چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
مجله ویستا

اسماعیلیان و مخالفانشان


اسماعیلیان و مخالفانشان

سیر تطور فرقه اسماعیلیه و انشعابات درونی آن, راهگشای مطالعه مناسبات اسماعیلیان با مخالفان است اوج این مناسبات در قرن پنجم و ششم هجری که مصادف با جنگ های صلیبی است تعریف می شود

سیر تطور فرقه اسماعیلیه و انشعابات درونی آن, راهگشای مطالعه مناسبات اسماعیلیان با مخالفان است. اوج این مناسبات در قرن پنجم و ششم هجری که مصادف با جنگ های صلیبی است تعریف می شود.

دشمنی تشیع با این فرقه بیشتر در چارچوب اعتقادی قابل بررسی است, اما مناسبات خصمانه جریان عمومی اهل سنت با آن ها علاوه بر توجیه مکتبی و اعتقادی, بیشتر در بستر سیاسی قابل تإمل است و این بدان علت است که دو جریان فراگیر حامی اهل سنت یعنی ((خلافت عباسی)) و ((سلطنت سلجوقی)) از دو سو تهدید می شوند: یکی دولت ریشه دار و مقتدر مستعلوی مصر و دیگری دولت سیاسی و نظامی الموت; اولی رقیب عباسیان در خلافت بوده و دومی بر هم زننده کیان سلجوقی در چند دهه.

موضع گیری اسماعیلیان نزاری نسبت به جنگ صلیب هم در این رهگذر شکل می گرفت. نزاریان شام به عنوان یک اقلیت سیاسی نظامی برای حفظ موقعیت خود در منطقه, مناسبات خود را با طرفین صلیبی و سلجوقی تعریف می کردند.

اگر چه اسماعیلیان نخستین, خود را ((الدعوه الهادیه))(۲) نامیده و این نام را بر هر اسم دیگری ترجیح داده اند, اما ما این فرقه را کمتر به این نام می شناسیم و بر این گروه دینی, اسامی دیگری نیز در منابع تاریخی اطلاق شده است. اسماعیلیان که قائل به نص امامت اسماعیل بن جعفر هستند در یک تقسیم بندی که به دوره آغازین شکل گیری آنان برمی گردد به سه گروه تقسیم می شوند: گروه اول معتقدند که مرگ اسماعیل از روی تقیه اعلام شده(۳) و او مهدی موعود است. از نظر نوبختی(۴) و قمی(۵) این گروه به اسماعیلیه خالصه و خطابیه و از دیدگاه شهرستانی(۶) به اسماعیلیه واقفه مشهورند چون در اسماعیل متوقف شده اند.

گروه دوم به مرگ اسماعیل در زمان پدر یقین دارند و معتقدند محمد فرزند اسماعیل از سوی امام صادق(ع) تعیین شده است. این گروه بر خود, مبارکیه نام نهاده اند.(۷) البته بعضی از پژوهشگران و خاورشناسان اسماعیلی شناس, مانند ایوانف به استناد نظر ابویعقوب سجستانی(۸) در کتاب ((اثبات النبوات)) براین نظرند که مبارک نام خود اسماعیل بوده است. در نامه عبیدالله المهدی موسس دولت فاطمیان مصر به اسماعیلیان یمن که در کتاب ((الفرائض و حدود الدین)) تإلیف جعفر بن منصور یمن درج شده نیز براین نظر تإکید شده است.(۹) از میان این گروه, دسته سومی در امامت محمدبن اسماعیل توقف کردند که در تاریخ سبعیه مشهورند(۱۰) و قرمطیان که به اعتقاد بسیاری از نویسندگان قدیم و جدید, همان اسماعیلیان هستند, از گروه سوم می باشند.

قرمطیان داعیان بسیاری را به نقاط مختلف گسیل و هر یک از این داعیان سنت جدیدی را پی ریزی کردند, لذا هر یک به نام های مختلف مشهورند; مثلا براین اساس که مإمون برادر عبدان, شوهر خواهر حمدان قرمطی ـ رهبر قرامطه ـ داعی اسماعیلیان در فارس بوده, اسماعیلیان فارس ((مإمونیه)) خوانده شده اند. یا در اواخر قرن سوم, داعی قرمطیان در کوفه شخصی به نام ابو حاتم زطی بود. او خوردن سبزیجات و ذبح حیوان را قدغن کرد, لذا به ((بقلیه))(۱۱) معروف شدند و از آن پس قرمطیان جنوب عراق را بقلیه می خواندند.(۱۲) از میان بقلیون گروهی به رهبری فردی به نام عیسی بن موسی منشعب شده و به ابوطاهر جنابی پیوستند. اینان که بیشترشان ایرانی بوده و در بحرین مقیم بودند به ((اجمیون)) شهرت یافتند.(۱۳)

آن چه در این بیان گفتنی است زمینه شکل گیری قرامطه است. تاریخ نگاران متقدم معتقدند زمانی که عبیدالله المهدی مدعی امامت شد و دولت فاطمیان را در شمال افریقا تإسیس کرد, حمدان قرمط از او جدا شد و قرامطه را شکل داد,(۱۴) زیرا آنان معتقد بودند که امام اصلی محمدبن اسماعیل بن جعفر و در پرده غیبت است. قرمطیان پس از انشعاب و تإسیس یک دولت مستقل اسماعیلی در بحرین که در ادامه فعالیت های سیاسی و اجتماعی, و نیز زندگی فردیشان افراطی تر شدند, هیچ گاه با اسماعیلیان دیگر روابط دوستانه ای نداشته اند. عبیدالله المهدی در اولین فرصت علیه قرامطه قیام کرد و حمدان قرمط را از داعی گری منطقه عراق عزل و به جای او شخصی به نام ابوالحسین را در حمات منصوب کرد. مکاتبه عبیدالله با ابوالحسین در رساله ((استتار الامام)) آمده است.(۱۵) نظر دوخویه خاورشناس معروف هلندی مبنی بر روابط دوستانه قرمطیان و فاطمیان, امروز رد شده است. ریشه این ناسازگاری همان طور که گفته شد ظهور عبیدالله المهدی به عنوان امام فاطمیان بود و علت آن که قرمطیان بحرین به آسانی به سوی افسانه مهدی ایرانی کشیده شدند همین بود.(۱۶)

انشعاب بزرگ تر در درون فرقه اسماعیلیه پس از مرگ المستنصربالله, هشتمین خلیفه فاطمی مصر, پدید آمد. افضل بن بدر جمالی وزیر خلیفه, از رسیدن نزار فرزند ارشد المستنصر به حق قانونی ولایتعهدی ممانعت کرد و برادر کوچک تر او المستعلی را که شوهر خواهرش بود به قدرت رساند.(۱۷)

پس از این زمان, گروهی مدعی امامت و خلافت مشروع نزار شدند که در اسکندریه و با لقب المصطفی لدین الله(۱۸) خود را خلیفه می دانست. اینان از آن پس به نزاریان مشهور شدند و در ایران و سپس شام و هند به فعالیت خود ادامه دادند. گروه دیگر با نام مستعلویان در مصر و بخش هایی از شام برجای ماندند. پایگاه نزاریان ایران بود که با رهبری جدید حسن صباح توسعه یافت.

در گروه نزاریه یکی از بحث انگیزترین مسائل, جانشینی نزار بود. نزار اگر هم فرزند ذکوری داشته, مسلم است که هیچ یک از پسران خود را به جانشینی برنگزیده, لذا نزاریان پس از مرگ او به دست برادرش المستعلی, بدون امام مانده اند. البته مورخانی چون جوینی, خواجه رشیدالدین فضل الله, ابن قلانسی دمشقی و حتی غزالی در کتاب ((المنقذ من الضلال)) می نویسند: عده ای بر این عقیده بودند که پسر یا نواده ای از نزار به طور پنهانی از مصر به الموت برده شد.(۱۹)

البته این نظر اساس و پایه ندارد و ادامه راه اسماعیلیان نزاری را باید در مکتب و اندیشه حسن صباح و جانشینان او جست وجو کرد.

الامر باحکام الله(۲۰) جانشین المستعلی دو رساله علیه نزاریان نوشت که نخستین آن به نام ((الهدایه الامریه))(۲۱) در رد امامت نزار است. نوشته دوم به نام ((ایقاع صواعق الارغام)) در واقع رد ردیه الهدایه الامریه, نوشته نزاریان شام است که در سال ۵۱۶ه توسط الامر باحکام الله تدوین شد. ظاهرا در همین رساله دوم است که برای نخستین بار نزاریان به حشیشیه ملقب شده اند(۲۲) و پس از آن مارکوپولو جهانگرد ونیزی, نزاریان ایران را حشیشیه نامید.(۲۳) از این زمان است که اروپاییان تحت تإثیر این نام گذاری, انگیزه ترورهای فداییان اسماعیلی را در مصرف داروی بیهوش کننده بنگ یا حشیش جست وجو می کنند. البته قابل ذکر است که در منابع اهل سنت این فرقه با نام های دیگر آمده است. رشیدالدین فضل الله می نویسد:

به خاطر نسخ شریعت توسط حسن دوم, فرزند محمدبن بزرگ امید بود که نزاریان را از آن پس ملاحده خواندند.(۲۴)

غزالی اندیشمند معروف اهل سنت که در مخالفت و معارضت با اسماعیلیان نیز شهرت ویژه دارد, آنان را به جهت اعتقاد به باطن آیات قرآنی و روایات ((باطنیه))(۲۵) نامیده است. قرامطه,(۲۶) خرمیه,(۲۷) سبعیه(۲۸) و تعلیمیه(۲۹) نام های دیگری است که غزالی بر این فرقه نهاده است.

اسماعیلیان مصر هشتاد سال پس از انشعاب بزرگی که بعد از مرگ هشتمین خلیفه رخ داد, به حیات سیاسی خود ادامه دادند و با انقراض دولتشان به دست صلاح الدین ایوبی به نقاط دیگر, از جمله یمن و سپس هند, مهاجرت کردند. اما اسماعیلیان ایران با ظهور شخصیتی بزرگ همچون حسن صباح در فعالیت های سیاسی ـ اجتماعی خود که تا آن زمان مخفیانه عمل می کردند, وارد مرحله جدیدی شدند. از این تاریخ اسماعیلیان ایران رسما سیاست ستیز با سلجوقیان را در پیش گرفتند. با فتح قلعه الموت اولین ضربه به بر پیکر دولت مرکزی ایران ـ سلجوقیان ـ وارد شد.

● مناسبات اسماعیلیان با مخالفان

هر چند مخالفین اصلی دولت و اندیشه اسماعیلی, خلافت عباسی, سلطنت سلجوقی و هم پیمانان آن دو بودند, اما در مکتب تشیع و دولت های شیعی غیر اسماعیلی نیز جلوه این خصومت را می توان دید. در تفکر شیعی بعد از امام صادق(ع) و بنا به نص, امامت در صلب فرزندش موسی بن جعفر قرار داده شده است. در این منظر هر ادعای دیگری همانند آن چه در سقیفه شکل گرفت باطل و بی اساس است. روایاتی که در این زمینه از امام صادق نقل شده فراوان است, به طور کلی این روایات که در اصول کافی گرد آمده در دو گروه دسته بندی می شود:

۱) تإکید بر اصالت امامت موسی بن جعفر;

۲) هشدار به شیعیان از گرویدن به اسماعیل و فرزندش محمد.

با این نگرش بود که عالمان شیعه علیه اسماعیلیان موضع گیری می کردند.

ظاهرا قدیمی ترین ردیه شناخته شده ضد اسماعیلی را فضل بن شاذان(۳۰) دانشمند بزرگ شیعه نوشته است.(۳۱)

عبدالجلیل قزوینی صاحب کتاب ((النقض)) هم رساله عمده ای در رد اسماعیلیان نزاری نوشته که اینک مفقود است.(۳۲) اما در کتاب معروف خود النقض به اسماعیلیان مکرر حمله می کند و آنان را ملحد می داند.(۳۳)

در ادامه همین نگرش, دولت های شیعی ایران مانند آل باوند در طبرستان با اسماعیلیان رابطه ای خصمانه داشتند; خصوصا وقتی فرزند رستم بن علی معروف به شاه غازی(۳۴) در سال ۵۳۷ه۰۳۹; . به دست نزاریان ترور شد, به گفته ظهیرالدین مرعشی شاه غازی از کله کشتگان اسماعیلی منارها ساخت.(۳۵)

عبدالجلیل قزوینی هم در این مورد می نویسد:

و در همه بسیط زمین و دایره مسلمانی, کدام سنی است که با ملحدان, آن کرده که شاه شاهان, رستم بن علی بن شهریار شیعی, از قلعه گشادن و ملحد گرفتن و قتل و نهب و مانند آن که اظهر من الشمس است.(۳۶)

● روابط اسماعیلیان با سلجوقیان

رابطه دولت بزرگ سنی مذهب سلجوقیان با اسماعیلیان نیز براساس نگرش مکتب فقهی عالمان سنت و جماعت شکل می گرفت. زمانی خواجه نظام الملک طوسی, تئوریسین دولت سلجوقی, این اندیشه را القا و ترویج می کند که ((هیچ گروهی نیست شوم تر و بد دین تر و بد فعل تر از این قوم.. که از پس دیوارها بدی این مملکت می گسالند و فساد دین می جویند... و هر چند ممکن باشد که از فساد یا قیل و قال و بدعت چیزی باقی نگذارند)).(۳۷)

و پیش از او عبدالقادر بغدادی زیان باطنیه را بیشتر از زیان یهود, ترسایان, مجوس, دهریه و دیگر کافران می پندارد(۳۸) و رسوایی های آنان را بیشتر از ریگ های بیابان و قطرات باران(۳۹). با این القائات طبعا دولت نظامی سلجوقی نیز برخوردی خصمانه را دنبال می کند.

اولین اثر این نگاه عالمان اهل سنت, قتل همین تئوری پردازان بود, به قول زکریای قزوینی, ابوالمحاسن رویانی نخستین فقیهی بود که اسماعیلیان را خارج از دین دانست و در رویان ترور شد.(۴۰) یا خواجه نظام الملک همین که با شمشیر ابوطاهر ارانی بر زمین افتاد,(۴۱) اسماعیلیان آغاز سعادت خود را جشن گرفتند.(۴۲) ظاهرا گسترش همین ترورها بوده است که بعدها برجان سنجر وحشت انداخت و او را به مصالحه با اسماعیلیان واداشت.(۴۳) هم چنین بحرانی که در مرکز خلافت عباسی ـ بغداد ـ با قیام ارسلان بساسیری صورت گرفت از آثار و اندیشه سیاسی و مبارزه جویی اسماعیلیان بود.

ابوالحارث ارسلان بساسیری در اصل, غلام ترک نژادی بود که در طی سال های واپسین حکمرانی آل بویه در عراق به مقام امیری لشکر ارتقا یافته بود. او در بغداد رقیب نیرومندی همچون ابن مسلمه وزیر داشت. ابن مسلمه که پنهانی با طغرل اتحاد برقرار کرده و مانند خلیفه عباسی آمدن سلجوقیان را به بغداد پذیرفته بود, بساسیری را به داشتن اتحاد با فاطمیان متهم ساخت. بساسیری که گرایش های شیعی داشت و مجبور شده بود بغداد را پیش از فرا رسیدن سلجوقیان ترک گوید, اینک از مستنصر برای فتح بغداد به نام او کمک طلبید. در این میان, شورش و بلوا در پایتخت عباسیان, در اعتراض به ویرانگری سپاهیان طغرل, به راه افتاده بود. اکنون معلوم شده که داعی معروف فاطمی موید شیرازی, نقشی عمده در ایجاد این بی نظمی های ضد سلجوقی و در رهبری اقدامات بساسیری داشته است. در ۴۴۸ه. تبلیغات فاطمیان همراه با اقدامات نظامی تحت رهبری کلی موید شیرازی, تشدید شد. بساسیری پس از دریافت مبالغ هنگفتی هدایای پولی و نیز سلاح از قاهره, که به وسیله داعی موید به او تحویل شده بود, و به کمک برادر زنش, دبیس, حکمران مزیدی و تعداد زیادی از قبیله مردان عرب, شکستی سنگین بر سلجوقیان در ناحیه سنجار در ۴۴۸ه وارد ساخت. پس از این شکست, عقیلیان موصل باز فرمانبرداری از فاطمیان را پذیرفتند. اندکی بعد, طغرل موصل را گرفت, اما در نتیجه قیام برادر ناتنی خود, ابراهیم اینال که آرزو داشت به کمک بساسیری و فاطمیان, سلطنت سلجوقی را برای خود به دست آورد, از انجام اقدامات بیشتر علیه بساسیری باز ماند.

عزیمت طغرل به مغرب ایران برای سرکوبی اینال, موقعیت مناسبی برای بساسیری فراهم ساخت تا به بساط فعالیت های خود بپردازد. اندکی بعد, در ذوالقعده ۴۵۰, بساسیری همراه قریش عقیلی به آسانی به بغداد آمد. در بغداد خطبه به نام خلیفه فاطمی, مستنصر, خواندند و اذان به شیوه شیعیان گفتند. بساسیری که مورد پشتیبانی عامه مردم از شیعه و سنی که به علت نفرت از سربازان ترک با هم متحد شده بودند, قرار گرفته بود, به قصر عباسیان حمله برد, اما موافقت کرد که قائم عباسی را تحت حفاظت قریش عقیلی قرار دهد, و این امر مایه ناراحتی مستنصر شد که انتظار داشت خلیفه اسیر عباسی را در قاهره تحویل گیرد. اما بساسیری نشانه های خلافت عباسیان را به پایتخت فاطمیان فرستاد. بعد از آن بساسیری واسط و بصره را فتح کرد, اما نتوانست خوزستان را به نام فاطمیان تسخیر کند.

هنگامی که بساسیری در اوج قدرت خود بود, قاهره او را رها کرد و به این ترتیب پیروزی او اجبارا به درازا نکشید. ابن مغربی, وزیر فاطمی, که جانشین یازوری شده بود, اینک از ادامه کمک بیشتر به بساسیری سرباز زد. در این میان, طغرل طغیان اینال را فرو کوبیده بود, و خود را برای بازگشت به بغداد آماده می کرد. وی پیشنهاد کرد که حاضر است بساسیری را در بغداد بگذارد, به شرط آن که بیعت با فاطمیان را بشکند و قائم را بر مسند خلافت برگرداند. بساسیری این پیشنهاد را رد کرد, و در ذوالقعده ۴۵۱ بغداد را ترک گفت. چند روز بعد طغرل وارد بغداد شد و با استقبال خلیفه آزاد شده عباسی روبه رو گردید. اندکی بعد سلجوقیان بساسیری را تعقیب کرده, در نزدیکی کوفه او را کشتند; هم چنان که به شدت شیعیان عراق را به سیاست رسانیدند. به این ترتیب جاه طلبی های فاطمیان در عراق و داستان بساسیری که به مدت یک سال پایتخت عباسیان را مطیع فاطمیان کرده بود, به پایان رسید.(۴۴)

سلجوقیان نیز پس از تسلط بر بحران بغداد, بر بخش هایی از جزیره العرب که در سلطه اسماعیلیان مصر بود, مسلط شدند. در سال ۴۶۲ه شریف مکه به نام محمدبن جعفر که تا آن زمان از مستنصر فاطمی تبعیت می کرد, نماینده ای نزد آلب ارسلان فرستاد و از اقامه نماز و خطبه به نام عباسیان به او خبر داد, بدین ترتیب حجاز از سلطه اسماعیلیان مصر خارج شد.(۴۵)

دکتر عبدالله ناصریطاهری(۱)

پی نوشت ها:

۱. عضو هیئت علمی کتابخانه ملی.

۲. جعفر بن منصور الیمن, الرشد و الهدایه, تحقیق کامل حسین(لیدن, ۱۹۴۸م) ص ۲۱.

۳. این که اسماعیل در سال ۱۴۳ه۰۳۹; و پنج سال قبل از وفات امام صادق(ع) درگذشت از مسلمات تاریخی است.

۴. حسن بن موسی نوبختی, فرق الشیعه, ترجمه محمد جواد مشکور(تهران, مرکز انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۶۱).

۵. سعد بن عبدالله اشعری, المقالات و الفرق, ویراسته محمد جواد مشکور (تهران, مرکز انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۶۱).

۶. محمد بن عبدالکریم شهرستانی, الملل و النحل (قاهره, بی نا, ۱۹۶۸م) ج ۱, ص ۲۷ و ۱۶۷.

۷. عبدالقاهر بغدادی, الفرق بین الفرق, تحقیق محمدبدر (قاهره, بی نا, ۱۳۲۸ه۰۳۹; ) ص ;۴۶ حسن بن موسی نوبختی, همان, ص ۵۸ و سعد بن عبدالله اشعری, همان, ص ۸۰.

۸. او از متفکران بزرگ اسماعیلی به شمار می رود.

۹. فرهاد دفتری, تاریخ و عقاید اسماعیلیه, ص ۱۱۴-۱۱۵.

۱۰. حسن بن موسی نوبختی, همان, ص ۶۱-;۶۳ سعدبن عبدالله اشعری, همان, ص ۸۲-۸۶ و محمدبن حسن دیلمی, بیان مذهب الباطنیه و بطلانه, تحقیق ر. شتروتمان(استانبول, مطبعه الدوله, ۱۹۲۸م) ص ۲۱.

۱۱. بقل به معنی سبزیجات است.

۱۲. فرهادی دفتری, همان, ص ۱۵۷.

۱۳. همان, ص ۱۵۸.

۱۴. ابن دواداری, کنز الدرر, تحقیق صلاح الدین المنجد و دیگران(قاهره, ۱۹۶۱م) ج ۶ و احمد بن علی مقریزی, اتعاه الحنفإ باخبارالفاطمیین الخلفإ, تحقیق جمال الدین الشیال و محمد حلمی احمد(قاهره, ۱۹۶۷م) ج ۱, ص ;۱۶۷ شهاب الدین نویری, نهایه الارب فی فنون الارب, تحقیق جابر عبدالعال حینی و دیگران (قاهره, ۱۹۸۴م) ج ۵, ص ۲۲۹.

۱۵. برای اطلاع از این رساله قدیمی ر.ک: سهیل ذکار, اخبار القرامطه (دمشق, دارحسان, ۱۴۰۲ه۰۳۹; ).

۱۶. ابوطاهر, پسر و جانشین ابوسعید جنابی که در انتظار مهدی موعود بود, جوانی اصفهانی به نام زکریا را که در بحرین مقامی یافته بود به عنوان مهدی معرفی کرد و امور حکومت را به او سپرد. البته با تندرویهای این جوان, ابوطاهر دستور قتل او را صادر کرد.

۱۷. احمد بن علی مقریزی, همان, ج ۳, ص ۸۵. ابن میسر, تاریخ نگار مشهور مصری, خبر نادری را نقل می کند; او می نویسد: المستنصر به وقت عقد المستعلی با خواهر افضل, او را ولیعهد مومنین خوانده است (اخبار مصر, تحقیق ایمن فواد سید (قاهره, المعهد العلمی الفرنسی للاثار الشرقیه, ۱۹۸۱م) ص ۶۲). مقریزی هم نقل می کند که در زمان خلافت الامر باحکام الله در سال ۵۱۶ه۰۳۹; , خلیفه مجلسی ترتیب داد و در آن مجلس عمه خلیفه (خواهر نزار) ولایتعهدی نزار پس از المستنصربالله را منکر شد.

۱۸. احمد بن علی مقریزی, همان, ج ۳, ص ۱۳ و ابن میسر, اخبار مصر, ص ۶۱. البته سربازان افضل بی درنگ او را کشتند (ابن تغری بردی, النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره(قاهره, دارالکتب المصریه, ۱۳۷۵ه۰۳۹; ) ج ۵, ص ۱۴۴ و احمد بن علی مقریزی, همان, ج ۳, ص ۸۶.

۱۹. ر.ک: فرهاد دفتری, همان, ص ۴۰۱ - ۴۰۲.

۲۰. او از ۴۹۵-۵۲۴ه۰۳۹; در مصر خلافت کرده است.

۲۱. این رساله را علی اصغر آصف فیضی از اسماعیلیان مستعلوی معاصر هند, در سال ۱۹۲۸م در بمبئی چاپ کرده است.

۲۲. فرهاد دفتری, افسانه های حشاشین یا اسطوره های فدائیان اسماعیلیه, ترجمه فریدون بدره ای (تهران, نشر فرزان روز, ۱۳۷۶) ص ۵۳.

۲۳. همان, ص ۱۸۷ به بعد. البته مجتبی مینوی معتقد است که این لفظ را مارکوپولو از خود جعل نکرده است, بلکه از مردم ایران شنیده است (ر.ک: ((باطنیه, اسماعیلیه (مقالیه))), نشریه دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه فردوسی, ۱۲۵۱).

۲۴. جامع التواریخ, ص ۱۶۵. ابوالقاسم کاشانی نیز همین نظر را پذیرفته است (زبده التواریخ, ص ۱۸۵).

۲۵. ابو حامد غزالی, فضائح الباطنیه و فضائل المستظهریه, تحقیق عبدالرحمان بدوی (کویت, دارالکتاب الثقافیه, بی تا) ص ۱۱ـ۱۲.

۲۶. همان, ص ۱۲-۱۳.

۲۷. همان, ص ۱۴.

۲۸. همان, ص ۱۶.

۲۹. همان, ص ۱۷.

۳۰. ابومحمد بن شاذان بن خلیل نیشابوری از فقیهان و متکلمان بزرگ شیعه و متوفای ۲۶۰ه۰۳۹; است که حدود ۱۰۸ کتاب به او نسبت داده اند. ردیه مذکور, کتاب ((الرد علی الباطنیه و القرامطه)) است. شیخ طوسی پدرش را از اصحاب امام هادی و امام عسکری(علهیماالسلام) می داند (الفهرست (قم, منشورات الشریف الرضی, بی تا) ص ۱۲۴ و احمد بن علی نجاشی, رجال النجاشی (قم, موسسه النشر الاسلامی, ۱۴۰۷ه۰۳۹; ) ص ۳۰۶-۳۰۸).

۳۱. فرهادی دفتری, همان, ص ۳۳.

۳۲. همان, ص ۶۴.

۳۳. عبدالجلیل قزوینی, النقض, ص ۸۰, ۱۱۹, ۲۰۶, ۳۰۱-۳۰۷, ۴۱۱-۴۴۴, ۴۶۹-۴۷۰, ۴۴۸, ۴۷۵-۴۸۰ و ۵۸۶.

۳۴. شاه غازی پنجمین امیر آل باوند است که از ۵۳۴-۵۶۰ه۰۳۹; حکم راند.

۳۵. ظهیر الدین مرعشی, تاریخ طبرستان, ص ۴۰-۴۱.

۳۶. عبدالجلیل قزوینی, همان, ص ۵۵۳.

۳۷. خواجه نظام الملک طوسی, سیاستنامه, ص ۱۸۸.

۳۸. عبدالقاهر بغدادی, همان, ص ۲۰۱.

۳۹. همان.

۴۰. زکریا قزوینی, آثار البلاد و اخبار العباد, ترجمه شرفکندی, ص ۱۴۰.

۴۱. تاریخ جهانگشای, ج ۳, ص ۲۰۳-۲۰۴ و جامع التواریخ, ص ۱۱۰.

۴۲. حسن صباح در مورد قتل خواجه گفته است: ((قتل هذا الشیطان اول السعاده)) (جامع التواریخ, ص ;۱۱۰ مجمع التواریخ, ص ۲۰۲ و ابوالقاسم کاشانی, زبده التواریخ, ص ۱۴۶). خواجه رشیدالدین فضل الله فهرستی از ترور شدگان فداییان اسماعیلی را ارائه می دهد.

۴۳. تاریخ جهانگشای, ج ۳, ص ۲۱۴.

۴۴. حسن شمیسانی, مدینه سنجار من الفتح العربی الاسلامی حتی الفتح العثمانی(بیروت, دارالافاق الجدیده, ۱۴۰۳ه۰۳۹; ) ص ۱۰۰-۱۰۲.

۴۵. الکامل فی التاریخ, ذیل حوادث سال ۴۶۲ه۰۳۹; و ابن تغری بردی, النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره, ج ۵, ص ۸۴.

۴۶. طبقات ناصری, ج ۱, ص ۲۱۳.

۴۷. عباس اقبال, وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی, ص ۳۰۸.

۴۸. همان, ص ۳۰۸.

۴۹. الکامل فی التاریخ, ذیل حوادث ۴۹۷ه۰۳۹; و جامع التواریخ, ص ۱۲۳.

۵۰. عباس اقبال, همان, ص ۳۱۰.

۵۱. جامع التواریخ, (بخش نزاریان), ص ۱۱۲ و تاریخ جهانگشای, ج ۳, ص ۲۱۴.

۵۲. ابوالقاسم کاشانی, همان, ص ۱۶۷.

۵۳. همان; جامع التواریخ, ص ۱۱۲ و مجمع التواریخ, ص ۲۱۷.

۵۴. ر.ک: فرهاد دفتری, همان, ص ۱۳۵-۱۳۶.

۵۵. الکامل فی التاریخ, ذیل حوادث سال ۵۸۸ه۰۳۹; و عبدالرحمان بن اسماعیل,الروضتین فی اخبار الدولتین(قاهره بی نا, ۱۲۸۷-۱۲۸۸ه۰۳۹; ) ج ۲, ص ۱۹۶.

۵۶. عبدالرحمان بن اسماعیل, همان, ص ۲۳۹-۲۴۰ و ۲۵۸.

۵۷. فرهاد دفتری, همان, ص ۱۳۷-۱۳۹.

۵۸. او از مورخان و محققان لبنانی و مشهور جهان عرب است که بیش از یک دهه از مرگ او می گذرد.

۵۹. مجتبی مینوی, ((از خزائن ترکیه)), مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران, سال هشتم, شماره سوم, فروردین ۱۳۴۰. بنا به ادعای وی نسخه منحصر به فرد آن, در مجموعه ایاصوفیه در ترکیه موجود است.

۶۰. برای شرح حال او ر.ک: به وفیات الاعیان, ج ۳, ص ۵۳-۵۷ و طبقات الشافعیه, ص ۱۰ و ۲۳۷.

۶۱. ابن جوزی, المنتظم, ج ۱۰, ص ۲۷۲.

۶۲. همان.

۶۳. ابن تغری بردی, همان, ج ۵, ص ۱۵۱-۱۵۲.

۶۴. عبدالله ناصری طاهری, علل و آثار جنگهای صلیبی(تهران, دفتر نشر فرهنگ اسلامی, ۱۳۷۳) ص ۷۷.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.