دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
آب شوری نیست درمان عطش
در این نوشتار میکوشیم تا به جلوههای مدعیان دروغین تصوف و ابیاتی که این جلوهها را نشان میدهد، بپردازیم.
مولانا اکثر مدعیان تصوف را دروغین و قلب میداند. حرف درویشان را میدزدند تا دیگران را فریب دهند و برای خود جاه و جلالی به دست آورند.
اینان خود را برتر از اولیا و انبیای الهی میدانند، در حالی که شیطان هم ننگ دارد خود را همراه آنان کند. مولانا صوفی را به لباس و اسم و رسم ندانسته، بلکه معتقد است کسی صوفی است که از بند هوی و هوس رهیده باشد؛ در چنین بساطی که مدعیان دروغین تصوف پهن کردهاند تنها انسانهای نادان هستند که فریب میخورند.
مولانا با الهام از قرآن کریم میگوید: اینان «مدعیان دروغین تصوف» مورد آزمایش قرار میگیرند و در نهایت رسوا میشوند.
● مدعیان دروغین تصوف در مثنوی
مولانا از مدعیان دروغین تصوف در رنج بود و در مثنوی بارها به این طایفه که با حفظ اصطلاحات عرفا و اهل تصوف برای خود شرکت خاصی فراهم نمودهاند، ولی از علم ربانی و مکاشفات باطنی بیبهرهاند حمله میکند.
مولانا این مدعیان دروغین را به صیادی مانند میکند که برای به دام انداختن پرندگان از خود صدای پرنده درمیآورند.
زین لسان الطیر، عام آموختن
طمطراق و سروری اندوختند
صورت آواز مرغ است آن کلام
غافلست از حال مرغان مرد خام
کو سلیمانی که داند لحن طیر؟
دیو گرچه ملک گیرد، هست غیر
دیو بر شبه سلیمان کرد ایست
علم مکرش هست و علمنانش(۱) نیست(۲)
صوفیان دروغین مانع رسیدن دردمندان به طبیب هستند و مولانا آنها را به آب شوری تشبیه میکند که عطش هیچ تشنهای را نمینشانند بلکه تشنگی اهل تصوف را بیشتر میکنند.
خادع دردند درمانهای ژاژ
رهزنند و زر ستانان رسم باژ
آب شوری نیست درمان عطش
وقت خوردن گر نماید سرد و خوش
لیکن خادع گشت و مانع شد ز جست
ز آب شیرینی کز و صد سبزه رست
همچنین هر زر قلبی مانع است
از شناس زر خوش هر جا که هست
پا و پرت را به تزویری برید
که مراد تو منم گیر ای مرید
گفت: دردت چینم، او خود درد بود
مات بود ار چه به ظاهر برد بود
رو، ز درمان دروغین میگریز
تا شود دردت مصیب و مشک بیز(۳)
مرحوم جلالالدین همایی در ارتباط با ابیات مذکور میگوید: «مقصود از درمانهای ژاژ پیشوایان دروغین است که دردمندان طلب را حالی به خود مشغول میدارند و او را با اعمال بیهوده میفریبند؛ بزرگترین زیانش این است که دردمند را از طبیب و درمان واقعی بازمیدارد و این معنی در مثل چنان است که مریض جسمانی را با دوای مسکن یا معالجات طبالعجایز سرگرم کنند، چنان که از پزشک حقیقی منحرف شود؛ پس از چندی مرض بر وی مستولی گردد که او را هلاک سازد. پیشوای دروغین همان داروی مسکن و طبالعجایز است، یا چون زر و سیم قلب است که تو را به خود سرگرم و امیدوار میکند و از طلب نقد سره باز میدارد، پس باید از درمانهای دروغین پرهیز کرد تا دردی که در تو هست خود را چنان که هست نشان بدهد تا درصدد علاج واقعی آن باشی و نبض را به طبیعتشناس بنمایی.»(۴)
مدعیان دروغین تصوف خود را برتر از انبیا و اولیا میدانند
مولانا در داستان «خلیفهای که در کرم از حاتم طایی گذشته بود» مدعیان دروغین تصوف را چنین توصیف کرده:
آنان از خداوند رنگ و بویی ندارند اما در ادعا از حضرت شیث و حضرت آدم(ع) فراتر رفته و شیطان ننگ دارد که آنان را همراز و همراه خود کند. آنها مدعی هستند که از ابدال هم بالاتر هستند. آنان سخنهای اولیای الهی را میدزدند تا مردم گمان کنند که در عرفان و سیر و سلوک عرفانی مقام و مرتبه بالایی دارند.
از خدا، بویی نه او را نی اثر
دعویاش افزون ز شیث و بوالبشر
دیو ننموده و راهم نقش خویش
او همی گوید ز ابدالیم بیش
حرف درویشان بدزدیده بسی
تا گمان آید که هست او خود کسی
خرده گیرد در سخن بر بایزید
ننگ دارد از وجود او یزد(۶)
● تظاهر به تصوف
مولانا در دفتر پنجم از بیت ۳۵۴ به بعد تمثیلی آورده که یکی از صوفیان از روی دلتنگی قبای خود را پاره میکند و پس از پاره کردن آن، بسط و گشایشی برای او پدید میآید.
آن گاه قبای پاره شده را «فرجی» مینامد. این نام از آن مرد به یادگار می ماند و از آن پس رواج مییابد. مولانا میگوید: عارف حقیقی اگر فرجی میپوشد از آن روست که به حقیقت آن رسیده است، یعنی دریافته است که باید من کاذب خود را پاره کند تا به حق برسد و اگر «خرقه» میپوشد بدین جهت است که رشته تعلقات نفسانی خود را دریده است. پس این جامه جنبه تمثیلی دارد و پوشیدن آن برای کسی سزاوار است که حقاً جوهر وجود خود را کمال بخشیده و از رنگ تعلق آزاد باشد، لیکن صوفی نمایان خیال میکنند که تنها با پوشیدن دلق و خرقه و فرجی و تشبه به ظواهر عرفا به مقام عرفان و جوهر درویش میرسند. پس وصول به حقیقت به شکل و شمایل ظاهری نیست
● ابلهان اسیران دام مدعیان دروغین تصوف
مولانا در پایان داستان دقوقی و کراماتش، مدعیان دروغین تصوف را موردحمله قرار میدهد و میگوید: هر انسان پستی ادعای مرشدی میکند و هر انسان ناآگاهی به او میگرود.
مولانا مرشد دروغین را به صیادی مانند میکند که برای به دام انداختن پرندگان از خود صدای پرنده درمیآورند، در حالی که فرد مدعی فرق میان گیاه و جماد را هم نمیداند. چنین شخصی فرضاً اگر در میان عوام نابغه دهر باشد، احمقی بیش نیست و باید از چنین انسانهایی فرار کرد.
هر خسی دعوی داودی کند
هر که بیتمییز کف در وی زند
از صیادی بشنود آواز طیر
مرغ ابله میکند آن سوی سیر(۱۱)
همچنین از اوست که میگوید:
خرم آن باشد که چون دعوت کند
تو نگویی: مست و خواهان من اند
دعوت ایشان، صفیر مرغ دان
که کند صیاد در مکمن نهان
مرغ مرده پیش بنهاده که این
می کند این بانگ و آواز چنین
مرغ، پندارد که جنس اوست او
جمع آید، بر دردشان پوست او
جز مگر مرغی که حزمش داد حق
تا نگردد گیج آن دانه و ملق(۱۲)
امتحان الهی مدعیان دروغین تصوف را رسوا کند
مولانا در ابتدای دفتر سوم حکایت مرد لافزنی را بیان می کند. این حکایت نقد حال مدعیان دروغین تصوف است که خود را در صف اهل کمال جا میزنند، غافل از این که مورد امتحان حضرت حق قرار گرفته و رسوا خواهند شد.
حکایت از این قرار است که مردی لافزن هر روز سبیل خود را با دنبهای چرب میکند و به محفل توانگران میرود و مدعی میشود که فلان غذای چرب را خوردهام، تا این که روزی گربهای پاره دنبه را میبرد. کودک خردسال او سراسیمه میرود تا پدر خود را با خبر کند. او پدر را در میان جمع گرم لاف زدن مییابد و بدون ملاحظهای به او میگوید: باباجان آن دنبهای که هر روز سبیلت را با آن چرب میکردی گربه دزدید و برد. در این حین مرد لافزنشرمندهمیشود و حضار به خنده میافتند.
ورنگویی عیب خود، باری خموش
از نمایش و ز دغل خود را مکش
گر تو نقدی یافتی، مگشا دهان
هست در ره، سنگهای امتحان
سنگهای امتحان را نیز پیش
امتحانها هست در احوال خویش
گفت یزدان: از ولادت تا به هین
یفتنون کل عام مرتین(۱۳)
امتحان بر امتحان است ایپدر
همین به کمتر امتحان خود را مخر(۱۴)
پانوشتها:
۱-اشاره است به آیه ۱۶ سوره نمل.
۲- مولانا، جلالالدین محمد، ۱۳۷۶ مثنوی معنوی، تصحیح رینولد نیکلسون، تهران، ققنوس، دفتر۶، ب۴۰۱۱ تا ۴.۱۳.
۳- همان، دفتر۶، ب، ۴۳۰۵ تا ۴۳۱۱.
۴- همایی،جلالالدین، ۱۳۶۹، مولوی نامه، تهران، هما، چ، دوم، ص۱۲۸.
۵- هجویری، ابوالحسن، علیبنعثمان، ۱۳۷۵، کشفالمحجوب، تصحیح ژوکوفسکی، تهران، طهوری، ص ۶۳.
۶- مولانا،دفتر۱، ب ۲۵۴۷ تا ۲۲۷۵.
۷- همان، دفتر۶، ب ۲۵۴۷ تا ۲۵۴۹.
۸- همان، دفتر۵، ب ۳۸۰۶.
۹- همان، دفتر ۵، ب ۳۶۲ تا ۳۶۳.
۱۰- حافظ شیرازی، شمسالدین محمد، ۱۳۷۱، دیوان غزلیات، به کوشش خلیل خطیب رهبر، تهران، صفی علیشا، چاپ دهم، ص ۵۲۵.
۱۱- مولانا دفتر ۳، ب ۲۵۶۴ تا ۲۵۶۵.
۱۲- همان،دفتر۳، ب ۲۳۰ تا ۲۳۴.
۱۳- اشاره است به آیه ۱۲۶ سوره توبه.
۱۴- مولانا، دفتر۳، ب ۷۴۲ تا ۷۴۶.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست