شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

نظم و ترس


نظم و ترس

چگونه می توان شاهد تحولی در جامعه بود, بدون آن كه پایه های نظم آن جامعه دچار از هم گسیختگی شود

هفته گذشته هنگامی كه رئیس مجلس پاسخ فی‌البداهه‌ای به اعتراض نمایندگان داد و گفت: <ترس است كه نظم ایجاد می‌كند.> معلوم شد كه فلسفه كشورداری و سیاست در ایران از نقطه مهمی عبور كرده و وارد كیفیت تازه‌ای شده است كه چندان ارتباطی با گذشته ندارد.تحول و نظم، موضوعات اساسی هر جامعه‌ای است.

چگونه می‌توان شاهد تحولی در جامعه بود، بدون آن كه پایه‌های نظم آن جامعه دچار از‌هم‌گسیختگی شود؟ همچنین چگونه باید نظم را در جامعه برقرار كرد، بدون آنكه مانع روند تحولا‌ت ضروری و انطباق با محیط اطراف شد؟ نظم پایدار و مناسب برای تحول، نظم خودجوش و درون‌زاست. از سوی دیگر در چنین نظم پایداری میان اجزای جامعه تناسب و تعادل منطقی نیز برقرار و نظم مذكور از سوی آحاد جامعه پذیرفته شده است. نظمی كه صرفاً بر پایه ترس ایجاد شود و فاقد این تعادل و مشروعیت باشد، نظمی صوری و شكننده است.

تردیدی نیست كه یكی از عناصر اصلی نظم، قانون و ضمانت اجرای آن است كه این ضمانت از سوی قدرت و حكومت ارائه می‌شود و برای نقض‌كننده نظم اجتماعی ترس‌آور است، اما ترس فقط در برخی حوزه‌ها و برای برخی افراد (و نه همه حوزه‌ها و همه افراد) منشأ نظم است. اغلب افراد در اكثر حوزه‌های اجتماعی، ترجیح می‌دهند كه بر اساس باور و اعتقاد به نظم و منشأ آن و نیز بر حسب اعتماد متقابلی كه آحاد جامعه به یكدیگر دارند، رفتار كنند.بنابراین عنصر پایه‌ای نظم، همبستگی اجتماعی است اما همبستگی اجتماعی موضوعی است كه میان افراد و با رغبت آنان عینیت می‌یابد و ترس نمی‌تواند منشأ همبستگی پایدار و عمیقی باشد. ترس ممكن است در موفق‌ترین شكل خود اجازه ندهد كه مردم از هنجارهای قانونی تخطی كنند، اما نمی‌تواند مردم را به درست و برحق بودن این هنجارها معتقد سازد.

نظم بر اساس ترس چند اشكال اساسی دارد. اول اینكه چنین نظمی مكانیكی است. مثل نظمی كه آجرهای یك دیوار در كنار هم و بر اثر دستور و اراده خارجی (بنّا) شكل می‌دهند اما نظم اجتماعی تا حدی از نوع نظم ارگانیك و آلی است. تقریباً مشابه نظم موجود در یك جسم زنده كه هر عضو بدن بی‌نیاز از فشار بیرونی و صرفاً بر حسب نیاز و اعتماد متقابل و همبستگی در كنار هم به ایفای نقش‌های مكمل یكدیگر مشغول هستند.

نظم مكانیكی با تحول بیگانه است و نمی‌تواند خود را با محیط بیرونی انطباق دهد و در برابر تغییرات بیرونی منفعل است. به همین دلیل است كه در برابر تغییرات بیرونی، ناپایدار و غیرمؤثر است.مشكل دیگر نظم بر اساس ترس، این است كه اعمال ترس علیه جامعه برای حفظ نظم، به مرور زمان منحرف و ظالمانه می‌شود و مجریان چنین سیاست‌هایی به مرور از قاعده اولیه رفتار انسانی و اصول اخلا‌قی فاصله می‌گیرند و خطاهای بیشتری را در اجرای سیاست‌های اعمال وحشت و ترس مرتكب می‌شوند و همین امر زمینه‌ساز تضعیف نظم مكانیكی می‌شود و برای حفظ آن، میزان بیشتری از ایجاد و تولید ترس ضرورت می‌یابد. این فرآیند، مشابه اعتیاد است كه معتاد برای فرار از درد و رنج، با مصرف مقدار كمی مواد شروع می‌كند و احساس راحتی و خوشی به او دست می‌دهد، ولی وقتی بدن او به این مقدار عادت كرد، دیگر با میزان مصرف قبلی ارضا و آرام نمی‌شود، لذاست كه دز مواد را زیاد می‌كند تا جایی كه بدن وی بیش از آن حد را نمی‌پذیرد و اگر بیشتر مصرف كند، موجب مرگ می‌شود.

در این مرحله، مصرف مواد برای خوشی و راحتی نیست، بلكه برای آن است كه از شدت درد بكاهد، زیرا بدن وی به این حجم از مواد عادت كرده و مثل فرد معمولی درد می‌كشد و قطع مواد، درد را شدت می‌بخشد.مشكل دیگر نظمی كه بر اساس ترس شكل گیرد، این است كه میزان اعمال ترس با قدرت دولت رابطه دارد اما همانطور كه روسو هم به درستی گفته است <قدرتمند همیشه به قدر كافی قدرت نخواهد داشت كه ارباب باقی بماند، مگر آن كه قدرت را به حق و اطاعت را به وظیفه تبدیل كند.> این قدرت هر آن می‌تواند كاهش یابد و این مشكل برای جامعه ایران بیش از جوامع دیگر است، زیرا وابستگی قدرت موجود به منابع و درآمدهای نفتی و نیز وجود بحران‌های بین‌المللی در اطراف كشور، زمینه را برای تغییرات و بالا‌ و پایین‌شدن قدرت دولت فراهم می‌كند و نظمی كه بر اساس قدرت بالا‌ی حكومت شكل می‌گیرد، در هنگام كاهش قدرت دولت، به سرعت به سوی از‌هم‌گسیختگی و اضمحلا‌ل پیش خواهد رفت.

نتایج حاصل از نظم‌های مبتنی بر ترس در قرن بیستم، روشن‌تر از آن است كه نیازمند بررسی و تذكر مجدد باشد اما یادآوری سرنوشت عبرت‌آموز اتحاد جماهیر شوروی می‌تواند مناسب باشد. كافی است مثال كوچكی زده شود. رژیمی كه توانسته بود در بزرگ‌ترین سرزمین دنیا، انواع و اقسام مردم با نژادها، زبان‌ها، مذاهب و... مختلف را تحت سیطره نظمی آهنین حفظ كند، نظمی كه در آن حتی كپی گرفتن یك متن بیش از چند نسخه نیازمند اجازه رئیس اداره و احیاناً ك‌گ‌ب بود، در اندك‌زمانی فروپاشید و آن نظم به تاریخ سپرده شد و سپس پایتخت چنین كشوری مركز باندهای جنایتكار شد و ارتش آن با نیروی دریایی و هلیكوپترهایش در آمریكای لا‌تین به صورت خصوصی در خدمت باندهای مواد مخدر درآمد! و آن اتحاد جماهیر شوروی به ۱۵ جمهوری تجزیه شد و اكنون درگیر بزرگ‌ترین جنبش‌های جدایی‌طلب در قلب روسیه و قفقاز است! فاعتبروا...

عباس عبدی