پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا

اندیشه های انتقادی در زمینه ارتباط جمعی و فرهنگ توده


اندیشه های انتقادی در زمینه ارتباط جمعی و فرهنگ توده

مفهوم فرهنگ توده, در نخستین استنباط این فکر را پدید می آورد که برای اولین بار در تاریخ جوامع بشری, یک فرهنگ واحد با استفاده از وسائل جدید ارتباطی می تواند در اختیار همهٔ افراد قرار گیرد

مدتها، در طول دهه‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۷۰ تقریباً همهٔ مطالعات مربوط به تأثیرهای فرهنگی ارتباطات جمعی، به سوی این فرضیه گرایش یافته بودند که ارتباطات مذکور، به گسترش نوع خاصی از فرهنگ، که با فرهنگ نخبه‌ها و فرهنگ مورد اشاعه از طریق ارتباطات سنتی، متفاوت است و «فرهنگ توده» نامیده می‌شود، کمک می‌کنند.

الف) مشخصات «فرهنگ توده»

مفهوم «فرهنگ توده»، از دههٔ چهارم قرن بیستم، که برای نخستین‌بار از سوی متفکران انتقادنگر آلمانی ـ به ویژه «تئودور آدورنو» و «ماکس هورکهایمر» ـ معرفی گردید، همچنان مورد ایراد و اعتراض بسیاری از متفکران قرار داشته است. بدون تردید، انتقاد از مفهوم «فرهنگ توده» بر مبنای استنباط‌های فکری، مشاهدات عینی و بررسیهای نظری عده‌ای از اندیشمندان غربی دربارهٔ چگونگی رشد سرمایه‌داری صنعتی استوار بوده است. هرچند که برخی از اندیشه‌وران هم در این مورد، انتقادگران این مفهوم را به نوعی بازی با کلمات متهم کرده‌اند. در واقع، استعمال‌کنندگان این مفهوم ـ که اغلب با آن مخالفت هم می‌ورزند ـ «فرهنگ توده»، را با توجه به «گستردگی گروه مخاطبان و استفاده‌کنندگان» و «کیفیت محتوای آن» تعریف می‌کنند. به همین جهت، از استعمال بسیار رایج آن چنین استنباط می‌شود که مفهوم «فرهنگ توده» در عین‌حال که یک فرهنگ همگانی را معرفی می‌کند، سطح نازل و حتی مبتذل محتوا و سازگارسازی اجتماعی آن در برابر ضابطه‌های کیفی فرهنگ کلاسیک را نیز مشخص می‌سازد.

این استنباط دوگانه، ریشهٔ تمام ابهامهای موجود در مورد «فرهنگ توده» است و اندیشمندان و محققان معاصر، با تکیه بر دو نوع استنباطی که از این مفهوم پدید می‌آیند، دربارهٔ آن به ارزیابی می‌پردازند:

۱) گستردگی مخاطبان و استفاده‌کنندگان فرهنگ توده

مفهوم فرهنگ توده، در نخستین استنباط این فکر را پدید می‌آورد که برای اولین‌بار در تاریخ جوامع بشری، یک فرهنگ واحد با استفاده از وسائل جدید ارتباطی می‌تواند در اختیار همهٔ افراد قرار گیرد. به‌عبارت دیگر، یکی از ویژگیهای مهم عصر کنونی آن است که امکان دسترسی به فرهنگ را به تمام گروه‌های تشکیل‌دهندهٔ یک جامعه گسترش می‌دهد و به‌این ترتیب، فرهنگ از حالت استفادهٔ انحصاری اقلیتها خارج می‌گردد و به «فرهنگ توده» تبدیل می‌شود.

اما برخلاف انتظار صاحبنظران خوش‌بین غربی سالهای ۱۹۳۰ و همچنین سالهای ۱۹۵۰، فرهنگ به‌طور واقعی در اختیار توده قرار نگرفته است و مشاهدهٔ واقعیتهای کنونی، خلاف امیدها یا توهم‌های آنها را نشان می‌دهد.

در واقع، آن‌چه از سوی بسیاری از متفکران، مصرف کالاهای فرهنگی معرفی می‌گردد و دیدن فیلمهای سینمایی و برنامه‌های تلویزیونی، شنیدن برنامه‌های مختلف رادیویی و خواندن روزنامه‌های گوناگون را شامل می‌شود، هرگز مانند امروز تنوع نداشته است. اما باید در نظر گرفت که، در هیچ‌کدام از جوامع صنعتی پیشرفته، رفتارهای فرهنگی هیچ‌گاه بهترین معیارهای مشخص‌کنندهٔ گروهها یا طبقات اجتماعی را تشکیل نداده‌اند و یکی از تضادهای این‌گونه جوامع آن است که در حالی که تکنکیهای جدید ارتباطی، انتشار یک پیام واحد را برای همگان امکان‌پذیر ساخته‌اند، رفتارهای فرهنگی شدیداً تنوع پیدا کرده‌اند. به عبارت دیگر، قبول این امر که توده در فرهنگ واحدی که از طریق وسایل ارتباط‌جمعی انتشار می‌یابد، مشارکت می‌کند، صحیح نیست.

چنین به‌نظر می‌رسد که شاخص‌ترین نشانهٔ این «فرهنگ تودهٔ» ادعایی (داستانهای دنباله‌دار تلویزیونی، فیلمهای سینمایی درجهٔ دو، روزنامه‌های بزرگ جنجالی)، آن است که فرهنگ مذکور، در عمل فقط توسط عده‌ای از افراد، که درصد نسبتاً زیادی از جمعیت کل جامعه را تشکیل نمی‌دهند، مصرف می‌شود. در عوض، آثاری نظیر داستان «بینوایان» ویکتورهوگو، مدتها پیش از ظهور تکنیکهای جدید ارتباطی، جزء مکمل «فرهنگ توده‌ها» (La Culture des Masses) به‌شمار می‌رفتند. بنابراین، «فرهنگ توده» عملاً فقط جزئی از «فرهنگ توده‌ها» محسوب می‌شود.

همچنین باید توجه داشت که، «فرهنگ توده» در میان استفاده‌کنندگان مختلف آن، شرایط متفاوتی پیدا می‌کند. زیرا تنها کافی نیست که این فرهنگ به مصرف برسد، بلکه باید به‌طور واقعی در آن مشارکت وجود داشته باشد. به‌همین سبب، در برابر مسألهٔ مصرف کالاهای فرهنگی، باید نوع و سطح مشارکت انسانی ناشی از آن نیز مشخص گردد. بنابراین اگر فرض کنیم، که چنین فرهنگ جدیدی وجود دارد و همچنین فرض نماییم که این فرهنگ در یک زمان معین مجموعه‌ای از آثار قابل دسترسی برای عموم را تشکیل می‌دهد، چنین وضعی به هیچ‌وجه مستلزم آن نیست که تمام کسانی که امکان دسترسی به «فرهنگ توده» را دارا هستند، آن‌را به‌طور مؤثر مصرف کنند و کیفیت مصرف آن را برای همهٔ آنان یکسان باشد.

به‌این‌ گونه، مفهوم «فرهنگ توده» از لحاظ چگونگی مصرف و نوع مشارکت مصرف‌کنندگان کاملاً ابهام‌آمیز است. چون این مفهوم، امکان عرضهٔ آثار فرهنگی به توده را که یک امر نسبتاً ساده است، از مسألهٔ مؤثر واقع شدن این عرضه، که به استقبال ارادی افراد از آثار مذکور و ادراک کامل آنها دربارهٔ این آثار منتهی می‌شود، تفکیک نمی‌کند. وانگهی، مفهوم «فرهنگ توده» نمی‌تواند در میان تمام کسانی که به‌طور مؤثر پیامها را دریافت می‌کنند، درجات مختلف دقت فکری و ادراک ذهنی را مشخص سازد و چگونگی تأثیرپذیری و یا آسیب‌پذیری ناشی از آن را تعیین نماید.

۲) کیفیت محتوای فرهنگ توده

مفهوم «فرهنگ توده» در دومین استنباط مربوط به آن، نوعی یکنواختی و یا نوعی همبستگی محتوایی در فرآورده‌های انتشار یافته از طریق تکنیکهای صنعتی را به ذهن می‌رساند. به این‌نحو، تصورهای جمعی، انواع رفتارها و اسطوره‌هایی که از طریق وسایل ارتباط جمعی انتقال می‌یابند، همه در یک قالب قرار می‌گیرند. چنین وضعی ایجاب می‌کند که این «فرهنگ تودهٔ» ادعایی، در یک زمان معین کاملاً همگون باشد. این وضع مخصوصاً مستلزم آن است که در یک زمان، تصورهای واحد، طرز فکرهای واحد و طرز رفتارهای واحد، از طریق ابزارهای ارتباط‌جمعی جریان پیدا کنند. در حالی‌که مشاهدهٔ واقعیتها، نتیجه‌گیری متفاوتی پدید می‌آورد. شک نیست که تمام ابزارهای ارتباط‌جمعی ناچارند با توجه به شرایط محیط و اوضاع و احوال زمان، فعالیت کنند. به همین جهت، اغلب موضوعهایی را که مورد استقبال عمومی قرار می‌گیرند، انتخاب می‌نمایند. حتی می‌توان گفت وسایل ارتباط‌جمعی به آن‌جا کشیده می‌شوند که برای مقابله با کمبود پیامها و جلوگیری از توقف فعالیتهای خود، توجه افراد را به سوی موضوعهای طرف توجه عموم جلب می‌کنند و حتی چنین موضوعهایی را خلق می‌نمایند.

اما تجزیه و تحلیلهایی که برخی از محققان در مورد محتوای «فرهنگ توده» انجام داده‌اند، نشان می‌دهند که پیامهای وسایل ارتباط جمعی، جریانهای بسیار مختلف و حتی گاهی جریانهای بسیار متفاوت را در برمی‌گیرند. در واقع، تکنیکهای ارتباط‌جمعی، برای آن‌که استفاده‌کنندگان فرآورده‌های خود را به بی‌اعتنایی یا خستگی نکشانند، ناچارند مطالب و موضوعهای بسیار گوناگونی را با سرعت زیاد در اختیار افراد بگذارند. بنابراین، «فرهنگ توده»، که یکنواخت و همگون شناخته می‌شود، بیشتر به یک نوع «فرهنگ چندگانه» (Polyculture) که در حال تحرک و تجدید تحرک دائمی است، شباهت می‌یابد. چنین استنباطی، در هرحال به واقعیت نزدیک‌تر به‌نظر می‌آید.

بدتر از همه آن که ظاهراً «فرهنگ توده»، در برابر فرهنگ دیگری که «فرهنگ عالی» تلقی می‌شود و «فرهنگ آکادمیک»، فرهنگ نخبه‌ها و فرهنگ افراد صاحب‌امتیاز جامعه است، با جنبه‌های منفی معرفی می‌گردد. به عبارت دیگر، موقعی که «فرهنگ توده» با توجه به محتویات آن تعریف می‌شود، نوعی نکوهش و ارزیابی منفی نسبت به موضوعها و مطالب سطح پایین و یا مبتذل را به ذهن می‌رساند. به‌این ترتیب، برنامه‌های سرگرم‌کنندهٔ رادیو و تلویزیون و داستانهای پلیسی و امثال آنها، از نمونه‌های یک «فرهنگ تودهٔ» سطح پایین محسوب می‌گردند و تئاتر کلاسیک، موسیقی کلاسیک، ادبیات برگزیده و نظایر آنها، از مظاهر اصیل فرهنگ واقعی ـ فرهنگ عالی و فرهنگ آکادمیک و معتبرـ شناخته می‌شوند.

لازم به یادآوری است که این طبقه‌بندی فرهنگی، جنبهٔ یک جهتی دارد و برتری بینی‌های برخی از اندیشمندان و صاحب‌نظران در زمانهای خاص را مشخص می‌سازد. تردید نیست که هر عصری بین انواع آثار فرهنگی، سلسله مراتبی ایجاد می‌کند و بر اثر آن، در مقیاس ارزیابیها ممکن است به‌طور مثال یک فیلم سینمایی، یک اثر ادبی مردم‌پسند یا یک ترانهٔ شاد عامیانه، در سطحی کم‌وبیش بالا قرار گیرد. اما این سلسله مراتب، به‌هیچ وجه دارای ارزش مطلق نیست و جنبهٔ نسبی دارد. چنین سلسله مراتبی بیشتر شاخص تصویری است که یک عصر معین از چشم‌انداز فرهنگی خود ترسیم می‌کند و به بیان دیگر، معرف پیشداوریهای یک عصر خاص است. بنابراین، سلسله مراتب فوق، هیچ‌گاه یک تعریف علمی یا عینی از یک واقعیت فرهنگی را تشکیل نمی‌دهد.

سینما که مدتها به عنوان یک هنر حقیر و یک نمونهٔ فرهنگی سطح پایین به‌شمار می‌رفت، از چند دهه پیش، ارزش و اعتبار پیدا کرده است. شک نیست که در میان فیلمهای سینمایی و برنامه‌های سرگرم‌کنندهٔ تلویزیونی و مطالب گوناگون مطبوعاتی، آثاری با کیفیتهای مختلف یا آثاری در سطح پایین‌تر از آثار دیگر وجود دارند و همین تفاوتها، پیدایش یک نوع معیار ارزش‌شناسی را امکان‌پذیر می‌سازند. اما باید در نظر داشت که اگر در این مورد، ارزیابی و درجه‌بندی صورت می‌گیرد، باید بین آثار فرهنگی درجه‌بندی به عمل آید و نه بین انواع آثار سینمایی و تلویزیونی و مطبوعاتی زیرا فیلمهای سینمایی یا داستانهای پلیسی به‌طور مطلق مطالب کم‌ارزشی نیستند. بلکه در میان هرکدام از این انواع (فیلمهای سینمایی، برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی مطالب مطبوعاتی)، آثاری متفاوت و یا آثاری با اعتبار متفاوت موجودند.

این‌گونه تفاوتها، براساس ضابطه‌های نسبی، برای یک دورهٔ خاص و از طریق برخی محافل صاحب‌نظر، مشخص می‌گردند. به‌این طریق، جامعه‌شناسان خود را موظف می‌بینند سلسله مراتبی را که برای انواع محتویات سینمایی، رادیویی و تلویزیونی و مطبوعاتی هر دوره پدید آمده‌اند، موردنظر قرار دهند و برمبنای آنها دربارهٔ سلسله مراتب آثار فرهنگی، تصمیم بگیرند. درعین‌ حال، آنان باید از ارزیابی این سلسله مراتب خودداری کنند وگرنه از حدود صلاحیت کارشناسی خود خارج خواهند شد.

بنابراین، مفهوم «فرهنگ توده»، که به‌طرز نامشخص با توجه به وسعت جماعت‌استفاده‌کنندگان آن و کیفیت خوب یا کیفیت بد محتویات آن، تعریف می‌شود، در برابر ارزیابیها و آزمونهای انتقادی، تاب مقاومت ندارد. این مفهوم اساساً مبهم به‌نظر می‌رسد و می‌توان گفت که به کارگیری آن، نوعی بازی با کلمات است. از این لحاظ، مفهوم مذکور، به ایجاد یک ترکیب کاملاً ایدئولوژیک از پیشنهادهای عملی و ارزیابیهای ذهنی، منتهی می‌گردد.

آن‌چه در آخرین تحلیل، می‌تواند موفقیت و یا مداومت کنونی مفهوم «فرهنگ توده» را در ورای ارزیابیهای انتقادی توجیه کند، نقشی است که این مفهوم نزد استعمال‌کنندگان آن ایفا کرده است و در حال حاضر نیز ایفا می‌کند. زیرا، مفهوم «فرهنگ توده» بیش از هر چیز بیانگر نکوهش آنان از این فرهنگ است و ضمناً مظهر وابستگی نکوهش‌کنندگان به فرهنگی دیگر، که اصالت و اعتبار بیشتری دارد، نیز به‌شمار می‌رود.

۳) فرهنگ توده، مظهر یک تعلق اجتماعی

درآخرین تحلیل، می‌توان این پرسش را مطرح ساخت که آیا «فرهنگ توده» یک اسطوره یا یک اختراع ذهنی، که نکوهش‌کنندگان آن پدید آورده‌اند، به‌شمار نمی‌رود؟ نکوهش‌کنندگانی که تلاش دارند تعلق خود به گروه نخبگان کاملاً با فرهنگ، را نشان دهند و از این لحاظ شاید تقبیح «فرهنگ توده» بهترین وسیلهٔ اثبات تعلق آنان به دنیای «فرهنگ عالی» و «فرهنگ نخبه» باشد.

در این زمینه، خودنمایی در مصرف کالاهای فرهنگی نیز اهمیت فراوان پیدا می‌کند. به‌همین سبب بسیاری از افراد، دیدن این فیلم یا آن فیلم و این نمایشنامه یا آن نمایشنامه و خواندن فلان روزنامه یا فلان مجله یا فلان کتاب را از آن جهت که می‌توانند آنها را وسیلهٔ تظاهر قرار دهند، برخود لازم می‌شمرند.

نوشتهٔ دکترکاظم معتمدنژاد

منابع:

۱. Francis Balle. Sociologie de l۰۳۹; Information. Cours de l۰۳۹; Institut Francais de Presse et des Sciences de l۰۳۹; Information. Paris: ۱۹۷۳, pp. ۱۸-۲۳

۲. Ibid. pp. ۱۲,۱۳

۳. Ibid. pp. ۱۹-۲۱

۴. H.M.Erzenberger. Culture ou Mise en Condition. Paris: Julliard, ۱۹۶۵, p. ۴۷.

۵. Jean Cazeneuve. La Société de l۰۳۹; Ubiquité. P. ۱۷۴

۶. T.W. Adorno. "Television and the Patterns of Mass Culture" in W. Schramm (ed.). Mass Communications. Urbana: University of Illinois Paress, ۱۹۵۸

۷. Francis Balle. Sociologie de l۰۳۹; Information. pp. ۲۱,۲۲

۸. کتابهای زیر، حاوی نتایج تحقیقات مهمی هستند که در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ دربارهٔ تلویزیون و مخاطبان و آثار اجتماعی آن، صورت گرفته‌اند:

_ H. T.Himmlweit. Television and the Child. Oxford: Oxford University Press, ۱۹۵۸

_ W.A.Belson. The Impact of Television. London, ۱۹۶۷

- Jean Cazenuve. Les Pouvoirs de la Télévision. Paris: Gallimard, ۱۹۷۰ p. ۳۲۱

۹. Jean Cazeneuve. La Société de l۰۳۹;Ubiquité. pp. ۱۸۲-۱۹۹

۱۰. Ibid. pp. ۱۷۸-۱۸۰

۱۱. Francis Balle. Sociologie de l۰۳۹;Information. p. ۱۰


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.