چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
آسیب شناسی دانشگاه در ایران
قبل از ورود به آسیب شناسی دانشگاه و ذكر آسیب ها و كاستی های دانشگاه و نظام آموزش عالی، ارایه یك چارچوب نظری به منظور تعیین جایگاه مطلوب دانشگاه در نظام اجتماعی یا به تعبیر دقیق تر تالكوت پارسونز «نظام عمومی كنش» خالی از فایده نخواهد بود. هر چند ارایه جایگاه مطلوب در قالب یك چارچوب نظری خاص، ممكن است ما را از ملاحظه برخی آسیبها دور نماید. اما حداقل این فایده را دارد تا با نگریستن به آسیبها یا حداقل برخی از آسیبها از منطری خاص فاصله گیری وضع موجود از یك الگوی پیشنهادی را بهتر تشخیص دهیم.
تالكوت پارسونز كه می تواند دیدگاهش. حداقل منشا الهام و نقطه عزیمتی برای دستیابی به یك چارچوب نظری مناسب باشد، یك نظام سلسله مراتبی سیبرنتیك را ذكر می كند و معتقد است كه كار ویژه نظام فرهنگی، كنترل و نظارت از طریق تولید دانش و اطلاعات است و بدین وسیله نقش یك ترموستات را ایفا می كند. اگر خرده نظامهای اقتصادی و سیاسی، انرژی یك نظام را تامین می كنند، ترموستات فرهنگی یك نظام میزان انرژی را معلوم میكند. اگر دانشگاه بتواند نقش فرهنگی خود را به خوبی ایفا كند، آن وقت است كه به نظام سیاسی نیز باید خط بدهد. باید برای نظام اجتماعی نیز الگو و راهنمای عمل باشد و برای نظام اقتصادی نیز قابلیتهای لازم را تامین و نیروی انسانی مورد لزوم را تربیت كند و ظرفیت انطباق نظام را با محیط افزایش دهد. اگر در مجموع ـ ولو فهرست وار ـ كاركردهای خرده نظامهای دیگر را بگویم، احتمالا سخن بنده بهتر جا خواهد افتاد. ما در نظام اجتماعی به دنبال انسجام و ثبات یك جامعه هستیم در نظام سیاسی به دنبال تحقق اهداف تعهد آور یك نظام هستیم. در نظام اقتصادی به دنبال انطباق نظام با محیط اطراف هستیم. كجاست آن جایی كه ظرفیت انطباق با محیط اعم از فیزیكی و اجتماعی را افزایش دهد؟ انطباق نیز تنها به معنای هماهنگی با طبیعت نیست. البته در یك معنا باید با طبیعت و هستی شناسی آن هماهنگ بود، اما در اینجا به معنای احاطه و تسلط و كنترل بر آن به منظور رفع نیازهای انسانی است. افزایش قابلیت های طبیعت نیز مورد نظر است. كجا باید این قابلیتها را افزایش دهد؟ كجا باید سامان بخش این سازگاری باشد؟ به طور قطع دانشگاه است. كجاست كه اهداف سیاسی و استراتژی نظام سیاسی را تعیین میكند؟ دانشگاه است. كجاست كه الگوی ثبات اجتماعی را تامین میكند؟ دانشگاه است البته بنده نمیخواهم بگویم كه تنها دانشگاه است كه ارزش ساز و هنجارساز است. اما به هر حال بخشی از نظام ارزشی ما باید توسط دانشگاه تولید و یا بازتولید شود. اما چه دانشگاهی؟ دانشگاهی كه ریشه در زیست جهان ما داشته باشد. دانشگاهی كه در خدمت جامعه پذیری افراد باشد. همان نقش فرهنگی دانشگاه كه در سطح كلان مطرح كردیم، در سطح جامعه تبدیل به نقش جامعه پذیری میشود. به عبارت دیگر دانشگاه یكی از محملهایی است كه توسط آن افراد با ارزشها و فرهنگهای نسل پیشین آشنا می شوند. بنابراین دانشگاه نمی تواند عامل اساسی گسست با هویت فرهنگی و تاریخی باشد. یعنی بیاید مدعی شود كه نوگرایی من، منفصل از هویت تاریخی و زیست جهان جامعه است.
بحثهای مختلفی در خصوص كاركردهای دانشگاه میتوان مطرح كرد. یكی از بحثهایی كه بی ارتباط با بحثهای ما نیست، بحثهایی است كه در «فلسفه علم» مطرح میشود. بحثهایی است كه در «جامعه شناسی علم» مطرح می شود. تا چه اندازه روسای دانشگاههای ما با این مباحث آشنا هستند؟ تا چه اندازه فلسفه علم و جامعه شناسی علمی میدانند؟ تا چه اندازه با نرم افزارهای توسعه علم و فن آوری آشنا هستند؟ چرا ما امروز شاهد یك نظام آموزش عالی هستیم كه گردانندگان آن یك نگاه سخت افزارانه به علم و تكنولوژی دارند و غافل از وجوه نرم افزاری و وجوه فرهنگی و زیست جهانی آن هستند؟
ما شاهد این هستیم كه متاسفانه و با عرض معذرت از پزشكان و مهندسان عزیز، كل نظام كشور و دانشگاهها در اختیار و كنترل مهندسان و پزشكان است. به نظر بنده مساله توسعه علم و توسعه تكنولوژی یك مقولهای است كه در علوم انسانی باید طراحی شود. چون از جنس مسایلی مربوط به فلسفه علم، تاریخ علم و جامعه شناسی علم است، نه از سنخ فعالیتهایی كه یك پزشك یا یك مهندس انجام می دهد.
چه شده است كه این اتفاق و این انفصال رخ داده است؟ رفتهایم چیزی را از دنیای غرب برداشتهایم و بدون توجه به وجوه نرم افزاری آن در یك سرزمین دیگر كشت كردهایم؛ جواب نمیدهد. فكر می كنم با بنده هم عقیده باشید كه به هر حال دانشگاه وجه تولیدی ندارد. توقع آن است كه دانشگاه تولید كند، اما صرفا مصرف میكند و حتی روز به روز ابزارهای دینی مصرف گرایی را تقویت میكند.
اینها نكاتی بود كه باید به آن توجه داشت. اما به هر حال، این وضع مطلوب ماست.مایلیم دانشگاهی داشته باشیم كه تعامل و ارتباطی با خرده نظامهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی داشته باشد. بتواند تولید دانش بكند. تولیدش متناسب با نیازهای جامعه باشد. منطبق با ساختار شغلی و نیازهای آن باشد. الان یكی از مشكلات ما همین است كه انطباقی وجود ندارد. ساختار ما نیازمندیهای خود را دارد، آموزش عالی ما نیز راه خود را میرود. این است كه فارغ التحصیل ما پاسخگوی ساختار شغلی نیست. یا بیش از حد فارغ التحصیل بیرون میدهد، یا فارغ التحصیلانی بیرون می دهد كه تناسبی با ساختار شغلی ندارند.
اما به هر حال قطع نظر از حالت مطلوب، كه به اختصار اشاره شد، اجازه میخواهم فهرست وار آسیبهای موجود و مرتبط با دانشگاه را به عرض برسانم. در گفت و گوهایی كه خواهیم داشت، شما به من بگویید كه بنده این آسیبها را به اشتباه متوجه شدهام، یا با بنده هم عقیدهاید و آسیبهای دیگری به آن اضافه خواهید كرد.
۱ـ دانشگاه ما بیش از آن كه تولید كننده دانش باشد، مصرف كننده آن است و اگر نوآوری و بداعتی نیز دیده میشود، بیشتر نوآوری اشاعهای است تا تولیدی.
۲ـ دانشگاه با زمینههای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی ایران بیگانه است، به ویژه در حیطه علوم انسانی. البته در علوم دقیقه نیز این بحث در بین فیلسوفان علم غرب مطرح است.
۳ـ به طور عمده نگاه پیش زمینه ای و سخت افزارانه به علم دارد و از ابعاد پس زمینهای و نرم افزاری آن غافل است. حتی رویكرد برون گرا در علم نیز معتقد است كه نباید تنها به وجوه سخت افزاری علم توجه شود. باید به شرایط فرهنگی، ارزشی، اقتصادی و محیطی كه علم در آن میخواهد رشد كند نیز توجه شود.
۴ـ عدم انطباق دانش نظری و دانش عملی. دانش عملی دانش مربوط به زیست ـ جهان شماست. دانش روزمره شماست. دانشی كه با آن خو گرفتهاید، هیچ وقت آن را به طور رسمی یاد نگرفتهاید و نسل در نسل به شما منتقل شده است. نمیشود دانش نظری را بی ارتباط با دانش عملی رشد داد. زیست جهان افراد را باید درگیر دانش نظری كرد. این دانشگاه چندان عقبه ای در فرهنگ عمومی ما ندارد.
۵ـ دانشگاه با ساختار شغلی ما سازگار نیست.
۶ـ دانشگاه با نیازهای جامعه نیز سازگار نیست. البته حضرت امام (ره) از این بعد به عنوان فایده بندی یاد میكردند.
۷ـ حاكمیت تمركز گرایی در اداره دانشگاهها. دانشگاهها آزادی عمل ندارند. مسألهای در كل جامعه ما وجود دارد به نام تمركزگرایی در اداره و مدیریت كشور. تهران برای كل كشور تصمیم میگیرد. تمركزگرایی با سلسله مراتب قدرت متفاوت است. ما سلسله مراتب قدرت را میپذیریم، اما اگر سلسله مراتب قدرت با یك تمركز و تراكم مكانی ـ جغرافیایی عجین شد، این پدیده را تمركز گرایی مینامیم. چرا دانشگاهها نمیتوانند خود، دانشجو بگیرند؟! باید رقابتی بین دانشگاهها باشد. وزیر، رؤسای دانشگاهها را انتخاب میكند، رؤسای دانشگاهها، معاونین خود و رؤسای دانشكدهها را انتخاب میكند، رؤسای دانشگاه ها، معاونین خود را انتخابات میكنند. در این بین، اعضای هیأت علمی چه كارهاند؟ چه مشاركتی دارند؟ ژاپن وقتی میخواهد خیزش بزرگی برای تولید علم بردارد و از مصرفی بودن خارج شود، اول كاری كه می كند این است كه مجمعی در دانشگاهها تأسیس میكند كه استادان بالاجبار در تصمیمات كلیدی مشاركت كنند. این به استاد انگیزه میدهد. وقتی یك نظام متمركز در كنكور درست میكنید، ولو به نام عدالت، دانشجوی چابهاری را به تهران می كشانید، او بعد از آشنایی با محیط تهران، دیگر حاضر نیست به چابهار برگردد. درواقع، با این نظام متمركز تمام خلاقیتها، نوآوریها و اطلاعات به سمت تهران جذب می شود و این واقعیت تلخی است كه در جامعه ما حاكم بوده و هست.
منبع: danaee.com
نویسنده: عماد افروغ
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست