چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مجله ویستا

مشکلات آماری تشدیدکننده ضعف سیاست گذاری آموزش و پرورش


مشکلات آماری تشدیدکننده ضعف سیاست گذاری آموزش و پرورش

بازماندگان از تحصیل, در آمارها هم فراموش شده اند

برنامه‌ریزی در حوزه آموزش، در گام اول مستلزم داشتن آمارهای صحیح و دسته‌بندی‌شده از وضعیت دانش‌آموزان و همین‌طور شاغلین امر آموزش در کشور است.

بدون داشتن آمارهای نسبتا دقیق نمی‌توان گامی موثر در جهت افزایش پوشش آموزش و پرورش برداشت؛ چرا که اولین سوال در این زمینه این است که تعداد بازماندگان از تحصیل چه تعداد بوده و پراکندگی آنها در کشور چگونه است؟ چه تعداد از بازماندگان از تحصیل دختر و چه تعداد پسر هستند؟ درصد بازماندگی از تحصیل در هر استان کشور چقدر است؟ و ...

سه سال است که وزارت آموزش و پرورش از چاپ کتاب آمار سالانه خودداری کرده و محققان و سایر اقشار مرتبط با آموزش و پرورش را در ابهام آماری قرار داده است. به علاوه بخشنامه‌ای مبنی بر جلوگیری از نفوذ آمار به بیرون از وزارتخانه، این سوال را در ذهن تداعی می‌کند که آیا آمارهای آموزش و پرورش مساله‌ای امنیتی بوده و افشای آن موجبات ضربه به نظام را فراهم می‌سازد؟ در این صورت چرا کشورهای دیگر آگاهانه یا نا آگاهانه چنین خطری را به جان خریده و آمارهای خود را نه تنها در سایت وزارت، بلکه در اختیار سازمان‌های بین‌المللی قرار می‌دهند؟!

● ابهام شدید در آمار پوشش تحصیلی کودکان ایرانی

شاید فرد پژوهشگری که به سایت نهادهای بین‌المللی از قبیل یونسکو، بانک جهانی و ... مراجعه کرده و با چند کلیک ساده به آمارهای دقیق و دسته‌بندی‌شده از کشورهای مختلف جهان دسترسی می‌یابد،‌ انتظار داشته باشد که در سایت آموزش و پرورش ایران نیز‌ چنین امکانی برای دسترسی به آمارهای مربوطه وجود داشته باشد. اما واقعیت این است که هنوز مسوولان آموزش و پرورش ما در بالاترین سطوح ستادی نیز از داشتن آمارهای دقیق از تعداد دانش آموزان و چگونگی توزیع آنان از جهت محل سکونت، سن، جنس و پایه تحصیلی محروم هستند. کار زمانی مشکل‌تر می‌شود که می‌بایست تعداد کودکان در سن لازم‌التعلیم را محاسبه و با تعداد دانش‌آموزان پایه اول ابتدایی مقایسه نمود تا تعداد کودکان بازمانده از تحصیل مشخص شود. این در حالی‌ است که نه آمارهای مربوط به تعداد کودکان لازم‌التعلیم در کشور دقیق هستند و نه تعداد دانش آموزان پایه اول ابتدایی. هنوز هم بسیاری از کودکان در مناطق دورافتاده کشور و به خصوص در استان‌های مرزی، فاقد شناسنامه هستند؛‌ معضلی که در حاشیه شهرهای بزرگ و در خصوص کودکانی با پدر یا مادر افغان نیز وجود دارد و هنوز هم به دلیل ثبت‌نام دستی دانش آموزان در مدارس و فقدان شبکه کامپیوتری پیونددهنده یکپارچه اطلاعات ثبت‌نام مدارس مختلف، حتی آمار دقیقی از مجموع تعداد دانش‌آموزان اول ابتدایی در کشور در دست نیست. در چنین شرایطی چگونه می‌توان ادعا کرد که آمارهای مربوط به نرخ پوشش تحصیلی دقیق ‌باشند؟‍!

چنین وضعیتی در مورد آمار دانش‌آموزان ترک‌تحصیل‌کرده،‌ مردودی، استثنایی و غیره هم وجود دارد. کوچک‌ترین نتیجه منفی چنین وضعیتی این است که در فقدان آمار دقیق از مجموع دانش‌آموزان ثبت‌نامی هر مقطع، شاهد اتفاقاتی از این دست هستیم که ماه‌ها از آغاز سال تحصیلی می‌گذرد و هنوز فرضا دانش‌آموزانی در مناطقی از گیلان،‌ کتاب درسی خود را دریافت نکرده‌اند: یک اشتباه آماری!

● ثبت‌نام اینترنتی:

درمان‌گر مشکل «آمار» کودکان محروم

از تحصیل؟

یکی از راه‌های حل مشکل آمار کودکان محروم از تحصیل، همکاری مستقیم بین آموزش و پرورش و ثبت احوال است. به عبارت دیگر در صورت انجام ثبت‌نام اینترنتی دانش‌آموزان و مقایسه آمار آن با اطلاعات سازمان ثبت احوال با استفاده از کد ملی، می‌توان نسبت کودکان محروم از تحصیل در هر رده سنی را محاسبه نمود. در همین راستا، آیین‌نامه اجرایی همکاری سازمان ثبت احوال با وزارت آموزش و پرورش در سال ۸۴ در هیات وزیران تصویب شد و در اواخر مرداد سال ۹۰،‌ پس از سال‌ها تاخیر، تفاهم‌نامه‌ای میان دو نهاد مذکور منعقد گردید؛ هرچند از زمان امضای تفاهم نامه تا رسیدن اطلاعات به آموزش و پرورش نیز مسیری طولانی وجود دارد و این در حالی است که سال اول از برنامه پنج ساله

ریشه‌کن شدن بی سوادی، تهیه شده توسط معاونت آموزش ابتدایی، سپری شده است.

مشکل بزرگی که در این مسیر وجود دارد، این است که ثبت نام اینترنتی در تمامی مدارس کشور به ویژه در روستاها امکان عملی شدن ندارد؛‌ هرچند تلاش‌های خوبی در این زمینه صورت گرفته است. در ابتدای سال ۹۰،‌ مسوولان وزارت آموزش و پرورش اعلام کردند که ثبت نام هشت میلیون دانش‌آموز به صورت اینترنتی انجام گرفته است. همان زمان، نگارنده سطور به همراه کارشناسانی از وزارت آموزش و پرورش و معاونت راهبردی ریاست جمهوری قصد محاسبه نرخ پوشش تحصیلی با استفاده از آمار ثبت‌نام اینترنتی دانش‌آموزان را داشتیم اما تلاش ما به دلیل امتناع وزارتخانه از دادن آمار‌ ناکام ماند. در اینجا به نکته عجیب دیگری بر می‌خوریم و آن عبارت است از: «محرمانه بودن آمار جمعیت دانش‌آموزان» در آموزش و پرورش! معضلی که البته تنها مختص به وزارتخانه مذکور نیست و در سایر بخش‌های کشور نیز وجود دارد.

سه سال است که وزارت آموزش و پرورش از چاپ کتاب آمار سالانه خودداری کرده و محققان و سایر اقشار مرتبط با آموزش و پرورش را در ابهام آماری قرار داده است. به علاوه بخش‌نامه‌ای مبنی بر جلوگیری از نفوذ آمار به بیرون از وزارتخانه، این سوال را در ذهن تداعی می‌کند که آیا آمارهای آموزش و پرورش مساله‌ای امنیتی بوده و افشای آن موجبات ضربه به نظام را فراهم می‌سازد؟ در این صورت چرا کشورهای دیگر آگاهانه یا نا آگاهانه چنین خطری را به جان خریده و آمارهای خود را نه تنها در سایت وزارت، بلکه در اختیار سازمان‌های بین‌المللی قرار می‌دهند؟!

● مشکلات آماری «نرخ باسوادی بزرگسالان»

به جز پوشش تحصیلی کودکان لازم‌التعلیم، نرخ باسوادی بزرگسالان نیز از شاخص‌های مهم توسعه انسانی دانسته می‌شود. مشکل آماری در این زمینه هم جدی است. نهضت سوادآموزی برنامه‌ای پنج ساله را برای ریشه‌کن کردن بی سوادی در کشور تدوین کرده و ادعا نمود که بی‌سوادی گروه سنی ۱۰ تا ۴۹ سال تا پایان سال ۹۴ ریشه‌کن خواهد شد. علاوه بر نقایص متعدد و متنوعی که این برنامه به همراه دارد، مبنای آن بر پایه بانک اطلاعات اسمی بی‌سوادان است که مواد خام آن از فرم‌های اطلاعات اقتصادی خانوارها گرفته شده و به همین دلیل قابل اعتماد نیست. البته کلیت ایجاد بانک اطلاعات اسمی بی‌سوادان به جهت اینکه امکان شناسایی بی سوادان به همراه اسم و آدرس را فراهم می‌نماید، ابزاری مفید و کاربردی است؛ اما بی‌شک اطلاعاتی که از فرم‌های خوداظهاری اطلاعات اقتصادی خانوار بیرون آمده باشد، نمی‌تواند مبنای برنامه‌ریزی دقیق قرار گیرد.

از طرف دیگر معضل «شهروندان بدون شناسنامه»، که در مورد کودکان محروم از تحصیل به آن اشاره شد، در حیطه کار نهضت سوادآموزی نیز وجود دارد و تعداد افراد بدون شناسنامه در این حیطه بیشتر است و نهضت سوادآموزی نه توان و نه برنامه‌ای برای شناسایی این افراد دارد.

همچنین یک معضل آماری دیگر، مساله‌ای است که تحت عنوان «بازگشت به بی‌سوادی» به آن اشاره می‌شود. پدیده موسوم به «بی‌سوادان کارنامه به دست»، به بزرگسالانی اشاره دارد که دوره‌های ابتدایی نهضت را گذرانده‌اند، اما به دلیل عدم استفاده از سواد خود و نیز غفلت سازمان نهضت سوادآموزی از برنامه‌های آموزشی مکمل پس از سوادآموزی و نیز کاربردی نبودن آموزش‌های نهضت، آنچه را که فرا گرفته بودند، به فراموشی سپرده‌اند. براساس تحقیقات صورت‌گرفته، ۵۰ درصد از آموخته‌های سوادآموختگان در مهارت‌های نوشتن و حساب کردن و ۲۰ درصد در مهارت خواندن بعد از طی یک دوره ۶ تا ۱۲ ماهه از بین می‌رود.

در حال حاضر هیچ گونه امکانی برای داشتن آمار از پدیده «بازگشت به بی‌سوادی» وجود ندارد. بدتر اینکه در عمل _ و نه در لابه‌لای سطور برنامه پنج ساله نهضت سوادآموزی _ روند بی‌توجهی به برنامه‌های آموزش مکمل پس از سوادآموزی، در حال تشدید است. این یعنی اهداف فراموش شده‌اند و نهضت سواد آموزی بیشتر به فکر آموزش دادن،‌ مدرک دادن و از سر خود باز کردن است تا توجه به اینکه نوسوادان به چه میزان و چطور می‌توانند از سواد خود استفاده کنند.

در کل باید گفت مساله «فقدان دسترسی به آمارهای دقیق» همیشه از مشکلات اصلی نظام آموزش و پرورش در ایران بوده است. در این زمینه تلاش‌های فراوانی صورت گرفته و به همین میزان نیز ناکارآمدی وجود داشته است. و البته مسلم است که حل این مشکل بزرگ،‌ تنها از دست نهاد آموزش و پرورش بر نمی‌آید. به همین دلیل در مصوبات گوناگون،‌ لزوم همکاری دستگاه‌ها و نهادهای دیگر با وزارت آموزش و پرورش، بارها مورد تاکید قرار گرفته است. هرچند این همکاری تا به حال میسر نشده؛‌ چرا که هیچ گاه در عمل بحث آموزش در اولویت برنامه‌های نظام قرار نداشته است. بدون تردید حل این مشکل، جدای از لزوم کارکرد موثر وزارت آموزش و پرورش، مستلزم یک عزم ملی و ایجاد درک صحیح از اهمیت امر آموزش و تربیت از سوی مسوولان دستگاه‌های مختلف است.

حسین پوزش شیرازی

کارشناس آموزش و پرورش مرکز پژوهش‌های مجلس