سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

مفهوم تعیین پیش شرط برای توریسم وابستگی به پول نفت است


طی سال های اخیر كه بحث جذب توریسم در كشورمان بیشتر مطرح شده , عده ای گمان كرده اند كه لازم است در ایران هم مشابه جاذبه های توریستی كشورهای غربی را طراحی كنیم, جاذبه هایی كه یا به دلیل زیبایی های طبیعی است یا به خاطر برخورداری از امكانات مدرن

طی سال های اخیر كه بحث جذب توریسم در كشورمان بیشتر مطرح شده ،‌عده ای گمان كرده اند كه لازم است در ایران هم مشابه جاذبه های توریستی كشورهای غربی را طراحی كنیم،‌جاذبه هایی كه یا به دلیل زیبایی های طبیعی است یا به خاطر برخورداری از امكانات مدرن . اما ما در دنبال كردن پدیده های مدرنیسم كه نمی توانیم با اروپا و آمریكا رقابت كنیم. در حالی كه بر عكس ممكن است برای یك توریست ژاپنی ،‌اروپایی یا آمریكایی‌ـ‌بر فرض كه به كشور ما سفر كند ـ‌ دیدن یك بازار قدیمی ،‌حتی بازدید كویر جذاب باشد. اما اگر ما آمدیم و آنها را به شكل یك پدیده مدرن تزیین كردیم،‌ممكن است به جای درست كردن ابرو ،‌چشم اش را هم كور كرده باشیم.

تشكیل وزارتخانه گردشگری و میراث اگر مهم ترین دستاورد سازمان میراث فرهنگی طی سال های اخیر نباشد،‌یكی از موفقیت های مدیریت فعلی این مجموعه به حساب خواهد آمد.

با تشكیل وزارتخانه یا سازمانی كه از ادغام این دو مجموعه به ظاهر مجزا تشكیل شده باشد ؛می‌توان امیدوار بود كه از لحاظ دریافت بودجه مناسب و جذب گردشگر در نقاط دیدنی كشور با رشد قابل توجهی مواجه شویم. اما این نگرانی همچنان وجود دارد كه با گسترش فعالیت های اقتصادی در زمینه های فرهنگی ،‌به اصالت و ارزش های درونی آن زمینه ها ضربه بزنیم. تجربه سال های گذشته این نگرانی را بیشتر می كند. دغدغه های دوستداران میراث كهن ایران زمین،‌زمانی قابل فهم تر می شود كه مروری كوتاه داشته باشیم به برخی از برنامه های اجرا شده و سیاست های اعمال شده توسط مسئولین سازمان میراث فرهنگی طی سال های اخیر.

از همین رو شاید پیش از بررسی نكات مثبت و منفی ادغام دو سازمان همسو،‌باید برای این سؤال اساسی پاسخ قابل قبولی پیدا كنیم كه :‌نقاط افتراق و اشتراك فرهنگ و اقتصاد كجاست؟

برای پاسخ دادن به این سؤال ،‌ترجیح دادیم این بار به سراغ اقتصاددانان برویم. شاید كسی كه طی دو سال گذشته مدیریت مؤسسه عالی پژوهش در برنامه ریزی و توسعه را بر عهده داشته و در رشته اقتصاد توسعه درجه دكترا گرفته است ؛ فرد مناسبی برای پاسخگویی به این سؤال و سؤالات مشابه باشد. گرچه پرسش های ما با دكتر غلامعلی فرجادی عضو هیأت علمی موسسه عالی پژوهش در برنامه ریزی و توسعه‌،پیرامون سؤال بالا می گذشت اما پاسخ های این متخصص اقتصادی،‌مسیر گفتگو را تغییر داد. گفتگویی كه شاید پرسش های دیگری را پیرامون بسیاری از فعالیت های فرهنگی ما به وجود آورد.

به نظر می رسد ما در مواجهه با مسایل فرهنگی،‌با یك مشكل ساختاری در مدیریت كلان كشور مواجهیم. وقتی می خواهیم نگاه فرهنگی به موضوعی داشته باشیم قدرت كسب درآمد از آن را نداریم و وقتی نگاه اقتصادی به موضوعی می اندازیم ،‌ارزش های فرهنگی مان زیر سوال می رود. گویا این دو مقوله به طرز غیر قابل حلی از یكدیگر تفكیك شده اند. این مشكل را در بحث های مرتبط با ایرانگردی ـ جهانگردی هم می بینیم. با توجه به موضوع بحث ، یعنی راه های توسعه گردشگری در كشور‌،به نظر شما چه وجوه اشتراك و افتراقی بین مقوله های فرهنگی و اقتصادی وجود دارد؟

ـ وقتی ما از فرهنگ به معنی وسیع كلمه صحبت می كنیم،‌اقتصاد و مسایل اقتصادی،‌زیر مجموعه ای از آن محسوب می شوند.در كشور ما به طور سنتی از دید فرهنگی به مسایل اقتصادی توجه شده ،‌اما من می خواهم از دید اقتصادی به مسأله فرهنگ نگاه كنم. ببینید!در گذشته امكان پذیر بود كه جوامع به صورت بسته و بدون تبادل نظر با فرهنگ های دیگر ادامه حیات بدهند اطلاعات زیادی هم از نحوه زندگی افراد در كشورهای دیگر وجود نداشته است. اما امروزه كشورها نمی توانند فارغ از دسترسی به اطلاعات مربوط به شیوه زندگی سایر كشورها،‌تجربیاتشان ،‌تاریخچه گذشته شان و نحوه زیستشان ادامه حیات بدهند و اگر ادامه دهند ، امكان رشدشان محدود می شود و نمی توانند در این مسابقه بین كشورها برای رسیدن به رشد و شكوفایی شركت كنند. وقتی از این دید نگاه كنیم ،‌اقتصادهای امروز را به هم وابسته می بینیم و این وابستگی یك وابستگی متقابل است. در این جا تفاوت كشورها در میزان درجه وابستگی شان است. وقتی كشورها به این شكل روی یكدیگر اثر گذار هستند،‌عدم شناخت از فرهنگ‌،تجربیات ، نحوه زندگی و سطح آگاهی و علوم و فنون دیگر كشورها، جوامع و اقتصادها را از دسترسی به یك تجربه عظیم انسانی محروم می كند. بنابراین اگر جامعه ای بخواهد فرهنگ كشورهای دیگر و مجموعه تجربیات عظیم بشری را نادیده بگیرد ،‌مسیر حركت آن جامعه رو به قهقهرا می رود. نمونه این موضوع را در رشد كشورهای جنوب شرقی آسیا شاهد هستیم. عوامل متعددی در رشد این كشورها تأثیر گذاشته، اما یكی از مهم ترین عوامل رشد و شكوفایی این كشورها یادگیری از دیگران بوده.آنها هم خودشان یادگرفتند و هم این تجربیات را در اختیار دیگران قرار دادند. وقتی شما می خواهید دامنه امكانات خود را برای دسترسی به سطح بالاتری از توسعه و رشد افزایش دهید ؛ طبیعتا اگر نگاهتان به ظرفیت مجموعه تجربیات بشری باشد،‌دامنه امكانات و ظرفیت های در اختیار خود را گسترش داده اید. در بحث های مربوط به میراث فرهنگی،‌یك موضوع این است كه ما چگونه می توانیم از میراث فرهنگی خودمان پاسداری كنیم و گوشه ها و زوایای تاریك آن را شناسایی كنیم و از تجربیات گذشتگان برای پیدا كردن روش‌های بهتر زندگی در ‌آینده درس بگیریم. باید توجه كنیم كه جوامع دیگر هم دارای میراث فرهنگی هستند. پس ما هر چقدر نگاهمان را عمیق تر و گسترده تر كنیم . تجربیات میراث فرهنگی دیگران هم كه در طول تاریخ شكل گرفته به مجموعه دانشی كه در اختیارمان است اضافه خواهد شد. یكی از راه هایی كه باعث می شود سطح دسترسی ما به میراث بشری افزایش پیدا كند،‌ورود توریست به كشور است.

• قبل از این كه وارد بحث شویم،‌بهتر است كه موضوع میراث فرهنگی ،‌چه میراث ملی و چه جهانی را بیشتر بازكنیم . صحبت های شما به صورت مجرد كاملا قابل قبول ومنطقی است . اما در ایران،‌هنوز نتوانسته ایم برخورد مناسبی با میراث چند هزار ساله ملی خودمان پیدا كنیم. نه تنها مردم ،‌كه مدیران ما هم در اجرای برنامه های خود ،پیشینه تاریخی این سرزمین را نادیده می گیرند. شاید مشكل از اینجا ناشی می شود كه مشخص نشده ما چه استفاده ای از این پیشینه و تاریخ خودمان می توانیم بكنیم و آنچه در گذشته بوده به چه كار امروز ما می آید؟

ـ این كه ارزش های فرهنگی بشر چه مواردی را شامل می شود و چگونه می توان این مباحث را در مدیریت اجرایی كشور وارد كرد ، و حل این مشكل كه آیا مدیران به این ارزش ها بها می دهند یا نمی دهند و آیا افكار عمومی پذیرایی این مسایل هست یا نه،‌بحث كاملا جدایی است كه در درجه اول احتیاج به یك فرهنگ سازی دارد كه با انتشار یك سری مقالات و گزارش ها و انتقال آن به عموم،‌به آن دست خواهید یافت. اما اگر من بخواهم از دید اقتصادی به موضوع نگاه كنم باید بگویم كه وقتی شما از میراث فرهنگی استفاده اقتصادی به عمل نیاورید، افكار عمومی ،‌ارتباط تنگاتنگی بین میراث گذشته و زندگی روزمره خود نمی بیند. پس طبیعی است كه نسبت به میراث فرهنگی بی توجه می شوند. اما اگر مردم ببیند كه وجود این گنجینه امروز هم برایشان ارزشمند است،‌شما ناچار خواهید بود كه برای این میراث ، بازار بزرگی فراهم كنید و در آن صورت بر اساس مشتری مداری حركت كنید یعنی باید فكر كنید كه چه كار می توان كرد كه تقاضای بزرگ تری برای میراث فرهنگی مان به وجود آوریم. به طور مثال دیوار چین را نگاه كنید،‌اگر جامعه چین یك جامعه بسته بود و تعداد افرادی كه از دیوار چین بازدید می كنند ؛ اندك بود ،‌درآمدی كه این دیوار ایجاد می كرد، در زندگی روزمره مردم تأثیری نداشت. ولی وقتی چین دروازه هایش را بر روی اقتصاد جهانی باز می كند و هر سال میلیون ها نفر برای بازدید از میراث فرهنگی و طبیعی به‌آن كشور سفر می كنند، این مسأله به طور مستقیم در زندگی روزمره مردم اثر می گذارد. امروزه نگاه های اقتصادی متوجه میراث فرهنگی شده است. وقتی ما از توریسم صحبت می كنیم،‌تنها به درآمد حاصل از آن فكر نمی كنیم،‌این در آمد خودش عاملی می شود برای این كه مردم بفهمند این میراث چقدر در زندگی امروزشان تأثیر گذار است. به نظر من وقتی نگاه ما ، نگاه بسته به موضوع میراث باشد،‌به خصوص در شرایطی كه جامعه از سطح بالایی از درآمد برخوردار نیست و مردم درگیر نیازهای معیشتی روزمره هستند ‌،طبیعی است كه میراث فرهنگی به خصوص برای این گروه جنبه یك كالای لوكس را پیدا می كند. هر قدر نگاه ما بسته تر باشد ، بیشتر به اصل موضوع یعنی میراث فرهنگی ضربه می زنیم. درست است كه دولت باید برای حفظ مكان های باستانی و آثار تاریخی كمك كند،‌اما اگر این مكان ها خودشان نتوانند حداقلی از درآمد را كسب كنند،‌شما تا ابد نمی توانید متكی به دولت باشید؛ چون وقتی كل جامعه درآمد نداشته باشد ،‌در‌آمد دولت هم كاهش پیدا خواهد كرد و در این صورت در پرداخت هزینه نگهداری از این آثار نیز تأخیر ایجاد خواهد شد. این مسایل همه درهم تنیده شده‌اند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.