یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

انسان در توسعه


انسان در توسعه

به عقیدهء من میثاق بولیوار Bolivarian constitution در شناخت این مساله كه هدف جامعهء انسانی باید «تامین توسعهء همه جانبهء انسانی» باشد, منحصر به فرد است

آنچه در پی می‌خوانید متن ترجمه شدهء سخنرانی خواندنی مایكل. ای. لبویتز کانادایی، استاد اقتصاد در ونكوور، در كنفرانس «مشاركت، تغییر و تكامل انسانی»، كاراكاس ونزوئلا (مارس ۲۰۰۷) است كه به نقل از نشریهء «مانتلی ریویو» درج می‌شود.

به عقیدهء من میثاق بولیوار (Bolivarian constitution) در شناخت این مساله كه هدف جامعهء انسانی باید «تامین توسعهء همه جانبهء انسانی» باشد، منحصر به فرد است، از بندی كه در آن اشاره می‌شود: «همگان حق توسعهء آزادانهء شخصیت‌شان را دارند» تا توجه ‌بندی دیگر بر «پرورش تمام توانایی‌ها و خلاقیت‌های بالقوهء انسان‌ها در جامعهء دموكراتیك»، موضوع «توسعهء انسانی» موضوعی كلیدی در این میثاق (نظامنامه) محسوب می‌شود.

در عمق این توجه، نظریه‌ای وجود دارد كه بر فاصلهء بین آنچه هست و آنچه باید باشد تمركز می‌كند.

منظور، مفهوم این نكته است كه گرچه تحقق كامل همهء پتانسیل‌های ما دور از دسترس به نظر می‌رسد، اما غیرممكن نیست. به عبارت دیگر، آنچه ما اكنون به عنوان ظرفیت‌های انسان‌ها مشاهده می‌كنیم، تمام توانایی‌های ممكن نیست و تنها بخشی از آنچه كه می‌تواند باشد، است. به علاوه، این مساله نیز روشن است كه توسعهء انسانی امری ثابت نیست و ما مرزهای این رشد و پیشرفت را نمی‌شناسیم.

از دیگر مشخصات بسیار مهم موازین بولیوار، توجه دقیق به چگونگی توسعه و تكامل توانایی‌ها و ظرفیت‌های نهفتهء افراد است، این كه چگونه توسعهء همه جانبهء انسانی رخ می‌دهد. در بندی از میثاق وی عنوان می‌شود كه مشاركت مردم در «شكل دادن، انجام دادن و كنترل مدیریت امور اجتماعی-چه به صورت فردی و چه جمعی-راهی ضروری برای دستیابی به تامین رشد حقیقی آن‌هاست» و همچنین توجهی مشابه به جامعه‌ای دموكراتیك و مشاركتی در حوزهء اقتصاد وجود دارد، همان طور كه در بندی به «مدیریت شخصی، مدیریت جمعی و تعاونی در همهء اشكال» تاكید می‌شود یا دربندی دیگر كه در رابطه با پرورش پتانسیل‌های انسانی است بر «مشاركت فعالانه، آگاهانه و پیوسته» تمركز می‌شود.

این‌جاست كه بار دیگر قانون اساسی، به یك تئوری شكل می‌دهد. تئوری كه (بدون توجه به آگاهانه یا ناآگاهانه بودنش در ذهن نگارندگان آن) مفهوم «عمل انقلابی» كارل ماركس را با خود یدك می‌كشد.

شیوهء انقلابی كه او بر آن تاكید می‌ورزد، «تغییر در شرایط، همراه با فعالیت انسان یا خود-دگرگونی است.»

ماركس ایدهء خود را در یكی از نخستین نوشته‌هایش این گونه مطرح كرد كه ما توانایی‌ها و ظرفیت‌هایمان را از طریق فعالیت‌های خود رشد و پرورش می‌دهیم. این نگاهی است كه در سراسر كارهای او جاری و ساری است. او برای مثال از چگونه رشد یافتن مردم از طریق نبردها و مبارزاتشان صحبت می‌كند، این كه چگونه این راه، تنها راه برای طبقهء كارگر است تا بتواند «از باتلاقی‌كه قرن‌ها در آن گرفتار بوده خلاصی یافته و برای بنیان نهادن جامعه‌ای نو آماده و مهیا شود.» او كارگران را به سوی ۵۰ سال مبارزه كه «نه فقط برای ایجاد تغییر در جامعه، بلكه برای تغییر و آماده ساختن خودشان به سوی قدرت سیاسی» است تشویق می‌كرد. پس از گذشت ربع قرن از بیان این دیدگاه، وی عنوان داشت كه كارگران به این مساله واقفند كه: «باید مبارزات طولانی مدتی را پشت سر بگذارند و از میان روندهای متفاوت تاریخی بگذرند تا بتوانند در شرایط اجتماعی-انسانی تغییر ایجاد كنند.»

به گونه‌ای همواره یكسان، ما از طریق اعمال‌مان در خود تغییر به وجود می‌آوریم. ماركس در رابطه با روند تولید فراوان سخن گفته است; او تاكید می‌كند كه افراد در روند تولید، در خود دگرگونی ‌ایجاد می‌كنند. ماركس اشاره می‌كند كه كارگر «بر طبق طبیعت خارجی عمل كرده و در آن تغییر به وجود می‌آورد و در همین مسیر، او سرشت و طبیعت خود را نیز تغییر می‌دهد.» به طریقی مشابه، او بیان می‌كند كه چگونه در تولید، «تولیدكنندگان نیز تغییر می‌كنند، ویژگی‌های جدیدی را در خود كشف می‌كنند، خود را در تولید پرورش داده و دگرگون می‌سازند و نیز قدرت‌ها، ایده‌های تازه... و نیازها و زبانی جدید را توسعه می‌دهند.» در همهء این موارد، مفهومی روشن از رشد شخصی انسان‌ها-كه در ارتباطی تنگاتنگ با عملكردهایشان است-وجود دارد; به عنوان مثال ماركس می‌گوید: «آن گاه كه كارگر در مسیری مشخص و برنامه‌ریزی شده با دیگران همكاری می‌كند، زنجیرهای شخصیتی خود را می‌گسلد و توانایی‌های گونهء خود را ارتقا و افزایش می‌دهد.»

در اندیشهء ماركس، رشد و گسترش ظرفیت‌های انسانی جایگاهی محوری دارد. از دیدگاه وی، تكامل آنچه كه او «انسان ثروتمند» می‌نامد بسیار با اهمیت است. انسانی كه برای او تكامل شخصی، نیازی درونی است; انسانی كه چه در توانایی‌ها و چه در نیازها غنی محسوب می‌شود. برای ماركس، ثروت حقیقی همین است، «قدرت مولد رشد یافته در همهء‌افراد.»

هدف در نگاه ماركس، «فردی كاملا رشد یافته»، «ارتقا دادن ثروت شخصیتی»، «گسترش و بسط خلاقیت‌ها» و «توسعهء كامل ظرفیت انسانی» است. غایت ماركس در همین جا نمود می‌یابد: خلق جامعه‌ای كه راه را برای تحقق موارد فوق هموار می‌كند و توسعهء همه جانبهء‌انسانی را تضمین و تقویت می‌كند.

قطعا ماركس در تاكید بر اهمیت توسعهء انسانی تنها نبود، این ایده كه انسان‌ها باید فرصت‌و امكانات لازم برای رشد قوا و استعدادهایشان داشته باشند، موضوع اصلی در بین سوسیالیست‌های قرن ۱۹ نیز به شمار می‌آمد. این هدف توسط یكی از همراهان ماركس به نام «فردریك انگلس» این گونه توضیح داده شد:«تشكیل جامعه‌ای كه تمامی اعضای آن قادر به توسعه، رشد و استفاده از توانایی‌ها و قدرت‌هایشان در آزادی كامل هستند...»

اما مفهوم توسعهء انسانی در مركز توجه بسیاری از اندیشمندان در اواخر قرن بیستم و زمان ما نیز قرار دارد. دلیل این توجه، روشن شدن این مساله است كه رشد انسان و ظرفیت‌های او به هیچ وجه مشابه رشد سرانهء ملی نیست. در نتیجه در سال‌های اخیر، متون توسعهء اجتماعی و اقتصادی نیز به طور فزاینده‌ای به روند توسعهء انسانی توجه كرده ‌است.

فارغ از رشد و توسعه‌ای كه تنها به وسیلهء آمارهای رشد اقتصادی تجزیه و تحلیل می‌شوند، تمركز بر توسعهء انسانی-كه به طور آشكار در «گزارش توسعهء انسانی»، به وسیلهء برنامهء توسعهء سازمان ملل منتشر می‌شود-موجب قرار دادن انسان‌ها در مركز مفهوم رشد و توسعه می‌شود.

گزارش‌های توسعهء انسانی سازمان ملل با توجه به كوشش‌های تئوریك اقتصاددانی به نام آمارتیاسن جایگاهی ویژه می‌یابند. در این كوشش‌ها، عمدهء تمركز بر رشد توانایی‌های انسان است. تكامل توانایی‌های انسان جایگاهی مركزی در توسعهء انسانی‌می‌یابد و به عنوان موقعیتی برای افراد در راستای تجربه كردن زندگی سرشار از ارزش و احترام در نظر گرفته می‌شود.

اما به واقع مراد آمارتیاسن و سایر همكاران او (همچون مارتاناسبام كه فیلسوفی فمینیست است) از «توانایی» چیست؟ آنچه كه آن‌ها بر آن تاكید می‌ورزند، برداشتن موانع است. داشتن توانایی برای آن‌ها به معنای داشتن فرصت و امكانات است. در نتیجه در این رویكرد به گسترش و فراخ كردن فرصت‌ها توجه می‌شود; از میان برداشتن نژادپرستی و تبعیض جنسیتی، ایجاد تغییر در كیفیت آموزش و پرورش‌، از بین بردن شرایطی كه سطحی پایین از سلامتی را موجب می‌شوند و نیز برچیدن محدودیت‌هایی كه مانعی برای زندگی با عزت انسان شمرده می‌شوند.

مایكل.ای.لبویتز

مانتلی ریویو

ترجمه: رضا كاظمیان


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.