چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

همه چیز تحت الشعاع انتخابات


همه چیز تحت الشعاع انتخابات

فیفا خواهان استقلال كاری فدراسیون فوتبال ایران بود اما متولیان ورزش كشور مدعی بودند این طرح در ایران به آن شكلی كه فدراسیون جهانی مدنظر قرار داده, قابلیت اجرا ندارد

بعد از جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان بود كه «محمد دادكان» از سمت ریاست فدراسیون فوتبال بركنار شد. فارغ از نتایج به دست آمده توسط تیم ملی در مسابقات آلمان، دادكان پیش تر اعلام كرده بود كه قصد كناره گیری از سمت خود را دارد.

اما پس از بازی با آنگولا كه نقطه پایان حضور ایران در رقابت های جام جهانی محسوب می شد، شرایط دیگری بر فدراسیون فوتبال حكمفرما شد. در فضای جدید، دادكان قضیه استعفای خود را تأیید نكرد و حتی اذعان نمود كه دست اندركاران سازمان تربیت بدنی مسبب حذف او از تشكیلات فوتبال بوده اند. چندی بعد بحث انتخابات فدراسیون فوتبال برای تعیین فرد جایگزین دادكان مطرح گردید اما اشكالات وارده از سوی فدراسیون جهانی فوتبال به اساسنامه فدراسیون فوتبال ایران، كار را بغرنج كرد.

فیفا خواهان استقلال كاری فدراسیون فوتبال ایران بود اما متولیان ورزش كشور مدعی بودند این طرح در ایران به آن شكلی كه فدراسیون جهانی مدنظر قرار داده، قابلیت اجرا ندارد. در همین كش و قوس ها، كمیته انتقالی فدراسیون فوتبال با حضور ۶ نفر از دست اندركاران ورزش تشكیل شد؛ كمیته ای كه برخی اعضای آن را سازمان تربیت بدنی مشخص كرد و بعضی دیگر را مجامع تصمیم گیرنده در فدراسیون جهانی فوتبال . صفایی فراهانی، خبیری، غفاری، انصاری فرد، رغبتی و هاشمی برای تدوین اساسنامه جدید وارد میدان عمل شدند تا هرچه سریعتر دستورالعمل امور اجرایی فوتبال ایران تدوین شود اما این امر در ابتدا با پیدایش برخی اختلاف نظرها توأم گردید و كار پیشروی طرح تدوین اساسنامه را كُند ساخت.

در بدو امر نحوه انتخاب اعضای كمیته انتقالی موردانتقاد عامه كارشناسان فوتبال قرار گرفت و برای خیلی ها این سؤال پیش آمد كه چه كسانی و براساس چه ضابطه ای این ۶ نفر را انتخاب كرده اند. قبل از ادامه بحث، ذكر این نكته الزامی است كه سازمان تربیت بدنی پس از كناره گیری دادكان و مباحثی كه پیرامون تعلیق فوتبال ایران مطرح شد، كیومرث هاشمی معاون سازمان و رئیس مركز توسعه ورزش قهرمانی و حرفه ای را به عنوان سرپرست موقت فدراسیون فوتبال (با حفظ سمت) معرفی كرد.

هاشمی در ابتدا ملاقات هایی نیز با برخی مسئولان فیفا داشت تا وضعیت چیدمان نفرات كمیته انتقالی فدراسیون فوتبال (و یا به قولی كمیته ساماندهی فوتبال ایران) با نظر مستقیم سازمان تربیت بدنی مشخص شود اما فدراسیون جهانی بر حضور صفایی فراهانی، غفاری و خبیری در این كمیته اصرار داشت. در نهایت اصرارهای سازمان تربیت بدنی و پافشاری آنها بر موازین خود باعث گردید هاشمی، رغبتی و انصاری فرد نیز به عنوان نمایندگان سازمان در این تشكیلات حضور یابند تا بلكه نقش مشاور در تعیین معادلات كلان فوتبال را ایفا كنند.

اما اینكه محسن صفایی فراهانی با وجود دوری چند ساله از فدراسیون فوتبال براساس چه معیاری در تبیین اساسنامه نقش پیدا كرده بود، سؤالی است كه هنوز پاسخ موجهی برای آن یافت نشده و ایضاً اهالی فن فوتبال در داخل كشور نمی توانند با آن به سادگی كنار بیایند.

گرچه انتخاب صفایی فراهانی در یكی از كمیته های اجرایی كنفدراسیون فوتبال آسیا كه همین اواخر صورت پذیرفت، نشان داد كه روابط بین المللی او بر ارتباطات داخلی اش می چربد و به واسطه همین پتانسیل، شاید چندان هم لازم نباشد كه برای گرفتن كرسی در مجامع فرامرزی، حتماً دارای سمت در تشكیلات فوتبال داخل كشور باشد. بازگردیم به موضوع اصلی بحث؛ نسخه اولیه اساسنامه جدید كه تهیه شد، سریعاً ترجمه و به مقر فیفا ارسال گردید.

مسئولان فدراسیون جهانی فوتبال ایراداتی به نسخه مذكور وارد آوردند كه همین امر موجب گشت كمیته انتقالی در مواردی به اصلاح اساسنامه بپردازد. گرچه چنین امری باز هم تكرار شد تا كار تهیه اساسنامه نهایی به طول انجامد. البته در آخرین ارجاع اساسنامه به فیفا، دیگر اشكال خاصی به وجود نیامد و این بار آیین نامه اجرایی فوتبال كشور كه با نظر دست اندركاران فدراسیون جهانی به تصویب نهایی هم رسیده، آماده ارائه كردن است.

متعاقب تصویب اساسنامه، قاعدتاً زمانی برای ثبت نام نامزدهای واجد شرایط شركت در انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال تعیین خواهد شد كه البته به نظر می رسد این مهلت زمانی چندان هم طویل المدت نباشد.

با شرایط تعیین شده برای ثبت نام نامزدها و ایضاً اساسنامه تدوین شده كه به نحوه برگزاری انتخابات فدراسیون فوتبال هم اشاره مستقیم و اساسی دارد، احتمالاً ۶ یا ۷ نفر حداكثر خواهند توانست از فیلترهای موجود بگذرند و سایر نامزدهای احتمالی به دلایل مختلف رد صلاحیت می شوند. حال این سؤال پیش می آید كه نامزدهای راه یافته بهمرحله نهایی انتخابات چه كسانی بوده و قاعدتاً باید دارای چه ویژگی هایی باشند؟

آنچه در بدو امر بدیهی به نظر می رسد این است كه ورود مدیران سیاسی به عرصه انتخابات از چند جهت اشتباه بوده و احتمال نتیجه گیری چنین افرادی اندك است. دلایلی كه در اثبات این فرضیه برشمرده می شود، به شرح ذیل می باشد:

۱) ناتوانی مدیران سیاسی در بخش های دیگر فوتبال (از جمله برخی باشگاه های مطرح) اگر قرار باشد این بار با تكیه بر تئوری آزمون و خطا و در رأس تشكیلات فدراسیون مربوطه تكرار شود، مسلماً تبعات خوشایندی برای بدنه فوتبال، سازمان تربیت بدنی و چه بسا دولت نهم دربر نخواهد داشت.

فرضیه بهره مندی از توانمندی ها و اختیارات مدیران سیاسی برای رفع و رجوع مشكلات فوتبال نیز حداقل در چند سال گذشته میزان بی اعتباری و مصداق پیدا نكردن خود را به وضوح آشكار ساخته و به تمام دلایلی كه ذكر شد، اگر قرار باشد بازهم صحبت از مدیریت مردان سیاسی در فوتبال مطرح شود، واكنش جامعه فوتبال به این قضیه بسیار تند و منفی خواهد بود.

۲) رأی دادن به نامزدها، قاعدتاً براساس شناخت قبلی رأی دهنده ها از برنامه ها، شخصیت كاری و كارنامه فرد موردنظر صورت می پذیرد؛ با درنظر گرفتن این پیش فرض، اگر قرار باشد نامزدی از جبهه سیاسیون در واپسین روزهای باقی مانده تا انتخابات معرفی شود، در حالت طبیعی نباید رأی لازم را به دلیل ناشناخته بودن و عدم مقبولیت عمومی به دست آورد. خلاف قضیه این است كه فرد مذكور به حد نصاب لازم برای تصدی پست ریاست دست یابد و در چنین حالتی می توان گفت اراده شخصی سازمان تربیت بدنی و عوامل بیرونی در تعیین ریاست فدراسیون فوتبال نقش اساسی بازی كرده است. البته مطمئناً چنین شائبه ای وجود نداشته و حتی فكر كردن به آن هم اشكال دارد.

۳) پس از حدود یك سال بلاتكلیفی فوتبال، انتظار می رود رئیسی برای فدراسیون انتخاب شود كه ضمن داشتن برنامه آماده و تقویم كاری مشخص برای حداقل یك سال آینده، نفرات موردنظر خود را پیشاپیش گزینش كرده باشد تا با آمادگی قبلی و بدون فوت وقت ، اقدام به پی ریزی تشكیلات جدید فدراسیون كند. مسلماً چنین فردی باید از بطن ورزش بوده و بر نیروهای موجود در بدنه فوتبال اشراف كامل داشته باشد.

مدیران سیاسی در انتخاب افراد زیرمجموعه كه بتوانند واقعاً یار فوتبال باشند، یا دچار اشتباه شده و در معرض تبلیغات كاذب رسانه ای و جوسازی های منحرف كننده قرار می گیرند و یا اینكه برای آزمایش آنها مجبور به صرف زمان خواهند شد كه این امر با توجه به ضیق وقت موجود و اوضاع نابسامان فوتبال داخلی، اصلاً به صلاح نیست.

پس از برشمردن علل مردود شناخته شدن فرضیه ورود مدیران سیاسی به عرصه انتخابات فدراسیون فوتبال، این پرسش فراروی همگان قرار می گیرد كه از بین مدیران ورزشی چه كسی فرد اصلح برای نشستن روی صندلی ریاست است؟

شاخصه های یك رئیس فدراسیون نمونه و كارآمد، داشتن فاكتورهایی است كه هر یك در پیشبرد سیاست های وی نقش بسزایی ایفا می كند؛ او باید دارای مقبولیت عمومی باشد. به عبارتی بهتر جامعه فوتبال بتواند حضورش در صدر خانواده فوتبال را با توجه به پیشینه كاری وی بپذیرد. اینكه از رئیس آینده فدراسیون فوتبال خاطری خوش در اذهان اهالی این رشته نقش بسته باشد (یا حداقل تصویری مخدوش و ناكارآمد از او در ذهن تداعی نشود) یك پیش زمینه مناسب برای شروع به كار فرد موردنظر می باشد. حتی المقدور رئیس آینده فدراسیون باید وجهه ای مقبول و عاری از پیش داوری های متبادر به ذهن داشته باشد.

یكی از مواردی كه مقبولیت وی را تضمین می كند، ورزشی بودن این شخص است.مسأله بعد، داشتن برنامه های كوتاه مدت و طولانی مدت و تقویم از پیش تنظیم شده می باشد. البته این برنامه ها باید اصولی بوده و ضمانت اجرایی داشته باشند. با توجه به مسابقات باشگاهی و ملی كه بعضاً با پیكارهای جهانی نیز تداخل پیدا می كنند و ایضاً از آنجایی كه تقویم رقابت های مختلف توسط كنفدراسیون فوتبال آسیا و فدراسیون جهانی فیفا حداقل تا ۲ سال آینده مشخص می باشد، لذا با كمی حوصله، دقت و كار كارشناسی می توان برنامه ای مدون و غیرقابل تغییر (تا سرحد امكان) طراحی كرد.

البته در این میان برخی مناسبت های مذهبی نیز باید لحاظ شوند. شاخصه بعدی، قدرت درآمدزایی و خودكفاسازی رئیس فدراسیون فوتبال است؛ او باید در عین اینكه مدیری ورزشی تلقی می شود، مدیریت اقتصادی را نیز بلد باشد. فوتبال ایران با شناسایی پتانسیل های ناشناخته اش، قادر است ضمن پیدا كردن استقلال مالی، حتی سودآوری را هم تجربه نماید. مسلماً آنچه امروز به عنوان ناتوانی باشگاه ها در رفع نیازهای مالی و نداشتن بودجه لازم برای توسعه روزافزون فوتبال بخصوص در بخش سخت افزاری آن مطرح می شود، ریشه در عملكرد مدیریت كلان فوتبال داشته و باید به نوبه خود اصلاح گردد. بحث خصوصی سازی نیز اگر مطرح است، باید فدراسیون فوتبال متولی آن بوده و استارت اولیه را در این زمینه بزند. نكته بعد انتقادپذیری در عین پاسخگو بودن است.

رئیس فدراسیون باید گوشی شنوا و سینه ای فراخ برای مواجه با انتقادات داشته باشد. او باید خود را مكلف به پاسخگویی دانسته و باور كند كه به عنوان یك خدمتگزار در چنین مسندی قرار گرفته است. برخورد تدافعی و یا منفعلانه با نقطه نظرات طیف مخالف، نه تنها چاره ساز نیست بلكه حاشیه آفرین و مخرب می باشد. درواقع در پرتو تضارب آراء و تجمیع پیشنهادات اصولی و سازنده است كه خرد جمعی شكل واقعی به خود گرفته و به معنای حقیقی كلمه باعث پیشرفت امور می شود.

رئیس آینده فدراسیون فوتبال، در عین حال باید در رفتار و گفتارش ثبات داشته باشد؛ لازمه رسیدن به این مرتبه، درست اندیشیدن و با فكر اظهارنظر كردن است. پرهیز از محافظه كاری و روراست بودن با جامعه فوتبال، بیشتر به دل مخاطبان پرشمار این رشته ورزشی می نشیند. حتی اگر اندیشه های رئیس جدید و همكارانش با برخی نقطه نظرات عوام همخوانی نداشته باشد، بازهم این شیوه برخورد با شعور و درك فوتبالدوستان بیشتر كارساز واقع می شود. استفاده از تمام نیروهای موجود در فوتبال، از تمام اقشار و با تمام گرایش های سیاسی، باید سرلوحه كارهای رئیس فدراسیون قرار گیرد؛ مهم بهره مندی از تفكرات و ایده های متنوع می باشد تا از تمام اندیشه ها به قدر نیاز و بنابر مقتضیات موجود استفاده بهینه صورت پذیرد. رئیس جدید فدراسیون فوتبال باید افراد را براساس قدرت ذهنی و توانایی فكری آنها دسته بندی كند و از طرح های راهگشا بدون درنظر گرفتن تمایلات حزبی یا گروهی به نحو مطلوب استفاده كند. نكته آخر كه در مقوله شاخصه های مدیریتی رئیس فدراسیون فوتبال باید به آن اشاره كرد، بحث مهم و اساسی تصاحب كرسی های بین المللی است.

در حوزه كنفدراسیون فوتبال آسیا كه اتفاقاً تشكیلات آن چندان پیچیده نبوده و اغلب نمایندگان كشورهای فاقد فوتبال قوی و ریشه دار در آن مسئولیت دارند، با یك اراده قوی و البته معرفی نیروهای كارآمد، متخصص و پرمایه كه در رأس آنها رئیس فدراسیون فوتبال می تواند قرار داشته باشد، كسب كرسی های معتبر و اجرایی در بالاترین ارگان مربوط به فوتبال آسیا چندان كار سخت و دشواری نیست.

امروز سردمداری كنفدراسیون باید برعهده ایرانی ها باشد؛ مردمانی كه در عرصه سیاست و اقتصاد سرآمد معادلات درون قاره ای هستند، در عرصه ورزش نیز قطعاً می توانند یك سر و گردن بالاتر از سلطان احمدشاه مالزیایی، محمدبن همام قطری، ژانگ ژی لانگ چینی، دكتر چانگ كره ای و... قرار گرفته و به خط مشی فوتبال قاره پهناور جهان، سمت و سویی اصولی و مبتنی بر فرهنگ غنی مشرق زمین ببخشند. البته لازمه رسیدن به این سطح ازمدیریت در فوتبال، باور داشتن نیروهای خودی، فارغ شدن از مشكلات ریز و درشت فوتبال داخلی و نهایتاً وجود توانایی های بالا در نامزدهای ایرانی موردنظر برای تصاحب كرسی های آسیایی است.

حتی به نظر می رسد با یكبرنامه ریزی حساب شده، می توان روابط منطقی مؤثری نیز با سران فیفا برقرار كرد تا در سایه آن فوتبال ایران از مواهب بین المللی بهره ای پررنگتر نصیب خود سازد. مبحث آخر این مقال، مرور كلی طیف های شركت كننده در انتخابات این دوره، بدون ذكر نام افراد می باشد.

به نظر می رسد اگر نامزدهای مطرح شده تا این لحظه واقعاً همین افراد بوده و نفرات دیگر كه به صف كاندیداها می پیوندند از قشر مدیران ورزشی باشند، بستر مناسبی برای رهایی فوتبال از بلاتكلیفی و نابسامانی كنونی فراهم آمده است.

حاضرین در مجمع انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال برای گزینش فرد اصلح از بین كاندیداها، باید ضمن مطالعه دقیق سبقه كاری ایشان و نیز برنامه هایی كه احتمالاً ارائه خواهند داد، گزینه ای را برگزینند كه هم توانایی سر و سامان دادن به وضعیت فعلی را داشته باشد و هم انگیزه لازم برای تغییر ماهیت كنونی فوتبال آماتورگونه كشور در او یافت شود.

رئیس آینده فدراسیون فوتبال باید فارغ ازگرایش های سیاسی، دیدی صرفاً ورزشی و البته اقتصادی به مقوله هدایت كشتی فوتبال داشته باشد. اینكه رئیس آینده فدراسیون فوتبال، تحصیلكرده بوده و ارتباط خوبی با مراكز اقتصادی داشته باشد، البته امتیاز ویژه ای است كه باید در وهله نخست موردنظر قرار گیرد.

او باید جو كلی فوتبال و آدم های موجود در این عرصه را به خوبی بشناسد و در وجه مقابل، فوتبالی ها نیز از وی شناخت داشته و او را به مدیر بودن قبول داشته باشند. رقابت تبلیغاتی نامزدها باید معطوف به معرفی توانایی های فردی و برنامه های مدنظر هر شخص محدود شود؛ در این راه ایجاد جو مخرب علیه دیگران نه تنها راهگشا نیست بلكه با توجه به خصوصیات اخلاقی مردم كشورمان، باعث حذف نام افرادی كه قصد سمپاشی دارند در اذهان رأی دهندگان می شود.

در بین نام هایی كه تاكنون برای ثبت نام در انتخابات مطرح شده اند، خوشبختانه گزینه های خوبی یافت می شوند؛ كسانی كه نه خلق و خوی انتقادگریزی دارند و نه برای حفظ سمت خود حاضرند همرنگ جماعت شوند. سازمان تربیت بدنی نیز با فراهم كردن شرایط انتخابات آزاد و سالم، در وهله بعد باید از رئیس جدید با تمام قوا حمایت كند و البته چه بهتر كه نامزد پیروز در انتخابات، با اكثرت آراء به این مهم نائل آید.

رئیس آینده فدراسیون فوتبال باید افق های بزرگتری در ذهن داشته باشد و سقف برنامه هایش را به فعالیت های داخلی محدود نسازد. او باید طوری عمل كند كه در پایان دوره مدیریتش (كه البته شایسته است ادامه دار هم باشد) فوتبال ایران دارای منزلت بین المللی ویژه ای در مجامع جهانی شود. در قسمت بعدی سلسله مباحث بررسی انتخابات ریاستفدراسیون فوتبال، به موارد تخصصی تر و وضعیت نامزدهای احتمالی احراز پست مذكور می پردازیم.



همچنین مشاهده کنید