جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

بر فراز دیوارها


بر فراز دیوارها

نگاهی به موسیقی راک به مناسبت سالمرگ «سید برت» بنیانگذار گروه «پینک فلوید»

پایان جنگ جهانی دوم، خود یک آغاز بود؛ آغازی بر تعاریفی کاملا جدید بر پایه دیدگاه‌های فلسفی، نیمه‌فلسفی و حتی غیرفلسفی شرق. این تعاریف خود را در حوزه‌های فرهنگی و هنری، همچنین اجتماعی بیشتر نشان می‌داد یا به زبان دیگر، بسترهای فرهنگی و اجتماعی آمادگی بیشتری برای جذب این تعاریف داشتند. نهضت‌های متنوع و زودگذر نقاشی و موسیقی مانند نیروی عظیمی در حال تغییر دادن الگوهای مسلط بر جامعه بودند؛ به میان آمدن تکنولوژی در هنر به‌خصوص در موسیقی. این خواست برای «تغییر»، شکلی پویا‌تر نیز به خود گرفت. به این معنی که هم موسیقیدانان تمایل شدیدی به تولید اصوات و خلق آهنگ‌های غیرمعمول داشتند و هم صنعت الکتریک و سپس الکترونیک هر روز در پی ابداعی جدید در حوزه ادوات و آلات موسیقی بود. این اشتیاق یک بازار به شدت منطقی و متعادل به وجود آورد. عرضه و تقاضا در این زمینه به شکلی فشرده باعث شد تا رقابت‌ها معنی جدیدی در عرصه موسیقی پیدا کند. اما از سویی دیگر رویدادهای مهم پس از جنگ در سطح اجتماعی و سیاسی باعث شد تا موسیقی در کنار بسیاری از رسانه‌های دیگر، آوردگاهی باشد برای به چالش کشیدن وضع موجود. گروه‌ها و موسیقیدانان مهمی از این زمین ناهموار اما حاصلخیز سر برآوردند. اشعار و ترانه‌های اجتماعی و سیاسی در دهه‌های‌۵۰ و ۶۰ میلادی بازار موسیقی را به تصرف خود در آورده بود. همه اعتراض داشتند.

اما اعتراض به چه چیز؟ دقیقا معلوم نبود. هر چیز می‌توانست تبدیل به بهانه‌ای برای مخالفت شود از حقوق حیوانات و گیاهان گرفته تا جنگ ویتنام و کره یا آموزش‌ و پرورش در مدارس و دانشگاه‌ها. در این بین موسیقی راک به دلایل کاملا خاصی سردمدار این اعتراضات بود. اولین و مهم‌ترین دلیل، ارتباط مستقیم موسیقی راک با مخاطبانش بود. هر کنسرت راک نه تنها جایی برای گوش دادن به اشعار و اصوات نامعمول بود بلکه بالاتر از آن به محلی تبدیل شد برای اعتراضات متنوع و البته در نهایت پا در هوا. گروه‌هایی چون «دورز» (درها) یا «پینک‌فلوید» در صدر گروه‌هایی قرار گرفتند که با پرخاشجویی فراوانی سعی بر اثبات عدم فضای آزاد در جوامع غربی از جمله آمریکا و بریتانیا داشتند. موسیقیدانان و نوازندگان چیره‌دستی چون «جیمی هندریکس» و «فرانک زاپا» نیز پا به میدان گذاشته بودند و با نقد تندوتیزی عملکرد سیاستمداران آمریکایی را از دم تیغ می‌گذراندند.

دولتمداران هم چاره‌ای جز چسباندن مارک‌هایی چون «ولگردها» یا «اوباش» به این هنرمندان نداشتند. موج هیپی‌گری از اواسط دهه ۶۰ میلادی به عنوان الگویی عام مورد توجه جوانان قرار گرفت. تمایلی برای زندگی آزاد و لاابالی بدون درک و احساس کمی مسوولیت. این الگو در بافت موسیقی راک نیز تنیده شده بود. دفاع از آزادی به عنوان یک جمله اگزیستانسیالیستی جذابیت‌های خاصی داشت تا به آن حد که فیلسوفانی چون فوکو و بارت یا سارتر نه با نظریات بلکه با کنش جمعی اعتراض هم‌آوا شدند و به دفاع از جنبش‌های اجتماعی دهه ۶۰ پرداختند؛ بی‌خبر از آنکه خود این اعتراضات نوعی حرکت معکوس بود؛ کنش‌هایی که به جهان ثابت می‌کرد دموکراسی و لیبرالیسم تا چه حد به جوانان اجازه آنارشی می‌دهد و از چه صبر و تحملی برخوردار است. با فروکش کردن موج هیپی‌گرایی که سری در هندوایسم و پایی در نیمچه‌فلسفه‌های نهیلیستی داشت، تمامی آن شور و هیجان موسیقی راک نیز به سردی گرایید. در دهه ۸۰ نه از آلبوم‌هایی چون «دیوار» و «سوی تاریک ماه» خبری بود و نه از کنسرت‌های بزرگی چون وود استاک.

چرا همه چیز به سردی گرایید؟ ژان بودریار در مواجهه با سوالی مشابه در زمینه چرایی خاموش شدن شعله‌های جنبش ماه می ۶۸، گفته بود که ماجرا تمام شد چون دانشگاه‌ها تعطیل شد و دانشجویان به لب دریا رفتند تا آفتاب بگیرند. اما در این میان موسیقی راک میراثی از خود برجای گذاشت که تا به امروز نیز مورد توجه موسیقیدانان قرار گرفته است. وقتی در اواخر دهه ۸۰ رویداد بزرگی چون فروپاشی دیوار برلین تبدیل به نماد و بشارت نابودی کمونیسم در جهان شد بار دیگر نگاه‌ها به گروهی افتاد که سال‌ها پیش جوانان را به شکلی عام تشویق به نابودی دیوارهایی انتزاعی کرده بودند. هفتم جولای سالروز مرگ سید برت بنیانگذار پینک‌فلوید است که تنها چهار آلبوم را در کنار دوستان خود به بازار ارایه داد. تاثیر برت پس از جدایی از گروه نیز همچنان بر محتوای آثار پینک‌فلوید استیلا داشت. اما هنوز جهان در محاصره دیوارهاست.

علیرضا امیرحاجبی