پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
تئوری های ارزش
![تئوری های ارزش](/web/imgs/16/152/15t8j1.jpeg)
یکی از مهمترین مباحث فلسفه اخلاق که میتوان آن را قلب فلسفه اخلاق دانست، نظریات مربوط به ارزش theories of value است. در این حیطه چهار نظریه عمده ارائه شده است که عبارتند از:وظیفهگروی )deontologism( غایت گروی )teleologism(، فضیلت گروی و حق گروی در این میان دو نظریه اهمیت بیشتری دارند که ما در این نوشتار به ایضاح این دو نظریه میپردازیم:نظریه غایت انگارانه میگوید که ملاک اساسی یا نهایی درست، نادرست، الزامی و... به لحاظ اخلاقی، عبارت است از آن ارزش غیراخلاقی که به وجود میآورد. مرجع نهایی مستقیم یا غیرمستقیم باید میزان خیر نسبی ایجاد شده یا غلبه نسبی خیر بر شر باشد. بنابراین تنها در صورتی عملی صواب است که خودش یا قاعدهای که تحت آن قرار میگیرد، دستکم به اندازه هر بدیل ممکن دیگری غلبه خیر بر شر را ایجاد کند، یا احتمالا ایجاد کند، یا مقصود این باشد که ایجاد کند. و تنها در صورتی خطاست که چنین نکند. عمل تنها در صورتی باید انجام شود که خودش یا قاعدهای که تحت آن قرار میگیرد بیش از هر بدیل ممکن دیگری غلبه خیر بر شر ایجاد کند، یا احتمالا ایجاد کند، یا مقصود این باشد که ایجاد کند.
در اینجا توجه به این نکته حائز اهمیت است که در نظر غایت انگار کیفیت یا ارزش اخلاقی اعمال اشخاص یا ویژگیهای منش وابسته به ارزش غیراخلاقی نسبی آن چیزی است که بهوجود میآورند یا به دنبال ایجادش هستند. ابتنای کیفیت یا ارزش اخلاقی چیزی بر ارزش اخلاقی نتیجهاش دوری است. پس نظریات غایت انگارانه چیز درست الزامی و اخلاقا خوب را بر چیزی بنا مینهد که از لحاظ غیراخلاقی خوب است. به همین ترتیب نظریه الزام اخلاقی و ارزش اخلاقی را نیز به یک معنا بر نظریه ارزش غیر اخلاقی مبتنی میکنند. برای دانستن اینکه آیا چیزی درست است یا باید انجام شود؛ یا اخلاقا خوب است، باید ابتدا فهمید که چیزی به معنای غیراخلاقی خوب است و آیا آن چیز مورد بحث چیزی را که به این معنا خوب باشد، فراهم میکند یا بنا دارد که فراهم کند؟توجه به این نکته نیز لازم است که غایت انگاران ممکن است درباره اینکه چه چیزی به معنای غیراخلاقی خوب است، دیدگاههای مختلفی اتخاذ کنند. غایت انگاران غالبا لذت گرایند و خوب را به خوشی و بد را به رنج تعریف میکنند و نتیجه میگیرند که جریان یا قاعده درست عمل آن است که دستکم به اندازه هر بدیل دیگری غلبه خوشی بر رنج را تولید کند. اما ممکن است لذت ناگرا نیز باشند، کما اینکه گاهی بودهاند و خوب را به قدرت، معرفت، تحقق نفس )ealization-selfr(، کمال و ... تعریف کنند.
این واقعیت به هنگام ارزیابی نظریات غایت انگارانه درباره الزام، نباید مورد غفلت واقع شود. آنچه لازم است این است که غایت انگار درباره آنچه خوب یابد است، دیدگاهی دارد و آنچه را که صواب یا الزامی است با این سوال تعیین میکند که چه چیزی به بیشترین غلبه بر خیر بر شر میانجامد. نظریه غایتگروی بیان کننده این مطلب است که نقطه مرکزی ارزش، نتیجه عمل یا لوازمی است که در پی عمل حاصل میشود. نظریات وظیفه گروانه آنچه را که نظریات غایت انگارانه اثبات میکردند، نفی میکنند. آنها نمیپذیرند که کارهای صواب الزامی و اخلاقا خوب همگی به طور مستقیم و غیرمستقیم تابعی باشد از آنچه به لحاظ غیراخلاقی خوب است یا تابعی از آنچه بیشترین غلبه خیر بر شر را برای خود انسان جامعه او یا کل جهان فراهم آورد. آنها میگویند که علاوه بر خوبی یا بدی نتایج یک عمل یا قاعده ملاحظات دیگری نیز در کار است که میتوان آن عمل یا قاعده را صواب یا الزامی گرداند؛ یعنی وجوه خاصی از خود عمل غیر از ارزشی که به وجود میآورد؛ مثلا این واقعیت که وفای به عهد عادلانه یا متعلق امر خدا یا دولت است. غایت انگاران معتقدند تنها یک ویژگی مصحح اساسی یا نهایی در کار است؛ یعنی ارزش (غیراخلاقی) نسبی چیزی که به وجود میآید یا احتمالا به وجود خواهد آمد یا مقصود این است که به وجود بیاید. وظیفه گروان یا اصلا منکرند که این ویژگی مصحح باشد یااصرار دارند که ویژگیهای مصحح اساسی یا نهایی دیگری نیز در کار است.
از نظر آنان اصل به حد اعلی رساندن غلبه خیر بر شر- برای هر کس که باشد- یا اصلا ملاک و معیاری اخلاقی نیست یادستکم تنها ملاک و معیار اساسی یا نهایی نیست. به عبارت دیگر وظیفه گرا معتقد است که عمل یا قاعده عمل میتواند اخلاقا درست یا الزامی باشد حتی اگر بیشترین غلبه خیر بر شر را برای خود شخص، جامعه یا جهان به وجود نیاورد. آن عمل یا قاعده عمل ممکن است صرفا به دلیل واقعیت دیگری که مربوط به آن است یا به دلیل طبیعت خودش درست یا الزامی باشد. در نتیجه وظیفهگرا میتواند هر نوع نظری را درباره آنچه خوب یا بد است به معنای غیراخلاقی بپذیرد. وظیفه گروی نظریهای است که براساس آن نقطه مرکزی ارزش خود عمل یا نوع عمل است نه نتیجه یا لوازمی که در پی عمل میآید. عبارت ما مامور به انجام وظیفه هستیم نه نتیجهناظر به چنین نظریهای است. (البته وظیفه از دیدگاه بعضی قابل ارجاع به ارزش نیست) در مقابل نظریه غایت گروی بیان کننده این مطلب است که نقطه مرکزی ارزش نتیجه عمل یا لوازمی است که در پی عمل حاصل میشود.
به بیان دیگر یک وظیفهگرا معتقد است که ویژگیهای معین در خود عمل دارای ارزش ذاتی است، حال آنکه یک غایتگرا، معتقد است که ملاک نهایی ارزش بودن یک کار را باید در اموری همچون لذت، سعادت، سلامتی و... یافت. یک وظیفهگرا نفی نمیکند که کاری اخلاقی به سعادت، لذت، خیر یا... منجر میشود بلکه معتقد است آنچه سبب میشود امری را اخلاقی بدانیم این امور نیستند، بلکه توجه به وظیفه است که کاری را اخلاقی میکند. بنابراین اگر کاری را برای رسیدن به سعادت انجام دهیم از دیدگاه یک وظیفهگرا چنین کاری را نمیتوان با ارزش تلقی کرد، زیرا انجام وظیفه در آن لحاظ نشده است. از سوی دیگر اگر کاری به اموری همچون لذت، سلامتی و... منجر نشود اما مطابق وظیفه انسان باشد، از دیدگاه یک وظیفهگرا کاری اخلاقی است اما از دیدگاه یک غایتگرا اخلاقی نیست. شاید مثالی که امروزه در کتابهای اخلاقی برای بیان تفاوت این دو دیدگاه مطرح میشود،راهگشا باشد. قایقی را در اقیانوسی در نظر بیاورید که دو نفردر آن در شرف مرگ هستند. یکی از آن دو دانشمندی برجسته است که راه علاج بیماری سرطان را میداند و دیگری فردی است با ویژگیهای کاملا عادی. این دو غذایی را در اقیانوسی مییابند. میزان غذا به قدری است که اگر آن را میان خود تقسیم کنند قبل از رسیدن به خشکی هر دو خواهند مرد. اما اگر یکی از آن غذا بخورد، تا زمان رسیدن به خشکی زنده خواهد ماند. هر دو نفر بر صحت این مسئله دلایل کافی دارند.
حال سوال این است که در چنین موقعیتی چه باید کرد. اگر شما این راه را انتخاب کنید که دانشمند غذا را بخورد و به فرد دیگر چیزی داده نشود، شما یک غایتگرا هستید، زیرا در ذهن خود این مطلب را میپرورانید که غذا خوردن دانشمند این نتایج را در پی دارد که او زنده میماند و میتواند انسانهای بیشماری را درمان کند و از مرگ نجات دهد. بنابراین از این دیدگاه غذا ندادن به فرد عادی به هیچ وجه کار غیراخلاقی نیست زیرا زنده ماندن او لوازم خاصی را در پی ندارد. اما اگر شما این راه را انتخاب کنید که غذا میان هر دو تقسیم شود یا حداقل برای خوردن غذا قرعهکشی صورت گیرد، یک وظیفهگرا هستید چون در ذهن خود این مسئله را میپرورانید که آنچه اهمیت دارد وضع موجود است و وظیفه انسانی اقتضا میکند که یک فرد خود را برتر از دیگری نداند، جان انسانها شریف است و نباید میان آنها از این حیث تفاوتی را قائل شویم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست