جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

توماس هابز غیر از فلسفه سیاسی


توماس هابز غیر از فلسفه سیاسی

هابز همانند بارکلی, لاک و هیوم از فلاسفه تجربی است اما برخلاف آنان روش ریاضی را می ستاید

هابز همانند بارکلی، لاک و هیوم از فلاسفه تجربی است. اما برخلاف آنان روش ریاضی را می ستاید. جهان بینی او بیشتر متاثر از گالیله است. هابز که با اتکا به عقلانیت موجود عصر روشنگری و عوامل بر آمده از دل ملاحظات محیطی، فکری، روشی و مذهبی این عصرتوانسته بود بنیانی تازه و استوار را برای معرفت فکری برآورد، توانست به مدد مفاهیم خود، مفاهیمی چون: وضع طبیعی، قرارداد اجتماعی، قدرت، اراده، تکلیف و دستگاه معرفت شناسی،الهام بخش اندیشمندان بعد از خود قرار گیرد و تاریخ اندیشه سیاسی را متاثر سازد. توماس هابز ماتریالیستی جبرگرا بود. او کتابی به نام لویاتان نوشت. به نهاد آدمی نظری بدبینانه داشت. هابز به مسائل نگاه الهیاتی و اخلاقی نداشت بلکه با روش عقلی و تجربی بنایی هندسی ایجاد کرد. هابز فقط به یک جوهر باورداشت و آن هم ماده بود. هابز یکی از نخستین افرادی ا‌ست که دفاعی کاملا عقلانی و در نتیجه دارای ظرفیت پذیرش نقد، از حکومت سلطنتی ارائه کرده است.

● زندگی

پدرش کشیشی بدخو بود و در نتیجه نزاع با کشیش همسایه مقام خود را از دست داد. هابز نزد عمویش بزرگ شد. در پانزده سالگی به آکسفورد رفت و در آنجا منطق و فلسفه ارسطو را آموخت. سپس در ۲۲ سالگی معلم بارون هاردویک شد. به سفر طولانی مدت اروپایی رفت و با آثار گالیله و کپلر آشنا شد که تاثیرات فراوانی بر او داشت.

او مدتی در پاریس بود و به ترجمه آثار کلاسیک و مطالعه آثار اقلیدس پرداخت. در ۱۶۳۶ به ایتالیا رفت و با گالیله ملاقات کرد و سال بعد به انگلستان بازگشت. هابز پیش از جنگ داخلی به فرانسه گریخت. به سختی بیمار شدو تاپای مرگ پیش رفت. سرانجام لویاتان را در سال ۱۶۵۰ به اتمام رساند. به انگلستان بازگشت ولی انتشار آثارش ممنوع شد. در اواخر سال ۱۶۷۹ درگذشت.

● ماتریالیسم

هابز ماتریالیست بود، همان گونه که بیکن بود. اما ماتریالیسم ‌هابز بیش از هر چیز دارای خصلتی مکانیسمی است و علت آن تسلط و نفوذ رویکرد علمی آن دوران بوده است. مفهوم حرکت نزد وی بنیادی‌ترین مفهوم هستی است و این نیز چنانکه می‌دانیم، بنیاد دانش فیزیک جدید آن دوران‌ها به شمار می‌رفت. اما نباید فراموش کرد که حرکت برای هابز، در واقع حرکتی مکانیستی است و بدین سان هرچه که او بر پایه این گونه حرکت بنا می‌کند نیز دارای خصلتی مکانیستی است. برای هابز، در واقع در جهان فقط اشیای مادی وجود دارند و بس. آنچه وی از مفهوم اشیا می‌فهمد تنها بر اجسام تطبیق می‌کند. هابز تحت تاثیر فیلسوفان طبیعی آموخت که اولا، انسان سراسر مادی ومکانیکی است، ثانیا اصل موجبیت یا دترمینیسم بر سراسر حیات انسان ها جاری است.

هابز بر پایه تحلیلی مکانیستی و مادی از سرشت انسان درصدد برمی آید همه وقایع را براساس اصل «حرکت» توضیح دهد. مرکزیت و محوریت قرار گرفتن مسئله حرکت در اندیشه سیاسی هابز، متأثر از استیلای روش شناسی قرن هفدهم اروپا بود که توسط گالیله مطرح شده بود و جهان فیزیکی پیرامون و طبیعت انسان به عنوان یک سیستم مکانیکی ساده تلقی می شد که تحولات آن را می توان به وسیله تغییر مکان اشیاء نسبت به یکدیگر، با همان قطعیت روش هندسی، بر پایه نوعی تحلیل و روش شناختی توضیح داده و تفسیر کرد. از این منظر، عواطف و اندیشه های انسان، ناشی از حرکت مغز و اندام های دیگر است و حیات اجتماعی نیز به همین نحو متأثر از حرکت است. در واقع، هابز متأثر از نظریه های جرم و حرکت در مکانیک و فیزیک سده هفدهم، درصدد بود با رد جنبه های اسرارآمیز، درکی ساده، روشن و دقیق از ماهیت رفتارهای آدمی به دست دهد. در این تصور، انسان هم مانند یک ماشین قابل شناخت است.

● اخلاق

اندیشه‌های‌ هابز در حوزه فلسفه اخلاق، کمتر مورد استقبال‌ اندیشمندان قرار گرفته که دلیل اصلی آن، به وجود ابهام فراوان در فلسفه اخلاق ‌هابز برمی‌گردد. در فلسفه اخلاق ‌هابز، از یک سو دفاعیاتی از یک نوع نسبی‌انگاری شخصی به چشم می‌خورد و از سوی دیگر دفاعیاتی از نظریه فرمان الهی وجود دارد. در یکجا ‌هابز از نظریه خودگرایی دفاع می‌کند و در جای دیگر به دفاع از اخلاق پرهیزکارانه می‌پردازد.

بنابر نظر هابز اگر کوشش متوجه امری باشد، میل است و اگر در جهت خلاف آن باشد، نفرت است. وقتی چیزی هدف میل باشد آن را ”خوب“ می دانیم و وقتی هدف نفرت قرار بگیرد آن را ”بد“ می نامیم. هابز تعریفی عینی برای خوب و بد قائل نیست و آن را نسبی می داند. اگر تمایلات اشخاص با هم مغایر باشند هیچ روش نظری برای رفع اختلاف آنها وجود ندارد. این کثرت گرایی یا نسبی گرایی اخلاقی عامدانه هابز در وضعیت طبیعی و پیش از به‌وجود آمدن حکومت برقرار است چراکه فلسفه اخلاق هابز با فلسفه سیاسی اش پیوند دارد.

علی نیکبخت

منابع:

تاریخ فلسفه غرب، برتراند راسل

کلیات فلسفه، ریچارد پاپکین

تاثیر اندیشه توماس هابز بر اندیشه سیاسی مدرن، دکتر صلاح الدین هرسنی، گروه فلسفه نو

بررسی عوامل تاثیر گذار بر ساختار فکری توماس هابز، همان

آشنایی با فلسفه توماس هابز، دانشنامه فلسفه دانشگاه استنفورد