنین نبود که مهد تروریستها باشد. در سال ۲۰۰۶ حتی کورسوی امیدی بود که مذهبگراهای میانهرو از گروههای امثال شباب جدا شوند و برخی مسئولان آمریکایی از قبیل <دانلدپاین>، نایب رئیس کمیته امور آفریقا در مجلس نمایندگان ایالات متحده، درست در همین مسیرگام برمیداشتند. پاین به همراه تنی چند از دیگر مسئولان آمریکایی با مذهبگرایان میانه تماسهایی گرفتند و آنان را به عقد پیمان تقسیم قدرت با دولت انتقالی ترغیب کردند.
اما در این مرحله هم دولت بوش وارد معرکه شد و کار را بدتر کرد. آمریکا نمیخواست نقشی در جنگ سومالی هم برعهده بگیرد، زیرا اعزام نیروی زمینی به سومالی در احوالی که آمریکا در عراق و افغانستان گرفتار بود، به جنون شباهت داشت. آمریکا دست به اقدام دیگری زد و ارتش اتیوپی را وارد کارزار سومالی کرد. این اقدام، ضربت سوم را بر آمریکا زد.
● حضور نظامی اتیوپی
اتیوپی از صمیمیترین دوستان آمریکا در آفریقاست. دولت اتیوپی در منطقهای که با تندروی مذهبگرایان در آمیخته، سیمایی مسیحی از خود به نمایش گذاشته است. رهبری اتیوپی سخنی را در گوش آمریکا گفت که آمریکاییان منتظر شنیدن آن بودند: <مذهبگرایان تندرو، تروریست هستند و اگر مهار نشوند، تمام منطقه را تهدید میکنند.>
اتیوپیاییها البته حساب و کتاب خاص خود را داشتند. اتیوپی کشوری است که رهبری آن عمدتا در قبضه مسیحیان است، اما بیش از نصف مردمش مسلمانند. چنان که برمیآید، کوتاه زمانی که بگذرد، امواج بیداری اسلامی به اتیوپی هم سرایت خواهد کرد. دولت اتیوپی از هم اکنون با مذهبگرایان در نبرد است. در صدر همه آنها گروه قدرتمندی قرار دارد که مخالف دولت اتیوپی بوده و تبار سومالیایی دارد. دولت اتیوپی از این که همسایه دیوار به دیوارش پناهگاه دشمنانش شود واهمه زیادی داشت. مقامات اتیوپی حساب این را هم میکردند که مذهبگرایان ضد دولتی با اریتره پیوند بخورند که دشمن خونی اتیوپی است. از قضا هرآن چه که اتیوپی از آن میترسید بر سرش آمد.
آمریکا در سومالی به دامی افتاده که خود آن را گسترده است. چراغ سبز آمریکا به اتیوپی برای مداخله نظامی در سومالی، کار را به جایی رساند که این کشور برای مدتی غیرقابل پیشبینی با یک بیثباتی استثنایی مواجه شود.امروز تمامی منطقه نگران سرایت بحران به سایر همسایگان سومالی است و جالب اینکه نشانههای آغاز این روند هماینک کاملا قابل مشاهده است.مطلب حاضر مروری است بر سرگذشت غمانگیز سومالی و دورنمای مبهم آینده این کشور قرارگرفته در شاخ آفریقا:
اما در واشنگتن نظرها درباره اتیوپی یکی نبود. اتیوپی سوابق سوئی در امر حقوق بشر داشت و ارتش اتیوپی هم متهم به رفتار سبعانه با مردم بود. با همین وجود، دولت بوش در پایان سال ۲۰۰۶ اطلاعات محرمانهای در اختیار اتیوپی گذاشت و چراغ سبز را برای تجاوز به سومالی روشن کرد. هزاران سرباز اتیوپیایی از مرز گذشتند و ظرف یک هفته مذهبگرایان را شکست دادند. در میان سربازان اتیوپی البته تعدادی از متخصصان نظامی آمریکایی هم حضور داشتند. آمریکا هم زمان مبادرت به حملههای هوایی به سومالی کرد تا سران مذهبگرایان سومالی تار و مار شوند. تعدادی موشک کروز هم به سومالی شلیک شد تا کانونهای مذهبگرایان منهدم شود. البته این حملهها نتیجه مثبتی نداد. بیشتر مذهبگرایان از حملهها جان به در بردند و دست آخر احساسات ضد آمریکایی بود که در سومالی شعله کشید.
مذهبگرایان مخفی شدند و مبادرت به عملیات زیرزمینی کردند و دولت انتقالی در موگادیشو بر سر کار آمد. شورش دوباره کشور را در برگرفت. دولت انتقالی از جنگ سالاران قدیمی ترکیب میشد و حضور پارهای از آنان در مناصب حکومتی موجب میشد که دیگر همقطاران آنها تحریک شوند و به پا خیزند. از سال ۱۹۹۱، چهاردهمین باری بود که گروهی میخواست دولتی متمرکز برپا دارد. تا این زمان هیچ اقدامی ثمر نداده بود.
در سومالی بنابه وجود قبیلههای زیاد و سیطره روح قبیلهگری، نوعی احساس وطندوستی برقرار است. وقتی آمریکا، اتیوپی را تحریک و ترغیب کرد تا به سومالی تجاوز کند، همان احساس وطندوستی قبیلهها برانگیخته شد. مذهبگرایان از این احساس بهرهبرداری کردند و خود را ملیگرایان واقعی سومالیایی قلمداد کرده از این راه پشتیبانی گسترده مردم را به دست آوردند. نتیجه آن شد که مردم سلاح برداشتند و در کوچه و خیابان به جنگ با سربازان اتیوپیایی شتافتند. حاصل این جنگ کشتار بیحساب مردمی بود که با تکیه بر سلاحهای فردی و بدون ضابطه و سازمان در برابر ارتشی ایستادند که همه نوع سلاح داشت و جنگیدن را آموخته بود. مردمی که با تفنگهای ساده و قدیمی با شور میهنی به خیابانها ریخته بودند، زیر باران گلولههای توپ و بمبهای فسفری ارتش اتیوپی، تکه تکه شدند، به طوری که از پیکرشان اثری بر جا نماند. همین جنایات بیسابقه موجب شد تا اتحادیه اروپا دست به تحقیق و تفحص درباره کشتار مردم سومالی بزند. صدها هزار نفر از موگادیشو آواره شدند و در گوشه و کنار سومالی در اردوگاههایی مستقر شدند که خود مهد پرورش و شیوع انواع بیماریها شد. از پی بیماریها، انواع فساد و جرم و جنایت هم اردوگاهها را به کام خود کشید. مرگ شاید در کمتر جایی از زمین چنین در میان مردم عادی (دور از جنگ و جدال) افتاده باشد. من در موگادیشو با زن و مردی سرگرم گفتگو بودم که مرد ناگهان کشته شد. ترکشهای خمپارهای که در مجاورت ما افتاد او را از پا درآورد. مرد دیگری را دیدم که برای کاری از خانه بیرون رفته و در میان معرکه گیر افتاده و پایش گلوله خورده بود. او هفت شبانه روز در کنج و کنارهای خیابانها به حالت دراز کشیده مانده بود و خود را با چمنها و برگهای درختان سیر میکرد تا سرانجام کشان کشان به نزدیک خانهاش رسیده بود. اعضای خانواده او را برداشته به مداوایش پرداختند.
این چنین اوضاعی برای ما روزنامهنگاران هم به مراتب خطرناک است. امروز کمتر روزنامهنگاری حاضر میشود به سومالی برود. بدیهیترین خطر این است که ربوده شوی. دوستانم که در کنیا برای سازمان ملل متحد کار میکنند به من گفتند که اگر در سومالی محافظ نداشته باشم، به احتمال ۱۰۰درصد هدف گلوله قرار میگیرم و جسدم را پشت وانت تویوتا میاندازند. من از ساعتی که پا به خاک سومالی گذاشتم، قبل از هر کاری ۱۰ نفر مرد مسلح را اجیر کردم تا محافظم باشند.
● دور تازه جنگ
در اوایل سال ۲۰۰۸ دولت انتقالی سومالی فقط در حدود ساختمانی که مقر آن بود قلمرو داشت. از روزی که ارتش اتیوپی از خاک سومالی عقب کشید، تازه زد و خورد خونین میان جناحهای مختلف مذهبگراها به راه افتاد. چند روزی برنیامد که یکی از شاخههای مذهبگراها، <بایدوآ>، سومین شهر بزرگ کشور را متصرف شد و قوانین شرعی را در آنجا پیاده کرد. هماکنون گروه <شباب> محبوبیت چندانی ندارد، اما زیرپای خود را محکم کرده است. نیروی شبهنظامی وابسته به شباب مرکب از صدها نفر مسلح پروپاقرص و آموزش دیدهای است که چند هزار نفر دیگر را هم به صورت ذخیره دارد، اما نشانی از پایان خشونتها دیده نمیشود.
اگر گروه شباب بتواند اداره پایتخت را به دست گیرد، حتما به همان بسنده نخواهد کرد. احتمال میرود شبابیها مردان مسلح مومن خود را سوار بر وانتهای دو محوره کرده به پشتیبانی از جامعههای سومالیزبان به سوی اتیوپی، کنیا، وحتی جیبوتی گسیل دارند. این امر از دیرباز بخشی از آرمان پانسومالیایی بوده و هست.
تعقیب این آرمان، بیتردید موجب خواهد شد که جنگی بینالمللی برپا شده پای کشورهای همسایه و همپیمانان آنها هم به جنگ کشیده شود. این اقوال هم میرود که سومالی با تشویق و تسلیح تروریستها مبادرت به جنگی نامتقارن با همسایگان غیرمذهبی خود بکند که دامنگیر حامی اصلی آنان یعنی ایالات متحده هم خواهد شد. در این صورت منطقه شاخ آفریقا با آتشی که در آن نهفته است، سرتاسر منفجر خواهد شد و جنگهای گوناگون، این منطقه را در بر خواهد گرفت. برای نمونه کافی است یادآور شود که اتیوپی و اریتره در اواخر دهه ۱۹۹۰ با یکدیگر جنگیدند. در آن جنگ بیهوده، جان بیش از یکصد هزار نفر به باد رفت و هنوز هم هر دو کشور سراسر مرزهایشان را غرق سلاح و مهمات کردهاند. چنانچه شبابیها در سومالی به قدرت برسند، شعلهور شدن آتش دومین جنگ اتیوپی و اریتره هم حتمی است. روی دیگر وقوع جنگ در شاخ آفریقا بیخان و مان شدن میلیونها نفر در منطقه، فقر و گرسنگی و درگرفتن دوباره قحطی در یکی از گرسنهترین نقاط دنیاست.همه این احتمالات فقط زمانی دور از واقعیت خواهد بود که سومالی به نظم و انتظام برسد. راه برقرار شدن نظم در سومالی، تشکیل حکومت قبیلهها در ده، شهر و استان (بسته به وسعت هر قبیله) است. این قدرتهای محلی میتوانند پهلو به پهلوی یکدیگر، حکومتهای منطقهای برقرار کرده و در نهایت ضامن ثبات و حاکمیت ملی در قالب فدرالی گردند.
کاری که از قدرتهای فائقه غرب بر میآید این است که مادام که دولت انتقالی در سومالی هنوز رمقی دارد و سرپاست، مذهبگرایان میانه را ترغیب به همکاری و عضویت در دولت کنند. غرب چه بخواهد و چه نخواهد، اکثر مردم سومالی پیاده شدن قوانین شرع را میپسندند. ضمن این که از تندرویهای گروههایی نظیر شباب هم بیزارند. شبابیها یک بار زنی را که مورد تجاوز قرار گرفته بود در ملا عام سنگسار کردند. با وصف این، برقرار شدن حکومت شرعی مورد علاقه مردم است. این علاقه مردم را نباید با عناوینی چون تروریسم درهم آمیخت.
راهحل دیگر، برقرار شدن حکومتی زیرنظارت سازمان ملل متحد، به سبک تیمور شرقی است، اما سومالی چون در طول تاریخ خود مستقل بوده، ممکن است هضم این مساله برای مردم ثقیل باشد. برای این که چنین مقصودی جامه عمل پوشیده و از شکلگیری ناخرسندی مردمی هم پیشگیری گردد، میتوان باز هم رهبران قبایلی را که دارای نفوذ و اعتبار کافی هستند به میدان کشید و مسئولیتهای حکومتی را به آنان سپرد.
در سومالی مشکل آن جاست که پس از ۱۸ سال آشوب و ناآرامی، پس از کشته شدن صدها هزار نفر، و پس از آن که گروههای بیشماری سلاح به دست گرفته و به پا خواسته و سپس نابود شدهاند، هنوز معلوم نیست که کدام افراد، قبیله ها، یا گروه ها، واقعا از عهده اداره مملکت برمیآیند. همه مدعیاند و هیچ کس دیگری را به رسمیت نمیشناسد. اگر روزی در سومالی دولتی حاکم گردد، کار آن دولت فقط بازسازی بناها و عمارتهای کوچک و بزرگ موگادیشو نیست که ویران شده است. در سومالی روح یک ملت ویران شده و نیازمند بازسازی است. منافع کوچک قبیلهها باید جای خود را به منافع کلان ملی بدهد.
اگر چنین اتفاقی بیفتد، باز هم سومالی در آغاز راه است. در سومالی شاید به ندرت بتوان کسی را یافت که با مفهوم دولت آشنا بوده و وظایف، حدود، و کارکردهای آن را بشناسد. من در سومالی نسلی را دیدم که سوار بر وانتهای دومحوره، سلاحی به دست در خیابانهایی که دیوارهای طرفین آن فروریخته یا سوراخ سوراخ شده، به هر سو در حرکنند؟ اما نمیدانند که به کجا میروند و چرا میروند. در نظر این نسل، قانون و نظم واژگان غریب و اصلا بیگانه است. از نظر آنان مسلسل، تنها قانونگذار و تنها قانون روی زمین است.
نوشته: جفری گتلمن
ترجمه: محمود فاضلی بیرجندی
منبع: نشریه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست