یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
اخلاق سیاسی اجتماعی کارگزاران در نهج البلاغه

● اخلاق سیاسی اجتماعی کارگزاران در نهج البلاغه
امیرالمؤمنین علیه السلام پس از رسیدن به حکومت و عزل کارگزاران عثمان، به نصب افراد لایق و شایسته در جامعه اسلامی پرداختند و در این راستا توصیههای اخلاقی فراوانی به کارگزاران خود کردند و اعمال و رفتار آنان را زیر نظر گرفتند. در این مقال، شمهای از توصیههای ایشان در خصوص اخلاق سیاسی - اجتماعی به کارگزاران مورد بررسی قرار گرفته است؛ ازجمله دستورالعملهای معنوی، دوری از خشم، سادهزیستی، عدم رفاهزدگی، عدالت و اخلاق عمومی. و در آخر نیز عملکرد امام در برخورد با کارگزاران خیانتکار مطرح شده است و هدف اصلی، بیان اهمیت رفتار و عملکرد افرادی است که حکومت مردم را به عهده میگیرند و مسؤول جان، مال و آبروی مردم میگردند.
در اندیشه سیاسی علی علیه السلام جایگاهی ویژه و مهم دارد و وسیله تحقق حکومت و مقبولیت آن و عاملی برای اجرای برنامهها و فرمانهای دولت است. به وسیله بیعت، حاکم خود را متعهد و ملتزم به اهداف و برنامههایی میداند که مردم در آن خصوص با وی بیعت کردهاند.
بنابراین از نظر سیاسی و حکومتی، بیعت وسیله ابقای دولت و قاطعیت آن است. این امر در سخنان و نامههای امیرالمؤمنین علیه السلام مکررا و در مواضع مختلف وارد شده است.چنانکه در نامهای به معاویه نوشته است: انه بایعنی القوم الذین بایعوا ابابکر و عمر و عثمان علی ما بایعوهم علیه، فلم یکن للشاهد ان یختار و للغائب ان یرد، و انما الشوری للمهاجرین و الانصار، فان اجتمعوا علی رجل و سموه اماما کان ذلک لله رضی، فان خرج بین امرهم خارج بطعن، او بدعة ردوه الی ما حرج منه، فان ابی قاتلوه علی اتباعه غیر سبیل المؤمنین و ولا والله بما تولی؛ «همانا کسانی با من بیعت کردهاند که با ابابکر و عمر و عثمان با همان شرایط بیعت کردهاند. پس آن که در بیعت حضور داشت، نمیتواند بیعت مردم را نپذیرد . همانا شورای مسلمانان، از آن مهاجران و انصار است. پس اگر بر امامت کسی گردآمدند و او را امام خود خواندند، خشنودی خدا هم در آن است. حال اگر کسی کار آنان را نکوهش کند یا بدعتی پدید آورد، او را به جایگاه بیعت قانونی باز میگردانند، اگر سرباز زد با او پیکار میکند؛ زیرا به راه مسلمانان در نیامده است، خدا هم او را در گمراهیاش رها میکند». بر همین اساس حقوق و تکالیف کارگزاران و مردم سامان مییابد و هر کدام حقی بر گردن دیگری دارد؛ چنانکه حضرت علی علیه السلام پس از شکست شورشیان خوارج طی خطبهای میفرمایند: ایها الناس! ان لی علیکم حقا و لکم علی حق فاما حقکم علی ما لنصیحة لکم، و توفیر فیئکم علیکم، و تعلیمکم کیلا تجهلوا، و تادیبکم کیما تعلموا. و اما حقی علیکم فالوفاء بالبیعة، و النصیحة فی المشهد و المغیب و الاجابة حین ادعوکم و الطاعة حین آمرکم. «ای مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقی واجب شده است، حق شما برمن، آن که از خیرخواهی شما دریغ نورزم و بیتالمال را میان شما عادلانه قسمت کنم، و شما را آموزش دهم تا بیسواد و نادان نمانید و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید. و اما حق من بر شما این است که به بیعت با من وفادار باشید، و در آشکار و نهان برایم خیرخواهی کنید؛ هرگاه شما را فرا خواندم، اجابت نمایید و هرگاه فرمان دادم، اطاعت کنید».
لذا حضرت علی علیه السلام با چنین تفکری حکومت اسلامی را پذیرفتند و در گزینش افراد جهت حکومت بر مردم دقت فراوان کردند؛ ایشان از اینکه جان و مال مردم را به دست نااهلان بسپارند، نگران بودند؛ لذا طی نامهای به مردم مصر نوشتند: ولکننی آسی ان یلی امر هذه الامة، سفهاؤها و فجارها، فیتخذوا مال الله دولا و عباده خولا، و الصالحین حربا، و الفاسقین حزبا. «ولکن از این اندوهناکم که بیخردان و تبهکاران این امت، حکومت را به دست آورند، آنگاه مال خدا را دست به دست بگردانند، و بندگان او را به بردگی کشند، با نیکوکاران در جنگ، و با فاسقان همراه باشند.» حضرت علی علیه السلام خطر کارگزاران غافل و ناتوان را مدام به کمیل گوشزد میکردند و از اینکه حکومت مردم به دست افراد سست عنصر و ویرانگر بیفتد، نگران بودند؛ لذا بطور مداوم به کارگزاران هشدار میدادند و ایشان را از کم
کاری برحذر میداشتند؛ ، فرماندار «هیت» او را از ترک مقابله با لشکریان مهاجم شام نکوهش میکند و میفرماید: فان تضییع المرء ما ولی، و تکلفه ما کفی، لعجز حاضر، و رای متبر و ان تعاطیک الغارة علی اهل قرقیسا، و تعطیلک مسالحک التی ولیناک لیس بها من یمنعها، ولا یرد الجیش عنها - کرای شعاع فقد صرت جسرا لمن اراد العارة من اعدائک علی اولیائک، غیر شدید المنکب، و لا مهیب الجانب، و لا ساد ثغرة ولا کاسر لعدو شوکة، و لا متجن عن اهل بصره، و لا مجر عن امیره.«پس از یاد خدا و درود! سستی انسان در انجام کارهایی که برعهده اوست، و پافشاری در کارهایی که از مسؤولیت او خارج است، نشانه ناتوانی آشکار است، و اندیشه ویرانگراست. اقدام تو به تاراج مردم «قرقیسا» در مقابل ترک پاسداری از مرزهایی که تو را بر آن گمارده بودیم - درحالیکه کسی در آنجا نیست تا آنها را حفظ کند، و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد اندیشهای باطل است. تو در آنجا پلی شدهای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت هجوم آورند؛ نه قدرتی داری که با تو نبرد کنند و نه هیبتی داری که از تو بترسند و بگریزند؛ نه مرزی را میتوانی حفظ کنی و نه شوکت دشمنی را میتوانی درهم بشکنی؛ نه نیازهای مردم دیارت را کفایت میکنی و نه امام خود را راضی نگه میداری».
حضرت بزرگترین آفت را تسلط مستکبرانه کارگزاران بر مردم میدانستند و مکرر به ایشان امر میکردند که با مردم مدارا کنند و در همه حال به یاد داشته باشند که حاکم اصلی خداست و اوست که حاکم اصلی مردم میباشد و دیگران فقط وسیلهای هستند برای خدمت به بندگان خدا؛ چنانکه در سخنرانی خود در صحرای صفین میفرمایند: فانما انا و انت عبید مملو کون لرب لا رب غیره. «پس همانا من و شما بندگان و مملوک پروردگاریم که جز او پروردگاری نیست».
در ادامه یادآور میشویم که اگر اخلاق اداری در زندگی کاری انسان وجود و حضور داشته باشد، کار کردن شیرین، توام با ضایت شغلی و احساس رضایتمندی است و موجب خود شکوفایی از یک سو و رضایت مردم، پیشرفت امور و شکوفایی کار از سوی دیگر میشود؛ در نتیجه موجب رضایتخلق و بارش رحمتها و برکتهای او میگردد. امیرمؤمنان علی علیه السلام در پایان عهدنامه مالک اشتر چنین یادآوری فرموده است: و انا اسال الله سعة رحمته، و عظیم قدرته علی اعطاء کل رغبة ان یوفقنی و ایاک لما فیه رضاه من الاقامة علی العذر الواضح الیه و الی خلقه، مع حسن الثناء فی العباد و جمیل الاثر فی البلاد، و تمام النعمة و تضعیف الکرامه؛ «از خداوند بزرگ، با رحمت گسترده و قدرت برترش در انجام تمام خواستهها، درخواست میکنیم که به آنچه موجب خشنودی اوست ما و تو را موفق فرماید، که نزد او و خلق او، دارای عذری روشن باشیم و برخوردار از ستایش بندگان، دارای یادگار نیک در شهرها، نعمتهای کامل و کرامتهای دوچندان باشیم».
لذا حضرت علی علیه السلام نوع نگاه و بینش کارگزاران را به کار و مسؤولیتشان تغییر میدادند و به آنها یادآوری میکردند که این شغل وثیقهای است از جانب خداوند و نباید در برابر آن مغرور شوند. همچنین نباید به این کار به دید یک منصب بنگرند، بلکه باید به مردم تعهد بسپارند و امانتی را که به دست آنها سپرده شده است، به نحو احسن نگه دارند. حضرت امیر علیه السلام در این باره میفرمایند: و ان علمک لیس لک بطعمة ولکنه فی عنقک امانته و انت مسترعی لمن فوقک لیس لک ان تفتات فی رعیة، و لا تخاطر الا بوثیقة. «همانا منصب فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نیست، بلکه امانتی در گردن توست، باید از فرمانده و امام خود اطاعت کنی. تو حق نداری به رعیت استبداد ورزی و بدون دستور به کار مهمی اقدام نمایی».
● دستورالعملهای مذهبی
بهترین کمال برای انسان قرب الهی است و انسان هنگامی که خدا را ناظر بر اعمال خود ببیند و بداند که خدا با اوست، دیگر دست به گناهی نمیبرد؛ چنانکه در قرآن نیز آمده است: بلی و رسلنا لدیهم یکتبون. «انسان هر کاری که میکند، فرستادگان و فرشتگان ما، در حضور او هستند و اعمال او را ثبت میکنند» ؛ ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید؛ «انسان سخنی نمیگوید مگر اینکه در حضور همان انسان، فرشتهای مراقب و مستعد، مواظب و مراقب است» یعنی نگهبانی آماده به تمام سخنان ما گوش فرا میدهد.
در اندیشه توحیدی امیر مؤمنان علی علیه السلام ایمان به حقیقت هستی و باورهای دینی در اصلاح اخلاق اداری نقشی مبنایی دارد؛ از این رو، آن حضرت در فرمانهای حکومتی و دستورالعملهای اداری خود بر یاد حق و یاد معاد تاکید میفرماید و کارگزاران و کارکنان دستگاه اداری خود را - با توجه بخشیدن به حاضر و ناظر حقیقی و یادآوری حسابرسی دقیق الهی به پایبندی به اصول اخلاق اداری فرا میخواند. آن که به خدای متعال ایمان دارد و خود را در محضر او میبیند، بیگمان پایبند به اصول اخلاق انسانی میباشد. و آن که معاد را باور دارد و حساب و کتاب دقیق الهی را بر کردار و رفتار خود حاکم میداند، بی گمان به آنچه از او صادر میشود، توجهی دقیق میکند و حسابرسی آن عالم را از حسابرسیهای این عالم به مراتب سختتر میداند . امیر مؤمنان علی علیه السلام در آغاز عهدنامه مالک اشتر با یادآوری باورهای والای ایمانی، مالک را در کارگزاری راهنمایی میکند تا اخلاق اداری بر مبنایی اساسی در او جلوه نماید: امره بتقوی الله، و ایثار طاعته، و ایتاع ما امر به فی کتابه من فرائضه و سنته، التی لا یسعد احد الا باتباعها، و لا یسقی الا مع جحودها و اصاعتها، و ان ینصرالله سبحانه بقلبه و یده و لسانه؛ فانه جل اسمه، قد تکفل بنصر من نصره، و اعزاز من اعزه و امره ان یکسر نفسه من الشهوات، و یزعها عند الجمحات، فان النفس امارة بالسوء الا ما رحم الله؛«او را به ترس از خدا فرمان میدهد، و اینکه اطاعتخدا را بر دیگر کارها مقدم دارد، و آنچه از واجبات و سنتها را که در کتاب خدا آمده، سرمشق خود قرار دهد. دستوراتی میدهد که جز با پیروی آن رستگار نخواهد شد، و جز با شناختن و ضایع کردن آن خیانتکار نخواهد گردید. او فرمان میدهد که خدا را با دل و دست و زبان یاری کند؛ زیرا خداوند پیروزی کسی را تضمین میکند که او را یاری دهد و بزرگ دارد آن کس را که او را بزرگ شمارد و به او فرمان میدهد تا نفس خود را از پیروی آرزوها باز دارد، و به هنگام سرکشی رامش کند، که: «همانا نفس همواره به بدی وامیدارد مگر آن که خدا رحمت آورد».
حضرت علی علیه السلام کارگزاران را به یاد خدا و ترس از خشم خداوند توصیه میکند و در همه حال ایشان را به خداترسی توصیه میکند؛ البته علی رغم اینکه رسیدگی به حال مردم را بسیار توصیه میکند، خشنود کردن مردم و خشمگین کردن خدا را گناهی عظیم میشمارد؛ از جمله در نامهای به محمدبن ابی بکر چنین مینویسد: و اعلم یا محمدبن ابی بکر انی قد ولیتک اعظم اجنادی فی نفسی اهل مصر، فانت محقوق ان تخالف علی نفسک، و ان تنافح عن دینک و لو لم یکن لک الا ساعة من الدهر، و لا تسخط الله برضی احد من خلقه، فان فی الله خلفا من غیره و لیس من الله خلف فی غیره. «ای محمدبن ابی بکر! بدان که من تو را سرپرست بزرگترین لشکرم یعنی لشکر مصر، قرار دادم . بر تو سزاوار است که با خواستههای دل مخالفت کرده، از دین خود دفاع کنی؛ هر چند، ساعتی از عمر تو باقی نمانده باشد. خدا را در راضی نگهداشتن مردم به خشم نیاور؛ زیرا خشنودی خدا جایگزین هر چیزی است، اما هیچ چیز جایگزین خشنودی خدا نیست».
از حضرت رسول صلی الله علیه و آله مروی است که: «هر که از خدا بترسد، خدا همه را از او میترساند وهرکه از خدا نترسد، خدا او را از همه چیز میترساند».
و در جای دیگر فرمودهاند: «چون دل مؤمن از خوف خدا بلرزد، گناهان او میریزد، مانند برگی که از درخت فرو ریزد». نیز فرمودند: کسی که از خوف خدا بگرید، داخل جهنم نمیشود مگر آنکه شیری که از پستان میدوشند، به پستان برگردد». و بالاخره خدای تعالی برای اهل خوف، علم و هدایت و رضوان و رحمت را که مجمع مقامات اهل بهشت است، جمع نموده و فرموده است: انما یخشی الله من عباده العلماء.«خوف و خشیت الهی برای اهل علم است و بس».
امیر مؤمنان در اکثر مواقع، کارگزاران خود را به یاد معاد و زمان مرگ میانداخت تا بدین ترتیب از انجام گناه دوری کنند؛ زیرا یکی از موانع معصیت، یاد قیامت و ترس از عقوبت الهی است. حضرت با این یادآوری، آنان را به یاد آخرت و پرهیز از آزار و اذیت مردم میانداختند؛ چنانکه در قسمتی از نامهاش به حارث بن همدانی مینویسد: و عظم اسم الله ان تذکره الا علی حق و اکثر ذکر الموت و ما بعد الموت و لا تتمن الموت الا بشرط وثیق و احذر کل عمل یرضاه صاحبه لنفسه، و یکره لعامة المسلمین. «نام خدا را بزرگ دار، و جز به حق سخنی بر زبان نیاور؛ مرگ و جهان پس از مرگ را فراوان به یادآور، هرگز آرزوی مرگ مکن جز آنکه بدانی از نجات یافتگانی؛ از کاری که تو را خشنود و عموم مسلمانان را ناخوشایند است بپرهیز».
علی علیه السلام کارگزاران را به نماز اول وقت و خواندن قرآن تشویق کرده و به آنها سفارش مینمودند که مراقب حلال و حرام خدا باشید و اگر خواستید به گناه آلوده شوید، به تاریخ رجوع کرده سرنوشت خیانتکاران را مرور کنید. ایشان کارگزاران را به تمسک به قرآن سفارش میکردند؛ چنانکه در نامهای به یکی از کارگزاران میگویند: و تمسک بحبل القرآن و استنصحه، و احل حلاله، و حرم حرامه، و صدق بما سلف من الحق، و اعتبر بما مضی من الدنیا لما بقی منها، بان بعضها یشبه بعضا و آخرها لاحق باولها او کلها حائل مفارق. «به ریسمان قرآن چنگ زن، و از آن نصیحتپذیر، حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمار، و حقی را که در زندگی گذشتگان بود تصدیق کن، و از حوادث گذشته تاریخ برای آینده عبارت گیر، که حوادث روزگار با یکدیگر همانند بوده، و پایان دنیا به آغازش میپیوندد و همه آن رفتنی است».
حضرت در خصوص مراقبت در نماز میفرمایند: صل الصلاة لوقتها المؤقت لها و لا تعجل وقتها لفراغ و لا تؤخرها عن وقتها لاشتغال و اعلم ان کل شیء من عملک تبع لصلاتک.«نماز را در وقت خودش به جای آر، نه اینکه در بیکاری زودتر از وقتش بخوانی و به هنگام درگیری و کار، آن را به تاخیر بیندازی؛ و بدان که تمام کردار خوبت در گرد نماز است»
کارگزار جامعه اسلامی که اهل نماز است، هرگز در کار و سمت خود خیانت روا نمیدارد. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله حقیقت نماز را چنین بیان میکند: مثل الصلاة مثل عمود القسطاط اذا ثبت العمود ثبتت الاطناب و الاوتاد و الغشاء و اذا انکسر العمود لم ینفع وتد و لاطناب و لا غشاء. «نماز مانند ستون خیمه است؛ هرگاه ستون ثابتباشد، طنابها و میخها و پردهها ثابت و سودمند خواهند بود و هرگاه ستون بشکند و در هم فرو ریزد، نه میخ نافع است، نه ریسمان سودی دارد و نه پرده اثری خواهد داشت». بنابراین، بدون نماز هیچ اصلی از اصول سودمند جامعه، متحقق نمیشود و با نماز صحیح، مجالی برای هیچگونه انحراف و نارسایی نمیماند.
البته حضرت علی علیه السلام توصیههای مذهبی را به اکثر افراد جامعه حتی به نزدیکان خود نیز میکردند؛ چنانکه در نامهای به امام حسن علیه السلام فرمودهاند: فتفهم یا بنی وصیتی، و اعلم ان مالک الموت هو مالک الحیاة، و ان المغنی هو المعید، و ان المبتلی هو المعافی، و ان الدنیا لم تکن لتسقر الا علی ما جعلها الله علیه من النعما، و الابتلاء و الجزاء فی المعاد، او ماشاء مما لا تعلم. «پسرم! در وصیت من درست بیندیش، بدان که صاحب اختیار مرگ همان کسی است که زندگی در دست اوست، و پدید آورنده موجودات است، همو میمیراند و نابود کننده است و دوباره زنده میکند؛ آن که بیمار میکند و شفا نیز میدهد، بدان که دنیا جاودانه نیست. و آنگونه که خدا خواسته است برقرار است، از عطا کردن نعمتها، و انواع آزمایشها و پاداش دادن در معاد و یا آنچه را که او خواسته است و تو نمیدانی».
● ساده زیستی و عدم رفاه زدگی
سلوک ساده زیستانه از لوازم حکومت حکیمانه است، و پیشوای پارسایان، علی علیه السلام چنین سلوکی را برای زمامداران واجب و ضروری دانسته، فرموده است: ان الله تعالی فرض علی ائمة العدل ان یقدروا بضعفة الناس کیلا یتبیغ بالفقیر فقره. «خداوند بر پیشوایان حق واجب کرده که خود را با مردم ناتوان همسو کنند، تا فقر و نداری، تنگدست را به هیجان نیاورد، و به طغیان نکشاند».
فلسفه سلوک ساده زیستانه، آزادی از اشرافیت به منظور خدمت هرچه بهتر است؛ همراهی و همدردی با مردم ناتوان و درک ملموس زندگی آنان، در جهت تلاش برای برپا کردن عدالت و رفاه برای ایشان و نیز بازداشتن توانگران از سرکشی و طغیان است. پیشوای موحدان، علی علیه السلام در این باره چنین رهنمود داده است: ان الله جعلنی اماما لخلیفة، ففرض علی التقدیر فی نفسی و مطعمی و مشربی و ملبسی کضعفاء الناس، کی یفتدی الفقیر بعقری، ولا یطغی الغنی بغناه . .>.
امیر مؤمنان علیه السلام این سلوک سادهزیستانه را پاس میداشت و با تمام توان در جهتبرپایی عدالت ور فاه برای مردمان گام برمیداشت. چنانکه امام صادق علیه السلام در این باره فرموده است: کان علی علیه السلام اشبه الناس طعمة و سیرة برسول الله صلی الله علیه و آله و کان یاکل الخبز و الزیت و یطعم الناس الخبز و اللحم. «علی علیه السلام شبیهترین مردمان به رسول خدا صلی الله علیه و آله در طعام و روش زندگی بود، او خود نان و روغن زیتون میخورد و به مردمان نان و گوشت میخورانید».
حضرت مکررا به کارگزاران خویش توصیه میکردند که ساده زندگی کنند و از رفاه و تجمل گرایی بپرهیزند و خصوصا با مال حرام ثروت اندوزی نکنند و همیشه خدا را ناظر بر اعمالشان بدانند . چنانکه طی نامهای به شریح بن حارث که خانهای به ۸۰ دینار خریده بود، نوشته است: یا شریح، اما انه سیاتیک من لا ینظر فی کتابک، و لا یسالک عن بیتک، حتی یخرجک منها شاخصا، و یسلمک الی قبرک خالصا فانظر یا شریح لا تکون ابتعت هذه الدار من غیر مالک، او نقدت الثمن من غیر مالک . فاذا انت قد خسرت دار الدنیا و دارالاخرة! اما انک لو کنت اتیتنی عند شرائک ما اشتریت لکتبت لک کتابا علی هذه النسخة، فلم ترغب فی شراء هذه الدار بدرهم فما فوق و النسخة هذه: هذا ما اشتری عبد ذلیل، من میت قد میت قد ازعج للرحیل، اشتری منه دارا من دار الغرور، من جانب الغانین، و خطه الهالکین، و تجمع هذه الدار حدود اربعة: الحد الاول ینتهی الی دواعی الافات، و الحد الثانی ینتهی الی دواعی المصیبات و الحد الثالثینتهی الی الهوی المردی، و الحد الرابع ینتهی الی الشیطان المغوی و فیه یشرع باب هذه
الدار ... «ای شریح! بزودی کسی به سراغت میآید که به نوشتهات نگاه نمیکند، و از گواهانت نمیپرسد، تا آنکه تو را از آن خانه بیرون میکند و تنها به قبر میسپارد. ای شریح! اندیشه کن که آن خانه را با مال دیگران یا با پول حرام نخریده باشی، که آنگاه خانه دنیا و آخرت را از دست دادهای. اما اگر هنگام خرید خانه، نزد من آمده بودی، برای تو سندی مینوشتم که دیگر برای خرید آن به درهمی یا بیشتر، رغبت نمیکردی، آن سند را چنین مینوشتم: این خانهای است که بندهای خوار آن را از مردهای آماده کوچ خریده، خانهای از سرای غرور که در محله نابود شوندگان و کوچه هلاک شدگان قرار دارد، این خانه به چهار جهت منتهی میگردد. یک سوی آن به آفت و بلاها، سوی دوم به مصیبتها، و سوی سوم به هوا و هوسهای سست کننده، و سوی چهارم آن به شیطان گمراه کننده ختم میشود، و در خانه به روی شیطان گشوده است».
امام همیشه خودشان همکاسه فقرا و مستمندان میشدند و از اینکه دعوت ثروتمندان را بپذیرند، کراهت داشتند؛ لذا به کارگزاران خود نیز سفارش میکردند سرسفرهای که هیچ مسکینی ننشسته، حاضر نشوند و از خوردن لقمه شبههدار بپرهیزند. چنانکه به عثمان بن حنیف انصاری، فرماندار بصره، که دعوت سرمایهداری از مردم بصره را پذیرفته بود نوشته است: اما بعد، یابن حنیف! فقد بلغنی ان رجلا من فتیة اهل البصرة دعاک الی مادبة فاسرعت الیها، تستطاب لک الالوان، و تنقل الیک الجفان و ما ظننت انک تجیب الی طعام قوم عائلهم مجفو، وغنیهم مدعو فانظر الی ما تقضمه من هذا المقضم، فما اشتبه علیک علمه فالقطه، و ما ایقنتبطیب وجوهه فنل منه. «پس از یاد خدا و درود! ای پسر حنیف، به من گزارش دادند که مردی از سرمایهداران بصره، تو را به مهمانی خویش فرا خواند و تو به سرعتبه سوی آن شتافتی، خوردنیهای رنگارنگ برای تو آوردند، و کاسههای پر از غذا پی در پی جلوی تو نهادند. گمان نمیکردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان با ستم محروم شده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدهاند. اندیشه کن در کجایی! و بر سر کدام سفره میخوری؟ پس آن غذایی که حلال و حرام بودنش را نمیدانی، دور بیفکن، و آنچه را به پاکیزگی و حلال بودنش یقین داری، مصرف کن».
حضرت علی علیه السلام در تمام توصیههای اخلاقی، عمل خود را نیز گوشزد کرده به کارگزاران یادآوری میکرد که باید پیرو امام خود باشند که عامل به فرایض و همه فرمانهای خویش است، آن حضرت همیشه ساده زندگی میکرد و دلیل این کار را هم پرهیزگاری خود میدانست و میفرمود: و ان امامک قد اکتفی من دنیاه بطمریه، و من طعمه بقرصیه. الا و انکم لا تبدرون علی ذلک، ولکن اعینونی بورع و اجتهاد، و عفه و سواد. فو الله ما کنزت من دنیاکم قبرا، و لا ادخرت من غنائمها و فرا و لا اعددت لبالی ثوبی طمرا و لاحزت من ارضها شبرا و لا اخذت منه الا کقوت اتان دبرة، ولهی فی عینی اوهی و اهون من عفضة مقره. «امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضایت داده است. بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید، اما با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی، مرا یاری دهید. پس سوگند به خدا! من از دنیای شما طلا و نقرهای نیندوخته، و از غنیمتهای آن چیزی ذخیره نکردهام؛ بر دو جامه کهنهام جامهای نیفزودم، و از زمین دنیا حتی یک وجب در اختیار نگرفتم و دنیای شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است».
● امانتداری
هرکس در هر جایگاه و مرتبه مدیریتی امانتدار مردم است و باید اموال و نوامیس و حیثیت و شرافت اینان را پاسداری کند . امام علی علیه السلام به مالک اشتر در این باره سفارش میکند که درباره شخصی که میخواهد برگزیند، بدین امر توجه نماید و با بررسی سوابق و عملکرد گذشته آنها ببیند آیا اهل امانتداری بودهاند یا خیر. امیر مؤمنان علیه السلام در اهمیت این امانتداری در نامهای که به برخی از کارگزاران خود نوشته، چنین فرموده است: و من امتهان بالامانة و رقع فیالخیانة ولم ینزه نفسه و دینه عنها، فقد احل بنفسه الذل و الخزی فی الدنیا، و هو فی الاخرة اذل و اخزی . و ان اعظم الخیانة الامة، و افظع الغش غش الائمه. «کسی که امانت الهی را خوار شمارد، و دستبه خیانت آلوده کند، خود و دین خود را پاک نساخته، و درهای خواری را در دنیا به روی خود گشوده است، و در قیامت خوارتر و رسواتر خواهد بود؛ همانا بزرگترین خیانت، خیانت به ملت، و رسواترین دغلکاری، دغلبازی با امامان است.
امانتداری از چنان اهمیتی برخوردار است که حضرت میفرمایند: راس الاسلام الامانه. «راس مسلمانی امانتداری است».
ائمه و بزرگان دین نیز اکیدا به امانتداری توصیه کردهاند؛ بطوری که در نهجالبلاغه نیز ذکر شده است مساله امانتداری بقدری مهم است که امانت الهی را به آسمان و زمین و کوهها عرضه داشتند ولی هیچ کدام نپذیرفتند و سر باز زدند، زیرا از کیفر الهی ترسیده از عواقب تحمل خیانت در امانت هراس کردند؛ در قرآن نیز به این امر تصریح شده است و خداوند سبحان میفرماید: ان الله یامرکم ان تؤدوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل ان الله نعما یعظکم به ان الله کان سمیعا بصیرا. [۳۴] «خداوند سبحان شما را امر میکند که هرگونه امانتی را به اهل آن برسانید و در آن خیانت روا ندارید» و همانطور که در مراسم قضایی، رعایت عدل لازم است، در مراسم اجرایی نیز مراعات عدالت واجب میشود. و معنای رعایت عدالت در امانت، همانا رعایت همه شؤون مسؤولیتهای اداری و مانند آن است و این موعظه نیکوی خداوند است که با این پند و اندرز شما را به سوی خود جذب میکند.
به دلیل همین اهمیت، حضرت علی علیه السلام کارگزاران خود را به حفظ امانت توصیه میکند و به افراد خیانتکار نیز هشدار میدهد و عذاب الهی را گوشزد میکند؛ چنانکه در نامهای به یکی از کارگزاران خود مینویسد: اما بعد، فقد بلغنی عنک امر، ان کنت فعلته فقد اسخطت ربک، و عصیت امامک، و اخزیت امانتک بلغنی انک جردت الارض فاخذت ما تحت قدمیک و اکلت ما تحتیدیک فارفع الی حسابک، و اعلم ان حسک الله اعظم من حساب الناس.«پس از یاد خدا و درود! از تو خبری رسیده است که اگر چنان کرده باشی، پروردگار خود را به خشم آورده و امام خود را نافرمانی و در امانت خود خیانت کردهای. به من خبر رسیده که کشت زمینها را برداشته، آنچه را که میتوانستی گرفته، و آنچه در اختیار داشتی به خیانت خوردهای؛ پس هرچه زودتر حساب اموال را برای من بفرست و بدان که حسابرسی خداوند از حسابرسی مردم سختتر است».
راز و فلسفه آنهمه اهمیت دادن اسلام به امانتداری، آن است که اعتماد و اطمینان عمومی در جامعه حفظ گردد؛ زیرا جامعهای که در آن اعتماد نیست، شیرازه آن از هم میپاشد، و اقتصاد آن فلج میشود و به دنبال آن دهها حادثه تلخ و مفاسد ویرانگر به سراغ انسانها خواهد آمد و بطور کلی عرصه زندگی تلخ و تنگ خواهد شد. چنانکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در آستانه رحلتش میفرماید: یا ابا الحسن! ادا الامانة الی البر و الفاجر، فیما قل و حل، حتی فی الخیط و المخیط . «ای ابوالحسن ! امانت را به صاحبش برگردان، خواهاو شخص نیکوکار باشد یا شخص بدکار، و آن امانت کم باشد یا زیاد، حتی اگر نخ و سوزن باشد».
خدیجه احمد مهرابی
منابع:
- قرآن کریم.
- آیین کشورداری از دیدگاه امام علی علیه السلام: آیتالله العظمی محمد فاضل لنکرانی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶.
- اخلاق کارگزاران: محمدرضا امین زاده، انتشارات در راه حق، ۱۳۷۶.
- اخلاق کارگزاران در حکومت اسلامی: آیت الله جوادی آملی، مرکز نشر فرهنگی رجاء، ۱۳۷۵.
- ارباب امامت: مصطفی دلشاد تهرانی، انتشارات دریا، ۷۹.
- بحار الانوار الجامعة لعلوم الائمة الاطهار: محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.
- بیست و پنج اصل از اصول اخلاقی امامان: محمد تقی عبدوس، محمد محمدی اشتهاردی، انتشارات تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۵.
- حکومت حکمت: مصطفی دلشاد تهرانی، انتشارات خانه اندیشه جوان، ۱۳۷۷.
- دولت آفتاب: مصطفی دلشاد تهرانی، انتشارات خانه جوان، ۱۳۷۷.
- شرح غرر الحکم و دررالکلم: جمال الدین محمد خوانساری، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۶۰.
- الکافی: ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۸ ق.
- مجمع البحرین: فخر الدین طریحی، المکتبة المرتضویه، ۱۳۷۵.
- معجم المفهرس نهج البلاغه: سید کاظم محمدی و محمد دشتی، انتشارات امیر المؤمنین، بیتا.
- من لا یحضره الفقیه: ابو جعفر محمدبن علی بن الحسین بن بابویه القمی، منشورات جماعة المدرسین، ۱۴۰۴ ق.
- نهج البلاغه: ترجمه محمد دشتی، انتشارات مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیر المؤمنین، ۱۳۷۹.
پینوشتها:
[۱]. دولت آفتاب، مصطفی دلشاد تهرانی، ص ۹۱ - ۹۲.
[۲]. نهج البلاغه، خطبه ۳۴، فراز ۱۰.
[۳]. همان منبع، نامه ۶۲، فراز ۹.
[۴]. کمیل بن زیاد از یاران برگزیده امام (ع) و از بزرگان تابعان بود، و در خلوت امام راه داشت. ایشان در سال ۸۲ هجری به دستور حجاج بن یوسف ثقفی شهید شد. از عبرتهای تاریخ آن است که برادر او حارث بن زیاد چنان آلوده و سفاک بود که دو فرزند مسلم را در کوفه سر برید.
[۵]. یکی از شهرهای مرزی بین عراق و شام در کنار رود فرات که کاروآنها از آنجا به حلب میرفتند، امروزه جزء ایالت زمادی است.
[۶]. نهجالبلاغه، نامه ۶۱، فراز ۱ و ۲ و ۳.
[۷]. همان منبع، خطبه ۲۱۶، فراز ۲۵.
[۸]. ارباب امانت، مصطفی دلشاد تهرانی، ص ۳۳.
[۹]. نهجالبلاغه، نامه ۵۳.
[۱۰]. همان منبع، نامه ۵.
[۱۱]. زخرف، ۸۰.
[۱۲]. ق، ۱۸.
[۱۳]. ارباب امانت، مصطفی دلشاد تهرانی، ص ۴۰- ۴۱.
[۱۴]. نهج البلاغه، نامه ۵۳ ، فراز ۲ و ۳.
[۱۵]. نهجالبلاغه، نامه ۲۷.
[۱۶]. معراج السعادة، ملا احمد نراقی، ص ۱۳۲.
[۱۷]. فاطر، ۲۸.
[۱۸]. معراج السعادة، ص ۱۳۱.
[۱۹]. نهج البلاغه، نامه ۶۹، فراز ۲ و ۳.
[۲۰]. همان منبع، نامه ۶۹، فراز ۱.
[۲۱]. همان منبع، نامه ۱۴ / ۲۸ و ۱۵.
[۲۲]. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج ۱، حدیث ۶۳۹.
[۲۳]. اخلاق کارگزاران در حکومت اسلامی، آیتالله جوادی آملی، ص ۱۵۲.
[۲۴]. نهج البلاغه، نامه ۳۱، فراز ۳۹ و ۴۰.
[۲۵]. همان منبع، کلام ۲۰۹، فراز ۴.
[۲۶]. الکافی، ابو جعفر محمدبن یعقوب کلینی، ج ۱، ص ۴۱۰.
[۲۷]. حکومت حکمت، مصطفی دلشاد تهرانی، ص ۱۴۷ - ۱۴۸.
[۲۸]. الکافی، ج ۸، ص ۱۶۵.
[۲۹]. نهج البلاغه، نامه ۳، فراز ۱- ۷.
[۳۰]. همان منبع، نامه ۴۵.
۳۱]. همان منبع، نامه ۴۵، فراز ۴- ۶.
[۳۲]. همان منبع، نامه ۲۶، فراز ۷.
[۳۳]. شرح غرر الحکم، ج ۴، ص ۴۷.
[۳۴]. نساء، ۵۸.
[۳۵]. نهجالبلاغه، نامه ۴۰.
[۳۶]. بیست و پنج اصل از اصول اخلاقی امامان (ع)، محمد تقی عبدوس و محمد محمدی اشتهاردی، ص ۴۸.
[۳۷]. بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۷۷، ص ۲۷۳.
[۳۸]. نهج البلاغه، نامه ۶۹، فراز ۶ - ۷.
[۳۹]. نهج البلاغه، حکمت ۲۵۵.
[۴۰]. معراج السعادة، ملا احمد نراقی، ص ۱۷۳.
[۴۱]. اخلاق کارگزاران، محمدر ضا امین زاده، ص ۱۲۸.
[۴۲]. نهج البلاغه، نامه ۲۶، فراز ۳ - ۴.
[۴۳]. نهجالبلاغه، نامه ۲۵، فراز ۱ - ۷.
[۴۴]. همان منبع، نامه ۲۵، فراز ۹ - ۱۰.
[۴۵]. همان منبع، نامه ۴۳.
[۴۶]. آیین کشورداری از دیدگاه امام علی (ع)، آیتالله العظمی محمد فاضل لنکرانی، ص ۸۷.
[۴۷]. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴، فراز ۵- ۷.
[۴۸]. شوری، ۱۵.
[۴۹]. معراج السعاده، ملا احمد نراقی، ص ۵۴.
[۵۰]. نهج البلاغه، نامه ۲۷، فراز ۱- ۳.
[۵۱]. همان منبع، نامه ۵۳، فراز ۱۴- ۱۵.
[۵۲]. معراج السعادة، ملا احمد نراقی، ص ۲۱۹.
[۵۳]. نهج البلاغه، نامه ۴۶، فراز ۳.
[۵۴]. ذاریات، ۳۴.
[۵۵]. مؤمن، ۴۳.
[۵۶]. بیست و پنج اصل از اصول اخلاقی امامان، محمد تقی عبدوس، محمد محمدی اشتهاردی، ص ۳۹۰.
[۵۷]. نهج البلاغه، نامه ۵۳، فراز ۲۴- ۲۶.
[۵۸]. همان منبع، نامه ۴۲، فراز ۱۱- ۱۲.
مجله ندای صادق ش ۲۰
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست