یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

مردی كه مثل هیچكس نبود


مردی كه مثل هیچكس نبود

مدرس در برهه ای از تاریخ معاصر ایران نقشی ایفا نمود كه بلااغراق می توان گفت تمامی جریانات سیاسی ایران بعد از خود را متاثر كرد, از جمله تجربه عظیم انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ كه ریشه یابی علل وقوع آن بی توجه به افكار و مجاهدتهای این شخصیت بزرگوار, فاقد هرگونه توجیه منطقی خواهد بود این مقاله سیری در اندیشه و احوال شهید آیت الله سیدحسن مدرس دارد مردی كه به قول حضرت امام ره «القاب برای او كوتاه و كوچك است »

سیری در اندیشه و احوال شهید سیدحسن مدرس(ره)

مدرس در برهه‌ای از تاریخ معاصر ایران نقشی ایفا نمود كه بلااغراق می‌توان گفت تمامی جریانات سیاسی ایران بعد از خود را متاثر كرد، از جمله تجربه عظیم انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ كه ریشه‌یابی علل وقوع آن بی‌توجه به افكار و مجاهدتهای این شخصیت بزرگوار، فاقد هرگونه توجیه منطقی خواهد بود. این مقاله سیری در اندیشه و احوال شهید آیت الله سیدحسن مدرس دارد؛ مردی كه به قول حضرت امام(ره) «القاب برای او كوتاه و كوچك است.» تاریخ معاصر ایران تا قبل از انقلاب اسلامی مجاهدتها و شخصیتهای بزرگی را به نمایش می‌گذارد كه هركدام در جای خود شایان ذكر هستند اما در این میان نام سید حسن مدرس طنین خاصی دارد و مدحت‌سرایی او از هرگونه اتهام و گزافه‌گویی در امان است؛ مدرس در برهه‌ای از تاریخ معاصر ایران نقشی ایفا نمود كه بلااغراق می‌توان گفت تمامی جریانات سیاسی ایران بعد از خود را متاثر كرد، از جمله تجربه عظیم انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ كه ریشه‌یابی علل وقوع آن بی‌توجه به افكار و مجاهدتهای این شخصیت بزرگوار، فاقد هرگونه توجیه منطقی خواهد بود. البته این به معنای آن نیست كه نقش دیگر شخصیتهای بزرگ معاصر از قبیل آیات عظام میرزای شیرازی، نائینی، كاشانی، . . . و حضرت امام خمینی(ره) مورد بی‌توجهی یا كم‌توجهی قرار گرفته باشند و یا تاثیر سایر رویدادهای مهم تاریخ صدساله اخیر ایران كم اهمیت جلوه داده شود، بلكه به معنای بزرگداشت باغبانی است كه نهال جنبش تنباكو را به‌گونه‌ای پرورش داد كه به میوه اعجاب‌انگیز امام خمینی(ره) و انقلاب انجامید. وقتی‌ تاریخ پرآشوب صدساله اخیر ایران را تورق می‌كنیم، علی‌رغم یاس و تاسفی كه از قبل برخی وقایع غم‌انگیز بر چهره‌ها سایه می‌اندازد، درخشانترین بارقه‌های امید و افتخار در لابه‌لای صفحاتی كه از شرح مجاهدتهای بی‌دریغ و حماسه‌ساز این قهرمانان ملی مشحون است، در چشمان هر خواننده ایرانی متجلی می‌شود. او كه آمده بود «شفای تاریخ را موجب شود» هرآنچه می‌گفت و عمل می‌نمود طنینی بلند و طولانی در تاریخ ‌انداخت كه حتی امواج آن از مرزهای ایران هم گذشت و به كرانه‌های ساحل امنیت و آزادی تمامی انسانها رسید.تا بدانجا كه یكی از روسای مجلس فرانسه گفته است: ما باید افتخار كنیم كه هم‌عصر شخصیت پارلمانی بزرگی چون مدرس هستیم. اما مدرس نه نیاز به تعریف دارد و نه القاب و عناوین؛ به قول حضرت امام(ره) «القاب برای او كوتاه و كوچك است.» تاریخ جوامع و ملل از دو راه قابل بحث و بررسی است: ۱ـ از دریچه وقایع و رویدادها ۲ـ از دریچه رجال و شخصیتها؛ و البته هر دو راه در نهایت به یكدیگر می‌رسند؛ به‌این معنا كه رجال‌شناسی در تاریخ، به‌ناچار ما را با رویدادهایی كه این بزرگان ایجاد نموده و یا با آنها مواجه شده‌اند و نیز با كیفیت روزگار آنان آشنا می‌سازد و متقابلا بررسی وقایع و رخدادها نیز رجال و برجستگان تاریخ یك جامعه را در میان وقایع به ما می‌نمایاند. هرچند این موضوع بدیهی به‌نظر می‌رسد و طبیعتا هم باید این دو مقوله كاملا به‌هم پیوسته باشند، اما غرض از طرح این مساله، آن بود كه متاسفانه در كشور ما این پیوستگی طبیعی نادیده گرفته شده و لذا در تاریخ‌نگاری ملی ما سكته و سكوتهای بی‌معنی بسیاری دیده می‌شود؛ به‌قول مدرس(ره) ـ كه نامش بی‌هیچ القابی محترم و باشكوه است ـ «بزرگان تاریخ ما بداقبال بوده‌اند كه در ممالك ما متولد شده‌اند، چون در اینجا پلوتارخی نبوده كه حلاج كارهای آنان باشد.» آری، بسیاری از بزرگان تاریخ ما به‌خاطر دگرگونیهای روزگار، از سوی ابناء سرزمین خویش مورد بی‌مهری و كم‌توجهی واقع شده‌اند و لذا متاسفانه در تاریخ‌نگاری رایج دوران، متوجه می‌شویم كه نام و نشان این بزرگان حتی به هنگام ذكر رویدادهای مهمی كه آنان خود سهم عمده‌ای در رقم‌‌زدن آن داشته‌اند، كمرنگ یا ناخوانا ثبت شده است! مدرس نیز از این آسیب اجتماعی مصون نبوده و در طول دوران پیش از انقلاب، تا آنجا كه می‌شده، نامش محذوف و تاریخش مسكوت گذاشته شده است. به‌عنوان‌مثال در نگاشته‌های تاریخی زیادی می‌بینیم كه از كابینه مهاجرت و یا مساله جمهوری و یا همین‌طور از قرارداد ۱۹۱۹ با شرح و تفصیل سخن گفته شده اما از قهرمان این رویدادها یا اصلا نامی برده نشده و یا نام او با ایماء و اشاره و به شكلی اجمالی و گذرا ذكر گردیده است. اما مدرس كه حسب و نسبش نیز به حضرت علی‌(ع) می‌رسد، در این خصوص با مولای خود هم‌داستان است. از جرج جرداق، مورخ بزرگ مسیحی، پرسیدند كه با این‌همه تحقیق كه پیرامون شخصیت امام علی‌(علیه‌السلام) انجام داده‌ای، نظر شما به‌طورخلاصه در مورد آن حضرت چیست؟ و پاسخ او چنین بود: «چه بگویم در مورد شخصیتی كه دشمنانش تا توانستند علیه او كاركردند و دوستانش تا توانستند در حق او كوتاهی نمودند، اما با این‌حال فضائل و مناقب او شرق و غرب عالم را گرفته است.» مدرس نیز علی‌رغم غرض‌ورزیهای فراوانی كه علیه او از جانب دشمنان قدرتمند داخلی و خارجی صورت گرفت و نیز كوتاهیهایی كه اهل روزگارش در حق او كردند، همچنان به‌عنوان قهرمان آزادی و نابغه ملی ایران، نامش پرآوازه است. اگر تاریخ معاصر ایران را، ولو از سر دل‌ریشی و دلسردی، مرور كنیم، به صحنه‌های پرشكوهی برمی‌خوریم كه مایه اعتبار و احترام ایرانیان در عرصه تاریخ است و گرداننده آنها كسی جز سیدحسن مدرس(ره) نیست. آه كه اگر زمانه به او فرصت می‌داد! بی‌تردید تمدنی عظیم و ارزشمندی را در سرزمین تاریخی ایران پی می‌افكند و كشتی طوفان‌زده كشور را از میان امواج و گردابها به ساحلی امن می‌رساند. او به‌تنهایی خصوصیات برجستگان عصر خویش را دارا بود و آنچه را كه بزرگان همه داشتند، او یكجا داشت. شكسپیر در پایان ماجرای غم‌انگیز هملت از زبان فرماندهانی كه پیكرش را تشییع می‌كردند گفت: «اگر او زنده می‌ماند، شایسته‌ترین فرمانروای جهان می‌شد.» هملت یك قهرمان افسانه‌ای و خیالی بود اما مدرس، نه افسانه و خیال بلكه «حقیقتی بر گونه اساطیر» بود. به‌راستی‌كه هنوز هم در تاریخ پارلمانهای جهان و مبارزات وطن‌پرستی و آزادیخواهی دنیا، نظیر او را به‌‌سختی می‌توان یافت. باری، بهتر است كه پیش از مدرس‌سرایی به مدرس‌شناسی بپردازیم و بگذاریم تا شكوفه‌های مدح و ثنا بر ساقه و شاخ و برگ شناخت بروید و نتیجه منطقی و طبیعی مطالعات محققانه تاریخی باشد كه نه از نرخهای روز نانی خورده و نه از روی طمع سلامی نموده باشیم.

زندگانی مدرس

سیدحسن‌ابن‌اسماعیل طباطبایی در سال ۱۲۸۷. ق / ۱۲۴۹. ش در سرابه كچو از توابع اردستان دیده به جهان گشود. پدرش، سیداسماعیل، از سادات طباطبا و اصلا زواره‌ای بود و پدربزرگش، سیدعبدالباقی، كه مدرس بعدها نام او را بر پسر خویش نهاد، از عباد و زهاد قمشه محسوب می‌شد كه سالها پیش، از اسفه به قمشه مهاجرت كرده و به وعظ و تدریس می‌پرداخت. مدرس در سن شش‌سالگی به‌همراه پدرش كه از ظلم خوانین محلی به تنگ آمده بود به قمشه مهاجرت كرد تا حیات علمی خویش را از محضر درس پدربزرگش آغاز كند. او مقدمات علوم عربی و ادبی را از پدر و پدربزرگش فرا‌گرفت و ده سال بعد در سن شانزده‌سالگی وارد اصفهان گردید تا به تكمیل معارف دینی و ادبی بپردازد. وی قریب سیزده‌سال معارف معقول و منقول را نزد استادان بزرگ آن روزگار فراگرفت. مرحوم عبدالعلی هرندی، ملامحمد كاشی، جهانگیرخان قشقایی، شیخ‌مرتضی ریزی و سید‌محمدباقر دُرچه‌ای مهمترین اساتید او در اصفهان بودند. او به‌ویژه از آخوندكاشی و جهانگیرخان قشقایی تاثیر بسیار گرفت و آن دو فیلسوف بزرگ نه تنها حكمت و عرفان را به او آموختند بلكه مانند افلاطون، او را ارسطوی محضر خود دیده و باب مصاحبت و مؤانست خود را به روی او گشودند. «او از شاگردان بسیار خصوصی فیلسوف وارسته معروف آخوند ملامحمدكاشی مقیم اصفهان بوده است. مدرس درباره آموزشهای خود از این فیلسوف بزرگ در زمینه حكمت و عرفان و منطق، دست‌نوشته بسیار ارزشمندی دارد كه در مقدمه كتاب خطی او، به‌نام «شرح رسائل»، موجود است. صفا و صمیمیت و خلوصی كه میان این استاد و شاگرد بوده در میان كمتر كسانی می‌توان نمونه‌اش را یافت.مدرس می‌نویسد: ملامحمد كاشی در زندگی مادی بسیار فقیر و تنگدست بود. من هم فقیر بودم. ما گاهی كار می‌كردیم (مثلا عملگی) و به یكدیگر كمك و مساعدت می‌كردیم و به همدیگر تسلیت و تسكین خاطر می‌دادیم، تا در مقابل مشكلات زندگی از پا درنیاییم. آیا یك عارف بزرگ و فیلسوف عالیقدری مانند آخوند‌ملامحمدكاشی در وجود مدرس جوان و طلبه تازه‌كار چه خلوص و نبوغی دیده است و چه گوهری را نهفته یافته است كه او را به مصاحبت و محاضرت خود برمی‌گزیند؟. . . .» مرحوم جهانگیرخان قشقایی كه در و دیوار مدرسه صدر اصفهان محرم رازها و نیازهای آن حكیم متأله بود نیز سیدحسن را به حریم انس خویش پذیرفته بود و آنچه را كه در توشه استادی داشت در حق او كوتاهی نمی‌كرد و هم او بود كه به مدرس گفته بود: «سیدحسن تو سر سلامت به گور نخواهی برد، ولی شفای تاریخ را موجب می‌گردی.» پیش‌بینی آن فیلسوف الهی و عارف بینا محقق گردید و مدرس در تاریخ ایران جایگاهی یافت و تاثیری گذاشت كه به‌حق باید گفت بدیلی برای او نمی‌توان برشمرد. بدون شك، یك تحقیق عمیق و تحلیلی گسترده لازم است تا نقش مدرس در تاریخ ایران به درستی نمایان شود. در هركدام از وقایع بزرگی كه مدرس نقش داشت، اگر این حضور و نقش‌آفرینی‌های او نمی‌بود، بساكه تاریخ سرزمین ما به‌گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. مدرس در سال ۱۳۱۱. ق حدودا بیست‌وچهارساله بود كه ایران را به قصد عتبات عالیات ترك نمود و پس از تشرف به محضر میرزای شیرازی(ره)، در نجف اشرف مقیم گشت و مطابق قول خودش، مدت ‌هفت‌سال «علما و بزرگان آن زمان را تیمناً و تبركاً كلاً درك كرده» و از محضر اغلب آنها استفاده كرد. اما عمده تحصیلات او نزد «مرحومین مغفورین حجتین كاظمین خراسانی و یزدی» بود و همچنین با مرحومان میرزای نائینی و شیخ‌فضل‌الله نوری و سیدابوالحسن اصفهانی و شیخ‌عبدالكریم حائری (رحمت ‌الله علیهم) مباحثه خصوصی داشت. این‌كه مدرس(ره) می‌گوید علما و بزرگان حوزه علمیه نجف را تیمناً و تبركاً درك نموده، نشان از دو نكته مهم دارد: ۱ـ مدرس از همگی آنها با احترام و تقدیس یاد می‌كند تا چنین نباشد كه نپسندیدن درس برخی از آنها و یا نبودن بعضی از دروس در سطح مطلوب، مایهٔ استخفاف آنها گردد ۲ـ ذهن كنجكاو و روح بلند مدرس در طلب درك فیوضات معنوی و فهم رموز دنیوی بود و از آنجا‌كه در اصفهان كم‌وبیش به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی وارد شده و همچنین به اهمیت مطالعه تاریخ پی برده بود، براساس یك نگرش تاریخی و بینش سیاسی و اجتماعی، درك محضر علما و بزرگان شیعه و مصاحبت با ایشان را مغتنم می‌شمرد تا هرچه‌بیشتر با گوشه‌ها و زوایای نهاد روحانیت شیعه آشنا گردد و به نقاط ضعف و قوت آن وقوف یابد؛ چنان‌كه توقف در سامرا و زیارت و درك محضر و كسب فیض از ساحت میرزای شیرازی(ره) كه حدود یك‌سال به‌طول انجامید، برای او مملو از آموزه‌ها و تجارب ارزشمندی از این نوع بود.‌‌ به‌عنوان‌مثال، هنگامی‌كه جنبش تنباكو در ایران پیروز شد و قرارداد رژی ملغی گردید، مدرس در محضر صاحب فتوا (میرزای شیرازی) نكته‌هایی از تاثیر و آثار حكم تحریم و مسائل مربوط به آن را بازگو كرده، به‌دقت می‌نگریست تا عكس‌العمل مرحوم آیت‌الله‌العظمی میرزای شیرازی(ره) را ببیند. خود او در این مورد می‌نویسد: «از همین‌جا ماموران آشكار و مخفی امپراتوری چندبرابر شدند كه قدرتی كه قرارداد را برهم زده بشناسند و معلوم بود كه از آن پس روحانیت اسلام مورد غضب انگلیسیها قرار خواهد گرفت و كمر به نابودی و تضعیف آنان خواهند بست. من خودم وقتی كه در نجف با میرزا صاحب فتوی این مطلب را در میان گذاشتم تصدیق كرد و قطرات اشك را در چشمانش دیدم و این گریه در زمانی بود كه انقلاب تنباكو به موفقیت و پیروزی رسیده بود، گفت: سید تو نگذار چنین اتفاقی بیفتد و با بیان او كارم سخت و صعب‌تر شد.» البته نقل‌قول بالا كه توسط علی مدرسی از «كتاب زرد» مدرس نقل شده، با آنچه آقای مدرسی در مقاله «نگاه مدرس به واقعه دخانیه» از شهید مدرس نقل كرده است همخوانی ندارد. مدرسی در مقاله‌ای تحت عنوان «پراكنده‌نگاهی به كتاب زرد» در شماره بیستم فصلنامه «یاد» (۱۳۶۹. ش) به مطلب فوق اشاره كرده كه نشان می‌دهد مرحوم مدرس پیامدها و خطرات بعدی واقعه تحریم تنباكو برای روحانیت شیعه را طی ملاقاتی برای مرحوم میرزای شیرازی(ره) عنوان كرده و ایشان هم آن‌ را تصدیق نموده و متاثر شده‌اند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.