چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
زندگی و اندیشه فوکو در یک نگاه
میشل فوکو در ۱۵ اکتبر ۱۹۲۶ در پواتیه فرانسه و در خانواده ای بورژوا بدنیا آمد، تحصیلات مقدماتی خود را در مدارس محلی به پایان برد، در سال ۱۹۴۵ به پاریس رفت و در کلاسهای آمادگی برای شرکت در آزمون ورودی"اکول نورمال سوپریور "شرکت کرد.
و این آغاز آشنایی فوکو با استادش ژان ایپولیت بود که بعدها تاثیربه سزایی براندیشه او گذاشت. فوکو در سال ۱۹۴۶ آزمون ورودی را با موفقیت پشت سر گذاشت، و در همین سال بود که برای چند ماهی به حزب کمونیست فرانسه پیوست و دراکتبر سال بعد از آن جدا شد.
یکسال پس از آن، فوکو مدرک آسیب شناسی روانی را اخذ کرده و به تدریس و پژوهش در این زمینه پرداخت.
حاصل مطالعات این دوره کتابی با نام "بیماری روانی و شخصیت" بود که در سال ۱۹۵۳ منتشر شد. (ویراست بازنگری شده این کتاب بعد تر، در سال۱۹۶۴، تحت عنوان بیماری روانی و روان شناسی "منتشر شد)(یزدانجو: ۱۳۸۰).
فوکو در فاصله پاییز ۱۹۵۵ تا پایان ۱۹۶۰ بعنوان رایزن فرهنگی به کشورهای سوئد، لهستان، و جمهوری فدرال آلمان سفر کرده، در دانشگاههای اوپسالا، ورشو، و هامبورگ به تدریس پرداخت. او در این مدت، بویژه به هنگام اقامت در اوپسالا، طرح نخستین اثر عمده خود(به گفته خویش نخستین اثرش) را درباره تاریخ دیوانگی پی ریخته و به مطالعات گستردهای در این زمینه زد. این طرح به راهنمایی ژرژکانگییم، یکی دیگر از استادان تاثیرگذار براندیشه فوکو، به عنوان رساله دکترای او ارائه شد، و سرانجام در سال ۱۹۶۱ با عنوان جنون و بی عقلی: تاریخ جنون در عصر کلاسیک انتشار یافت.
فوکو پیش از دفاع از رساله خود و انتشار آن، طرح اثر بعدی خودش درباره پیدایش درمانگاه ها را در سر میپروراند، و این کتابی است که همبستگی بسیار نزدیکی با کتاب پیشین او داشت. فوکو در فاصله انتشار این اثر اخیر به پژوهش درباره نویسنده سورئالیست فرانسوی، و ریمون روسل پرداخت، مقدمهای بر مکالمات ژان ژاک روسو نوشت و"انسان شناسی"کانت را ترجمه کرده و بر آن نیز مقدمه یی نگاشت. "ریمون روسل"و"زایشگاه درمانگاه: دیرینه شناسی نظر پزشکی "با فاصله اندکی از یکدیگر و در سال ۱۹۶۳ انتشار یافتند. در سال ۱۹۶۴ فوکو رسما به سمت استاد فلسفه در دانشگاه کلرمون فران منصوب شد. در فاصله انتشار آن کتاب ها و این انتصاب، فوکو عمدتا سرگرم نگارش مقالات پراکنده یی بود که مهمترین آنها "مقدمه یی بر تخطی" به پاس اندیشه ژرژباتای، است. فوکو سپس طرح کتاب عظیم و پر مخاطب خود، "واژه ها و چیزها: دیرینه شناسی علوم انسانی"، که مهمترین اثر دوره دیرینه شناسی هایش محسوب میشود، را دنبال کرد. این کتاب، پس از وقفه هایی در روند نگارش آن، سرانجام در سال ۱۹۶۶ انتشار یافت و طرح بعدی او، که پایان بندی دیرینه شناسی ها و تحلیلهای گفتمانی نیز هست، با عنوان گویای دیرینه شناسی دانش در سال ۱۹۶۹ منتشر شد.
در سال ۱۹۶۸، ژان ایپولیت در گذشت و فوکو در سال ۱۹۷۰ به جای وی به سمت استادی در تاریخ نظامهای اندیشه در " کلژدوفرانس" برگزیده شد و سخنرانی افتتاحیهای با عنوان" نظم گفتمان" در دوم دسامبر همین سال برگزار کرد. با انتشار جستار "نیچه، تبارشناسی تاریخ" (۱۹۷۱)، به پاس داشت ژان ایپولیت، دوره تازه یی در پژوهشهای فوکو، که به دوره تبارشناسی ها مشهور شده است، آغاز شد. فوکو در همین سال با پیوستن به GIP (گروه اطلاع رسانی درباره زندانها ) و درگیر شدن درپارهای فعالیتهای سیاسی، به تاملات و مطالعات هر چه گسترده تری درباره روابط قدرت و جامعه انظباطی پرداخت. از جمله مطالعات مشترکی که در جریان این کاوشها و زیر نظر او انتشار یافت، کندوکاوی در یک پرونده جنایی سده نوزدهی بود که در سال ۱۹۷۳ با عنوان"من پیرریور، مادر،خواهر و برادرم را سلاخی کرده ام... " به چاپ رسید. (افزون بر این، فوکو جستاری را که در سال ۱۹۶۸ درباره تابلوهای نقاش سوررئالیت بلژیکی، رنه مگریت، نوشته بود بسط داده و در همین سال آن را تحت عنوان "این یک چپق نیست" منتشر کرد) اما مهمترین حاصل این مطالعات در سال ۱۹۷۵ و به صورت برجسته در قالب کتاب"مراقبت و مجازات: زایش زندان " نمود یافت.
نخستین مجله "تاریخ رهیافت جنسی " با زیرعنوان "اراده دانش"در سال۱۹۷۶منتشر شد واین اثر علاوه بر آنکه به همراه مراقبت و مجازات مورد توجهات گسترده قرار گرفت، آغازگر روش تازه او در تحلیل اخلاق،مسأله سوژه ورابطه،با نفس بود.فوکو در فاصله یی نسبتاً طولانی تا انتشار مجلات بعدی این اثر در سال ۱۹۸۴،از کشورهای چندی بویژه آمریکادیدن کرد،در سخنرانی ها وهمایشهای بسیاری شرکت جست،ودر مصاحبههای گوناگونی حضور یافت (که یکی از واپسین و مهمترین آنها،"درباره تبار شناسی اخلاق ") بود ومقالات متعددی نوشت (که بحث انگیزترین آنها"روشنگری چیست"؟بوده است).سرانجام جلد دوم "تاریخ رهیافت جنسی"با عنوان کاربرد لذات چند هفته پس از بستری شدن او در بیمارستان منتشر شد، و با فاصله چند هفته پس از آن، جلد سوم این مجموعه بنام دغدغه نفس انتشار یافت وبدین ترتیب مجموعهای که قرار بود در ۶ مجلد تاریخ رهیافت جنسی از آغاز تا به اکنون را تشریح کند پایان گرفت.میشل فوکو در ۳ژوئن۱۹۸۴براثربیماری ایدزدرگذشت. (یزدانجو:۱۳۸۰:۴ )
● دشواری فوکو
در تعابیر گوناگون،فوکو را"فرزند نا خلف ساختگرایی"،دیرینه شناسی فرهنگ غرب،پوچ انگار وویرانگر علوم اجتماعی رایج خوانده اند و بسیاری از شارحان آثار فوکو برآنند که نمیتوان اندیشه او را در درون شاخه های علوم اجتماعی متداول طبقه بندی کرد . ( بشیریه ۱۳۷۹:۱۳).حتی به صرف استنادبه نوشتههای موجود درباره فوکونیز میتوان در یافت که با تعبیری وام گرفته از خود او،فوکو موضوعی دشوارومهارنشدنی میباشد(کچویان ۱۳۸۲:۹). با این همه بی شک اثر اندیشه او بر بسیاری از حوزههای علوم اجتماعی و فلسفه پایدار خواهد بود. نگرش و موضوعات مورد بحث او در جامعهشناسی سیاسی، فلسفه، تاریخ و علوم سیاسی واجد اهمیت بسیاری هستند.
بخش اعظم نوشته ها در مورد فوکو، یا مصروف ایضاح و رفع ابهام اندیشههای وی، یا متوجه رد و نقد بدفهمیهای ناقدین و مفسرین او، یا توضیح و حل تناقضهای موجود در کار و زندگی اش و توجیه تغییرات و تحولاتی کاملا آشکار و مشکل آفرین دیدگاههای غیرمتعارف وی بوده است. مشکلات در این خصوص تا بدان پایه است که حتی مورخی که میخواهد طرحی ساده از زندگینامه وی ارائه دهد و لحظات حیات وی و رخدادهای آنها بازگو کند، مجبور است پیش از هر کاری معقولیت کار خود را با توجه به تعارضی که با اندیشههای فوکو پیدا میکند، توجیه نماید و از درون کارها، آرا و زندگی وی، دلایلی برای سازگای کار خود، یعنی زندگی نامه نویسی فوکو با اندیشه فوکو ارائه دهد.
مشکلاتی اینچنین از وجهی برای متفکری نوآور و غیر معمول چون فوکو امری طبیعی است چرا که :
▪ اولا او به زمینههای متنوع و گستردهای پرداخته است در عین اینکه او به هیچ حوزهای بطور خاصی پایبند نیست،
▪ ثانیا سبک نویسندگی خاصی خود را دارد.
در یک تقسیم بندی کلی میتوان دشواری فوکو را در دو مقوله شکل و محتوا مطرح کرد.
۱)مصاحبه
شاید یکی از وجوه مشکل فهمیفوکو ناشی از جایگاه ویژه مصاحبه در کارهای او باشد. احتمالا این باید ناشی از خصیصه ما بعد تجددی فوکو و درک خاصی باشد که وی از نقش رسانه ها در دنیای جدید داشته است. ( کچویان ۱۱ : ۱۳۸۲). در هر حال به هر دلیل که باشد، قبل از فوکو هیچ متفکری نظیر او با مصاحبه به شکل اینچنینی برخورد نکرده است. این مصاحبه ها یکی از مساله آفرین ترین بخشهای اندیشه و افکار وی را تشکیل میدهند. اگر بدانیم تلاش عمده فوکو در این مصاحبه ها مصروف اصلاح، رد و نقد تصویر و دیدگاه هایی بوده که از همان آغاز اشتهار، اینجا و آنجا حول محور اندیشه هایش شکل گرفته، احتمالا بیش از پیش به مشکل فهمیو دشواری درک فوکو وقوف پیدا خواهد شد.
۲) سبک نوشتاری خاصی
سبک نوشتاری ویژه فوکو، یکی دیگر از دلایل مشکل فهمیوی است. فوکو از آن دست متفکرینی است که با درآمیختن مسائل جدی به مسائل ذوقی و آعشتگی نوشتارهای خود به صناعات ادبی، مانع از آن میگردند که اندیشه آنها در وضوح و شفافیت کامل عرضه و ظاهر شود. ابهامی که بدین ترتیب کلیت کار و اندیشههای فوکو را در خود فرو برده همیشه مشکل آفرین و موضوع نقد و سئوال بوده است. اگر چه متفکران فرانسوی چون " بودریار" سبک نویسندگی و ادبی فوکو را ستوده اند، اما این بیش از هر چیز به علقه فکری این متفکران به آنچه " مرکو ییو" فلسفه ادبی مینامد، بر میگردد. از دید مرکوییو، فوکو به هیچ وجه از این حیث تافته جدا بافتهای در میان متفکران فرانسوی دیگر نظیر برگسون سارتر و مرلو پونتی نیست. (کچویان ۱۰ : ۱۳۸۲) و از اینرو، فوکو میراث خوار خوان فلسفه ادبی که سنت فرانسوی بوده و در تقابل با سنت فلسفی آنگلوساکسونی است، میباشد.
۳) ابهام لجام گسیخته
معدود متفکرانی چون "بودریار" را میتوان یافت که نوشتههای فوکو را از هر حیث وضوح و انتقال بی ابهام مطالب تحسین میکنند. اکثر متفکرانی که فوکو را خوانده اند، به این نکته اذعان دارند، که آثار فوکو دارای ابهامی لجام گسیخته و وسیع است. از دید بسیاری، این نه تنها صرفا وجه ادبی محسوب نمیشود، بلکه در پیوند مستقیم با روش شناسی فوکو میباشد. حال این به هر دلیل که باشد، پیچیدگی و ناروشنی و ابهام محسوب میگردد.
۴) استفاده از تعبیرات جدید و اصطلاحات نو
فوکو از طریق استفاده از اصطلاحات و تعابیر جدید در مسیر تمایز گذاری میان اندیشههای موجود و گذشته حرکت کرده است. مثلا وی از آرکئولوژی برای تهیه حوزهای که به طور متعارف تاریخ علم یا دانش خواند میشود، استفاده میکند و از ژنئولوژی برای تهیه همان حوزه و یا قلمرویی که به حوزه هایی نظیر جامعه شناسی علم، یا دانش و یا جامعه شناسی سیاست و نظایر آن شباهت غیر قابل انکار دارد، بهره میبرد. او از اپیستمه که اصطلاحی نزدیک به جهانبینی، سرمشق، یا چارچوب معرفتی است، به جای این مفاهیم متعارف بهره میگیرد. او حتی برای کرسی درس خود در کلژدوفرانس، در سال ۱۹۷۰ میلادی عنوان کاملا تازهای تحت عنوان "تاریخ نظامهای اندیشه" به جای عناوین جا افتادهای نظیر تاریخ اندیشه، تاریخ علم تفکر و دانش ابداع میکند.
۱) ماهیت بدیع و انقلابی
اولین مسأله در دشواری محتوایی فوکو جلب توجه میکند ماهیت بدیع و انقلابی فوکو میباشد فوکو کار خود را انقلابی علیه سنت فکری موجود در غرب تلقی میکند. او جایگاه خود را در دورهای متفاوت از دوره کنونی و فرای آن، یعنی دوره ما بعد تجدد میبیند.
۲) ماهیت انتزاعی
فوکو بعنوان کسی که میکوشد از حصار محدودیتهای حاکم بر اندیشه و تفکر دوره تجدد رها شده و مبشر پیدایی دورهای تازه با حدود و ثغوری نو باشد، قاعدتا نمیبایست سخنانی مأنوس با عادت و اندیشه مألوف بگوید و این مشکل دیگری است که اندیشههای او از لحاظ محتوایی میآفریند، زیرا در حالت کاملا انتزاعی و نوعی، وی این انتظار به ما میدهد که اساسا نتوانیم درکی از کسی که خود را متعلق به دورهای متأخر تر میداند و در واقع ازپایگاه و اندیشهای در حال شکل گیری و پیدایش با ما سخن میگوید، داشته باشیم.
۳) راهبرد نامأنوس سازی
فوکو تمایل آشکار و عامدانهای در نامأنوس ساختن خود با مخاطبینش و به تعبیر درست تر فاصله گیری از چارچوبها و قالبهای فکری متعارف داشته است. این در واقع مبین درک کاملا صریحی است که وی از جایگاه و پایگاه تاریخی خود یعنی تعلق به دورهای متفاوت ارائه میدهد. راهبرد نامأنوس سازی برای وی بعنوان یک آغازگر و به منظور تأکید بر جدائی کامل او از سنتهای موجود و شاید کمک به مخاطبینش برای دستیابی به تمامیتازگیهای اندیشه اش، عدم اشتباه آن با اندیشههای معمول و اجتناب از بدفهمی دیدگاه هایش میباشد.
۴) عدم پایبندی به حوزهای خاص
بطور کلی نمیتوان فوکو را متعلق به مقولهای خاص دانسته و کارهایش را در یک حوزه معمول، جا افتاده و رسمیجای داد. نوشتههای او به تاریخ، جامعه شناسی، فلسفه، سیاست، روان شناسی، روان درمانی، طب، حقوق و قلمروهای دیگری مربوط میشود. جالب این جاست که در تمامییا اکثر حوزه هایی که از آن نام برده شد، وی به مقوله ها و مسائلی علاقه نشان داده است که سنت علمیآن حوزه کاملا یا به میزان زیادی از آن غفلت داشته و به عنوان مسائلی حاشیهای به آنها نظر میکرده است.
● فوکو و سایرین
فوکو برخلاف دیگر متفکران فرانسوی سده بیستم، دادوستد فکری مستقیم و مستمری با معاصران خود نداشت. در اغلب آثار وی نامیاز ساختگرایان وپسا ساختگرایان هموطنش و یا بحث مشروحی درباره نگرشهای آنان یافت نمیشود. (و شگفت آنکه بیشترین توجهات متفکران غیرفرانسوی را به خود جلب کرد.) فوکو حتی از پذیرفتن عناوین پساساختارگرا یا پسامدرن نیز سرباززده است و فراتر از این به وضعیت فراگیری به نام مدرنیته و سپس زوال آن قائل نبود. او اغلب به جای استفاده از "مدرنیته" (در کنار عصر رنسانس و کلاسیک) از "عصر مدرنی" یادمیکرد که از دوران روشنگری آغاز وتا به امروز ادامه یافته است. به باوراو ماهنوز نمیدانیم مدرنیته چیست، تابراساس آن بدانیم پسامدرنیته چیست یا چه خواهد بود.
از این منظر فوکو یکی از مخالفان سرسخت پروژه روشنگری و مدرنیته محسوب شده و به عقلانیت مدرن حمله میبرد و ازاین نقطه نظر است که زمینه ظهور القابی چون " فلسفه تروریستی ضد عقل گرا" را درمورد اندیشه او فراهم میآورد. آنچنان که متفکرانی چون هابرماس بشدت بر این موضوغ اصرار میورزد(کچویان ۱۳۸۲:۲۳۱ )
● سه محور کلی در افکار فوکو
از میان مضامینی که فوکو بروی آ نها کار کرده ودر یک کلیت عام پهنه فکری فوکو را اشغال کرده اند، سه مضمون عمده میتوان استخراج نمود:
۱) حقیقت،
۲) قدرت
۳) خود یا به تعبیری علم، سیاست و اخلاق.
این سه محور، سه دوره تحول فکری فوکو را نشان میدهد. (کچویان ۱۳۸۲:۱۶). مسأله حقیقیت یا علم، مسأله اصلی دوره اول فکری تازمان انتشار کتاب"نظم اشیاء" در سال ۱۹۶۶ میلادی میباشد که در آن محوریت مسأله علم و دانش و حقیقت آشکار است.
از آن پس تدریجا و به ویژه در کتاب "انظباط وتنبیه " که در سال ۱۹۷۵ انتشار یافت و مسأله قدرت و سیاست محور اصلی اشتغالات و تاملات وی میگردد. انتشار اولین مجلد "تاریخ جنسیت" در سال ۱۹۷۶ میلادی مبین این بود که محور کارهای فوکو تغییر مجددی یافته و اکنون محور اصلی و عمده وی، خود و مسأله اخلاق میباشد.
برای فوکو در محور اول(علم یا حقیقت ) مسأله این است که درک انسان معاصر از حقیقت و به طور مشخص علوم جدید چگونه شکل گرفته و به صورت کنونی درآمده است. اگر بخواهیم این محور به علاقه کانونی فوکو ارتباط دهیم، دلیل علاقه وی به این مسأله نقش بی چون وچرای علوم جدید در شکل دهی به درک انسان از خود و جهان پیرامون ماست. ما از طریق درکی که این علوم به عنوان حقیقت به ما میدهند، تصویر خود را میسازیم و دیگران را نیز به عنوان موضوعات رفتارها و تعاملات اجتماعی خود مشخص کرده و موضوعیت میبخشیم. به بیان دیگر ما آن چیزی میشویم که این علوم به عنوان موضوعات شایسته تحقیق خود ساخته اند.
در محور دوم فکری فوکو، درک قدرت و سیاست در عصر حاضر و چگونگی نقش آفرینی آن در شکل دهی به ما، تصویر ما از خود و چگونگی اعمال نقش آن در شکل دهی به افرادی که در تعامل با ما قرار میگیرند، مورد توجه واقع میشود. البته فوکو بدوا از این باب به مسأله سیاست و قدرت علاقه مند شد که دریافت دانش رابطه تنگاتنگی با قدرت دارد. تکیه علوم جدید و بخصوص علوم انسانی بر قدرت، و وابستگی جوهری بدان و متقابلا نفع و فایدهای که قدرت سیاسی از دانش انسانی میبرد، ریشه اصلی تعلق خاطر وی به قدرت و مطالعه آن بوده است. از این رو در این جا مسأله دانش از وجهی دیگر و در پیوند با قدرت و سیاست دنبال میشود. درکنار علم و سیاست یا حقیقت و قدرت(دو محور اول فکری فوکو)، اخلاق نیز همزمان در کار شکل دهی به افراد انسانی و ایجاد تصاویر ویژه از آنها و موضوعات طرف تعاملشان میباشد. در این جا ارتباطی که شخص با خود در بستر مسائل اخلاقی و تأثیر گذار برخود پیدا میکند، موضوع مطالعه میباشد. درحالیکه نیروهای قبلی به معنای نیروهای بیرونی اند، در این مرحله نیروهای درونی مورد توجه قرار میگیرند. در این محور نه نقش دانش در شکل دهی به ما، و نه نقش قدرت در قالب ریزی افراد، بلکه نقشی که خود و اخلاق در ایجاد هویت و شخصیت ویژه افراد دارد، کانون توجه فوکو را میسازد
● فلسفه تاریخ، فیلسوف یا مورخ؟
با اینکه فوکو در حوزههای متعددی قلم زده و کاغذ سیاه نموده است، اما منظری که برای بررسی مسائل انتخاب میکند، عمدتا بین دو حوزه فلسفه و تاریخ در نوسان است(کچویان ۲۸-۲۷ :۱۳۸۲). ماهیت تاریخی کار وی در همان اولین وهله(اولین مرحله تطور فکری اش) مشخص است. او در حوزهای قلم میزد که سنتا حوزه اندیشه، تاریخ علم یا دانش یا تاریخ فلسفه است. بطور مشخص مسائل معرفت شناسانه، حدود معرفت انسانی و نقش دانش، علوم انسانی در شکل دهی به جهان معاصر و انسان در کانون مطالعات دیرینه شناسی وی قرار دارد. تمایز کار وی از فلسفه و تاریخ سنتی این است که وی میخواهد به سئوالات فلسفی و معرفت شناسانه از منظری کاملا غیرمعمول، یعنی از منظر دیرینه شناسانه پاسخ دهد که اساسا منظری تاریخی است، اگرچه متضمن دیدگاهی جدید درباب تاریخ است. فوکو در صدد است تا از طریق مطالعات تاریخی به سئوالی فلسفی یا معرفت شناسانه جواب دهد که از دیدگاه "رورتی" تلاش نابجایی برای جایگزین کردن دیرینه شناسی به جای معرفت شناسی است.
از نظر میجرپوئتزل، شیوه خاصی که فوکو از لحاظ روش شناسی انتخاب کرد، بیشتر از آنکه رد علایق فلسفی باشد، حاصل اقناع نسبت به این بود که فلسفههای ترکیبی و جامع، دیگر امکان ندارد و کارنظری باید درقلمروهای محدود و عینی انجام پذیرد. مطلبی که فوکو دریکی از مصاحبه هایش دراواخر دهه ۶۰ میلادی آورده شاهد این نکته است: "به نظرمن فلسفه امروز دیگر وجود ندارد نه اینکه محوشده باشد، بلکه میان شمار کثیری از فعالیتهای فلسفی باشد. (پوئتزل ۹-۶ :۱۹۸۳) بدین ترتیب نباید تصور شود که جستجوی پاسخ مسئله از تاریخ از منظر فوکو منافاتی با ماهیت فلسفی کارش دارد. این کاربا این تقریر ویژه همچنان فلسفی است چون به مسائل فلسفی میپردازد، اما این اقتضای ماهیت مسأله و این دید اخیر اقتضای ویژگی فلسفی در دوران جدید است که باید پاسخ آنها رااز طریق دیگری غیراز طریق فلسفه معهود یافت.
● تاریخ حال، دغدغه اصلی فوکو
همچنان که فوکو در سطور پایانی فصل اول کتاب "انضباط و تنبیه: تولد زندان "مینویسد: تاریخ نویسی زمان حاضر یا "تاریخ حال " هدف یا مسأله وی درسراسر زندگی فکری اش میباشد. (فوکو ۳۱-۳۰ :۱۹۷۷). او میخواهد توضیح دهد بشرکنونی آنگونه که هم اکنون در غرب زندگی میکند چیست، چگونه است و تحت تأثیر چه شرایط وعواملی آنچه اکنون هست، شده است. تعبیر تاریخ حال برای تأکید براین است که آنچه اکنون هست، میتوانست صورتی دیگر داشته باشد یابه بیان دیگر تاریخ چگونه متفاوت بودن است. او میخواهد به این سئوال غربی ها پاسخ دهد که "ما چگونه ما شدیم؟ " و صورت متفاوت کنونی را به خود گرفته ایم. نکته جوهری و بنیانی دراین خرق عادت (تاریخ نویسی حال)، نامأنونس کردن مأنوسات، نامألوف کردن مألوفات و غیرطبیعی و غیربدیهی نشان دادن طبیعیات و بدیهیات است.
فوکو سئوال خوداز عصر حاضر و نوع پاسخگویی اش بدان را به سئوال و پاسخی مرتبط میکند که زمانی کانت را در قرن ۱۸ به خود مشغول داشت: "روشنگری چیست؟". این سئوالی بود که ارتباط انسان با عصر خود و نحوه وجود تاریخی انسان را مورد توجه قرارداد و پاسخ آنرا نیز نه از طریق جادادن عصر مورد سئوال در یک کلیت تاریخی (نظیر هگل) ویادر پیوند با آینده(نظیرویکو)، بلکه برپایه تفاوت آن باگذشته جستجو میکرد. اما بعلاوه در پاسخ فوکو این تمایز نیز وجود داشت که وی در تاریخ نویسی خود و در پاسخ از ماهیت زمان معاصر به سمت ایجاد انقطاع در عادات عملی و ذهنی مألوف و تزلزل آفرینی در اعتقادات بدیهی و سنتهای مستقر علمیو فکری عصر جهت گیری میکرد.
● مشکلات تاریخ سنتی
فوکو بیش از آنکه در مورد کانت و فلسفه نوشته باشد، درنقد تاریخ سنتی و اشتباهات فاحش آن قلم زده است. وی معتقد است این تاریخ از وجوه چندی نمیتواند روش مناسبی برای انجام مطالعات تاریخی، بالاخص مطالعه دانش و گفتمانهای علمیفراهم سازد. آغشتگی این نوع از تاریخ، به نوع درکی که فلسفههای تاریخ قرن نوزدهمیدر مورد تحولات تاریخی ارائه میدهند، ازدید فوکو جایی برای اینکه تصور شود روش آن بتواند جوابگوی مسألهای باشد،باقی نگذاشته است. این تاریخ بیش از آنکه پرتویی برتاریخ بیندازد، آنرا در محاق تاریکی فروبرده و مانع از آن میگردد که واقعیتهای تاریخی درتفرد خاص آن درک شده وفهمیده شوند. تمامیت گرایی، غایت گرایی، انسان شناسی یا انسان گرایی، عمده ترین نقصان دید تاریخی رسمیاز دید فوکو میباشد(کچویان ۱۳۸۲:۳۷) چراکه این تاریخ، منظری ابرتاریخی را وارد میکند: تاریخی که کارکرد آن اینست که گونههای تقلیل داده شده نهایی زمان را در تمامیتی که کاملا در خود بسته ترکیب کند، تاریخی که همیشه مشوق شناساییهای فاعلی است وبه کل جابجاییهای گذشته، شکلی از بازسازگاری میدهد. تمامیت سنت تاریخی (غایت گرا یا عقلانیت گرا) هدفش انحلال حادثه منفرد درتداومیآرمانی است، به شکلی غایت گرایانه یافرایندی طبیعی.
۱) تمامیت گرایی: اشکال اول
تاریخ سنتی از نظر فوکو تمامیت گراست. به این معنا که درگستره زمان و مکان میکوشد همه رخدادها و تحولات تاریخی را در چارچوب یک کلیت بهم پیوسته و منسجم جای دهد. از نظر زمانی نتیجه این تمامیت گرایی این است که خط واحدی از نقطه فرضی درابتدای تاریخ تاپایان آن کشیده میشود وبدین ترتیب حوادث نظیر مهرههای یک تسبیح، حول این خط ودر طول آن به رشته کشیده میشوند. دراین تصویر تمامیت گرایانه، وجود نهادها، نظام ها و ساختهای مختلف انکار نمیشود، بلکه تمامیاینها علیرغم کثرت و تنوعشان در ذیل چتر واحدی با مفاهیمینظیر روح زمان، روح قومیوجهان بینی، وحدتی خدشه ناپذیر مییابند. این چنین تصویر تمامیت گرایانهای ازنظر فوکو دید نادرستی از تاریخ میدهد وبا این دید، امکان نداردکه حوادث تاریخی را در تفرد و ویژگی تاریخی خاص آن دریافت.(کچویان ۱۳۸۲:۳۸) دریک تصویر تمام گرایانه هرحادثه پیش از آنکه بتواند درزمان و مکان خاص خویش وبعنوان حادثهای منحصر بفرد درک شود، درپوشش معنایی از پیش تحمیل شده قرارداد ومهمتر ازآن، دید تمامیت گرایانه، جایی برای انقطاع و گسیختگی در تاریخ باقی نمیگذارد. به نظر فوکو، تاریخ سنتی به واسطه این دید، وچون کل تاریخ را وحدتی مستمر وساری میداند، نسبت به درک چرخشهای تاریخی وحوادثی که این کلیت رادر هم میریزد، ناتوان است. حال آنکه به معنای دقیق کلمه، تاریخ در این انقطاعات وگسیختگی ها خود را نشان میدهد ومعنا مییابد. در این لحظههای گسیخت و چرخش است که تاریخ، تفرد وویژگی خود را آشکار میکند.
۲) غایت انگاری، اشکال دوم
از دید فوکو، تاریخ سنتی علاوه برتمامیت گرایی، غایت انگار نیز بود واین میراثی بود که فلسفههای تاریخ سنتی گذاشته بودند. دراین دید، مفروض گرفته میشود که کل تاریخ به سمت و سوی خاصی که همان غایت آن باشد، درحرکت است. غایت انگاری مانع این است که مورخان بتوانند تنوعات تاریخی، گسل ها و پیدایی مسیرهای تازه تاریخی را حل کنند ویا آنرا آنگونه که هست بعنوان رخدادی که میتواند تاریخ جدیدی را آغاز کند، ببینند.
۳) انسان شناسی وانسان گرایی، اشکال سوم
دیدی تمامیت گرا که تاریخ را خط مستمرومتداومیمیداند که از آغازی دور در خلوص مطلق خویش ریشه گرفته و به سمت غایتی ایده آل وکامل درآینده سرازیر میباشد، همزادی دیگر دارد که نام آن به تعبیر فوکو انسان گرایی میباشد. انسان شناسی یا انسان گرایی از نظر فوکو آن ویژگی دید تاریخی سنتی است که آگاهی و عامل انسانی را محور تاریخ میسازد. در این دیدگاه، هر حادثهای نهایتا به افراد انسانی وآگاهی تأویل برده میشود. تاریخی که به این ترتیب روایت میگردد، حادثهای باقی نمیگذارد که نتواند به آگاهی و عمل فردی برگردانده شود. این دید، خصوصا راه بر هرگونه رخداد نامنتظر وبیرون از حدود آگاهی و عمل فردی میبندد. بدین ترتیب با این دید کل تاریخ وحوادث تاریخی بصورت نمایشی درمیآید که در مرئی و منظر عامل انسانی به صحنه درمیآید و هیچ رخداد آن از حدود آگاهی او تجاوز نمیکند. فوکو میگوید: چه چیزی طبیعی تر از این است که دانشمندان ونوابغ صحنه گردان تاریخ دانش قلمداد شوندولحظه لحظه این تاریخ، حادثهای تلقی شود که حاصل آگاهی وعمل آگاهانه آنان است؟ این مشکل تاریخ سنتی درحوزه علم ودانش است(کچویان ۴۰-۳۹ :۱۳۸۲
نویسنده: سلیمان - عبدی
منابع و مآخذ
۱ـ فوکو و دیرینهشناسی دانش؛ روایت تاریخ علوم انسانی از نوزایی تا مابعدالتجدد/ تألیف حسن کچویان ـ تهران: دانشگاه تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ ۱۳۸۲
۲ـ میشل فوکو فرانسوی ساختگرایی و هرمونوتیک با مؤخرهای به قلم میشل فوکو/ نوشته هیوبرت دریفوس؛ پل رابینو؛ ترجمه حسین بشریه. ـ تهران: نشر نی ،۱۳۷۹
۳ـ دریفوس؛ هیوبرت و پل رابینو، میشل فوکو، فراسوی ساختگرایی و هرمنوتیک، ترجمه حسین بشریه، تهران، نشر نی۱۳۸۷
۴ـ سایت اطلاع رسانی شمیم www.shamimnEt.com
۵ـ تاریخ نگار زمان حال فوکو WWW. Persian Blog.com
۶ـ سایت حیات اندیشه WWW.hayatamdishen.com
۷ـ سایت علوم اجتماعی WWW.social science,com (جامعهشناسی پست مدرن)
۸ـ سایت روزنامه شرق WWW.magiran.com (بانک اطلاعات نشریات کشور)
(روزنامه شرق ـ شماره ۱۴۸۰۰/۴/۸۵)
۹ـ WWW.Dibache,com (میز گرد پست مدرن)
۱۰ـ سایت خبرگذاری فارسWWW.Fars News Agency.com
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست