یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

نقش دانشگاه در جنگ نرم دشمن چقدر است


نقش دانشگاه در جنگ نرم دشمن چقدر است

در طول سال های پس از انقلاب, دانشگاه به عنوان یک هدف استراتژیک برای جریان های برانداز تلقی شده است

در طول سال های پس از انقلاب، دانشگاه به عنوان یک هدف استراتژیک برای جریان های برانداز تلقی شده است. مروری بر رخدادهای ۳۰ساله انقلاب اسلامی شکل گیری بزرگترین حرکت فرهنگی انقلاب را در زمانی نشان می دهد که محیط های دانشگاهی به سنگر مقابله با نظام بدل شدند و با انقلاب فرهنگی محیط دانشگاه ها از نفوذ عناصر وابسته و دارای تفکرات سکولاریستی پاک سازی شد. اما اینکه چرا دانشگاه و دانشجو و نخبگان علمی و فرهنگی به عنوان یک پتانسیل همیشه فعال برای دشمن به حساب می آیند،پرسش مهمی است که پاسخ آن نیاز به تأمل و تدقیق دارد. چنانچه در صحنه جنگ نرم کنونی به صف بندی و نشانه گذاری نقاط حیاتی قایل باشیم، بی تردید دانشگاه به مثابه «نقطه کانونی هدف گذاری دشمن» لحاظ خواهد شد .

از این رو وجود «نقشه راهی دقیق» و «منشور فکری و عملیاتی منسجم» برای کنش گران خرد و کلان این عرصه که به تعبیر حکیمانه رهبر معظم انقلاب افسران جوان وفرماندهان جبهه مقابله با جنگ نرم نام گرفتند در زمره مقدمات ضروری قرار می گیرد. این ضرورت بر این باور استوار است که فرایند جنگ نرم اقتضایی است. بدین معنا که یک مدیریت هوشمند پشت سر آن قرار دارد که دایم جامعه را رصد می کند و بنا به اقتضای شرایط جدید در اهداف، ابزارها و شیوه ها تجدیدنظر می کند.

از سوی دیگر جنگ نرم دارای زمینه و مقدمه مهمی است که از آن به «تهدید نرم« تعبیر می شود. تهدید نرم اما، به مجموعه ای از آسیب های داخلی و طراحی های خارجی اطلاق می شود که به شکل برنامه ریزی شده یا بر اثر ندانم کاری و سوءمدیریت نهادهای مسئول کشور موردتهاجم، زمینه ساز اثربخشی ابزارهای دشمن در جنگ نرم شده و درنهایت به دگرگونی در رفتارها و هویت جمعی آن کشور منجر می گردد. بیان این مقدمه از آن روست که هدف از نگارش این متن و اهمیت فوق العاده آن در بازشناسی زمینه های تهدید نرم در میان دستگاه های مسئول در حوزه دانشگاهی مورد بازخوانی، دقت، بازاندیشی و ترمیم قرارگیرد.

تأمل و تفکر درباره «دانشگاه» به مثابه یک «مسئله» برای آن که نتایج و یافته های راهگشایی را به دنبال داشته باشد باید در چارچوب یک «نظم منطقی وفراگیر» صورت پذیرد؛ یعنی لازم است مسئله به صورت دقیق و روشن «تعریف» شود؛ «ابعاد و جوانب» مختلف آن مشخص گردد؛ این ابعاد و جوانب براساس تقدم و تأخر منطقی، «دسته بندی» شوند؛ در قلمرو و هر بعد و جنبه، «فروع و زیرمجموعه ها» تبیین شوند و... تا اندازه ای که نگارنده پژوهش ها و تأملاتی با موضوع دانشگاه را مطالعه کرده، چنین رویکردی را به صورت جامع مشاهده نکرده است. حال آن که اندیشیدن درباره دانشگاه، آنگاه به تکوین «نظریه ای واقع بینانه و چندسویه» می انجامد که مبتنی بر یک «نظم منطقی و فراگیر» باشد. در این بررسی مختصر برآنیم که به «دانشگاه» از منظر «نهادهای سیاست گذار در حوزه دانشگاه» بنگریم و تکلیف و کار ویژه های نهادهای مذکور را در قبال دانشگاه- باتوجه به شرایط فرهنگی و سیاسی حاضر- تعیین کنیم و برشماریم. این تأمل به صورت زیر، نظم و سامان یافته است.

طبق تبیینی که «رهبر معظم انقلاب» در تاریخ ۹/۷/۱۳۸۶ مطرح کردند مهم ترین کار ویژه نهادهای برنامه ریز در حوزه دانشگاه و خصوصاً نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها عبارت است از «مسئول اصلی و نهایی ارتقاء فکر و فرهنگ دینی در دانشگاه ها». اگر این مقوله را در کانون و محور تأمل خود قرار بدهیم، باید به ترتیب در باب پرسش های زیر اندیشه کنیم.

پرسش اول: «فکر و فرهنگ دینی» چیست؟ و با چه «شاخص»هایی می توان آن را سنجید و ارزیابی کرد؟ وزن هر یک از شاخص ها چقدر است؟

به عنوان مثال، آیا اگر میزان حضور دانشجویان در «نماز جماعت» فزونی یابد، فکر و فرهنگ دینی دانشگاه ارتقاء یافته است؟ یا مشارکت آن ها در مراسم «اعتکاف»، شاخص نیرومند تری است؟ و یا این که باید به «نشریات دانشجویی» گریست که بعضا مروج عقاید باطل و ضد دینی اند و همچنین «وضعیت پوشش و آرایش» در دانشگاه ها که در مواردی نامناسب و متضاد با احکام اسلامی ست؟ روشن است که «فکر و فرهنگ دینی» دارای عناصر و مقومات درونی بسیاری ست و نمی توان تنها با تکیه بر چند مقوله، به یکی جمع بندی صحیح و واقع گرایانه دست یافت. ابتدا باید به انواع تقسیم های درونی «فکر و فرهنگ دینی» پرداخت و آن ها را با یکدیگر مقایسه نمود.

۱) برحسب پنهان یا آشکار بودن

۱-۱) مؤلفه های فکری و عقیدتی که پنهان اند.

مانند: ایمان به اصول دین (توحید، معاد، نبوت) و فروع منتج از آن ها (اقسام توحید ذاتی و صفاتی و افعالی، خاتمیت، حقانیت شریعت آخر از حیث لزوم پیروی، الهی بودن وحی، عصمت پیامبر، اعجاز قرآن و مصونیت آن از تحریف، جامعیت و کمال دین و...) و ایمان به اصول مذهب (عدل و امامت) و فروع منتج از آن (حقانیت خلقت و هدفمندی آن، انسان کامل بودن امام، نصب الهی امام، عصمت امام، غیبت، کرامت و...)

در مقابل، رواج یافتن عقاید و اندیشه های متضاد با این مؤلفه ها به معنی «انحطاط فرهنگ دینی در دانشگاه» است، از قبیل تعدد قرائت ها از دین، هرمنوتیک، پلورالیسم دینی، سکولاریسم، فمینیسم، لیبرالیسم، مارکسیسم و...

۲-۱) مؤلفه های رفتاری که آشکار و مشهودند.

مانند: اقامه نماز (به همراه خصوصیاتی همچون اول وقت بودن، به جماعت اقامه کردن، برخورداری از حضور قلب و...)، حسن خلق و رعایت اخلاق اسلامی، ملاحظه حریم در روابط میان دختران و پسران و پرهیز از اختلاط و انحرافات جنسی، متناسب بودن پوشش و آرایش با احکام اسلامی، احترام به اساتید، روزه داری، حیا و عفاف و...

در مقابل، شیوع یافتن روابط آزاد دختر و پسر در دانشگاه ها، بی توجهی به نماز، پوشش و آرایش غربی، اباحی گری و تمسخر احکام اسلامی و مقیدان به آن ها و... دلالت بر «انحطاط فکر و فرهنگ دینی در دانشگاه» در قلمرو مؤلفه های رفتاری و آشکار آن دارند.

۲) برحسب شخصی (فردی) یا عمومی (اجتماعی) بودن

۱-۲) مؤلفه های مربوط به حریم خصوصی انسان که شخصی اند.

مانند: عقاید و باورها، نماز، روزه، خمس و...

۲-۲) مؤلفه های مربوط به حریم عمومی که اجتماعی اند.

مانند: نوع پوشش و آرایش، روابط جنسی (در حوزه عمومی) و حیا و عفاف، تصور درباره دین و سیاست (که بر رابطه دانشجو با حکومت دینی تاثیر می گذارد)، مرجع و الگوی کنش سیاسی و اجتماعی (که دین است یا ایدئولوژی های غربی)، میزان اهمیت عدالت اجتماعی، آزادی بیان و...

۲) پرسش دوم: «دانشگاه» چیست؟ و چه خصوصیاتی دارد؟

«نظام دانشگاه» یک مقوله «غربی» ست؛ بدین معنی که دانشگاه با همه ویژگی هایش در تاریخ و فرهنگ ما تحقق نیافته، بلکه از «فرهنگ و نظام اجتماعی غرب» اقتباس شده است. در تاریخ و فرهنگ اسلامی و ایرانی، نظام آموزشی دارای خصوصیاتی همچون پیوستگی علم و دین، ساز و کارهای مدیریتی و اداری آزاد و غیر بوروکراتیک، همپا بودن تعلیم (آموزش) و تربیت (پرورش) و... بوده است. نظام دانشگاهی غرب، فاقد این خصوصیات است. بدین جهت، این «نظام وارداتی» نتوانسته با بافت جامعه ایران پیوند بخورد و نیازهای آن را برآورده سازد. معضلاتی که مدت هاست در دانشگاه های کشور متداول است، برخاسته از همین تفاوت ها و تمایزهاست؛ جدایی تخصص علمی و تعهد دینی و انقلابی، غرب گرایی، مدرک گرایی، کاهش تقیدات و پای بندی های شرعی، فاصله گیری از دغدغه ها و گفتمان حاکم بر جامعه و...

بنابر این، گرچه نظام دانشگاهی به طور کلی مطلوبیت دارد اما قطعاً لازم است ساختار و غایات آن متناسب با ضرورت ها و رویکردهای تاریخی و فرهنگی ما - که مبتنی بر تعالیم و ارزش های اسلامی ست - تغییر کند به نوعی، «اسلامی» شود. ایده «دانشگاه اسلامی» نیز با توجه به همین دغدغه و چالش مطرح گردید، هر چند منحصر و محدود به آن نیست. علاوه بر این، ایده «پیوند حوزه و دانشگاه» نیز در این باره کارساز و راهگشاست؛ زیرا «نظام حوزوی» دارای خصوصیات ساختاری ارزنده ای است که در «نظام دانشگاهی» به چشم نمی خورد.

۳) پرسش سوم: «فضای فرهنگی و ارزشی دانشگاه» چیست و با تکیه بر چه مفاهیم و مقولات و شاخص هایی می توان آن را سنجید؟ قضاوت ما درباره فضای فرهنگی و ارزشی دانشگاه، مبتنی بر معیارها و شاخص هایی است که ما از آن ساخته و تصور کرده ایم. اگر این معیارها و شاخص ها، دقیق و واقع نگرانه نباشند، به طور طبیعی، داوری و قضاوت ما نیز صحیح نخواهد بود. بنابر این پاسخ دادن به این پرسش که «فضای فرهنگی و ارزشی دانشگاه چگونه است؟» کار آسانی نیست. اختلاف نظرها و تفاوت دیدگاه ها دراین باره نیز به ناهمسانی معیارها و شاخص ها و میزان دقت سنجش ها و فراگیری آن ها باز می گردد.

ابتدا باید تعریف از «فضای فرهنگی و ارزشی دانشگاه» ارایه داد و سپس با توجه به این تعریف، مفاهیم عملیاتی و شاخص های سنجش را پردازش و تدوین نمود.

۴) پرسش چهارم: «عوامل و متغیرها»ی موثر برشکل گیری و دگرگونی فضای فرهنگی و ارزشی دانشگاه چیست؟

شناخت این عوامل و متغیرها، به تحلیل دقیق تر مسئله و درنتیجه، عرضه راهکارهای مفیدتر کمک می کند. درغیر این صورت با «نگاه جزئی و بخشی و محدود» نمی توان چاره ای در خور و بایسته طرح کرد.

عوامل و متغیرهای موثر بر شکل گیری و دگرگونی های فضای فرهنگی و ارزشی دانشگاه را بر حسب ملاک های مختلفی می توان به انواع صورت ها دسته بندی کرد:

۱) برحسب درون یا برون دانشگاهی بودن

۱-۱) متغیرهای درون دانشگاهی

مانند: درصد فراوانی دانشجویان انقلابی و مومن نسبت به کل دانشجویان، میزان کارآمد بودن مدیریت فرهنگی دانشگاه، فعالیت تشکل های دانشجویی، فعالیت نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه. تدابیر ریاست دانشگاه، پیشینه فعالیت های فرهنگی و سیاسی در دانشگاه و...

۲-۱) متغیرهای برون دانشگاهی

مانند: مطبوعات، رسانه ملی (تلویزیون و رادیو)، احزاب سیاسی و تشکل های مدنی، روشنفکران، سرویس های امنیتی و محافل سیاسی کشورهای بیگانه، محیط خانواده، وضعیت روانی و روحی فرد، حاکمیت سیاسی، موقعیت اقتصادی جامعه، احوال فرهنگی حاکم بر جامعه و...

۲) برحسب محتوا و مضمون

۱-۲) متغیرهای فرهنگی و اجتماعی

مانند: نظام فرهنگی حاکم برجامعه، نحوه و میزان جامعه پذیری افراد، اقتدار و استحکام نظام خانواده. کارآمدی نظام آموزشی و...

۲-۲) متغیرهای سیاسی

مانند: میزان اقتدار و نحوه عملکرد حکومت، میزان مشارکت سیاسی، رویکرد سیاسی تشکل های دانشجویی و...

۳-۲) متغیرهای اقتصادی

مانند: ثبات یا عدم ثبات اقتصادی و مالی دانشجویان، وضعیت اقتصادی جامعه و سطح معیشت عمومی و...

۴-۲) متغیرهای روانی

مانند: میزان شیوع بیماری های روانی و روحی، هیجان طلبی و آرمان خواهی دانشجویان با توجه به شرایط خاص سنی، انگیزه های شهرت طلبی و قدرت خواهی درمیان افراد و...

۵) پرسش پنجم: اکنون فضای فرهنگی و ارزشی دانشگاه چگونه است؟ در واقع، باید «وضعیت موجود» را تحلیل کرد و با توجه به شناخت از «حال» درباره «آینده» تصمیم گرفت.

آیا تا به حال در این باره تحقیقات و پژوهش هایی صورت گرفته است؟ آیا فعالیت های تحقیقی انجام شده، از اعتبار لازم برخوردارند تا بتوان بر پایه آن ها، برنامه ریزی و مهندسی فرهنگی نمود؟ آیا تاکنون، برنامه ریزی ها متکی براین تحقیقات بوده یا حاصل تحقیقات در بایگانی ها انباشته شده و در عمل، مورد توجه قرار نگرفته اند؟ اگر این گونه است، چطور می توان میان نتیجه تحقیقات و واقعیت و عمل مدیران و برنامه ریزان، پیوند و ارتباط ارگانیک برقرار کرد؟

۶) پرسش ششم: در «آینده». فضای فرهنگی و ارزشی دانشگاه باید چگونه باشد؟ مختصات «دانشگاه اسلامی» چیست و نظام دانشگاهی ما باید به چه سویی حرکت کند؟ «مقصد» کجاست؟

اگر مقصد نهایی، «دانشگاه اسلامی» با تعریف همان سندی است که شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسانده و منتشر کرده است، چرا سمت و سوی حرکت نظام دانشگاهی با آن متفاوت است و حتی این سند راهبردی به عنوان یک سند صوری (!)، مورد توجه و دقت ظاهری(!) برخی مدیران و مسئولان مربوطه قرار نمی گیرد؟! چرا در سیاست ها و راهبردها و خط مشی های سالیانه و سخنرانی های مدیران عالی نظام دانشگاهی کشور و نهادها و دستگاه های مرتبط با آن، کمتر اشاره ای به مقوله مهم می شود؟!

۷) پرسش هفتم: عوامل و متغیرهای پیشبرنده و بازدارنده نسبت به حرکت در راستای دستیابی به وضعیت مطلوب کدامند؟ دانستیم- دربند ۴- که عوامل و متغیرهای متعددی در شکل گیری و دگرگونی فضای فرهنگی و ارزشی دانشگاه، دخالت دارند و بنابراین نباید «تحلیل تک علتی و یک سویه و بخشی» ارایه داد. حال جای این پرسش وجود دارد که کدام یک از متغیرهای مذکور،- از لحاظ حرکت در جهت دستیابی به دانشگاه اسلامی- «پیشبرنده و راهبر» و کدام یک «بازدارنده و مانع» هستند؟ در اینجا باید متغیرها و عوامل را برحسب «تهدید» یا «فرصت» بودن گروه بندی نمود.

۱) متغیرهای پیش برنده (فرصت ها)

۱-۱) دینی بودن «هویت تاریخی و فرهنگی ایران»

۲-۱) حقانیت «اسلام» و فطری بودن آن

۳-۱) وجود نیروهای کارآمد و فعال در عرصه تبلیغ و فعالیت فرهنگی

۴-۱) وجود شکاف و اختلاف در میان «جبهه نیروهای غیرانقلابی و سکولار»

۵-۱) مستقر بودن «تشکل ها و نهادهای انقلابی» در دانشگاه، از جمله بسیج دانشجویی، جامعه اسلامی دانشجویان، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها و...

۶-۱) تغییر رویکرد و عناصر «انجمن های اسلامی دانشجویان» در بسیاری از موارد که پیش از این در تقابل با جریان اسلامی و انقلابی فعال در دانشگاه ها قرار داشتند.

۷-۱) وجود رویکرد ارزشی و انقلابی در «وزارت علوم و تحقیقات و فن آوری» به سبب روی کار آمدن دولت نهم و دهم

۸-۱) شکل گیری نگاه ها و راهبردهای مسئولانه تر در «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری»، «بسیج دانشجویی» و «وزارت خانه های مربوطه» با توجه به تغییرات اخیر در مدیران عالی این مرکز

۹-۱) اقبال جامعه به گفتمان اصول گرایی و به حاشیه رفتن اصلاح طلبان

۱۰-۱) اهتمام و نگاه ویژه «مقام معظم رهبری» به دانشگاه ها و مطرح شدن گفتمان های خاص از سوی ایشان با عناوین: «عدالت خواهی»، «جنبش نرم افزاری و نهضت تولید علم»، «بصیرت سیاسی»، «استقلال دانشگاه ها از احزاب»، «تفکیک نقادی از معارضه»، «ارتقاء فکر و فرهنگ دینی در دانشگاه ها»، «ضرورت تعمیق معرفت دینی دانشجویان»، «دشمن شناسی»، «مهندسی فرهنگی» و...

۲) متغیرهای بازدارنده (تهدیدها)

۱-۲) شیوع برخی «گرایش ها و نحله های فکری و ایدئولوژیک منحرف» در دانشگاه ها از قبیل:

ناسیونالیسم، لیبرالیسم، مارکسیسم، فمینیسم، عرفان منهای شریعت، اسلام التقاطی، سکولاریسم و...

۲-۲) «دین گریزی» در حوزه معارف و اصول دین (عدم علاقه به مطالعه و تحقیق درباره مسایل دینی) و در حوزه رفتارها و ارزش های دینی (عدم پای بندی به روابط اخلاقی میان دختر و پسر و حفظ پوشش اسلامی و...)

۳-۲) ضعف های فکری (تئوریک) و مدیریتی (پراتیک) تشکل های دانشجویی خودی و همچنین انگیزه اندک آن ها برای فعالیت فرهنگی در دانشگاه

۴-۲) وجود پتانسیل و قابلیت بالقوه عناصر وابسته به «انجمن های اسلامی سابق» که اکنون از انجمن ها رانده شده اند برای ایجاد تنش و آشوب و تحریک دانشجویان

۵-۲) ناکارآمدی نسبی «سیاست ها و برنامه های فرهنگی وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری» از نظر ناتوانی در سوق دادن دانشگاه ها به سوی فضای ارزشی وانقلابی

۶-۲) کم توجهی دستگاه ها و نیروهای خودی در زمینه عملیاتی و اجرایی کردن «رهنمودها و راهکارهای مقام معظم رهبری»

۷-۲) تمایل شدید «احزاب» به استفاده ابزاری از دانشجویان و جنبش دانشجویی

۸-۲) نامشخص بودن ماهیت، راهبرد و اهداف جنبش دانشجویی

۹-۲) هدایت شدن دانشجویان از طریق «روشنفکران وابسته» از قبیل عبدالکریم سروش، حسین بشیریه، حاتم قادری، هاشم آقاجری، ابراهیم یزدی و...

۱۰-۲) ضعف های گسترده ساختاری و محتوایی در «وزارت آموزش و پرورش» که تأثیرات منفی بلندمدتی را در شکل گیری شخصیت نوجوان به جا گذاشته و در دوران دانشجویی نیز ادامه می یابد.

۱۱-۲) «تهاجم فرهنگی» دشمنان انقلاب از آن سوی مرزها از طریق شبکه های فارسی زبان ماهواره ای، فیلم های مستهجن، سرویس های امنیتی و اطلاعاتی، آموزش های خاص سیاسی از طریق برگزاری دوره های فشرده و...

۱۲-۲) وجود حجم قابل توجهی از «نشریات دانشجویی» در دانشگاه ها و «وبلاگ های دانشجویی» در فضای مجازی که ناهمسوی با ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی اند.

۱۳-۲- ضعف ها و کاستی های «نظام خانواده» از لحاظ تربیت دینی و پرورش اخلاقی فرزندان

۸) پرسش هشتم: ما که هستیم و چه توانی داریم؟ باید «خود»- نهادی نه فردی- را بشناسیم و از «قابلیت و ظرفیت های ساختاری و انسانی» خویش مطلع شویم.

«نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه» چه تعریف و جایگاه و توانی دارد؟ فلسفه و حکمت وجودی آن چیست؟ نسبت و ارتباط آن با سایر نهادها و دستگاه ها و گروه ها چگونه است؟ آیا تعریف ها و سیاست های فعلی، روشن و گویا هستند؟ اگر چنین است. آیا کارآمد و اثربخش نیز هستند؟ آیا نیاز به تجدید ساختار و بازنگری درباره سیاست ها نیست؟«نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها» تاکنون چقدراثر بخش و منشأ اثر بوده است؟ اگر نمره قابل قبولی در این رابطه کسب نکرده، دلیل چیست؟ و اگر به موفقیتی دست یافته، چگونه می توان به موفقیت های بیشتری دست یافت؟ شورای عالی انقلاب فرهنگی درجایگاه بالادستی حوزه فرهنگی نظام آموزش عالی چه کارکردی داشته است؟ آیا حرکت شتابنده و رو به جلویی داشته است یا نه؟ سیاست گذاری های آن با وضعیت موجود و نیازمندی های ملموس محیط دانشجویی همخوانی دارد؟ این پرسش ها و بسیاری پرسش های دیگر، در زمره دانستنی های ضروری است که ما را در وضعیت شناسی جبهه فرهنگی خودی و توان سنجی این حوزه یاری می رساند.

در اینجا، چند مسأله روشن است:

اول. قطعا ظرفیت و توان نهادهای فرهنگی محدود است و «شرایط محیطی»، میزان تحرک نهادها را محصور در قواعد خاصی می سازد. به عبارت دیگر، هر یک از نهادها به تنهایی توان «جریان سازی و اصلاح فرهنگی عمیق و بلند مدت» را ندارند.

دوم. «تفاهم و همگرایی میان مراکز و دستگاه های فرهنگی مرتبط با دانشگاه»، نتایج پربارتر و حجیم تری را دنبال خواهد داشت آنجا که همه دستگاه ها مطابق با سیاست واحد حرکت کرده و توان و قابلیت خویش را بر روی یکدیگر انباشته سازند، توان اثرگذاری و جریان سازی آن ها به شدت افزایش خواهد یافت.

سوم. در میان نهادهای فرهنگی مرتبط با دانشگاه نیرومندترین و وسیع ترین نهاد «وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری» است که اساساً هویت خود را درنسبت با دانشگاه و دانشجو باز می یابد. از نظر حوزه وظایف، دامنه اختیارات، توانایی مالی، ساختار قانونی، تشکیلات اداری، فراگیری، قدمت و دیرینگی و... این وزارت خانه درصدر تمام دستگاه ها قرار می گیرد. بنابر این، دردرجه نخست، وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری می تواند منشأ اثر باشد و سایر دستگاه ها، بیشتر می توانند در زمینه یاری رساندن به این وزارتخانه و تکمیل کاستی های آن گام بردارند.

۹) پرسش نهم: با توجه به مقدمات پیش گفته و شرایط فعلی، چه «وظایف» و رسالت هایی «برعهده داریم؟ چه باید کرد؟«راهکارها» کدامند؟

روشن است که پاسخ دادن به این پرسش، متوقف برای تأمل دقیق و عمیق درباره بندهای پیشین است. تمامی بسترها، زمینه ها، بیم ها، امیدها، توان ها و مقولات دیگری که پیرامون آن ها قلم فرسودیم باید در مقابل دیدگان ما قرار گیرند و ما از زاویه آن ها اقدام به عرضه راهکار نماییم. راهکارهای منقطع و بریده از واقعیت های اجتماعی و محیطی، حتی اگر هم به اجرا درآیند، آثار و نتایج مفید و مطلوبی را در پی نخواهند داشت. البته توجه و نظر کردن به «واقعیات موجود» به معنی پذیرش جزمی همه آن ها و عدم مقاومت در مقابل ابعاد منفی آن ها نیست. چه بسا لازم باشد بسیاری از واقعیات موجود را تغییر داده و متناسب با شرایط تازه، تعریف متفاوتی از آن ها ارایه کنیم.

به عنوان مثال، آیا «نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری» باید وظایف خویش را تنها در سه قلمرو «هدایت»، «نظارت» و «حمایت» تعریف کند و یا این که ضروری ست- حداقل گاهی- پا در میدان «اجرا» نیز بنهد و خود مستقلا و مجزای از مدیریت دانشگاه و تشکل های دانشجویی و توده دانشجویان، خلاقانه و آزادانه برنامه ریزی و اجرا نماید. اگرچه این مطلب اکنون تا حدی پذیرفته شده و نهاد در بعضی عرصه ها، عملا در حوزه «اجرا» وارد شده و مدیریت کار را به عهده گرفته است و ثمرات بسیار مفیدی نیز در اثر این اقدامات حاصل گردیده است. چنین رویکردی با این تاکید مقام معظم رهبری که مسئولان نهاد نمایندگی «باید خودشان را مسئول اصلی و نهایی ارتقاء دینی در دانشگاه بدانند» نیز سازگارتر است؛ زیرا لازمه پاسخگویی اصلی و نهایی، ورود جدی و قاطعانه و مسئولانه در میدان عمل فرهنگی است، نه رصد کردن و تبشیر و انذار محض.

در چارچوب تاملات و تدقیقات فوق،به نظر می رسد «نهادهای مسئول در دانشگاه ها» باید راهکارها و رویکردهای ذیل را به منظور بهبود عملکرد خویش برگزینند:

▪ اول. وارد شدن در حوزه «اجرا» با تکیه بر برنامه ریزی کارشناسانه و عالمانه و مدیریت هوشمندانه.

▪ دوم. یاری رساندن به «تشکل های دانشجویی خودی» به منظور تقویت توان فکری و اعتقادی آن ها از طریق برگزاری دوره های آموزشی.

▪ سوم.ارتقاء بخشی به کمیت و کیفیت «فعالیت های فرهنگی مساجد دانشگاه ها» به ویژه در موضوع هایی از قبیل سخنرانی ها، مسابقات، نشست های آموزشی، مباحثه و مناظره و...

▪ چهارم. استفاده از ظرفیت های اثرگذاری بسیار بالای «قله های علمی و نخبگان ممتاز حوزه های علمیه» در راستای الگودهی به نسل دانشجو و در دست گیری فضای فرهنگی دانشگاه ها از طریق حضور- هر چند اندک- آن ها در دانشگاه ها.

▪ پنجم. انتشار «نشریه دانشجویی سراسری» در دانشگاه ها به منظور پاسخ دهی به پرسش ها و شبهات و نقد مقالات مندرج در نشریات دانشجویی دگراندیش و برقراری ارتباط مکتوب با دانشجویان.

▪ ششم. برگزاری نشستی با حضور تمامی نهادها و مراکز فرهنگی مرتبط با دانشگاه برای دستیابی به «توافق و هم سویی» حقیقی و بلندمدت.

▪ هفتم. بازنگری در «نیروهای انسانی» بکار گرفته شده در کادر فکری و اجرایی و ارتقاء دادن ملاک ها و معیارها صلاحیت تصدی این جایگاه ها.

▪ هشتم. راه اندازی «حلقه ها و گروه های فکری و مطالعاتی در دانشگاه ها» به صورت منظم و با مدیریت نیروهای کارآمد حوزوی.

▪ نهم. تمرکز انحصاری و ویژه بر «دغدغه ها و گفتمان های مطرح شده از سوی مقام معظم رهبری»- که در بند (۱۰-۱) این مقاله به آن ها اشاره شده است- و پرهیز از مصرف کردن توان در جهت موضوعات پیش پاافتاده و گفتمان های بی اثر.

▪ دهم. تدوین «سیاست فرهنگی» در قلمرو دانشگاه (یا درخواست کردن آن از شورای عالی انقلاب فرهنگی) به همراه انتشار مبانی نظری و ایدئولوژیک آن. به عنوان مثال، باید روشن شود که خط قرمز و مرز آزادی بیان و آزادی قلم چیست و نظر اسلام در این باره چیست؟ و یا تفاوت نقد و تخریب چیست؟ آیا دانشگاه باید مستقل از حاکمیت باشد؟ چرا و چقدر؟ حریم خصوصی و حریم عمومی در دانشگاه چیست؟ آیا عرصه عمومی مستقل از دولت اسلامی در دانشگاه معنی و مفهوم دارد؟

محمد عبدالهی



همچنین مشاهده کنید