چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
میز و دفتر و دستک, با هنر میانه ندارد
تقریبا ۳۵ سال پیش بود که عمران صلاحی، با یک شعر تکاندهنده و طنازانه در دفتر «گریه بر آب»، نام «بچه جوادیه» را بر سر زبانها انداخت.
تقریبا ۲۵سال پیش هم، محمدرضا عبدالملکیان، در دفتر «ریشه در ابر»، شعر «خیابان هاشمی» را گفت؛ شعری در ستایش «پایین شهری»ها با گرایش ایدئولوژیک بیش از آستانه صراحت؛ شعری گزنده و تلخ در ستایش مردم جنوب شهر.
تقریبا ۲۵سال بعد، در یک بعدازظهر بهاری، در خیابان «دولت» در نهادی که به ادعای عبدالملکیان و دوستانش یک سازمان غیردولتی است، به دیدار او میرویم؛ در باغ ویلایی با درختان سر به فلک کشیده. و «بچه خیابان هاشمی» دیروز و «ایلیاتی مهاجر به نهاوند» پریروز را با یک گفتوگوی بیپرده مواجه میکنیم.
عبدالملکیان و دوستانش با دیروز چه تفاوتی کردهاند؟ مشکل آنها و دستگاه فرهنگی فعلی چیست؟ و نسبت آنها با روشنفکرانی که دیروز در صف مقابل آنها قرار داشتند، امروز از چه قرار است؟
▪ ازهمین باغ شروع کنیم. از کجا رسیده است؟
ـ حکایت این خانه بازمانده از عهد قجری یا به قول شما باغ: «مزد صبری است که در کلبه احزان کردیم.» بعد از آن همه در بدری و جنگ اعصاب، تصادفا و به لطف خدا، ما در این باغ هبوط کردیم.
▪ چه تصادفی
ـ با آقای سید محمد بهشتی مدیرعامل سابق بنیاد فارابی از روزگار نخست وزیری جناب میرحسین موسوی آشنا بودیم. در تابستان سال ۷۷ و در یکی از همان روزهای دربدری، باتفاق دوستان، دیداری با ایشان فراهم شد، گپ و گفتی و گریزی از سر درد به مشکلات موجود و زمینه عسرتی که در دفتر شعر جوان برای ما و اعضای دفتر، آزاردهنده و فرساینده شده بود. ایشان که در آن ایام مشاور فرهنگی شهردار تهران بود گفت: «اتفاقا من یک ساعت دیگر ملاقاتی با شهردار منطقه ۳دارم، شما باشید و بمانید تا ایشان بیاید.
آمدند و پس از آشنایی و بیان مشکل، آقای شهردار گفت:«یک ساختمان قدیمی در خیابان شهید کلاهدوز داریم که قرار است آن را به یک فعالیت فرهنگی اختصاص دهیم، ببینید، اگر مناسب بود، آن را برای شاعران مهیا کنیم.»
دیدیم و پسندیدیم و توافق اولیه حاصل شد. همزمان با این وقایع مقدمات شکل گیری انجمن شاعران ایران هم رقم خورده بود و بزرگانی همچون استاد مشفق کاشانی، استاد شاهرخی، محمدی نیکو، قزوه و برخی از دوستان هم در تشکیل انجمن شاعران ایران، حضور و نقش تاثیرگذار داشتند.
به موازات، کار تهیه و تصویب اساسنامه هر دو تشکل هم انجام شد و در سال ۷۸ پس از بازسازی مکان یاد شده که با نام «خانه شاعران ایران» نام گذاری شده بود انجمن و دفتر در این مکان مستقر و به فعالیت های خود ادامه دادند.
▪ حاصل کار شما چه بوده است و اساسا چه کردهاید؟
ـ تاکنون ۱۱دوره بلندمدت آموزشی داشتهایم که حدود ۱۲۰۰شاعر جوان در دورههای ما شرکت کردهاند. در پایان هر دوره یک کنگره برگزار کردهایم و نمونه آثار اعضای هر دوره در یک کتاب منتشر شده است که نمایه خوبی برای دستکم طیفی از شاعران جوان کشورمان به شمار میرود.
علاوه بر این، انتشارات دفتر شعر جوان، اکنون یک نشر شاخص برای معرفی شعر جوان کشور به شمار میرود. تاکنون ۱۸عنوان کتاب تحت عنوان شعر جوان استانها منتشر کردهایم که هر کتاب، حاوی آثار برگزیده شاعران جوان یک استان است و باز هم میتوان این سری کتابها را نمایهای دیگر، برای شعر جوان در شهرستانها دانست.
متأسفانه شعر یازده استان باقیمانده است که مشکلات مالی، دلیل اصلی تاخیر در انتشار آنهاست. سه دیگر اینکه حدود ۱۲عنوان مجموعه شعر مستقل از شاعران جوان کشور چاپ کردهایم که برخی از آنها در سالهای اخیر جزو تاثیرگذارترین دفترهای شعر جوان بودهاند مثل «گریههای امپراتور» از فاضل نظری، «عاشقانههای پسرنوح» از علی محمد مودب، «پرنده پنهان» از گروس عبدالملکیان، «نقل های کوچک رنگی» از راضیه بهرامی و... همچنین مجموعه کامل اشعار سلمان هراتی که به کوشش زنده یاد قیصرامینپور توسط دفتر شعر جوان منتشر شده و تاکنون به چاپ چهارم رسیده است.والبته برنامه های دیگری مثل مهمان ماه وسفرهای گروهی.
▪ مشکل شما با دولت فعلی چیست؟
ـ این مشکل مربوط به الان نیست. اشاره کردم با هر تغییر مدیریت، باید از صفر شروع کنیم، ردیف بودجه نداریم و جزو دستگاه اداری دولت محسوب نمی شویم. مدیرانی هم که میآیند، معمولاً دراین زمینه خالیالذهناند برای روشن شدن برنامهها و اهداف فعالیتها، باید خیلی وقت بگذاریم. این کار بسیار زمان بر و طاقت فرساست.
مثلاً هماهنگی برای یک دیدار نیمساعته با وزیر یا معاون ایشان، گاهی شاید چند یا چندین هفته طول بکشد، روند توافق های حاصله هم برای آنکه عملیاتی شود، بسیار کند پیش میرود. مثلا کمکی که قرار بود برای اجرای برخی از طرحها در سال ۸۵ به دفتر شعر بشود تا همین امسال به طول کشید.
▪ سؤال من این بود: با دولت فعلی و وزارت ارشاد آقای صفار چه میکنید و چه مشکلاتی را می بینید؟
ـ هنوز فعالیت تشکلهای غیر دولتی و نقشی که آنها میتوانند در رشد و اعتلای فرهنگ و اهداف ملی داشته باشند، چنانکه باید مورد اعتنای مسئولان دولتی نیست. علیرغم سیاست کلی نظام که مدعی کوچک شدن دولت و واگذاری بیشتر امور به بخش غیر دولتی است، هنوز تحقق این باور در بخش فرهنگ و هنر، کمتر متجلی شده است. به جای توجه بیشتر به امور سیاستگذاری، نظارت و هدایت فعالیتها، غالبا خود دستگاه دولت، علاوه بر آنکه متولی است متصدی هم می شود.
متأسفانه هرچه از سطوح بالاتر مدیریتی به سمت مدیریتهای میانی میآییم، میزان این تمایل و همچنین کم اعتنایی به تشکلها و بخشهای بیرون از دولت و کم اعتمادی بیشتر میشود. این مشکل خاص وزارت فعلی نیست بلکه در دولتهای قبلی هم، در حوزه فرهنگ و هنر وجود داشته است همچنین کمبود مشاوران مجرب و نیروهای کارشناس توانمند از دیگر ایرادهایی است که متوجه وزارت ارشاد است.
کافی است نگاهی به داوران طرحهای بزرگی مثل کتاب سال(در بخش شعر) و جشنواره شعر فجر بیندازید، تا دلیل این نظر به وجهی روشنتر مشخص شود. همچنین اجرای طرحها و جشنوارههایی همانند«بانوی فرهنگ» و «جایزه پروین» نتوانسته است اثرگذاری و بازتاب بیرونی قابل توجهی را در جریان شعر و ادبیات کشور داشته باشد.
مشکلات ناشی از ممیزی و تاخیر طولانی در صدور مجوز کتاب از دیگر ایرادهایی است که وزارت ارشاد باید بهصورتی جدیتر برای رفع آنها به راهحل مناسب برسد. با این همه، برگزاری موفق نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، سعی در ساماندهی یارانه کتاب و توزیع بن الکترونیکی، طرح کتاب اول و کتاب فصل، افزایش خرید کتاب از ناشران، توجه به موضوع بیمه هنرمندان و... از جمله توفیقهایی است که وزارت آقای صفار داشته است.
اما از آن سو، باور هیأت مدیره خانه شاعران به تعامل و ارتباط بیشتر با طیفها و جریانهای گوناگون شعری و دعوت از چهرههای نام آشنایی که برخی از آنها در زمره شاعران انقلاب محسوب نمیشدهاند، برای بعضی از مسئولان و مدیران فرهنگی دولت، در همین سالها جای سؤال داشته است و توأم با تاملهایی در زمینه فعالیتهای انجمن و دفتر بوده است.
تاوان این اعتقاد برای ما کم هزینه نبوده، اما چون این باور را به سود فرهنگ و رشد و اعتلای ادبیات و شعر دانستهایم، از آن دفاع کردهایم و در پی کمتر و کمرنگ کردن فاصله شاعران طیفهای گوناگون بودهایم.
▪ مگر چنین اتفاقی هم تا حالا افتاده است؟
ـ بله، مرحوم منوچهر آتشی یک مثال بارز آن است. ایشان وقتی جایزه «چهرههای ماندگار» را دریافت کرد، از رادیوهای بیگانه بد و بیراه و دشنام شنید. یادم است که در برنامه تا قله های شعر که در خدمت آقای آتشی و م.آزاد بهاتفاق حدود ۱۵ شاعر دیگر از جمله زنده یاد قیصر امین پور به شیراز رفته بودیم، آقای آتشی در هتل، یادداشتی را به من نشان داد که برخی از روشنفکران یا به قولی دگراندیشان شیراز برایش فرستاده بودند که: «شما با این اعتبار و سابقه شعری چرا حاضر شدهای با یک مشت شاعر حکومتی همسفر شوی.»
یادداشتی از طرف طیف دیگری از علاقهمندان ارسال شده بود با این مضمون که «شما دیگر چرا ؟ این لائیکها و ضدانقلابها کجا و شما کجا؟ پیوندتان مبارک». من به آتشی گفتم: شما تا همین جا را لطف کردهاید و با ما همراه شدهاید، ما سر سوزنی اصرار و تحمیل به شما نداریم؛ میتوانید در برنامه شعرخوانی -که قرار بود در محل حافظیه برگزار شود شرکت نکنید.
گفت: نه تنها کنار نمیکشم که میخواهم علاوه بر شعرخوانی چند دقیقهای هم صحبت کنم.
این شد که در حافظیه در حضور دو هزار نفر جمعیت، رفت پشت تریبون و آن یادداشت را خواند و گفت: چهل سال است که در شعر معاصر حضور دارم و شهادت می دهم که جمعی و گروهی سالمتر و منزهتر از این دوستان ندیدهام و به همکاری و همراهی آنان افتخار میکنم.
▪ مثالی که زدید، یک استثنا بوده است. البته بنده با این سیاست شما به جای خود موافقم، چرا که شما در اینجا باید برای شاعران جوانی که مخاطب برنامههایتان هستند، سفرهای و خوراکی بچینید که بهاصطلاح یک رژیم غذایی کامل باشد، بنابراین نمیشود گزینشی برخورد کنید و باید امکان آشنایی شاعران جوان را با همه رویکردهای متفاوت و حتی متضاد در شعر معاصر فراهم کنید اما شما میفرمایید که میخواهیم امکان همدلی و همزمانی را فراهم کنیم. عملاً این اتفاق نمیافتد. تجربه هم نشان داده است هزار و یک گام رو به جلو از شما، با یک گام از آن طیفهایی که شما بهدنبال همزبانی با آنها هستید، مواجه نمیشود، چرا که اساساً اختلاف بنیادینی در اندیشه دارید.
ـ خدای من. این تفاوت بنیادین و اینگونه سیاه و سفید دیدن، خاص دنیای سیاست و احزاب سیاسی است، در دنیای هنر، دو انسان یکسان سراغ نداریم. دامنه تفاوتها از صفر تا ۱۰۰ است با این حال حس عاطفی، نگاه انسانی و مشترکات فرهنگی و هنری آنها بسیار به هم نزدیک است، این گونه خطکش را برداشتن و شاعران را به این سویی و آن سویی تقسیم کردن، جز خسران برای شعر و ادبیات حاصلی در پی نخواهد داشت، با این تقسیم بندی، من سؤال میکنم: جایگاه برخی شاعران(با پوزش که اسم می برم) مثلا مفتون امینی، احمدرضا احمدی، رسول یونان و... در کدام سوی این خطکش است، محمد علی بهمنی، دیروز در کدام سوی خطکش و امروز در کدام سوی خطکش است و مگر فراموش کردهایم که در بین هنرمندان این سویی، روزگاری حتی زنده یاد سید حسن حسینی و زنده یاد قیصر امین پور هم متهم به دگر اندیشی بودند.
این نکات را گفتم تا سؤال کنم: اگر طی این سالها بین هنرمندان مرزبندیهایی صورت گرفته و دیوارهایی کشیده شده است، آیا همه این جداییها فقط براساس خواست طیف مقابل بوده است؟! طیف این سو چقدر درصدد کم رنگ کردن مرزبندیهایی بوده که میتوانست نباشد، بهنظر من این جداییها و جداسازیها بیشتر خواست استعدادها یا بهتر بگویم آدمهای درجه سوم است، درجه سومهای هر دو سو، یا به قول شما هر دو طیف را می گویم، که خوب می دانند درصورت حضور هنرمندان درجه اول، جای عرض اندام آنها کم و کمرنگتر میشود.
مسئولان فرهنگی ما، میبایست با خردمندی و سعهصدر بیشتر، مجال مناسبتری برای حضور جریانهای گوناگون شعری و شاعران درجه اولی که در این کشور و در زیر همین سقف زندگی میکنند و در چارچوب همین قوانین فعالیت هنری دارند فراهم کنند، مطمئن باشیم اگر همه باشند، زمینه رشد و اعتلای شعر معاصر بیشتر و بیشتر میشود. به انصاف باید گفت اگر آنها قهر کردهاند، ما هم به سراغشان نرفتهایم، چنانکه باید مهر نورزیدهایم و برای نزدیکتر شدن خیلی از آنان مجالی بایسته فراهم نکردهایم.
▪ مثلاً؟
ـ مثلاً آقای شمس لنگرودی؛ یک شاعر ممتاز باسابقه و یک پژوهشگر ارزشمند که «کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو» ایشان، یک مرجع ارزشمند برای پژوهش در شعر معاصر است.
▪ ایشان به فاصله کمی از آزاد شدنشان از زندان، مجموعه شعر منتشر کردهاند و در همان سالها قزوه در «بشنو از نی» به سراغ ایشان رفته است. در گزیده ادبیات معاصر که آقای سیدمهدی شجاعی در انتشارات نیستان منتشر کرد و با حمایت مستقیم وزارت ارشاد وقت همراه بود، یکعنوان هم به آقای شمس لنگرودی اختصاص دارد و حتی همین چندی پیش ایشان مهمان برنامه «دو قدم مانده به صبح» شبکه چهار بود.
ـ آدونیس میگوید: اگر همه سیاستمدارها یک جور حرف بزنند، دنیا گلستان میشود اما اگر همه شاعران یک جور حرف بزنند دنیا جهنم خواهد شد. ما اعتقاد داریم که شاعران امروز با همه تفاوتها و اختلافنظرهایشان باید بتوانند از این تریبونها استفاده کنند. در سال گذشته اخوان بهعنوان یکی از برگزیدگان شعر فجر انتخاب میشود و به خانوادهاش جایزه میدهند.
کاش همین انتخاب در زمان حیات اخوان اتفاق میافتاد. آنچنانکه در زمان حیات زنده یاد آتشی اتفاق افتاد. به هر حال یکی از مشکلات موجود در دنیای هنر و در دنیای شعر آن است که سیاست روشن و تعریف شدهای در مدیریت هنر کشور نداریم.
از شما سؤال میکنم؛ تا کی باید برنامههایی که زیر نام دستگاههای دولتی یا دستگاههایی که از بودجه عمومی کشور برگزار میشود، محل اجتماع صداهایی خاص و تکراری باشد؛ آن هم باهزینههای گزاف و با کمترین مخاطب و با کمترین حضور جدی و محسوس علاقهمندان واقعی شعر. چنین اجتماعاتی و چنین کنگرههایی با همین وضعیت نمیتوانند در عرصه ادبیات نقش مؤثر و بالندهای داشته باشند.
در نخستین دوره کتاب سال شعر جوان، علاوه بر ساعد باقری و عبدالجبار کاکایی، از حافظ موسوی، دکتر مرتضی کاخی و عنایت سمیعی برای داوری دعوت کردیم. پیش خودمان هم استدلالمان این بود که داوری باید شأن عمومی داشته باشد و ارزش یک مسابقه به ارزش گروه داوری آن است.
علیرغم امکانات محدود و هزینههای محدودتر این طرح، نتیجه کار آن شد که به اذعان کارشناسان و نظر رسانههای ادبی، در بین جشنوارههای آن سال که برخی با هزینه چندین برابری کتاب سال شعرجوان برگزار شده بود، کارنامه این انتخاب، در حد و شانی شایسته تثبیت شد و مورد تایید قرار گرفت.
آقای کاخی در اختتامیه مطلبی قریب به این مضمون را بیان کردند: «واقعاً فکر میکردم که دیگر، شعر در این مملکت نیست، چون ارتباط نداشتم و نخوانده بودم. این امکان و حضور در این داوری، مرا دوباره به آینده شعر فارسی امیدوار کرد.شعر این استعدادهای قابل و لایق شعر جوان، مرا شگفت زده کرد» این یک مثال است برای آنکه با تمرین و سعهصدر بتوانیم فاصلهها را کمتر و به رشد جریان عمومی شعر بیشتر کمک کنیم.
▪ حتما خیلی هم کم شده است، مثالش بیانیه کانون نویسندگان بود که در پاسخ نویسنده نشریه شهروند ایراد شد و سراسر اهانت بود به قیصر امین پور و نزدیکانش که شماها باشید. این لابد حاصل همین تلاشها و حسن نیت های شماست.
ـ کانونی که رسمی نیست و اعضای آن مشخص نیست بیانیهاش هم نمیتواند معیار و ملاک قضاوت در باره برخی نامها باشد که به آن اشاره شد. تا آنجا که خبر دارم، کسانی مثل شمس لنگرودی نه عضو این کانون هستند و نه ارتباطی با آن دارند.
آقای سپانلو هم که اظهار کردهاند از آن بیانیه اطلاع ندارند. حساب خارجنشینان اهل سیاست با کسانی که در داخل کشور، فعالیت فرهنگی و ادبی دارند جداست. بسیاری از شاعران به معنای رایج نه سیاسی هستند و نه عضو هیچ حزب و گروه سیاسی. اما در زمینه مسائل اجتماعی، فرهنگی و هنری نظرات خاص خودشان را دارند که این نظرات ممکن است با نظرات من و امثال من یکسان نباشد.
با این همه دغدغههای انسانی، عاطفی و بشری وجه مشترک هنرمندان و شاعران است که همین دغدغهها میتواند محوری برای گفتوگوها و فعالیتهای نزدیک هنری باشد. به هر حال باور من آن است که در سینه هر هنرمند، قلب یک پرنده میتپد. ممکن است پرندهای در دام بیفتد، اما در طول تاریخ هیچ پرندهای شلیک نکرده است.
زهیر توکلی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست