جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
مجله ویستا

خانه کوچک مرد بزرگ


خانه کوچک مرد بزرگ

حاشیه نگاری یک روز در بیت امام خمینی ره

سه تا بوته گل رز را هرس کرده‌اند و در سرمای جماران انتظار گلی از آنها نمی‌رود. پله‌های کوتاه. چهار پله تا ایوانی رو به اتاق امام خمینی(ره)،حالا فقط ۴۰ ثانیه فرصت دارم و سرباز مدام تذکر می‌دهد: «عجله کنید.» عجله می‌کنم. می‌شود همه آنچه را که در این حیاط و پشت این در شیشه‌ای می‌گذرد را در یک نگاه گزارش کرد. در چند ثانیه. اما سادگی فرصت عبور را سد می‌کند. سادگی فرش سبز پسته‌ای که با مخلوطی از صورتی کمرنگ گلکاری شده، تخت بی‌دم و دستک.

خورشید در شیشه‌ها منعکس می‌شود. دستم را سایبان می‌کنم. اما در ا قطره‌های آخر عطر «چلسی» درون شیشه تخم‌مرغی سبز رنگ‌ با نوار چسبی کم‌رمق اما پرلایه مهار شده‌اند همراه با شبکلاه، جبه و جلیقه‌اش. نعلین‌ها کهنه و واکس‌زده، آنها وا رفته‌اند. صاحب‌شان انگار علاقه چندانی به تعویض مدام کفش و نعلین نداشته. نعلینی که آثار مداوم واکس لای درزهایش لانه دارد. وسایل شخصی امام درون کمدی شیشه‌ای است در زیرزمین حسینیه جماران. جایی به نام نگارستان. تا ورود به بیت امام می‌شود از پشت شیشه روی عینک او دست کشید. شناسنامه تمیزش را رج به رج خواند و نامه‌‌ای که پشتش نوشته «نامه موافقت صلح» احتمالا به خط حاج احمد آقا را دید.

درطوسی‌رنگ خانه امام (ره) بسته است و اصرار مدیر مدرسه روشنگر شهرک غرب بی‌فایده. «بچه‌ها به‌خاطر بازدید خانه آمده‌اند، ناامیدشان نکنید.» سرباز برای چندمین‌بار مجبور به توضیح دادن می‌شود و کلافه حرف‌هایش را تکرار می‌کند: «دست ما نیست، از طرف بیت امام گفته‌اند که فعلا در بسته باشد.» در بسته است. در کوچک طوسی رنگ. مدیر مدرسه می‌ایستد و با ناامیدی تمام نگاهی می‌اندازد و بچه‌ها را به سمت حسینیه جماران راهنمایی می‌کند. زمستان در کوچه‌های جماران بوی بهار می‌دهد، بهار زیر بال شاخه‌های درختان چنار لانه کرده، سربالایی کوچه‌ها نفس را گیر می‌اندازد و هر دم نفس چاق کردن راه چاره است.

کاسبکارها جلوی در دکان‌ها به رفت و آمد ماشین‌ها و مردم عادت دارند. اهالی محل با چهره‌های بومی کاملا از عابران یک خیابان پایین‌تر قابل تشخیص‌اند. همه چیز در نهایت سادگی است. خانه امام، اهالی محل، کاسبکارها، مسئول بیت و حسینیه جماران. اما در بسته است. اصرار برای ورود بی‌فایده است.

درزهای اطراف در برای دیدن کافی است؛ دستم را دور چشمان حلقه می‌کنم. مسئول بیت و سرباز مشورت می‌کنند، «خانم چند لحظه صبر کنید.» بالاخره در باز می‌شود: «به‌خاطر اینکه خبرنگارید، فقط یک دقیقه.» در باز شده. حالا فقط ۵۹ ثانیه فرصت دارم. پا می‌گذارم درون خانه،‌ موزائیک‌های دهه ۴۰، ایوانک دهه ۵۰ و در و پنجره دهه ۶۰. گنجشک‌ها روی درخت کنار خانه پر پر می‌کنند و جیک‌جیک‌شان می‌شود موسیقی متن. حیاط و ایوان بسیار کوچک‌تر و کم‌عرض‌تر از تصاویری هستند که در مستند روح‌الله نمایش داده شده. آن‌قدر که گویی روی یک ماکت خانه قدم می‌گذارم.

سه تا بوته گل رز را هرس کرده‌اند و در سرمای جماران انتظار گلی از آنها نمی‌رود. پله‌های کوتاه. چهار پله تا ایوانی رو به اتاق امام خمینی(ره)،حالا فقط ۴۰ ثانیه فرصت دارم و سرباز مدام تذکر می‌دهد: «عجله کنید.» عجله می‌کنم. می‌شود همه آنچه را که در این حیاط و پشت این در شیشه‌ای می‌گذرد را در یک نگاه گزارش کرد. در چند ثانیه. اما سادگی فرصت عبور را سد می‌کند. سادگی فرش سبز پسته‌ای که با مخلوطی از صورتی کمرنگ گلکاری شده، تخت بی‌دم و دستک.

خورشید در شیشه‌ها منعکس می‌شود. دستم را سایبان می‌کنم. اما در این اتاق کوچک که با پرده‌ای سفیدرنگ از اتاق درونی جدا شده، حتی با سایبان کردن دست هم از لوازم دنیایی هیچ چیز قابل رویت نیست.

همه دنیا توی این خانه غایب است و همه ماورا حاضر. در این ۳۰ ثانیه آخر چند بار می‌توانی گرد خانه بنیانگذار جمهوری اسلامی را ببینی.

پلی فلزی میان این اتاق که انقلاب ایران از درون سادگی‌اش رهبری می‌شد با ایوان حسینیه جماران قرار گرفته، پلی حدود ۲.۵ متر، ثانیه‌ها رسیده‌اند به ۱۵ و صبر سرباز لبریز است: «چندبار نگاه می‌کنی؟!»

نگاه می‌کنم، شاید راز کوچکی را که زیر این موکت طوسی رنگ که شکل همان موکتی است که توی خانه بچگی‌هایم پهن شده بود یا بالای رف‌هایی که به شیوه خانه‌های اصفهانی ساخته شده پیدا کنم. راز پشت سر گذاشتن دنیا. حضور همه در هیچ. حالا فرصت تمام است. امر به رفتن است.

صدای کلید کردن در خانه امام پیچیده در کوچه باریک و سربالا و یک روز مانده به ۱۲ بهمن اطراف بیت و حسینیه شلوغ است و رفت و آمد بسیار. در بزرگ‌تری حیاط پشتی را به کوچه وصل می‌کند. خانه‌ای که جایگاه همسر امام خمینی(ره) بود و نماز معروف امام هم در حیاط همین خانه خوانده شده اما اصرار برای دیدن پشت خانه بی‌فایده است.

تنها از میان این درزها می‌شود رقص زمستان را میان شاخه درختان خانه دید. سرما هوا را فتح کرده و دست‌ها با «ها» کردن هم گرم نمی‌شود اما در کوچه‌های جماران انگار جشن‌های انقلاب یک روز مانده به دوازدهم بهمن آغاز شده است.

● ماجرای یک حسینیه

حسینیه جماران. ماجرای یک صندلی و ده‌ها سخنرانی. حسینیه حتی در نور تند صبحگاهی چندان روشن نیست. ایوانی که صندلی امام روی آن قرار دارد اصلا مثل تصاویر تلویزیون نیست. کوچک‌تر، ساده‌تر و کم‌نورتر. دوربین جلوی ایوان را روکش کشیده‌اند و مسافران عراقی‌ جای دوربین و صندلی را مدام اشتباه می‌گیرند. دیوار‌ها نیمی سنگ و نیم دیگر تا سقف کاهگلی است. دانش‌آموزان مدرسه روشنگر نشسته‌اند جلوی مانیتور بزرگ و مستند روح‌الله را با دقت نگاه می‌کنند.

آنها قرار است از میان این تصاویر، عکس‌ها و خاطرات که در زیرزمین حسینیه قرار دارد، سوالات مدرسه را جواب بدهند بنابراین تندوتند مشغول یادداشت‌ هستند اما وقتی امام در بهشت‌زهرا محکم و با صدای رسا می‌گوید که «من توی دهن این دولت می‌زنم» بچه‌هایی که یک‌دست به چادر دارند و یک دست به قلم، قصد کف زدن می‌کنند که مربی اشاره می‌کند: «هیس...» در حسینیه جماران هر روز نماز جماعت برگزار می‌شود و روزهای یک‌شنبه بین نماز مسئله می‌گویند.

حسینیه جماران بنایی دو طبقه و به مساحت ۸۰۰ مترمربع است که تاریخ ساخت آن به سال ۱۲۳۲ خورشیدی می‌رسد. سیدابراهیم جمارانی آن را وقف دهکده کرد و در سال ۱۳۵۵ توسط اهالی بازسازی شد. این حسینیه درسال ۱۳۵۸، از طرف امامی جمارانی در اختیار امام خمینی قرار گرفت‌.

منزل سیدروح‌الله خمینی و همچنین منزل دیگری در شرق آن حدود سال ۱۳۵۰ متعلق به صدیقه هاشمی‌علیا بود که بعدا به مالکیت سیداحمد مصطفوی و سپس برای استفاده امام خمینی به مالکیت سیداحمد خمینی در آمد. در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۹، امام خمینی از منطقه دربند به جماران نقل مکان کرد و در خانه‌ای ۱۵۰‌متری سکونت گزید که در مجاورت حسینیه جماران قرار داشت.

این منزل در منطقه‌ای کوهپایه‌ای با آب‌و‌هوای معتدل و مرطوب در دامنه کوه‌های البرز در ارتفاع ۱۷۰۰ متری از سطح دریا واقع شده‌ است. این منزل در محله‌ جماران و از شمال به کوه‌های البرز، از جنوب به خیابان شهید باهنر (نیاوران)، از غرب به خیابان یاسر و از شرق به خیابان جماران محدود است.

● خانه بر لب رودخانه

وجود خانه تاریخی و قدیمی امام‌خمینی به عنوان زادگاه ایشان در شهرستان خمین استان مرکزی ظرفیت بالقوه‌ای برای پذیرش گردشگران داخلی و خارجی دارد. به گزارش مهر، امام‌خمینی در خانه‌ای در یکی از محله‌های خمین به دنیا آمد و دوران کودکی، نوجوانی و جوانی خود را در این خانه و در کنار مادر و عمه خود گذراند.

در این سال‌ها بود که برای ادامه تحصیل در علوم دینی به اراک و مدرسه سپهداری این شهر که اکنون به عنوان حوزه علمیه امام‌خمینی نام دارد و در آن دوران به دلیل حضور آیاتی چون آیت‌الله حائری، موسس حوزه علمیه قم (پس از اراک) از شهرت برخوردار بود، عزیمت کرد. پس از این مرحله بود که امام‌خمینی به دنبال مراجعت آیات عظام به قم به این شهر مراجعت کردند. به تعبیری می‌توان گفت پایه شخصیت انقلابی و دینی امام‌خمینی در دامان مادر و عمه‌اش در خمین و خانه پدری و تحصیل در حوزه علمیه اراک شکل گرفت.

امام‌خمینی به‌دلیل رهبری بزرگ‌ترین انقلاب مردمی و دینی قرن و داشتن دیدگاه‌های عدالت‌محورانه، انسانی و آزادمنشانه و نشان دادن چهره واقعی و مترقی از اسلام، به چهره‌ای محبوب، مورد قبول و متفکر در جهان تبدیل شد و از این روست که هرآنچه به امام و شخصیت وی مربوط می‌شود، می‌تواند جنبه‌ای از واقعیت وی را آشکار کند و شاید همین بعد امام است که سالانه هزاران علاقه‌مند وی در داخل و خارج را به سمت زادگاه و محل جوانی و نوجوانی امام به شهرستان خمین می‌کشاند.

سالانه بیش از ۳۰۰ هزار نفر گردشگر به‌ویژه گردشگر فرهنگی به خمین و دیدن خانه روح‌الله خمینی می‌آیند. مجموعه بیت امام در خمین و حجره محل تحصیل وی در مدرسه سپهداری در جوار بازار قدیمی اراک در کنار امامزادگان و آثار باستانی و دیدنی‌های این شهر می‌تواند به قطب گردشگری، فرهنگی و جهانی شدن گردشگری استان تبدیل شود. به عقیده کارشناسان، این امر مستلزم طرح جامع و تخصیص اعتبارات ریالی است.

قدمت بیت امام در خمین مربوط به دوره قاجار و موقعیت آن نسبت به خانه‌های اطراف، ممتازتر بوده است. این خانه دارای برجی دفاعی است که ۷۰ سال پیش بر سرکوچه‌ای که راه پل را به بازار این شهر متصل می‌کرد، قرار داشت. این عمارت در نگاه اول پیچ در پیچ است که گذر از راهروهای متعدد آن نیاز به شناخت خانه دارد.

خانه دارای چند قسمت است و بیش از یک حیاط در آن دیده می‌شود. برجی دفاعی، مسجد، آسیاب، جوی پر آب خمین و حمام با ستون‌های سنگی در حواشی این خانه است که در نوع خود دیدنی هستند.

این خانه دارای طرحی جامع و در دست انجام است و در کنار آن کتابخانه و مجموعه فرهنگی در نظر گرفته شده است.

نسرین ظهیری