جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اما معلوم نیست دقیقا کجاست


اما معلوم نیست دقیقا کجاست

درخت ارغوان, دکتر داتیس و تریو تهران

اگر نامه‌هایی از پراگ «پرویز دوایی» را که امسال با عنوان «درخت ارغوان» از طرف انتشارات «جهان کتاب» منتشر شده، برخلاف تاکید خود نویسنده در مقدمه کتاب در زمره تازه‌های ادبیات ایران می‌آوریم، به این دلیل است که هر متن مکتوب را وقتی از حالت خصوصی بیرون می‌آید و عمومیت پیدا می‌کند، می‌توان به عنوان جزیی از تاریخ ادبیات و نوشتار ادبی خواند. درخت ارغوان، چنان‌که دوایی خود در مقدمه کتاب نوشته، مجموعه‌ای است از نامه‌هایی که بعضی از آنها پیش‌تر در نشریاتی از جمله جهان کتاب منتشر شده.

در بعضی از این نامه‌ها راوی میان خیابان‌های پراگ و منظره‌هایی از تهران قدیم در رفت و برگشت است. مثل آنجا که دیدار از موزه کافکا و برخورد با هموطنی که سخت شیفته کافکاست اما ترجمه هدایت از« مسخ» و مقاله «پیام کافکا»ی او را نخوانده، نویسنده را می‌برد به سال‌های پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و نخستین آشنایی‌اش با کافکا در‌ گیرو‌دار زد و خوردهای تظاهرکننده‌های چپ و قوای نظامی: «... تظاهرات درگرفت و تانک به مقابله با خلایق به میدان آمد و در حمله به جماعت زد به آن کیوسک کنار پیاده‌رو و کیوسک چپه شد و کتاب و بساط ولو شد وسط خیابان و ملت که رد می‌شدند گاهی دست می‌کردند و برمی‌داشتند، از جمله پسرخاله گرامی ما که راهش از آنجا می‌گذشت کتابی را همین‌طوری تصادفی برداشته و با خود آورده بود که به محل قرار که رسید داد به ما که بخوانیم یا مال ما باشد و ما این‌جوری با نام کافکا و کتاب مسخ او آشنا شدیم...» در زمینه رمان ایرانی، امسال یک رمان از حامد اسماعیلیون منتشر شده به نام «دکتر داتیس» که ناشر آن «نشر زاوش» است.

راوی این رمان دندانپزشکی است که مطب تازه‌اش را در حاشیه تهران دایر کرده و رمان با ورود راوی به جایی که مطب در آن واقع است آغاز می‌شود. دکتر داتیس، نثری با ضرباهنگ نسبتا تند و پرکشش دارد و در به وجود آوردن و پرداختن وضعیت آشفته و شلوغ و به‌هم‌ریخته و گیج‌کننده و طنزی که از دل چنین وضعیت‌هایی بیرون می‌آید موفق است. نمونه‌اش این سطرهاست که راوی در آن، موقعیتی را که مطبش در آن قرار گرفته شرح می‌دهد: «در‌ گیرو‌دار این شهرک‌های آشفته، دور از احمدآباد و باغ‌هایش که لوکیشن سینما می‌شوند و دور از شهرک صنعتی چهاردانگه و بوق‌بوق جاده ساوه‌اش، شهرک ساسنگ در جایی افتاده است. نقشه را که باز می‌کنی، نمی‌بینی‌اش. آنجا که منطقه ۱۸ تمام می‌شود اثر «سین»اش پیداست، اما باقی ساسنگ می‌افتد بیرون. جاده‌اش علامت ندارد. از بزرگراه آزادگان راهی هست اما معلوم نیست دقیقا کجاست.

پس به هر تازه‌واردی که می‌خواهی نشانی بدهی، باید بگویی هرجا دیدی چند درخت بلند سپیدار میان دود و همهمه پیداست از بین کامیون‌های غول‌پیکر و نعش‌کش‌های بهشت‌زهرا خودت را نجات بده و بپیچ.» از دیگر آثار داستانی ایرانی امسال منتشرشده، یکی هم «تریو تهران» رضیه انصاری است که نشر آگه آن را منتشر کرده است. تریو تهران سه فصل دارد و در هر فصل آن، زنی قهرمان داستان است و فصل‌ها به نام این زن‌ها نامگذاری شده‌اند. زن‌هایی که از زمینه یک متن پیشین کنده شده و در تریو تهران، بازنویسی شده‌اند. چنان‌که در ابتدای هر فصل نویسنده توضیح داده است که آن فصل را با نگاه به چه متنی نوشته است. فصل اول، با عنوان عالیه، با نگاه به فیلمنامه «اشغال» بهرام بیضایی نوشته شده. فصل دوم به نام منیژه با نگاه به قصه «آرامش در حضور دیگران» غلامحسین ساعدی و سالومه که فصل سوم نام او را به خود گرفته، نام اپرای ریشارد اشتراوس است که برای سه ساز و سه صدای سوپرانو نوشته شده.