پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
فرزند خواندگی

بسمه تعالی
▪ زن و شوهری که نوزادی را به عنوان فرزند خوانده میپذیرند هنگامی که وی به سن بلوغ میرسد؛
ـ نحوه محرمیت او با ناپدری و نامادری چگونه است؟
ـ با سایر بستگان چطور؟
ـ اگر فرزند دختر باشد و ازدواج کند آیا نامادری دختر به داماد محرم است؟ لازم به توضیح است که فرزند هیچ گونه اطلاعی از فرزند خواندگی خود ندارد و آنها را پدر و مادر اصلی خود میداند.
بسمه تعالی
ـ فرزند خوانده گرچه فرزند اصلی نمیباشد، لیکن چون اطلاع دادن و متوجه شدن او به فرزند خوانده بودن، برای او حرج و مشقف ولو روحی (که معمولا هم چنین است) دارد، از جهت محرمیت، حکم فرزند اصلی را داشته و همه محارم فرزند اصلی، به او محرم میباشند و جزء محارمش از حیث محرمیت محسوب میشوند و در محرمیت ذکر شده فرقی بین نسبی مانند دایی و عمه و یا سببی مانند مادر زن و یا مادر شوهر و یا پدر شوهر و غیر آنها نبوده و نیست و اسلام نه تنها دین نفی حرج است بلکه قبل از آن دین سهولت است. (بعثنی بالحنیفیه السهله السمحه.)
یوسف صانعی - ۸۲/۱۰/۲۸
● تبنی یا پسر خواندگی
منظور از تبنی یا (پسرخواندگی) آن است که شخصی با تشریفات خاصی کسی را به فرزندی برگزیند. رسم و سنت فرزند خواندگی در میان اکثر جوامع و ملل گذشته و حاضر به صورت های گوناگون معمول بوده و هست. در تمام جوامع وقتی کسی دیگری را به فرزندی پذیرفت حقوق و تکالیفی فیما بین مقرر میگردد از جمله فرزند خوانده همانند فرزند نسبی ارث میبرد و تمام حقوق برای او محفوظ خواهد بود. عواملی که موجب تبنی میگردد ممکن است یکی از عوامل ذیل باشد:
۱) عقیدههای مذهبی، از جمله ثواب بردن، زرتشتیان معتقد بودند برای طلب آمرزش و ثواب بردن متوفی، فرزند خوانده ای را انتخاب میکردند. امروز، زرتشتیان این سنت را رعایت میکنند
۲) در برخی از اقوام و قبائل جهت استحکام دوستی و تحکیم مبانی دو قبیله، فرزندان یکدیگر را فرزند خود میخواندند. عقد اخوت اسلامی درآ غاز بین مهاجرین و انصار بر همین اساس جاری گردید
۳) گاهی عامل اقتصادی وعاطفی باعث فرزند خواندگی میشود
۴) در بین عرب جاهلی به خاطر میل مفرط به داشتن پسر، تبنی به وجود میآید. در جنگ ها و کارهای هنری و آنچه که باعث برتری نسبت به دیگران میشد فرهنگ پسر خواندگی رشد کرد. در تمام این موارد قبل از اسلام فرزند خوانده ارث میبرد و فرقی با فرزند نسبی نداشت.
● اسلام و مبارزه با خرافات
در عصر جاهلیت، خرافات و موهومات زیادی در میان ملل و اقوام عرب جاهلی دیده میشد که با آمدن اسلام و با زحمات طاقت فرسای پیامبر اعظم(ص) با خرافهها مبارزه شد و اسلام راه صحیح را به آنان تعلیم داد. خرافات زمان جاهلیت شامل زمینههای عقیدتی و تجارتی و خانوادگی و اجتماعی بود و اسلام با موارد زیادی که جنبه خرافی داشت مبارزه نموده است. از جمله «ظهار ، تبنی» (پسر خواندگی) کهانت، طیره، خلع و طرد و خرافات مسائل نکاح که هرکدام از این موارد جزوه ای مستقل میطلبد. برای اطلاع بیشتر در این زمینه به کتب معتبره مراجعه شود.
جناب آقای صانعی! نمیدانم با چه ملاک و معیاری، صریح آیات تبنی (پسرخواندگی) را کنار گذاشتهاید؟ برای روشن شدن مطلب، توجه حضرت عالی را به تاریخ اسلام جلب و سپس تفسیر آیات تبنی از کتب تفسیری شیعه و اهل سنت مورد بررسی قرار میگیرد. شاید با توجه به این مدارک، نظر حضرت عالی تغییر یافته یا راه احتیاط را گزینش خواهید کرد.
● فرزند خواندگی زید بن حارثه:
پیغمبر اسلام قبل از بعثت، پسر خواندهای بنام «زید» داشت که حتی پس از مقام رسالت و قبل از الغاء و نسخ سنت فرزند خواندگی در اسلام، او را زید بن محمد میگفتند. جریان اجمالی بدین صورت در کتب شیعه و اهل سنت آمده و همه فرق اسلامی متفق القولند؛ زید فرزند حارثه کلبی به همراه مادرش (سعدی) به دیدن اقوام مادرش با قبیله «بنی معن» رفته بودند. گروهی از قبیله «بنی القین» به غارت «بنی معن» پرداخته، از جمله زید را اسیر کردند و در بازار عکاظ برای فروش عرضه داشتند. حکیم بن حزام، زید رابه مبلغ چهارصد درهم برای عمه خود خدیجه خرید. موقعی که خدیجه به ازدواج پیغمبر درآمد، زید را به او بخشید. این غلام تحت تربیت پیغمبر قرار گرفت، پدر و اقوام زید سراغ او را در مکه گرفتند و خدمت پیغمبر رسیدند.
مبلغی بها و فدیه آورده بودند و به پیغمبر گفتند از ما بستان و منت بگذار و زید را بهما بده، پیغمبر(ص) فرمود من زید را صدا میزنم. اگر خودش مایل بود نزد شما بیاید و احتیاجی به فدیه و بها ندارد. پیغمبر، زید را حاضر کرد و از او پرسید شما این افراد را میشناسید؟ زید، یکایک آنان را معرفی کرد. پیغمبر فرمود اگر میل داری نزد ما بمان و اگر نمیخواهی با این اقوام و خویشانت برو. زید گفت هرگز از شما جدا نمی شوم. خویشان وی عصبانی شدند. به او پرخاش نمودند. زید گفت اگر شما این شخص را میشناختید و کرامات و بزرگواری او را میدیدید و مثل من بودید هرگز از او جدا نمیشدید. حضرت با کسان زید در کنار کعبه آمدند و در حضور مردم اظهار داشت که زید پسر خوانده من است. او از من ارث میبرد و من از او، بدین ترتیب زید را پسر خوانده پیغمبر میدانستند ولی موقعی که آیات ابطال تبنی و نسخ این سنت نازل گردید او را زید بن حارثه میگفتند منسوب به پدر نسبی او که حارثه بود.
در تعالیم درخشان اسلامی که ناظر به واقعیات و حقایق است پسر خواندگی یک اسم بیش نیست لذا تمام التزامات آن که در زمان جاهلیت مطرح بود، اسلام عزیز، آن را نسخ کرد و مقرر شد تمام فرزند خواندههای زمان تشریع این حکم به نام پدر و مادرهای واقعی خود خوانده شوند نه به نامهای پدر خوانده یا مادر خوانده.
● نگاهی به آیات تبنی (پسر خواندگی)
جناب آقای صانعی! سه آیه در قرآن در سوره احزاب وجود دارد که جزء آیات متشابهات قرآنی نیست و جزء محکمات به شمار میرود به صورتی که نام زید بن حارثه در آیه ۳۷ سوره احزاب آمده و آن قدر آیات صراحت دارد که هیچ دلیلی نمیتواند در مقابل صراحت آیات مطرح باشد مگر آنکه آیات نادیده گرفته شود و با مراجعه به تفاسیر و اقوال علما، کسی قائل نشده که قانون تبنی زمان جاهلیت نسخ نشده و هنوز باقی است. برای روشن شدن مطلب، متن آیات را آورده و نگاهی به تفاسیر و اقوال علما در این زمینه خواهیم داشت؛
▪ آیات:
ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه و ما جعل ازواجکم اللائی تظاهرون منهن امهاتکم و ما جعل ادعیاء کم ابناء کم ذلکم قولکم بافواهکم و الله یقول الحق و هو یهدی السبیل(۴) ادعوهم لابائهم هو اقسط عند الله فان لم تعلموا آبائهم فاخوانکم فی الدین و موالیکم و لیس علیکم جناح فیما اخطاتم به و لکن ما تعمدت قلوبکم و کان الله غفورا رحیما(۵) و اذ تقول للذی انعم الله علیه و انعمت علیه امسک علیک زوجک و اتق الله و تخفی فی نفسک ما الله مبدیه و تخشی الناس و الله احق ان تخشاه فلما قضی زید منها و طرا زوجناکها لکی لایکون علی المومنین حرج فی ازواج ادعیائهم اذا قضوا منهن و طرا و کان امر الله مفعولا.(۳۷( )سوره احزاب.)
در آیات ۴ - ۵ خداوند تبارک و تعالی دو موضوع اساسی که در زمان جاهلیت معمول بوده و آثار تخریب اجتماعی و اخلاقی در برداشته را نسخ فرموده؛ یکی «ظهار» و دیگری فرزند خواندگی. در ظهار اگر شوهر به همسرش این عبارت را میگفت (انت منی کظهر امی یا ظهرک علی کظهر امی) این جملات به منزله صیغه طلاق بوده و زن بر شوهرش حرام موبد میشد. اسلام این سنت جاهلی را لغو و ابطال نمود. با دادن کفاره ظهار، آن زن بر مردش حرام موبد نمیشود. (توضیح مفصل این معنی در آیات آغازین سوره مجادله آمده است.)
● اما فرزند خواندگی در تفاسیر:
تفاسیر زیادی در این زمینه از شیعه و اهل سنت بررسی گردیده، هیچ کس قائل نشده که فرزند خوانده، فرزند واقعی است و ارث میبرد و همه فرق و ملل اسلامی معتقدند مسئله فرزند خواندگی که در زمان جاهلیت معمول بوده طبق صریح آیات، نسخ و ابطال گردیده است. جهت روشن شدن بیشتر، چند نقطه از نقطه نظرهای مفسرین شیعه اهل سنت را متذکر میشوم؛
ادعیاء جمع «دعی» است، در زمان جاهلیت و همچنین بین ملت های پیشرفته مثل کشور روم و فارس، فرزند خواندگی وجود داشت. احکام فرزند نسبی اعم از ارث و حرمت ازدواج و . . . وجود داشته است. با آمدن اسلام همه آن عقاید خرافی ابطال گردید. علامه طباطبایی مینویسد از عبارت: لکی لا یکون علی المومنین حرج فی ازواج ادعیائهم، استفاده تعلیل ازدواج و مصلحت حکم فهمیده میشود و کان امر الله مفعولا، اشاره به تحقق وقوع جریان و تاکید حکم دارد.
صراحتا آیه ۳۷ جریان ازدواج پیغمبر با همسر فرزند خوانده خود (زید بن حارثه) را بیان کرده که اصلا جای شک و شبهه ای نیست و همه مفسرین متذکر شدهاند. روایاتی وجود دارد که زینب بنت حجش افتخار میکرد که این ازدواج به دستور خداوند و با پیام جبرئیل صورت گرفته است. مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان چنین مینویسد: الادعیاء جمع دعی (کسی را به فرزندی انتخاب کردن) و خداوند بیان داشته که فرزند حقیقی نیست و آیه در ارتباط با زید بن حارثه بن شراحیل الکلبی نازل شده که پیغمبر قبل از وحی، او را فرزند خوانده قرار داده بود. بعد از ازدواج پیغمبر با زینب همسر زید بن حارثه، یهود و منافقین به پیغمبر ایراد گرفتند که پیغمبر با همسر پسرش ازدواج کرده است. این آیه در رد قول منافقین و یهود نازل گردید؛ «ذالک قولکم بافواهکم.» این مسائل به زبانهای شما صادر شده ولی نزد خداوند، حقیقتی ندارد که فرزند خوانده، فرزند واقعی است.
ازدواج پیغمبر با همسر فرزند خوانده خود، با فرمان خدا بوده (زوجناکها ای اذنا لک فی تزویجها) و این کار صورت گرفت که مومنین در توسعه باشند و بتوانند با همسر فرزند خواندههای خود ازدواج کنند و گناهی بر آنان نیست زیرا فرزند خوانده به منزله فرزند نسبی و رضاعی نیست. در تفسیر کشاف در تفسیر آیه ۴ - ۵ چنین آمده: خداوند دو قلب در یک جوف یک انسان قرار نداده، و نه زوجیت و مادر بودن در یک زن، نه پسر واقعی بودن و پسر خواندگی را. اینها با هم جمع نمیشوند. چون حکمت خدا اقتضا میکند انسان دارای یک قلب باشد زیرا اگر دو تا شد ممکن است قلب هم مرید و هم کاره - و هم عالم و هم ظان باشد و هم دارای یقین و شک در یک حالت باشد. در ارتباط با رد سنت ظهار در زمان جاهلیت مینویسد؛ دیده نشد که یک زن هم مادر باشد و هم زوجه، زیرا مادر مخدومه است نه مستخدمه و جمع این دو حالت متنافی است. در ارتباط با سنت فرزندخواندگی مینویسد؛ بنوت و فرزند داشتن در نسب و ریشه اصالت دارد ولی فرزند خواندگی یک چیز عارضی است، فقط اسم است یک چیز اصیل، و با غیر اصیل یکجا جمع نمیشود. این مثل جریان زید بن حارثه است که خدا قرار داد... آنان میگفتند زید بن محمد، تا اینکه این آیه نازل گردید.
در تفسیر مراغی چنین آمده: شیخان و ترمذی و نسائی از ابن عمر نقل کردهاند که زید بن حارثه را زید بن محمد خطاب میکردیم تا اینکه آیه (ادعوهم لابائهم) نازل گردید. پیغمبر فرموده: انت زید بن حارثه بن شراحیل ... این آیه ابطال کرد آنچه را در زمان جاهلیت و صدر اسلام بود که اگر مردی فرزندی را به عنوان فرزند خواندگی قبول میکرد، همه احکام فرزند نسبی بر او جاری میشد و پیغمبر قبل از بعثت (زید بن حارثه) را فرزند خوانده خود قبول کرد (ذلکم قولکم بافواهکم) یعنی سنت ظهار و تبنی در زمان جاهلیت، حقیقت ندارد و با ظهار، زن، مادر نمیشود و با فرزند خواندگی نمیتوان ادعای نسب کرد.
در تفسیر کبیر فخر رازی آمده: قوله تعالی: (قالت النصاری المسیح ابن الله ذلک قولهم بافواههم) یعنی نسبت شخص به غیر پدر حرفی است که حقیقت ندارد و از قلب خارج نمیشود و نیز داخل قلب هم نمیگردد که حقیقت ندارد. این حرفی است خالی از حقیقت، فقط از دهان خارج شده مثل صداهای چهارپایان. سپس اشاره به معنای لطیفی میکند که عاقل باید سخنش یا روی عقل و یا بر پایه شرع استوار باشد. موقعی گفته شود فلان بن فلان یا باید دارای حقیقت باشد و یا شرع امضاء کند که ابن و پسر او باشد. ایشان در چند جا اشاره میکند سخنی که بر اساس افواه باشد شبیه صوت بهائم است .سخنی که از قلب خارج و دارای حقیقت باشد تعبیر به اقوال میشود نه افواه. ازدواج پیغمبر با زینب همسر پسر خوانده خود که مورد طعن منافقین و کفار قرار گرفت بر اساس افواه بوده نه بر اساس اقوال. ایشان در تفسیر آیه ۳۷ میگوید: در آیه اشاره به این است که پیغمبر بر اساس شهوت، با همسر پسر خوانده خود ازدواج نکرده است بلکه برای بیان شریعت بوده و حکم شرعی از فعل پیغمبر استفاده میگردد.
جناب آقای صانعی! محرمیت تبنی از مسائلی است که بعد از نزول آیات، یک نفر از مسلمین هم به عنوان قول شاذ و نادر در طول تاریخ قائل نشده که حضرتعالی نفر دوم باشید. جناب عالی به قاعده حرج استدلال نمودهاید. اصل قاعده حرج نزد بعضی محل تامل و بحث است. بر فرض تمسک به آن قاعده، لاحرج نمیتواند تشریع محرمیت کند. تشریع احکام جدید معنا ندارد.
محرمیت از سه راه؛ نسب، رضاع و مصاهرت به وجود میآید که از آیات و روایات منصوصه استفاده میگردد محرمیت غیر از این سه راه، روشی جعلی و خروج از روش استنباط شرعی است. عسر و حرج در افعال باید به حدی باشد که قابل تحمل نباشد. عسر و حرج جایی است که ضرر به عرض و مال یا نفس مکلف وارد شود. اگر قاعده لاحرج آن قدر باز باشد که تالمات روحی شخص، باعث اطلاق عسر و حرج شود، هر فردی میتواند برای پیشبرد کار خویش و نجات از فشارهای روحی و حل مشکلات به این قاعده استدلال کند. مثلا اگر خانمی از جنابعالی سوال کرد در تابستان، در هوای گرم، اگر حجاب اسلامی داشته باشم اذیت میشوم آیا به این قاعده استدلال میکنید که حجاب نداشته باشد؟ و همینطور در مسائل روزه و نماز و جهاد، بلکه میتوان گفت همه احکام اسلامی دارای یک سلسله مشقات و مشکلاتی است. انسان با تحمل مشکلات و مشقات جسمی و روحی درجات کمال را میپیماید تا رضایت خداوند تبارک و تعالی را جلب کند.
● یک نکته:
مسئله نامحرم بودن فرزند خواندگی از مسلمات فقه شیعه و اهل سنت است و کسی قائل به محرمیت در هیچ شرایطی نیست. از همین جاست برای جامعه اسلامی شک و شبهه ای به وجود نیامده که از محرمیت یا عدم آن سوالی کنند. از همه کتب استفتایی از قدما، متاخرین و معاصرین بررسی به عمل آمد، سوالی در این زمینه نشده که بزرگان فقه جواب دهند زیرا عدم محرمیت فرزند خواندگی مفروغ عنه بوده و جای سوال نیست.
چند سوال در ارتباط با پسرخواندگی و قاعده لاحرج مطرح است؛
▪ در سوال بحثی از حرجی بودن مطرح نشده، چگونه جواب به این فرض داده شده است؟
▪ آیا میزان در حرج، شخصی است یا نوعی؟
▪ آیا حکم حرجی برای مکلف، رفع تکلیف از دیگران میکند؟
▪ اگر حرج، باعث رفع حکم تکلیفی شد، نسبت به احکام وضعیه چه باید کرد؟
▪ آیا این گونه فتواها اجازه تجری دادن به دیگران و غیر متخصصین نیست؟
▪ آیا با توهم حرج، مکلف میتواند تکلیف خود را انجام ندهد یا عمل به احتیاط کند؟
▪ آیا فقیه در بیان احکام الهی تالمات روحی مکلفین را باید در نظر بگیرد یا وظیفه، بیان احکام الهی است؟
▪ آیا ازدواج پیغمبر یک اقدام عملی نبوده که دیگران تامل و شکی نداشته باشند؟
صدراللهی دامغانی
استفتایی از آیت الله صانعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست