جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

جنگ های رهایی بخش


جنگ های رهایی بخش

جنگ های رهایی بخش

• جنگ كره ۱۹۵۴-۱۹۵۰

شكل گیری بحران كره معلول یك روند چند ساله بود. در كنفرانس قاهره كه در سال ۱۹۴۳ و در خلال جنگ جهانی دوم برگزار شد، سران كشورهای آمریكا، بریتانیا و چین بر عزم خود مبتنی بر استقلال شبه جزیره كره از ژاپن تاكید كردند (این سرزمین از سال ۱۹۱۰ به عنوان بخش ناراضی امپراتوری ژاپن به شمار می آمد) بعدها شوروی نیز رضایت خود را از اعلامیه مزبور اعلام كرد. در سال ۱۹۴۵ وقتی هری هاپكینز- مشاور روزولت- با استالین دیدار كرد دو دولت آمریكا و شوروی توافق كردند كه كره پس از جنگ، تحت قیمومیت بین المللی اداره شود. پس از جنگ در اقیانوس آرام و شكست ژاپن در ۱۰ اوت سال ۱۹۴۵ بنابر معاهده پوتسدام نیروهای آمریكایی از طریق اقیانوس آرام و نیروهای شوروی از راه منچوری وارد شبه جزیره كره شدند. براساس معاهده پوتسدام دو كشور مدار ۳۸ درجه عرض شمالی را به عنوان مرز دو كره تعیین كردند و شوروی ها در شمال و آمریكایی ها در جنوب این مدار مستقر شدند. قرار بر این بود كه تقسیم بندی مزبور سرانجام با اتحاد دو كره به پایان برسد. روس ها به محض ورود به شبه جزیره كره كلیه جاده ها، خطوط راه آهن و تلفن كه دو كره را به هم مرتبط می ساخت، مسدود نمودند و مانع از نقل و انتقال مردم و كالاها میان سرزمین تحت سلطه خود و كره جنوبی شدند. آنها یك دولت كمونیستی به پایتختی پیونگ یانگ در كره شمالی تاسیس كردند و رهبران آن را به یك كمونیست كره ای جوان به نام كیم- ایل- سونگ كه سال های زیادی از عمرش را در شوروی گذرانده بود، سپردند. در ماه مه ۱۹۴۸ پس از آنكه اتحاد جماهیر شوروی، فعالیت نمایندگان ناظر سازمان ملل را برای نظارت در انتخابات به رسمیت نشناخت، انتخابات در كره جنوبی انجام شد و «سینگ مان رای» یك پیرمرد ملی گرا و به شدت ضد كمونیست كه ۲۵ سال از عمرش را در تبعید گذرانده بود، به ریاست جمهوری برگزیده شد.كره جنوبی با ۴۳ درصد مساحت كشور در سال ۱۹۴۵ به تنهایی ۶۴ درصد جمعیت ۲۵ میلیونی كره ای را در خود جای می داد. در سال ۱۹۵۰ چهار میلیون دیگر از مردم كره به بخش جنوبی پیوستند كه غالب آنها پناهندگان نواحی كره شمالی بودند. در اواخر ۱۹۴۸ روس ها كه از تسلط حكومت دست نشانده خود براوضاع مطمئن شده بودند، از كره شمالی خارج شدند متقابلاً دولت آمریكا هم در ماه ژوئن ۱۹۴۹ نیروهای خود را از خاك كره جنوبی فراخواند كه این امر به رغم مخالفت های سینگ مان رای كه خواستار باقی ماندن تفنگداران ایالات متحده در كشورش بود صورت پذیرفت. در بهار سال ۱۹۴۹ سازمان سیا در گزارش های خود به دولت آمریكا پیوسته، از تحریكات نیروهای كره شمالی در طول خط ۳۸ درجه و اقدامات پیونگ یانگ برای تدارك یك حمله خبر می دادند. با این حال دولتمردان آمریكایی نسبت به سیر تحولات در كره بی اعتنا بودند تا اینكه وزیر خارجه آمریكا در ژانویه ۱۹۵۰ با اعلام این مطلب كه كره و تایوان، هر دو از حدود شعاع عمل دفاعی ایالات متحده خارج هستند و باید صرفاً به نیروی دفاعی خود و كمك های سازمان ملل تكیه كنند، تكلیف مسئله را مشخص كرد.در همان حال، «كیم ایل سونگ» رهبر كره شمالی با اعلام سال نو میلادی به عنوان سال وحدت دو كره، در بیانیه خود بر لزوم آمادگی نظامی كشورش تاكید كرد. در اواسط ماه ژوئن، واحدهای ارتش كره شمالی شروع به استقرار در طول مرزها كردند و در بیست و پنجم همان ماه، حدود ۶۰ هزار نفر از سربازان این كشور با عبور از مرز، نیروهای كره جنوبی را سریعاً فراری دادند. هر چند كه ستاد ژنرال مك آرتور این اتفاقات را مانند ناپدید شدن یكباره خورشید، حیرت انگیز خواند اما نمی توان پذیرفت كه آمریكایی ها از این حمله غافلگیر شده بودند. گزارش اطلاعاتی از تهاجمات كره شمالی به آن اندازه روشن و مشخص بود كه چند روز قبل از حمله، وزارت خارجه آمریكا اجازه داد تا قطعنامه ای را به شورای امنیت تسلیم كنند و ضمن آن به محكوم كردن تهاجمات كره شمالی بپردازند. ترومن نیز با تصمیمات متقابل خود در انتظار بود، وی چند ساعت پس از حمله به مك آرتور دستور داد كه بر كره جنوبی تجهیزات نظامی ارسال كند. او همچنین ناوگان هفتم ایالات متحده را برای جلوگیری از حمله احتمالی چین به فرمز (تایوان) به مقصد تنگه فرمز گسیل داشت. ظرف ۲۴ ساعت پس از شروع تهاجم نشست فوق العاده شورای امنیت برای رسیدگی به مسئله تشكیل شد و اعضای این شورا بر لزوم خروج نیروهای كره شمالی از سرزمین های جنوب مدار ۳۸ درجه و برقراری آتش بس تاكید كردند. در ۲۷ ژوئن شورای امنیت تصمیم گرفت با ارسال اسلحه و كمك های نظامی به كره جنوبی ، این كشور را در مقابله با مهاجمین یاری نماید. قطعنامه پیشنهادی ایالات متحده كه در آن كره شمالی به عنوان متجاوز شناخته شده بود، بدون هیچ مانعی در شورای امنیت به تصویب رسید و نیروهای سازمان ملل برای رویارویی با كره شمالی بسیج شدند. در حالی كه سربازان آمریكایی قسمت اعظم نیروهای مزبور را تشكیل می دادند ۲۰ كشور دیگر هم در واكنش به درخواست های واشینگتن، كمك های نظامی و پزشكی خود را به منطقه ارسال كردند. در ۲۹ ژوئن ترومن فرمان عملیات هوایی و دریایی را علیه كره شمالی صادر كرد و به نیروی زمینی آمریكا اجازه داد در جنوب مدار ۳۸ درجه با كمونیست ها پیكار نماید. دولت ترومن با این فرض كه دولت های كمونیستی از حمایت واقعی مردم برخوردار نیستند، ابتدا كوشید بدون درگیر كردن نیروی زمینی آمریكا مسئله را فیصله دهد، اما سرسختی نیروهای كره شمالی، رئیس جمهور را مجبور كرد كه سربازان ایالات متحده مستقر در ژاپن را هم روانه جنگ كره نماید. پس از چند روز نیروهای مشترك، ارتش كره شمالی را از سئول بیرون راندند، نیروهای كره شمالی از هم پاشیده شد. به فاصله شش هفته مجموع اسرای جنگی به ۱۳۵ هزار نفر رسید و ۲۴۰ دستگاه تانك به جاماند. در اكتبر ۱۹۵۰ ترومن عازم كره شد تا با ژنرال مك آرتور درباره اوضاع نبرد گفت وگو كند. مك آرتور در این دیدار به رئیس جمهور اطمینان داد كه در صورت پیشروی سربازان آمریكایی به شمال مدار ۳۸ درجه خطری از جانب چین وجود نخواهد داشت و ترومن با دلگرمی از موفقیت های به دست آمده، به ژنرال مك آرتور اجازه پیشروی داد. این پیشروی در صورتی بود كه چین كمونیست از همان زمان كه بازپس گیری سئول در حال انجام بود نسبت به هرگونه پیشروی نیروهای آمریكایی به سمت مرزهای چین هشدار داده بود.

در ماه های اكتبر و نوامبر نیروهای مشترك با درهم شكستن مقاومت سربازان كره شمالی توانستند خود را به رود یالو در مرز چین و كره برسانند.در بعد از ظهر بیست و پنجم نوامبر هزاران سرباز چینی به مرزهای كره سرازیر شدند و نیروهای متحد را در كلیه جبهه ها به عقب راندند. در عرض دو هفته، چینی ها عمده سرزمین های كره شمالی را از نیروهای مهاجم پاكسازی كردند و صحنه جنگ را به كلی دگرگون ساختند. ژنرال مك آرتور كه خود را با یك «جنگ كاملاً جدید» مواجه می دید، از واشینگتن انتظار داشت كه به او اجازه بمباران پایگاه های هوایی، خطوط تداركاتی و آنچه وی «پناهگاه های سری دشمن در منچوری» می خواند را بدهد. دولت ترومن از اعطای امتیازات درخواستی مك آرتور خودداری كرد چرا كه نمی خواست گسترش حوزه درگیری به وقوع جنگ جهانی سوم منجر شود. سرسختی و اعتراضات مك آرتور به تصمیمات كاخ سفید سرانجام به عزل او توسط رئیس جمهور انجامید. دولت ترومن در جریان جنگ كره با مشكلات مختلفی مواجه بود؛ ظهور مك كارتیسم در ایالات متحده، اختلاف دولت با سران لشكری در شیوه پیشبرد جنگ و زخم زبان های جمهوریخواهان كه دولت را به بزدلی و نقض قانون متهم می كردند، به همراه فشارهای ناشی از جنگ از جمله این مشكلات بود. جمهوریخواهان در مبارزات انتخاباتی ،۱۹۵۲ با تمركز بر جنگ كره، از سیاست های ترومن در مقابل كمونیست ها انتقاد كردند و مدعی شدند كه روش های رئیس جمهور آنها را جسور ساخته است. سرانجام ژنرال آیزنهاور، نظامی محبوب و خوش نام جنگ جهانی دوم با استفاده از انتقادات گوناگونی كه بدنه دولت ترومن را تخریب كرده بود و با این قول كه به بحران كره خاتمه خواهد داد، توانست در انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی رسد. رئیس جمهور جدید در ابتدای كار تهدید كرد كه با سلاح اتمی با دشمن معامله خواهد كرد و جنگ را به داخل قلمرو چین خواهد كشاند. چند هفته بعد استالین دیكتاتور شوروی درگذشت و رهبران جدید این كشور، مواضع مسالمت جویانه تری در قبال مسائل اتخاذ كردند. جنگ كره تا سال ۱۹۵۳ ادامه یافت. در این سال تلاش های صلح، سرانجام به ثمر رسید. سرسختی كره ای های جنوبی كه خواستار ادامه جنگ تا بیرون راندن كمونیسم از شبه جزیره كره بودند نیز پس از گفت وگو آیزنهاور با سینگمان رای از میان برداشته شد.

سرانجام در ۲۷ جولای ،۱۹۵۳ مذاكرات سران دو كره به امضای یك سند ترك مخاصمه انجامید و بدین ترتیب جنگ كره به تاریخ پیوست.

جنگ كره اولین رویارویی مستقیم ایالات متحده و كمونیسم ها در دوره جنگ سرد به حساب می آید و همچنین نبرد مزبور، عرصه اولین اقدام فعالانه سازمان ملل برای دفع تجاوز بود. تلفات این جنگ ۳۷ ماهه، بسیار سنگین بود، طبق برآورد ذكر شده در دایره المعارف آمریكا، كره شمالی ۵۲۰ هزار نفر، چین ۹۰۰ هزار نفر و كره جنوبی یك میلیون و سیصد هزار نفر كشته یا مجروح دادند. میزان تلفات آمریكایی ها در نبرد كره ۵۴۲۴۶ نفر تخمین زده شده است كه از این تعداد ۳۳۶۲۹ نفر در جریان عملیات نظامی كشته شدند و ۲۰۶۱۷ نفر بر اثر جراحات و بیماری های ناشی از جنگ جان خود را از دست دادند. همچنین میزان مجروحان آمریكایی جنگ كره ۱۰۳۲۸۴ نفر و هزینه مالی آن برای دولت ایالات متحده ۵۰ میلیارد دلار بوده است. ۱۵ كشور عضو سازمان ملل نیز كه در جنگ كره حضور داشتند جمعاً ۳۳۶۰ نفر تلفات دادند.

• جنگ كوبا ۱۹۶۱

انقلاب كوبا در سال ۱۹۵۹ به نظام دیكتاتوری فولگنشیو باتیستا پایان داد. باتیستا نیز مانند بسیاری دیگر از حكمرانان سنتی آمریكای لاتین، در طول سال های حكومت از حمایت دولت ایالات متحده برخوردار بود.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.