جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

تاریخیگری


مقاله ضمن عرضه نگاه مورخان صدر اسلام به مبحث تاریخ , یادآوری می كند كه تا میانه قرن نوزدهم, تاریخ را عامل تحرك جوامع نخوانده اند و فقط در دو قرن اخیر است كه مقوله هایی مانند فلسفه تاریخ , علم تاریخ , تاریخ طبقاتی و به عنوان ابزاری برای توجیه مكتب های سیاسی و به ویژه سوسیالیسم عرضه شده است

نوشتاری كه پیش‌رو دارید، به بررسی لغت تاریخ و برخورد دورانی با آن پرداخته است و بیان می‌كند كه نمی‌دانیم این كلمه غیرقرآنی از چه زبانی به منابع اسلامی وارد شده كه تاكنون "تعریف" جامعی درباره آن ارائه نشده است. مقاله ضمن عرضه نگاه مورخان صدر اسلام به مبحث " تاریخ"، یادآوری می‌‌كند كه تا میانه قرن نوزدهم، تاریخ را عامل تحرك جوامع نخوانده‌اند و فقط در دو قرن اخیر است كه مقوله‌هایی مانند: "فلسفه‌تاریخ"، "علم تاریخ"، "تاریخ طبقاتی" و... به‌عنوان ابزاری برای توجیه مكتب‌‌های سیاسی و به ویژه سوسیالیسم عرضه شده است. نویسنده با طرح نمونه‌هایی از برخورد جدید مورخان بزرگ غرب با موضوع تاریخ و پیدایی دوران "تاریخیگری"، سرانجام به اشارات تاریخی قرآن توجه می‌‌دهد و نتیجه می‌گیرد كه بطلان تزهای جدید تاریخی در دوران ما و ناكامی تجربه‌های غیر الاهی بشر در سراسر زمین و در تمام دوران‌ها به اثبات رسیده، به‌گونه‌ای‌كه تنها مسیر بازمانده به سوی همزیستی و سلامت جوامع انسانی، بازگشت به آموزه‌های دینی است.

واژگان كلیدی: تاریخ، تاریخیگری، ادیان، مورخان اسلامی، مورخان غربی، مكتب‌های جدید تاریخی، مذاهب، قرآن.

همواره شناخت علل و ابزار صعود و سقوط قدرت‌ها، پرسشی بزرگ برای اصحاب تاریخ بوده است؛ حتی افسانه‌های غیر تاریخی و میتولوژی‌ها نیز مشحون از این اصل تغییر ناپذیر تاریخی و بیان طلوع تدریجی یك قدرت و سقوط غیرمنتظره و معجزه‌وار آن است. این روند طلوع و سقوط و جایگزینی چنان پرشتاب و متوالی است كه تجمع‌های توانمند منطقه‌ای، اقلیمی و بومی كنونی در سراسر جهان نو تولدند و برای آن‌ها پیشینه‌ای دورتر از یك سده نمی‌شناسیم و پیش چشم ناظران حاضر، مجموعه‌ای از قدرت‌های اروپایی و آسیایی و امپراتوری‌ها و سلطنت‌هایی مانند: تزارهای روسیه، قوم قاجار، سلسله پهلوی، امپراتور عثمانی، اتحاد جماهیر شوروی، رایش هیتلری و امپراتوری چین و مجموعه‌ای از خرده قدرت‌های خاور دور و آفریقا و كلكسیونی از روش‌های تسلط استعماری در لوای امپراتوری انگلستان، فرانسه، اسپانیا و ایتالیا پیاپی و آواروار فرو ریخته‌اند؛ چنان كه نشانی از فراعنه مصر، امپراتوران رم، شمشیركشان هخامنشی و امپراطوران صحراگرد شمالی بر جای نیست. هیچ مورخی تاكنون به قانونمندی درونی این صعود و سقوط‌های ظاهراً مسلم و ناگزیر پی نبرده و هیچ مكتب تاریخی برای قانون این بازی قدرت طلبی‌های گروهی و فردی، كه بی‌استثنا به سرانجامی شوم، ذلت بار و مملو از ناكامی انجامیده، توضیحی نداشته است تا آن جا كه تاریخ را تنها بیان و توصیف داستان گونه دوران بلوغ این عظمت‌ها و سوگ‌سرایی بر ویرانه‌های آن گفته‌اند. این نوشته تماشای تاریخ از پنجره‌ای است كه قرآن جاویدان بر علل و ابزار این سقوط و صعودها می‌گشاید و اندازه بی‌حاصلی تخیلات قدرت طلبانه نزد اشخاص و اقوام را، با زبانی سرشار از ناچیز انگاری و تمسخر و تحقیر بیان می‌كند و آینه‌ای نگه می‌دارد تا در آن تماشای عاقبت و آینده محتوم قدرتمندترین و قلدرترین مجموعه ظهور كرده در تاریخ، یعنی ایالات متحده آمریكا، به روشنی ممكن شود. "ذلك من انباء القری نقصه علیك منها قائم و حصید" این از اخبار شهرها و آبادی‌ها است كه ما برای تو بازگو می‌كنیم كه بعضی (هنوز) برپا هستند و بعضی دور شده‌اند و از میان رفته‌اند. "تاریخ" لغت قرآنی نیست. به‌طور مسلم اگر در زبان بومیان ایران پیش از اسلام، ملاك را اندك مانده‌های مكتوب بر سنگ و سفال بگیریم، این واژه كاربرد نداشته و در تركی كهن اشاره‌ای به آن دیده نشده است و در عربی بودن آن نیز تردید قوی داریم؛ زیرا مصدر و ریشه‌ای در زبان عرب ندارد و به قطع نمی‌توان گفت كه این واژه نخستین بار از چه زمان، به زبان چه‌كس و از چه مبنایی گذشته است كه پس از پیدایی، جایگزین كلمه "نبأ" و "قصص" در قرآن شد موارد مصرف متنوع و حتی مغایر گرفت، به مبدأ حادثه، عین حادثه و ختم حادثه‌ای در كل زمان و در تمام اقالیم یا سهمی ازجهان اطلاق شد و به جای "تقویم" و "زمان" نیز به كار رفت. یك گمان هم می‌گوید كه وام‌گرفته‌ای از لغت یونانی "آرخه" به معنای "آغاز ابدیت" است. به هر حال این لغت در هویت‌ ناشناس هنوز در مفهوم نیز بی‌تعریف مانده و قانونمند كردن آن میسر نبوده است؛ اما به تازگی و درست همزمان با پیدایی اندیشه‌ "مدرنیته"، بر روی این لغت نسبتاً نوپیدا تمركز كرده‌اند و عقلانیت جامد این عصر، عمدتاً برای تبیین درخواست‌های سیاسی معاصر، با مقدمه چینی و تكاپوی فراوان و هنوز هم بدون تعریف اولیه، مكتب "تاریخیگری" را بنیان گذارده است. در این تلاش اخیر، تاریخ را سرمایه ملی می‌شمرند و معمولاً تصویری اختیاری از میان سردمداران سلسله‌‌ای را الگوی ثابت "هویت‌شناسی" اقوام معرفی می‌كنند و گرچه دست‌كم در ایران، این اقوام با تنوع نژادی، زبانی و مذهبی مختلف در امتدادی بسیار دیرینه‌تر زیسته‌اند، اما "تاریخیگری" موجود، مفهوم هویت ملی ما را با تعلقات سركرده‌ حاكمی در ۲۵ قرن پیش یكی می‌گیرد و چنان‌كه شرایط یك سلسله از بومیان مستقر در میدان‌های تاریخی حكایت می‌كند، "نگاه به پشت سر" دلمشغولی عمده مردمی شده است كه نیازی مبرم‌تر از توجه به شرایط كنونی و پیش روی خویش ندارند. در این حوزه‌ جدید، تاریخ ظاهراً پلكانی برای صعود به تختگاه و بام ترقی شناخته می‌شود و برای مدلل كردن آن، اندیشه ملی را به كاوش گذشته برای بازیابی گم‌كرده‌های قرون، به گونه‌ای هدایت می‌كنند كه هر سنگ، كلوخ، عمارت، جام و نگینی در عالم را غارت شده‌ای، مادی یا ذهنی، از دارایی ملی و علامتی از سرآمدی خویش بگیریم و به سادگی، تمامی همدوره‌های تاریخی و همسایگان دور و نزدیك خود را دشمن دیرینه بپنداریم! جهت عمده این "تاریخیگری" كه با مراكز، كرسی‌ها و درس‌های دانشگاهی "شناخت" پشتیبانی می‌شود، تغییر جهت دادن "چاره اندیشی ملی" به "اكتشاف‌مفاخر ‌پیشین" با مدعاهایی بسیار غریب است كه با هیچ ترفند عقلی، تعیین محدوده و معیار آن ممكن نیست.

در این "تاریخ ستایی"، هر یك از ملت‌های عبور كرده از تجربه‌های دیرین، به نحوی مدعی بنیانگذاری مقوله‌های كلی و بنیانی رشد هستند و هستی عمومی بشر را فقط مدیون تلاش‌های علمی، هنری، فنی و فرهنگی اجداد خویش می‌شمرند! دستاورد و دستور این پیشگامی به صورت بازارهای عرضه لوازم مصرفی ـ هنری پیشینیان در مراكزی است كه با دقت تمام و به صورتی كاملاً كارشناسانه، در ساده‌ترین بیان، از آب كره می‌گیرند. برای تفریح خاطر خردمندان و نمایش تناقض این قضیه، تمام این مدعاهای جدید تاریخیگری كه به هر بهانه قسمت‌های مختلف ظاهر آن را به بزك "علم" آراسته‌اند، از سوی مراكزی تبلیغ می‌شود كه گرچه خود را در عالی‌ترین مدارج تكنولوژی، ترقی، فرهنگ، هنر، دانش و تمدن قرار می‌دهند، ولی هیچ یك پیشینه تاریخی بیش از هفت قرن ندارند. این حقه‌بازی مفتضح، آن‌گاه به اوج نمایش خویش می‌رسد كه ملت‌های كهن در همان حال كه با دیدن قطعه سنگ یا پاره فلز زیر خاك مانده‌ای از بقایای میراث كهنه خویش، به تصورات برتری طلبانه قوم ستایانه و نژاد پرستانه مبتلا و مجبور می‌شوند، باید كه باور، اندیشه و دریافت‌های دیرینه خود را دور بریزند و از "سنت"هایی كه كهنه و پوسیده معرفی می‌شود، دوری گزینند! بدین ترتیب این دم خروس برافراشته اثبات می‌كند كه "تاریخیگری" در كار تبادل تجارب و تفكرات مستقل و آزموده ملت‌های كهن، در قبال قیمت‌گذاری و حراج عتیقه‌جات آنان است! از آغاز، مهار كامل این "تاریخیگری" نوبنیاد را غربیان به دست داشته‌اند و فرصت‌ها و فرآورده‌های آموزشی بسیاری را با عناوین پر طمطراق فراوان فراهم كرده‌اند تا بازیگران تازه‌ای را به صورتی سازمان یافته، برای سالن این نمایش جدید خود تربیت كنند كه با هیچ فن و ترفندی اندازه‌گیری دانایی و دریافت آنان میسر نیست.

اینك هر كس می‌تواند "شرق‌شناس"، "ایران‌شناس"، "مصرشناس"، "خراسان‌شناس"، "زبان‌شناس تاریخی" و ده‌ها عنوان دیگر دست‌ساز "تاریخیگری" را زیبنده خویش شمارد؛ به شرط این‌كه در صحت یافته‌ها و داده‌های بنیانگذاران محفل "تاریخیگری" تردید نشان ندهد، با باور چشم‌بسته داده‌های این بنگاه‌ها تاریخ ایران را طبقه‌بندی كند، كورش منجی یهود از اسارت بابل را بستاید و شرایط طلوع اسلام در ایران را لعنت كند؛ زیرا گرچه این دو پدیده، به طور طبیعی، بخشی از تاریخ پذیرفته شده ایران است، اما "تاریخیگری"، یكی را هویت عمومی "پر افتخار" و دیگری را نقیض و نقطه مقابل آن تبلیغ كرده است. جا‌به‌جا كردن این دو داده "تاریخیگری" حتی با محكم‌ترین اسناد و اطلاعات نیز بلافاصله یك اقدام ضد ملی و دشمنی با پدران معرفی می‌شود؛ زیرا بدان‌سبب كه برای تدارك ادله و اثبات چگونگی و چرایی توجه ستایشگرانه شما به دوره‌ای و گریز، نفی و نفرت از دوره‌ای دیگر، مجموعه‌‌ای از تفسیرهای گمراه كننده را بر هر قطعه شیئی، بر هر سنگ‌نبشته، بر هر كتاب كهنه و بر هر روایت و نقل بی‌صاحبی گذارده‌ و در صورت فقدان یا كمبود در هر مقطعی، ابزارهای "تاریخیگری" مورد نیاز خود را در مراكز تخصصی لازم، بازسازی و در موارد بسیار، جعل و اختراع كرده‌اند؛ پس موشكافی داده‌های موجود را برنمی‌تابند و برای رویارویی با آن به احساسات خام ملی‌گرایی و قوم‌پرستی متوسل می‌شوند. با این همه و برای اثبات نوپیدا بودن این توطئه، كافی است توجه كنیم كه ردپای این "تاریخیگری" در اسناد و مؤلفه‌های مورخان كهن دیده نمی‌شود و تا قرون اخیر، مدارج تاریخی، تاریخ طبقاتی، فلسفه تاریخ، تاریخ علمی یا هر رده‌بندی دیگری از تاریخ، مقولاتی نامفهوم بوده است. "تاریخ چیست؟ تاریخ وقتی باشد اندر زمانه سخت مشهور كه اندر او چیزی بوده است، چنان‌كه خبرش اندر امتی بر امتان پیدا شود و بگسترد چون دینی و كیشی نو شدن یا دولتی و مر گروهی را پیدا شدن یا جرمی بزرگ یا طوفانی هلاك كننده و ماننده آن چنان‌كه آن وقت زمانه را آغاز كنند، نه به حقیقت و طبع و سال و ماه و روز همی شمرند تا به هر وقتی كه خواهند و اندازه‌های روزگار و اجل و مهلت بدان بدانند و وقت‌ها دانند كه كدام است پیش و كدام است ز پس".


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.