سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

ای خوش آن نغمه که مردم بسپارند به یاد...


ای خوش آن نغمه که مردم بسپارند به یاد...

“خسرو شکیبایی در تئاتر و سینمای ایران آن‌قدر درخشید که ستاره شد” جمشید مشایخی بازیگر پیشکسوت سینمای ایران چقدر زیبا در این یک سطر خسرو شکیبایی را توصیف کرده است. توصیفی کوتاه …

“خسرو شکیبایی در تئاتر و سینمای ایران آن‌قدر درخشید که ستاره شد” جمشید مشایخی بازیگر پیشکسوت سینمای ایران چقدر زیبا در این یک سطر خسرو شکیبایی را توصیف کرده است. توصیفی کوتاه و گویا از یک هنرمند مردمی،‌توانا، صمیمی و کم‌نظیر سینمای ایران که بیش از دو سوم از عمر ۶۴ ساله‌اش را در صحنه تئاتر و بر پرده سینما زیست.

و یقینا به دلیل بی‌حاشیه بودن و صفا و سادگی کم‌نظیرش از این پس نیز در قلب دوستدارانش زنده خواهد بود.

خسرو شکیبایی هشتم فروردین ۱۳۲۳ دیده بر صحنه هستی گشود و تحصیلاتش را در رشته بازیگری در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به پایان برد. او در سال ۱۳۴۷ به گروه‌های نمایشی پیوست و مدتی نیز به‌عنوان دوبلور در استودیوهای تولید فیلم فعالیت داشت.

شکیبایی اولین بار در سال ۱۳۵۳ در یک فیلم کوتاه مقابل دوربین قرار گرفت و چهار سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با نقش‌آفرینی کوتاهی در فیلم خط قرمز ساخته مسعود کیمیایی (۱۳۶۱) به سینما آمد.

خسرو شکیبایی با همه توانمندی‌هایش در زمینه هنر بازیگری خیلی دیر (یعنی در ۳۷ سالگی)‌بر پرده سینماها ظاهر شد ولی به یکباره با فیلم “هامون” ساخته داریوش مهرجویی (۱۳۶۹) گل کرد.

فیلم‌های یکبار برای همیشه، پری، سارا، دختردایی گمشده، جستجو در جزیره، صبحانه‌ای برای دو نفر، سالاد فصل، ستاره‌ها، مزاحم، ابلیس، کیمیا، سرزمین خورشید، رابطه، ‌خواهران غریب، شکار، دزد و نویسنده، اتوبوس شب و... (حدود ۴۰ فیلم)‌ و مجموعه‌های تلویزیونی روزی روزگاری، خانه سبز، کاکتوس، سرزمین سبز، تفنگ سرپر،در کنار هم و... هنرآفرینی‌های دلنشین مردی را در کادر خود دارند که هرگز نقش بازی نمی‌کرد، بلکه با نقش‌هایی که برایش می‌نوشتند زندگی می‌کرد.

او ۵ بار جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد به خاطر حضور در فیلم‌های هامون، کیمیا، یکبار برای همیشه، سایه به سایه را از آن خود کرد و آخرین نقش‌آفرینی‌اش در فیلم تلویزیونی “آشیانه برای زندگی”‌است و او در “آشیانه دل‌ها” به زندگی ادامه خواهدداد. خسرو ساده بود و به قول خودش این اواخر شدیدا پی سادگی‌ها می‌گشت و باز به نقل از نوشته خودش از سریال “تفنگ سرپر” به زندگی‌اش می‌نگری “... عشق می‌یابی و صافی زندگی را” با “ردپای روشن سنت و رخسار پرچین روستا، باد، گردباد، رسم سبز طبیعت و هر چیز که در صحرایش لطفی دارد و...”‌او قبل از اینکه وارد عرصه تئاتر شود، در حرفه‌هایی چون خیاطی، کانال‌سازی، آسانسور سازی و... کار می‌کرد. در ۱۹ سالگی برای اولین بار روی صحنه تئاتر رفت و صبح جمعه ۲۸ تیرماه ۱۳۸۷ در آستانه سالروز وفات پیام‌آور بزرگ کربلا، حضرت زینب کبری(س) از صحنه زندگی خداحافظی نمود. روحش شاد.

زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست

هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود

صحنه پیوسته به جاست

ای خوش آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

محمد عمرانی