چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
جبر در تاریخ
![جبر در تاریخ](/web/imgs/16/152/0yb0l1.jpeg)
الف) معناهای «جبر» در تاریخ نگاری
۱) جبرعام و نظامهای جبری
جبرگرایان می گویند که مخالفان جبر آن را بد فهمیده اند و بد نشان داده اند؛ و این وضعیت در تاریخ نگاری بدتر بوده است. با اینکه مخالفان جبر، به حق، پاسخ می دهند که موضع آنان بهتر نبوده است، نمی توانند اتهام جبرگرایان را رد کنند. واژة انگلیسی «determinism» (جبر)، مانند معادلهای فرانسه، آلمان و ایتالیایی خود، در سده هفدهم و هجدهم وضع شده است. این واژه برای اشاره به دو آموزة متفاوت اما مرتبط به کار برده شده است. یک آموزه این است گزینش میان مسیرهای گوناگون کنش، در تمامی موارد، می تواند با شرایط روانی و دیگر شرایط توجیه شود. [این آموزه] تاکنون درتاریخ نگاری نقشی نداشته است. آموزة دیگر را نیز، که برای پرهیز از ابهام، می توانیم «جبر عام»(۱) بخوانیم، می گوید: هرچیزی که روی می دهد، زنجیره ای از علیتها را تشکیل می دهد و به تصریح دالت براین دارد که تاریخ انسان بخشی از این زنجیره را تشکیل می دهد.
جبر عام بر مفهوم علیتی استوار است که تا پیش از «تحول علمی»(۲) سدة هفدهم، پذیرش عام نیافته بود. در فلسفة باستان و سده های میانه، «علت»، به سادگی، به معنای چیزی بود که معلولی را سبب می شد. گفته می شد که پاره ای علتها، بالضروره معلول خود را پدید می آورند، مانند دستی که چوبدستی را گرفته و حرکت آن سبب حرکت چوبدستی می شود. پاره ای دیگر اختیار سبب شدن معلول را دارند و می توانند آن را اعمال کنند یا نکنند یا به کار نگیرند بدون آنکه ضرورتی در کار باشد، مانند انسانی که به اختیار خود دستش را حرکت دهد یا ندهد. بیشتر فیلسوفان باستان و قرون وسطایی این اصل را پذیرفته بوده اند که هر رویدادی علتی دارد. اما از آنجا که بیشتر آنان علت پاره ای رویدادها (یعنی کنشهای انسانی یا الاهی) را فاعل مختار و نه رویدادهای دیگر می دانستند، می گفتند که پاره ای علتها (یعنی کنشهای انسانی یا الاهی)، خود، رویدادی در زنجیرة علی نیستند. از این رو این فیلسوفان جبرگرا نبوده اند.
اتمیست های(۳) یونانی شکل دیگری از مفهوم علیت را مطرح ساخته اند که آثار گالیله، دکارت (با اینکه، خود، ذره انگار نبوده است)، و نیوتن، آن را در علم طبیعی به اثبات رسانده است. بنا به این مفهوم، هر رویدادی در طبیعت مرحله ای است از فرآیندی که مسیر آن را قوانین طبیعت تعیین می کند، و می تواند، بنابه همین قوانین، نتیجة ضروری مراحل پیشین همان فرآیند به شمار آید. علت هر رویدادی، به سادگی شرایط پیشینی است که بنا به قوانین طبیعت، جمع آنها برای روی دادن آن رویداد بسنده است.
این مفهوم علیت بنیاد صورتبندی بسیار جالب جبر عام لاپلاس است که در پیشگفتار رسالة فلسفی دربارة احتمالات(۴) (۱۸۱۴) آمده است. لاپلاس، که تاریخ کیهان را روندی یگانه می دید، گفته است که خرَدی فرابشری که قوانین طبیعت را بشناسد، خواهد توانست از روی مختصات کامل حالت جهان در لحظه ای معین (موقعیت آغازین و سرعت تمامی اجسام) تمامی حالتهای گذشته و آیندة جهان را نتیجه بگیرد.
لاپلاس فرض می کرد که جرم، موقعیت، سرعت (چهارچوبهای فیزیک نیوتنی) برای درک مختصات لازم بسنده اند. اما از آنجا که به نظر نمی رسد چهارچوبهای فیزیکی نیوتنی، یا هر فیزیک ممکن دیگری در آینده، بسنده باشد، و افزون بر این، به نظر نمی رسد ذهنی فرابشری بتواند، وضعیت کل جهان را، در هر چهارچوبی که باشد، معین کند، صورتبندی لاپلاس از سوی بسیاری از جبرگرایان رد شده است. اکنون نویدبخش تر خواهد بود که جبر عام را آموزه ای تعریف کنیم که [بنا به آن] هر رویدادی، در اساس، در محدودة نظام جبری جای می گیرد.
نظام جبری، به معنایی که در اینجا مورد نظر است، نظامی است از چیزها در جهان. هر یک از این نظام ها مجموعه ای از ویژگی ها دارند، که هر یک آنها، به درستی و نادرستی، از هر یک از چیزهای درون نظام انتظار می رود و پاره ای از ویژگی ها اجازة تفاوت در بزرگی یا شدت (متغیرهای نظام) را می دهند، به گونه ای که وضعیت نظام با توصیف همة چیزهایی که در آن هستند، از روی همة ویژگی های آن مجموعه، تعیین می شود. رویداد در نظام را می توان به تداوم یا دگرگونی هر یک از وضعیت های آن، از هر جهت، در فاصله های زمانی تعریف کرد.
افزون بر این، چنین نظام جبریی باید سه شرط را برآورده سازد:
۱) تمامی رویدادهای درون آن باید، در اساس، بنا به قوانین بنیادیی قابل توضیح باشد،
۲) از هیچ ویژگی دیگری سخن به میان نیاورد، جز آن ویژگی هایی که وضعیت های نظام در چهارچوب آنها تعیین می شود،
۳) توضیح ها باید چنان باشد که به هیچ چیز یا رویدادی بیرون از نظام دلالت نکند. برگمان(۵)، به شیوه ای روشنگرانه، دومین شرط را «کامل بودن» و سومین شرط را «بسته بودن» خوانده است. بدین معنا، نظامهای جبری، ناگزیر، تجریدی هستند. مثلاً، نظام جاذبه ای خورشیدی از خورشید، سیاره ها و اجزای دیگری تشکیل می شود که تنها در ارتباط با ویژگی هایی که در نظریة جاذبه به حساب می آیند، مطرح می شوند، نه همچون چیزهایی متجسم. عمر چنین نظامهایی، بنا به قاعده، محدود است: بدین ترتیب، اخترشناسان می گویند که منظومة شمسی آغازی داشته و پایانی خواهد داشت. خطا خواهد بود اگر چنین نتیجه بگیریم که چون این نظامها تجریدی و غیردائمی هستند، پس واقعی نیستند.
پیچیدگی هر نظام جبری مفروضی تعیین می کند که تا چه میزان نظریة بسنده ای می توان از آن پدید آورد. نظریة نیوتنی نظام جاذبه ای خورشیدی، که الهام بخش تدوین جبرگرایی عام از سوی لاپلاس شده تقریباً به گونه ای بی همتا بسنده است، زیرا منظومة شمسی، از دو جهت، تقریباً به گونه ای بی همتا ساده است: هم شمار اجزای تشکیل دهندة آن- خورشید، سیاره ها، ستاره های دنباله دار و مانند اینها- و هم شمار متغیرهایی که وضعیتهای نظام از روی آنها تعریف می شود، بالنسبه اندک است. پس نه تنها تعیین وضعیت آن در زمان حال، بلکه محاسبة وضعیتهای گذشته و آیندة آن هم با دقتی معقول، عملی است. در عوض، تدوین نظریه ای دربارة تاریخ زمین شناسی زمین که به همین اندازه بسنده باشد، غیرعملی است؛ زیرا وضعیت زمین شناختی کل زمین در هر زمان مفروضی پیچیده تر از آن است که بتوان آن را تعریف کرد، و متغیرهایی که دگرگونی زمین شناختی را سبب می شوند بسیار پرشمارتر هستند. در نتیجه، زمین شناسان [تعریف را] ساده می کنند. آنان دگرگونیهای زمین شناختی را با ساختن الگوهایی ساده شده که گویای وضعیتهای زمین یا بخشهایی از آن در زمانهای متفاوت هستند، توضیح می دهند و نشان می دهند که چگونه، بنا به قوانین اثبات شده طبیعت، نیروهای فعال در یک الگوی ساده شده سبب دگرگونی در [الگوی] دیگر می شوند. در مورد نظامهای پیچیده تر، ما باید به طرحهای نابسنده تری از نظریه رضا دهیم.
مفهوم نظام جبری به شاخه های فرعی واژة «جبر» و خویشاندان آن به شرحی که خواهد آمد، انجامیده است. کسی که می گویند نظام «ن» جبری است، طبعاً جبر را در ارتباط با «ن» یا «ر» پذیرفته است. کاربردهای چنین شاخه های ویژه ای در تاریخ نگاری رایج تر است از کاربردهای کلی فلسفی که تاکنون بررسی شده اند. بدین ترتیب پیتر گیل(۶) جبر را چنین توصیف کرده است: «بازنمود فرآیند تاریخی، به مثابه تسلسلی از رویدادهایی که هریک به گونه ای ناگزیر به دنبال دیگری می آید، زیرا همة آنها از سوی نیرویی فرابشری یا نیروهایی غیرشخصی ایجاب می شوند که در جامعه و مستقل از خواستها یا تلاشهای افراد، در کار هستند» (مجادلاتی با مورخان)(۷) . چنین می نماید که گیل همان دیدگاه را در نظر داشته که مورد پذیرش بسیاری از مورخان است و بنا به آن، نظامهای اجتماعی نظام های جبری یا بخشی از نظامهای جبری هستند، هرچند که کنشهای افراد انسانی جبری نباشند.
به دیدگاههایی از این دست که نظام مفروضی از چیزها در جهان جبری است، یا اینکه مجموعة مفروضی از رویدادها درون نظام جبری می گنجد، از این پس با «آموزه های جبری خاصم، در برابر جبر عام، یعنی این آموزه که هر رویدادی در جهان در نظامی جبری می گنجد، اشاره خواهد شد. غالباً دو واقعیت بنیادی دربارة روابط منطقی میان جبر عام و آموزه های جبری خاص، نادیده انگاشته می شود. نخست اینکه جبر عام به هیچ آموزة جبری خاصی نمی انجامد. بویژه، جبر عام به آموزة جبریی که گیل آن را «جبرگرا» می خواند، نمی انجامد: بدین معنا که کنشهای انسانی جایی در سلسلة علیت دارند، اما سخنی دربارة اینکه این «جا» چگونه چیزی است گفته نمی شود. این آموزه هم با این آموزه که خواستها و تلاشهای افراد نمی توانند بر فرآیندهای تاریخی در مقیاس کلان تأثیر گذارند، سازگار است و هم با این آموزه که خواستها و تلاشهای افراد می توانند بر فرآیندهای تاریخی تأثیر گذارند که همین طور هم هست. دوم اینکه آموزه های جبری خاص، الزاماً، به جبر عام دلالت ندارند و آن را فرض نمی گیرند. بدین ترتیب، شکل خاص جبرگرایی که گیل از آن سخن می گوید، ظاهراً، اجازة آن را می دهد که خواستها و تلاشهای افراد، در نظامی جبری نگنجد. اما مثال کلاسیک این استقلال منطقی در فلسفة دکارت یافت می شود که می گوید نظام حرکت و سکون در پهنة مواد (یا امتداد)(۸) جبری است، جز آنگاه که دگرگونیهای آن نتیجة فعالیت فکر(۹) باشد که اساساً جبری نیست. به دید دکارت، با اینکه، عملاً، همة رویدادهای جهان عنصری(۱۰) در نظامی جبری می گنجند، جبر عام بر کنشهای ذهن حاکم نیست.
۲) دیدگاه هایی که به خطا جبری طبقه بندی شده اند
الف) «جبر منطقی» و تقدیرگرایی(۱۱) . «جبر منطقی» آموزه ای است که می گوید آینده، به اندازة گذشته، ثابت و دگرگونی ناپذیر است: یعنی آنچه بوده درست همان گونه بوده و نمی تواند دگرگون شود و آنچه خواهد بود، نیز همان گونه خواهد بود، هر چند هر چیزی را هرکسی ممکن است انجام دهد (یا ندهد). در استدلال کلاسیک «جبر منطقی» که در اندر تفسیر (De Interpreatione) نوشتة ارسطو ذکر و نقد شده، گفته می شود که این [حُکم] از این فرض نتیجه می شود که پیشگویی، بالضروره، یا درست یا نادرست. ارسطو این فرض را خطا دانسته و آن را رد کرده است؛ و دانتو(۱۲) ذکر کرده است که اگر حق با ارسطو باشد، پیش آگاهی(۱۳) تاریخی، از اساس، ناممکن است. اگر چنین باشد، پس نه جبر عام و نه هیچ یک از آموزه های جبری خاص نمی توانند در تاریخ نگاری درست باشند.
تقدیرگرایی، که گاه «جبر کلامی» گفته می شود، آموزه ای است که می گویند خدا از ازل هر چیزی را که روی می دهد مقرر کرده است. این آموزه بر تاریخ نگاری مسیحی مؤثر بوده، هرچند که بیشتر مورخان مسیحی نظر سن آگوستین را در شهر خدا (De civiate Dei) پذیرفته اند که می گوید وحی ربانی به تقدیر شهر آسمانی مربوط می شود، نه به تقدیر شهر زمینی.
هم جبر عام و هم تمامی نظریه های جبری خاص رویدادهای تاریخی را در درون نظام عام یا محدود جبری می بینند. [اما] جبر منطقی و تقدیرگرایی چنین نیست. جبر منطقی از هر نظریة علیی مستقل است؛ و تقدیرگرایی نه تنها با آموزة مشیت ویژة الاهی هماهنگ است، بلکه به یاری این آموزة تمامیت آن حفظ می شود، و بنا به آموزة مشیت ویژة الاهی، آیندة از پیش مُقدر شده مداخله های نامعینی از سوی خدا را در مسیر عادی رویدادها در بر می گیرد. بنابراین جای دادن این آموزه ها جزو آموزه های جبرگرا، نتیجه ای جز سردرگمی نخواهد داشت.
ب) ایده آلیسم مطلق و «تاریخ گرایی». ایده آلیسم مطلق (یا ایده آلیسم آلمانی) در آموزة هگل به اوج خود رسیده و بنا به آن، تئودیسی یا توجیه خداوند در نظر انسان را باید در فلسفة تاریخ جست. تاریخ فرآیندی است که ضمن آن، روح(۱۴)، یا خدا، یا ایده (مثال) وظیفة رسیدن به خودشناسی را که خود برای خود تعیین کرده به انجام می رساند: نخست خود را در طبیعت، صورت بیرونی می دهد و سپس بر این تجسم بیرونی چیره می شود. بخش فعال روح در زمانهای متفاوت در اقوام و فرهنگهای گوناگون خود را آشکار می سازد و از نظر هگل بدیهی است که در روزگار خود او، این آشکاری در جهان غرب (یا ژرمنی)(۱۵) بویژه، در بخشهای پروتستان آن، صورت می پذیرد. اما با اینکه هگل فکر می کرد، به حکم ضرورت دیالکتیکی، خودپروری(۱۶) روح در زمانة او باید در دولت مشروطة پروتستان غربی به اوج خود رسیده باشد، این ضرورت دیالکتیکی جبری نیست. این امر را هگل با نقض پیشگویی تاریخی، که امکان آن در هر دو شکل عام و خاص جبرگرایی تلویحاً نهفته است، نشان می دهد. هگل گفته است: «فلسفه، در قالب فکر، زمانی ظاهر می شود که فعلیت دوران شکل گیری خود را گذرانده و به حالت بلوغ خود رسیده است» (فلسفة حق، ۱۸۲۲، پیشگفتار). این امر از سوی ماهیت تحول تاریخی به گونه ای که هگل آن را درک کرده، آشکارتر است. به نظر هگل بدیهی است که آنچه بالفعل است، معقول است. بنابراین، جلوه دادن اکنون به مثابه بالاترین مرحله ای که روح بدان رسیده، نه تنها وظیفة فلسفة تاریخ است، بلکه نشان پیروزی آن هم هست. تردید در اینکه اکنون چیزی است کمتر از این، نشان دهندة سطحی بودن تفکر تجریدی است.
هگل به این امر توجه نداشت که ضرورت دیالکتیکیی که او مدعی یافتن آن در تاریخ شده است، چیزی نیست جز فرض او. بنابراین این عقیدة او که نظریة فلسفی تاریخ او با توانایی او در تفسیر گنجینةعظیم اطلاعات تاریخیش بر بنیاد آن نظریه به اثبات می رسد، توهمی بیش نیست. هر مورخ اعتدال منش هم اگر یقین پیدا کند که اکنون بالاترین مرحله ای است که روح بدان رسیده، می تواند در مسیر تاریخ تحولی را بیابد که به این مرحله می رسد. اما چنین خط تحولی جبری نخواهد بود. به هیچ صورتی چگونگی دگرگونیهای درون نظامی جبری، که در اصل، بتوان آنها را از پیش محاسبه کرد، قابل درک نیست. بلکه تنها به همان راهی دریافت می شود که مثلاً، تحول فُرم سونات تا زمان هایدن درک می شود و مورخان موسیقی در صورتی که با آثار هایدن آشنا نبودند، نمی توانستند آن را تشخیص دهند.
با اینکه سنت عمدة تاریخ نگاری اروپایی در سدة نوزدهم تصور ایده آلیستی مطلق تحول تاریخی را رد کرد و همصدا با لئوپولت فون رانکه(۱۷) تصدیق کرد که هر دوره ای «نسبت به خدا بی واسطه است» و یا اینکه [این سنت] ارزش خود را در خود داشت، اما دو چیز مخرب را از ایده آلیسم مطلق به ارث برد. واقعیت هر دورة تاریخی، بی گمان، متجسم است، و مورخانی که فیلسوفانه بر کار خود تأمل می کردند در کل با ایده آلیستها هم رأی بودند ۱. که توصیف [امر] متجسم با مفاهیم تجریدی آن را تحریف می کند و ۲. هیچ یک از جنبه های شیء متجسمی را نمی توان به درستی دریافت، جز در ارتباط با جنبه های دیگر آن. این دو آموزه در شعاری که ماینکه در تحول تاریخی گرایی(۱۸) (۱۹۳۶) آورده، به هم آمیخته اند: «[شیء یا امر] منفرد وصف پذیر نیست (Individduun est ineffabile».
تا میانة دهة ۱۹۴۰، این سنت تاریخ نگاری، که در آلمان Historismus خوانده می شد، در موارد نادری که در زبان انگلیسی از آن یاد می شد، اغلب historism (تاریخ گرایی) خوانده می شد. ما در این مقاله همین اصطلاح را به کار خواهیم گرفت، هرچند که historicism (تاریخ گری) پس از انتشار اثر مشهور انگل یانوسی، رشد تاریخی گری آلمان(۱۹) (۱۹۴۴) رایجتر شده است.
از آنجا که تاریخ گرایی می گوید که هر جنبه ای از زندگی در شرایط تاریخی معینی مشروط به جنبه های دیگر زندگی است، تاریخ گرایی را گاه جبرگرا می خوانند. همان گونه که مورخان پذیرندة تاریخ گرایی، خود، دریافته اند، در صورتی که تمامی نهادها و فکرها را باید، تنها در زمینة تاریخی آنها درک کرد، پس ارزش هریک از آنها نسبت به آن زمینه، نسبی است: یعنی نه نیکی یا بدی مطلق وجود دارد و نه حقیقت مطلق. چنین نسبیتی در حکم خودکشی است. هر نظریه ای که بگوید حقیقت مطلق وجود ندارد، نمی تواند خود را مطلقاً حقیقی جلوه دهد. با این همه، هرچند تاریخ گرایی، از این جهت، نسبیت گراست، جبرگرا نیست. «تاریخ گرایان» فکر نمی کردند که هر نهاد یا فکری مشروط به متن تاریخی خود در معنای جبری، واکنش ضروری علی نسبت به آن است، بلکه در معنای بسیار ضعیفتر واکنشی قابل درک نسبت به آن است.
خلاصه اینکه ایده آلیسم مطلق و تاریخ گری شکلهایی از جبرگرایی نیستند: نه ضرورت دیالکتیکی [ایده آلیسم مطلق] جبرگرایانه است و نه نسبیت گرایی تاریخی [تاریخی گری].
ج) «تاریخی گری» و ناگزیری تاریخی. سرکارل پوپر در نوشته هایی متعلق به اواخر دهة ۱۹۳۰، که در ۴۵-۱۹۴۴ انتشار یافت، واژة نامصطلح «historicism» (تاریخی انگاری یا تاریخی گری» را برای آن چیزی که چنین تصیفش کرده است، به کار گرفت: «... رویکردی به علوم اجتماعی که چنین فرض می کند که پیشگویی تاریخی(۲۰) هدف اصلی این علوم است، و این هدف با کشف «ضرباهنگها» یا «الگوها»، «قوانین» یا «جریان»هایی که بنیاد تکامل تاریخ را نشان می دهند، تحقق پذیر است» (فقر تاریخی گری، ۱۹۵۷)(۲۱) . پوپر تفاوت بارزی میان historicism و Historismus قائل بود که در زمان نوشته شدن کتاب او به historism (تاریخ گرایی) ترجمه می شد. تاریخ گرایی، به معنای پوپری، دیدگاهی رایج در دهة ۱۹۳۰ بود، که گذشته ای دراز داشت و پوپر پاره ای فیلسوفان را جزو تاریخ گرایان جای داده که تاریخ گرا نبوده اند (مثلاً، هگل). دیدگاههای تاریخ گرایانه بسیار گوناگون اند و پاره ای از آنها جبرگرا هستند و پاره ای دیگر جبرگرا نیستند. دیدگاه تاریخ گرایانه تنها در صورتی جبرگراست که الگوها و جریانهایی که آنها را تصدیق می کند به گونه ای درک شوند که در نظامی جبری بگنجند. تقدیرگرایان متأله تاریخ گرایند، زیرا بر پایة الگوهایی تاریخی پیشگویی می کنند که به نظر ایشان از سوی خدا آشکار گردیده است؛ اما چون عقیده ندارند که این الگوها در نظامی جبری می گنجند، جبرگرا نیستند.
به همین سبب، میان جبرگرایی و این عقیده تفاوت هست که آنچه در تاریخ روی می دهد، ناگزیر به روی دادن است. ناگزیری تاریخی می تواند هم بر بنیاد غیرجبری تصدیق شود و هم بر مبنای جبری آن. قدریون(۲۲) که می گویند آینده را با افسون می توان پیش بینی کرد، ناگزیری تاریخی را می پذیرند؛ اما اینان به دلایلی که پیش از این برشمردیم، جبرگرا نیستند.
نویسنده: آلن - داناگان
مترجم: مهبد - ایرانی طلب
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از فرهنگ تاریخ اندیشه ها، جلد دوم، چاپ اول ۱۳۸۵
پی نوشت:
۱. ueniversul determinism
۲. scientific revolution
۳. Atomists
۴. Laplace, Essai philosophique sur les probabilities, ۱۸۱۴.
۵. Bergmann
۶. Pieter Gdyl
۷. Debates with Historians, p. ۲۳۸.
۸. Res extensa
۹. Res cognita
۱۰. Material world
۱۱. Predestinarianism
۱۲. Danto
۱۳. Freknowledge
۱۴. Geist
۱۵. Germanisch
۱۶. Self-development
۱۷. Leopold Von Ranke
۱۸. F.Meinecke, Die Entstehungdes Historismus
۱۹. The Growth of German Historicism
۲۰. Historical Prediction
۲۱. The Poverty of Historicism
۲۲. Fatalists
۲۳. Toynbee, A Study of History
۲۴. Buckle
۲۵. timocracy
۲۶. Giambattistavico, Principles of A New Scienc… Concerning the Common Nature of the Nations (lst ed. ۱۷۲۵, ۳rd ed. ۱۷۴۴).
۲۷. The Decline of the West, vol II,۱۹۲۲; rev. ed, ۱۹۲۳
۲۸. Apollonian
۲۹. Faustian
۳۰. Minoan
۳۱. universal state
۳۲. teleological
۳۳. Collingwood
۳۴. Fictious
۳۵. Social Statics
۳۶. First Principles
۳۷. Von Baer
۳۸. Survival of Fittest
۳۹. A Letter to Teachers of American History
۴۰. Degradationis
۴۱. Willard Gobbs
۴۲. The Rule of Phase Applied to History
۴۳. Hyper-space
۴۴. Theses on Feverbach
۴۵. Anti-Diihring
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست