سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

دست از طلب ندارم


دست از طلب ندارم

در تاریخ اسلام صوفی ما به ازاء گوناگونی داشته است از این رو تعریف تصوف و صوفی عرض عریضی پیدا كرده است لذا عارف نامداری همچون سیدحیدر آملی در قرن ششم بحث وحدت «تصوف و تشیع» را مطرح می كند و در جهت نزدیكی صوفی و شیعه جهد بلیغی می ورزد

امام خمینی(ره) در مصرع یكی از غزل های خود می گوید: ما زاده عشقیم و پسرخوانده جامیم/ درمستی و جانبازی دلدار تمامیم. به كار بردن چنین لحن و بیانی از سوی برخی فقیهان و عالمان دین البته در فرهنگ اسلامی، بی سابقه نیست. اما مسأله این است كه این بار این شیوه سخن از سوی كسی به كار گرفته می شود كه سیاستمدار و رهبر یك حكومت است. این جامع اضداد بودن ویژگی رهبران كاریزما یی است. جامعیت ایشان حتی در رسمی ترین اظهار نظرهای فقهی ایشان نمودار است؛ برای نمونه می توان گفت كه نظریه ایشان در باب ولایت فقیه ـ به جز استنادات فقهی ـ مبنا و درونمایه ای كلامی نیز دارد و همین امر ایشان را از فقیهان دیگر ممتاز می كند. یكی از نمود های جامعیت ایشان، برخورداری از بینش فلسفی و عرفانی است .این مقاله با محور قراردادن این بینش امام، اشاره ای دارد به آرای ایشان در باب تصوف.

واژه «صوفی» جزء آن دسته از لغات است كه سرنوشت ناگواری داشته است. بخشی از سوءتفاهمات در موضوع تصوف نیز ناشی از روشن نبودن تعریف صوفی و تصوف در میان شیعیان است. بسیاری از عالمان شیعی و بویژه فقهاء با شنیدن واژه صوفی و تصوف، مفاهیمی همچون درویشی، قلندری، چله نشینی، خانقاه نشینی، سماع و رقص، كشكول و تبر زین، خرقه پوشی در ذهنشان متبادر می شود. آنگاه با مقایسه این مفاهیم با روایات معصومین(ع) به انكار صوفیه حكم می دهند. طبیعی است اگر مراد از صوفی و تصوف این مفاهیم باشد، بسیاری از بزرگان صوفیه نظیر ابن عربی و عطار و مولانا، شمس تبریزی و حافظ چنین تصویری از صوفی و تصوف را پیشاپیش طرد كرده اند. با این وجود در تاریخ از این بزرگان به صوفی و مكتبی كه متعلق به آن بوده اند به «تصوف» یاد شده است. از این رو باید به دقت از كسی كه این واژه را به كار می برد، پرسیده شود كه غرض وی از صوفی و تصوف چیست؟

در تاریخ اسلام صوفی ما به ازاء گوناگونی داشته است. از این رو تعریف تصوف و صوفی عرض عریضی پیدا كرده است. لذا عارف نامداری همچون سیدحیدر آملی در قرن ششم بحث وحدت «تصوف و تشیع» را مطرح می كند و در جهت نزدیكی صوفی و شیعه جهد بلیغی می ورزد. در مقاله حاضر مراد نگارنده از تصوف، مكتبی است كه به صورت یك روش فكری و عملی در دامان اسلام رشد كرد و دارای مبانی نظری و عملی است. این روش منحصراً بر تصفیه نفس براساس سلوك الی الله و تقرب به حقیقت تا مرحله وصول به حقیقت تكیه دارد و عنایتی به استدلال عقلی ندارد. پای استدلالیان را چوبین می داند و معتقد است كشف حقیقت غایت حقیقی نیست بلكه رسیدن به حقیقت را غایت تصوف می شناسد.

بنابراین تصوف به صورت جریان مهمی كه ریشه در اسلام داشته و از دل فرهنگ اسلامی برآمده و بوی دلاویز آن در سرتاسر تاریخ اسلام به مشام می رسد، مكتبی است دارای تئوری و عمل و به لحاظ نظری شبیه فلسفه است و در آثار ابن عربی و پس از وی تا زمان حاضر در اندیشه بزرگانی نظیر امام خمینی(ره) پدیدار گشته است. از نظر عملی، تصوف شبیه اخلاق است اما بسیار عمیق تر و پیچیده تر از اخلاق.

سلوك الی الله تحت نظر خضر و مرشد صورت گرفته و منازل طی می شود. منازل سلوك گاهی به دو منزل، گاهی سه، هفت، صد و تا هزار منزل اعتبار شده است. كتابهای مفصلی نیز با عنوان «منازل السائرین» نگاشته شده است. جریان صوفیه همانند فقه و فلسفه و كلام، به لحاظ سلسله هایی كه پشت سر یكدیگر پدید آمده و نحله هایی كه هر یك از اساتید و مشایخ و شاگردان روش سلوكی مشخص دارد، تاریخ روشنی دارد.

سلسله های صوفیه به عنوان مكتب عملی در میان اهل تسنن تاریخ مشخصی دارد اما مكاتب عرفانی شیعه، سلسله ها و اصول فكری و روش سلوكی شان دارای ابهام زیادی است. به عنوان مثال مرحوم علامه طباطبایی آنگاه كه اساتید عرفانی شان را ذكر می كنند تا مرحوم میرزا حسینقلی همدانی را نام برده و تحول روحی میرزا حسینقلی را به مردم مجهول النسب با لقب جولا (پنبه زن) می رساند اما قبل از او را شناسایی نمی كند. در میان شیعیان كتابی در تصوف عملی كه متكی به سیره ائمه معصومین (ع) باشد و در عین حال شاخص باشد، یافت نمی شود.

واقعیت تاریخی حاكی از آن است كه عارفان شیعه بعد نظری و تصوف را از ابن عربی و عطار و مولانا گرفته و كتابهای عمیقی به شیوه عرفان فلسفی نگاشته اند اما نسبت به جنبه عملی تصوف مرسوم بی توجه بوده اند. از آنجا كه تصوف در بعد نظری، تفاوت چندانی با فلسفه ندارد و در حقیقت منظری هستی شناسانه و معرفت شناسانه است، مكتب تصوف تأثیر عمیقی بر فلسفه های شیعی گذاشته است. عارفان و فیلسوفانی عارف مشرب نظیر سیدحیدر آملی، ملاصدرا و اتباع ملاصدرا تا زمان حاضر بیش از هر مكتب فكری، از عرفان و تصوف نظری متأثر بوده اند. آراء مهم ملاصدرا در وجودشناسی، و وحدت بیش از آن كه وامدار ابن سینا و شیخ اشراق باشد، وامدار ابن عربی و عارفان پس از وی است. با تحلیل فوق، نسبت امام خمینی(ره) با تصوف روشن می شود. وی به شهادت آثاری كه پدید آورده و مشی عملی اش، وابسته به مكتب عرفانی است. امام در نامه ای كه به گورباچف نوشته است، اهمیت مكتب ابن عربی را به وضوح تصریح كرده است.

●امام و دفاع از صوفیان

در آثار امام خمینی(ره) به صورت پراكنده از شخصیت های عرفانی و مشاهیر صوفیه یاد شده است. امام خمینی(ره) در تلویزیون جمهوری اسلامی در تفسیر سوره حمد كه شب های جمعه بانام «قران در صحنه» پخش می شد می گفتند تفاسیری كه بر قرآن نوشته شده است نوعاً راهی به دهی نمی برد و جالب است كه امام از تفاسیر شیعی كه نسبت به دیگران بهتر است از مجمع البیان طبرسی و تفسیر بیان السعاده ملا سلطانعلی گنابادی رئیس فرقه گنابادی به عنوان تفسیر نسبتاً خوب یاد می كنند. این بیانات امام تا حد زیادی برخی را برآشفته ساخت و آنها را وادار به سخنان صریح و گوشه و كنایه كشاند و موجب شد امام رأساً تفسیرش را تعطیل كند و حال آن كه تفسیر امام اگر ادامه می یافت معارفی عمیق در سطح جامعه نشر پیدا می كرد. امام صریحاً از ابن عربی با عنوان «شیخ اكبر »یاد كرده و فهم آثار وی را در نهایت صعوبت دانسته است. درباره مولانا تعابیری همچون عارف معنوی، عارف مشهور، عارف رومی به كار می برد. امام با مثنوی مأنوس بوده است. بارها از حلاج در اشعار خویش به خوبی یاد كرده و هفت شهر عطار را ستوده است.

امام در تفسیر سوره حمد كه با استقبال بی نظیری مواجه شد و متأسفانه به تعطیلی كشانده شد، تمثیلی از مولوی را مطرح می كند كه سه نفر ترك و عرب و فارس، درباره مطلوب واحدی _ انگور _ نزاع می كردند و نتیجه می گیرد:

« اینكه من می خواهم مصالحه و صلح بدهم بین این طوایف و بگویم اینها همه یك چیز می گویند نه این است كه می خواهم همه فلاسفه را تنزیه كنم یا همه عرفا را یا همه فقها را مسئله این نیست. ای بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد! مقصودم این است كه در بین همه طوایف اشخاص زیاد منزهی بودند و اختلافی كه حاصل شده است در مدرسه حاصل شده است.»

امام اولین حجاب و مهمترین حجاب سلوك راه خدا را حجاب انكار می دانند و بارها بر این نكته تأكید كرده اند كه اگر آدمی سخنی از عارف شوریده یا صوفی و حكیمی شنید، باید سعی كند اولاً انكار نكند و ثانیاً در صدد فهم مسئله برآید.

امام در عین دفاع از صوفیه حقیقی، به مدعیان ارشاد، سخت می تازد. جهله صوفیه را قطاع الطریق طریق انسانیت می شناسد. امام در شرح حدیث چهارم كه درباره تكبر است، كبری كه در مدعیان ارشاد صوفیه پدید می آید كه خود را برتر از فقها و فلاسفه می دانند، مصداق كبر دانسته و می گوید:

« و در مدعی های ارشاد و تصوف و تهذیب باطن، گاهی شخصی پیدا می شود كه با تكبر با مردم رفتار كند و بدبین به علما و فقها و تابعین آنها گردد و به حكما و علما طعنه ها زند و غیر خود و سرسپردگان به خود را اهل هلاك داند و چون دستش از علوم، تهی است علوم را خار طریق خواند و اهل آن را شیطان راه سلوك شمارد؛ با آنكه آنچه در مقام دعوی مقام خود گوید، اقتضای خلاف اینها نماید و هادی خلایق و مرشد گمراهان، باید خود از مهلكات و موبقات مبرا باشد و از دنیا گذشته و محو جمال حق شده، باید به بندگان خدا تكبر نكند و بدبین به آنها نباشد».(۱)

●امام و دفاع از تفكر صوفیه

عرفان به معنی شناخت عام، شامل همه حوزه های معرفتی می گردد اما به عنوان علم خاص، از فلسفه، فقه و كلام، به لحاظ موضوع و روش جداست. بنابراین زبان عرفانی از زبان سایر طوایف مجزاست. علم عرفان به مانند علوم رسمی حاصل كسب و مطالعه نیست؛ حاصل مكاشفات و مشاهدات اهل الله است. علوم عرفانی «وهبی» و «ارثی» است، نه كسبی و رسمی.

«علم در اصل لغت مخصوص به كلیات است و معرفت، مخصوص به جزئیات و شخصیات. گویند عارف بالله كسی است كه حق را به مشاهده حضوریه بشناسد و عالم بالله كسی كه به براهین فلسفیه، علم به حق پیدا كند. بعضی گویند علم و عرفان از دو جهت تفاوت دارند؛ یكی از جهت متعلق و دیگر در معرفت سابقه فراموشی و نسیان مأخوذ است. پس چیزی را كه ابتدا ادراك به آن متعلق شد، گویند علم به او حاصل شد و چیزی را كه معلوم بوده و نسیان شد و ثانیاً مورد ادراك شد، گویند معرفت به آن حاصل شد و عارف را از آن جهت عارف گویند كه متذكر اكوان سالفه و نشات سابقه بر كون ملكی و نشآت طبیعی خود شود».(۲)

عرفا در اثر ریاضات شرعی و تفكر و تعمق در قرآن و كلمات نورانی ائمه دین(ع) و صافی ضمیر، معارفی از آسمان معنا بر قلبشان سرازیر می گردد و اخلاص، چشمه هایی از درون و زمین وجودشان بر سراسر قلبشان می جوشاند، چنانچه در قرآن شریف بدان اشارت گردیده است. از نظر حضرت امام(ره) مكتب عرفانی و زبان عرفانی در مقایسه با سایر طوایف علمی، نزدیك ترین مكتب به قرآن و ائمه اطهار(ع) است. دلایل این امر متعدد است:

۱- بهترین دلیل بر گرایش عرفانی امام در مقایسه با سایر طوایف، آثار مكتوب ایشان است كه عمدتاً در حوزه معارف، كتاب هایی عرفانی است و برخی از آنها مانند كتاب «مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه» به اعتراف اهل فن- نظیر استاد سید جلال آشتیانی(ره)- در میان تألیفات عرفانی بی نظیر است.

۲- امام صراحتاً در مواضع متعددی از مكتب عرفانی دفاع كرده اند. در دیوان شعری كه از امام راحل(ره) به چاپ رسیده است، ابیات زیادی وجود دارد كه عشق بر عقل ترجیح یافته و عقل و فلسفه مورد ذم واقع شده اند گرچه نقدهای امام بر جهله صوفیه نیز قابل تأمل فراوان است.

در آثار مكتوب امام، صریحاً تأییداتی در مكتب عرفانی یافت می شود. چنانكه در تعلیقه بر شرح فصوص، پس از بررسی «مسلك حكیم» و «ذوق عارف» می فرمایند: «و ذكرنا سر الاختلاف بینها فی بعض الرسائل الا ان مسلكهم ادق و احلی و لكن بشرط سلامه الفطره و عدم اعوجاج السلیقه» .

۳- امام(ره) در مواضع گوناگونی میان زبان عرفانی و زبان قرآن و روایات و ادعیه، مقایسه ای تطبیقی كرده اند و زبان عرفا را به پیروی از معارف آنان، نزدیك ترین زبان و گاهی عین زبان بزرگان دین دانسته اند. امام(ره) در شرح مناجات شعبانیه می فرمایند: «الهی اجعلنی ممن نادیته فصعق لجلالك» این صعق جلال چیست؟ این غیر از آن فناست كه آنها می گویند. این همان معناست كه آنها می گویند. یك نفر آدم كه اطراف قضیه را توجه كرده، نمی تواند بگوید: علت و معلول است. ضیق تعبیر است. خالق و مخلوق هم یك بیان روی مذاق عامه است. بهتر از این تعبیر است.

لكن «تجلی ربه للجبل» تجلی بهتر است، لكن باز هم نزدیك تر به آن معنایی است كه هیچ نمی شود از آن تعبیر كرد.»

در كتاب سرالصلاه هم كه مقایسه ای میان زبان عرفانی و زبان روایات ائمه(ع) صورت گرفته است، امام اصطلاحات عرفانی را مطابق معانی مقصوده در روایات دانسته اند:

«تفكر كن در این حدیث شریف كه از حضرت صادق درباره قلب سلیم وارد شده، ببین آیا غیر از فنای ذاتی و ترك خودی و خودیت و انیت و انانیت كه در لسان اهل معرفت است، به چیز دیگر قابل حمل است؟ آیا مقصود از تجلیات كه در دعای عظیم الشأن«سمات » وارد است، غیر از تجلیات و مشاهدات در لسان آنهاست؟»

در كتاب مصباح الهدایه نیز در تأیید زبان عرفانی، به برادران ایمانی توصیه می كنند كه بدون اطلاع از اصطلاحات عرفانی، عقاید آنان را رمی به بطلان نكنند و سپس می فرمایند: «اگر نبود اینكه می ترسم سخن به درازا بكشد و از منظور اصلی بیرون روم، آنقدر از گفتار آنان برای تو می گفتم كه بر آنچه ادعا كردیم یقین كرده و به آنچه بر تو خواندیم، اطمینان حاصل كنی» .

●امام و دفاع از اصطلاحات صوفیه

امام در هر رشته علمی كه وارد شده اند، تحت تأثیر مكتب عرفانی بوده اند. به عبارت دیگر، شاكله تفكر امام را اندیشه های عرفانی ساخته است و لذا منظر امام به جهان، به انسان، به علوم، به فقه، به اقتصاد، سیاست و هنر، منظر عرفانی است. این مسأله اگرچه با تصریحات امام و آثار به جا مانده از ایشان، مطلب روشنی است و دارای ابهام نیست، اما توجه به نوشته های امام، بهترین گواه بر این مطلب است. اساساً چون نگاه امام به انسان و جامعه و تاریخ و از جمله به سیاست، نگاهی عرفانی بوده است، در وضع اصطلاحات نیز تحت تأثیر مشرب عرفانی هستند.

در آثار امام خمینی، گرایش به زبان تمثیلی به پیروی از مكتب عرفانی كه ایشان به آن معتقد بوده است، بسیار به چشم می خورد. امام در ساختن تعابیر و الفاظ، غالباً به وجه تأویلی یا روح و حقیقت اشیاء و انسان ها و وقایع توجه كرده اند و شاید بی وجه نباشد كه تركیبات و واژه های به كار رفته در مكتوبات امام(ره) را «استعارات تأویلی»بنامیم.

علی تاجدینی



همچنین مشاهده کنید