یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
دولت و هویت ملی در اندیشه دکتر عبدالحسین نوایی
هویت، پرسش از چیستی یک ملت است و آنچه را که سبب تمایز خود از اغیار میگردد، شامل میشود.
از آنجا که شکلگیری هویت منشأ تشکیل یک ملت و تاسیس دولت ملی nation-stateدر یک کشور است، لذا هر ملت، آغازگاه خاصی را در تاریخ خود بهعنوان شکلگیری هویت و دولت ملی خود قلمداد میکند. این امر موجب شده تاریخنگاران و متفکران ایرانی در برابر پرسش <هویت ایرانی> سعی دریافتن پاسخی مناسب به این موضوع داشته باشند.
در نتیجه برخی، شکلگیری دولت صفوی توسط شاه اسماعیل در سال ۹۰۷ هـ .ق، گروهی، وقوع انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵ هـ .ش و بعضی نیز تاسیس سلسله پهلوی در سال ۱۳۰۴ هـ .ش را بهعنوان مبنای تاریخی و شناختی هویت ملی و دولت ملی در ایران دانسته و از این رهگذر به تامل درخصوص هویت ایرانی بپردازند.
دکتر عبدالحسین نوایی نیز از جمله متفکران مهم این مرزوبوم است که در آثار خود تاملات فکری خاصی را دنبال کرده و پرسشهای مهمی درباره هویت این سامان درافکنده است. از آنجا که تبیین دو موضع تاریخی انقلاب مشروطه و تاسیس دولت پهلوی و تاثیرشان در شکلگیری و تعمیق اندیشه دولت- ملت و هویت ایرانی مجال و فرصت دیگری میطلبد، در این نوشته سعی بر این است که درخصوص دولت صفوی و نگاه متفکران به آن بهعنوان مبنای نخستین هویت و دولت ملی نظری اجمالی افکنده و سپس دیدگاه دکتر عبدالحسین نوایی در خصوص خاستگاه و بازیابی نخستین هویت ایرانی و تعامل آن با فرهنگ غربی و اسلامی به بحث گذاشته شود.
تاسیس دولت صفوی بهعنوان یک حادثه مهم تاریخی تاکنون پرسشهای مهمی را در مورد دولت ملی و هویت ایرانی برانگیخته است. از سوی دیگر تشکیل دولت ملی در ایران و زمان و چگونگی آن از مهمترین مسائل تاریخی است که هنوز پاسخی در خور نیافته است و بحث درخصوص آن به تاسی از ابوالفضل بیهقی مستلزم نگارش تاریخ برپایهای دیگر است. دکتر عبدالحسین نوایی را اگر نتوان تنها پژوهشگر متخصص و متعهد این برهه از تاریخ ایران دانست، حداقل او با تصحیح نسخ خطی و تدوین اسناد و مکاتبات این دوره، از معدود متفکران ایرانی این دوره است که نگاهی فنی و عمیق به آن دارد.
موضع و نگاه متفکران ایرانی و غربی به تاریخ دوره صفویه نمایانگر اتخاذ مواضع نظری خاصی است که اتخاذ هر کدام از این مواضع نظری مستلزم تحقق پیامدها و ارائه نقطه نظرات خاصی در بررسی این دوره است، به نحوی که حتی نگاه به آن تا امروز نیز بین سنتهای مختلف در ایران جاری و ساری است و به گفته یکی از متفکران معاصر: <ایران جدید را بدون تعیین ماهیت دولت جدید نمیتوان شناخت و از سوی دیگر ایران جدید و دولت جدید تابعی از دولت صفوی است که ماهیت دولت آن به شدت محل اختلاف است.>۱
در خصوص ماهیت دولت صفوی تاکنون حداقل سه نظریه مختلف ارائه شده است.
دیدگاه نخست، دولت صفوی را تاسیس نخستین دولت ملی در ایران میداند و برای این فرض استدلالات مهمی ارائه میکند. این دیدگاه توسط والتر هینتس، اشمیت، راجر سیوری، نظامالدین مجیر شیبانی، آرامش دوستدار، داریوش آشوری، عباس زریاب خویی و ... طرح شده و مبنای فکری برخی تاریخنگاران قرار گرفته است. نظریه مزبور تاسیس دولت صفوی را شکلگیری دولت ملی در ایران میداند که مبتنی بر بازگشت به اندیشههای ایران قبل از اسلام است. در این دوره بود که مرزهای ایران عصر ساسانی احیا شد و اولین دولتی است که به علت تمایز از جهان اسلام سنی، مذهب خاصی را اتخاذ کرد که هم برای دولت و هم مذهب پیامدهای خاصی دربرداشت. این دیدگاه در سنت خود استدلالی را طی میکند که از درون ملیت میگذرد و منابع آن به ناسیونالیسم باز میگردد و مبنای شکلگیری باستانگرایی در ایران نیز قرار گرفته است.
دومین نظریه، دولت صفوی را تاسیس جدید در قلمرو ایران نمیداند، بلکه آن را امتداد عثمانی یا آناتولی قلمداد میکند. مهمترین نظریهپردازان آن فاروق سومر، کلارک، دکتر رحیملو (استاد دانشگاه تبریز) و... میباشند. این افراد معتقدند ساخت قدرت در صفوی امتداد ساخت سنتی دولت در جهان اسلام است. صفویان آگاهی ملی نداشتند، بلکه خود را صوفیان مسلمانی میدانستند که بیشتر با صوفیان آناتولی متحد بودند. آنها به جای اندیشیدن به مرز، به عقیده میاندیشیدند و ساخت آن نیز الگوبرداری از جهان اسلام است. پس این دولت، ملی نیست، بلکه امیرنشینی از جهان اسلام است.
در این دیدگاه به رسمیت شناختن تشیع یک تلاش سیاسی به منظور تاسیس قدرتی جدید است البته نه در تمایز با عثمانیها که دیدگاه نخست بر آن تاکید داشت. در واقع دولتی که زبان رسمی و درباری آن ترکی است، علمای آن از جبل عامل هستند، فرماندهان و امیران آن از قزلباشان آناتولی و ساختهای قدرت ترکیاند، پس ایرانی و ملی نیست و دولت جدید در ایران را باید در دوره استعمار یا رضاشاه جستوجو کرد.
دکتر سیدجواد طباطبایی اما با وامگیری از نظریه نخست، برخی از فرضهای آن را رد میکند و در کتاب خود <دیباچهای برنظریه انحطاط ایران> در امتداد نظریه نخست، دیدگاه جدیدی عرضه میکند. وی با نقد نظریه والترهینتس، نظریه دولت ملی وی را مربوط به قرون ۱۸و۱۹ آلمان میداند که هینتس سعی در تحمیل آن الگو و ارزشها بر ایران قرن شانزدهم میلادی دارد. طباطبایی به جای اینکه از یک اندیشه یا نظام سیاسی سخن بگوید، متاثر از نظام اندیشه هگلی، به یک تداوم هگلی در مفهوم دولت نظر دارد.
وی جنگ چالدران را نخستین جنگ هویتبخش میداند که ایران میخواهد از اسلام، عرب و ترک جدا شود.
اما این موضوع به صورت ناخودآگاه در صفوی وجود دارد و یک آگاهی سوبژکتیو و مبتنی بر دانایی نیست.
در واقع نکته اساسی این است که فرمانروایی صفویان، اگرچه دولت ملی نبود، اما باتوجه به تحولی که تاریخ ایران زمین در این دوره پیدا کرد، برخی از مصالح ملی تقویت شد. ۲
دکتر طباطبایی گرچه این نقد را وارد میکند، ولی در ادامه دچار تناقض شده و کاملا در دامان نظریه نخست غرق میشود تا جایی که مذهب را با ملیت آشتیناپذیر میداند و در ادعاهایی دیگر معتقد است، بیشتر این حوادث مبتنی بر شکل بخشی ملت بود و برعکس غرب تاکنون دولت ملی در ایران شکل نگرفته است.
نگاه دکتر نوایی اما به دولت ملی و هویت در ایران به علت غور در اسناد تاریخی و تصحیح متون ارزشمند دوره صفویه بهگونهای خاص است. گرچه وی دیدگاه خود را در چارچوب نظریه اول بسط میدهد، اما در نوشتهها بهویژه <خاطرات> خود سعی در یافتن پلی میان مذهب و ملیت در ایران دارد و نه مانند دیدگاه نخست، مذهب را در ملیت حل میکند و نه مانند برخی از متفکران متعلق به آن موضع نظری، بر طبل انحطاط، زشتی و بدگویی از تاریخ و گذشته ایران بهویژه دوره صفوی میکوبد و همچنین برخلاف دیدگاه دوم، ایران را بهکل متعلق به جهان اسلام نمیداند و نظریه متفکران آن را که هویت نسل ایرانی به علت تحولات و دگرگونیهای تاریخی دستنیافتنی است، رد میکند.
دکتر عبدالحسین نوایی ظهور دولت صفوی را از اهم دوران تاریخی ایران میداند که <سرانجام توانستند پس از مدتها ایرانی متمرکز و آباد و سلطنتی به قدرت و توان فراوان بنیان نهند که نزدیک دو قرنونیم بر ایران و ایرانی حکومت کنند و حتی پس از انقراض نیز اندیشه جهانبینی خود را در لباس تشیع دوازده امامی بر نسلهای بعدی تا امروز توشه دنیا و آخرت قرار دهند. در سال۹۳۰ هـ/ ۱۵۲۴ م که شاه اسماعیل درگذشت، دیگر هیچیک از این حکام خودکامه و سرداران گردنکش سلطنتجوی بر جای نبودند و تنها دودمان صفوی بود که بر سراسر این کشور پهناور حکومت میکرد و دولت، دولت پسران شیخ صفی بود.>۳
دکتر نوایی گرچه از درگیری ایران و عثمانی و ضعف هر دو و سود بردن دنیای آزمند و حیلهگر و سودپرست مغربزمین مینالد، اما اقدامات شاهاسماعیل برای حفظ موجودیت کشور و ایجاد وحدت کلمه در بین افراد مختلف این سرزمین پهناور را شایسته بلکه بایسته میداند.
در چارچوب همین دیدگاه، دکتر نوایی بر تعمیق شناخت متفکران ایرانی از تاریخ عثمانی و برقراری ارتباط فرهنگی عمیق با ترکیه امروزی که بخش عمدهای از اسناد تاریخی ایران دوره صفوی را در آرشیوهای خود دارد، تاکید میکند.۵ لذا در مقدمه غنی و محققانه خود بر کتاب <احسنالتواریخ> مینویسد:
...< من چنین عقیده دارم که ایرانیان به دانستن و جغرافیایی ممالک مجاور خود بیشتر نیاز دارند تا به تاریخ مللی از اروپا که رابطه آنان با ما در دایره تجارت و سیاست محدود است و برخلاف این نکته بدیهی، دانشآموزان و دانشجویان ایرانی از تاریخ ممالکی چون فرانسه و انگلستان و حتی اطریش و آلمان بیشتر اطلاع دارند تا از هند و ترکیه و عراق و افغانستان.>۶
دکتر نوایی در تاکید دولت صفوی برای تبلیغ تشیع در شبهجزیره آناتولی و جمع شدن طوایف ترکزبان اطراف آنها که در دیدگاه دوم برجسته است، میگوید: <شیعیان آناتولی هنوز هم عقاید و رسوم دینی عجیبی دارند که بازمانده ادیان کهن ایرانی مثل مذاهب مهری و زرتشتی و مانوی است، با روپوشی نازک از دیانت اسلام. نکند اینگونه عقاید آنان سنخیتی با دعوت صفویه که ماهیت آن روشن نیست، ولی مسلما بشارت به ظهوری بوده، موجب این همگامی شدید شده باشد.>۷
تلقی فوق از تاریخ ایران و گذشته آن، بهویژه دوره صفوی باعث شد که استاد به بازخوانی تاریخ ایران در دوره صفویه و قاجاریه بپردازد و مدعی بازنویسی تاریخ ایران برپایه اسناد شود. در نتیجه، خوب و بد پیشینیان را با هم میدید و کسانی امثال محمدعلی جمالزاده و کتاب <خلقیات ما ایرانیان> را به شدت نکوهش میکرد: ...< جمالزاده دامن همت به کمر بسته بود و هرچه فحش و فضیحت فرنگیها بود، در دفتر خود آنها را ثبت کرد بهعنوان خلقیات ما ایرانیها. آیا واقعا آنجوری هستیم...
دلیلی ندارد که ما خودمان را در مقابل خارجیها کوچک بدانیم و اینها را ثبت و ضبط کرد. به جای اینکه درا ین مردم احساس ایرانی بودن و احساس هویتداشتن را تقویت کنیم بیاییم تا آنجا که ممکن است مستقیم وغیرمستقیم بکوبیم... کسانی که به کشور من، همشهریان من، هموطنان من، اینقدر بیمهر و مغرض هستند، من از آنها خوشم نمیآید... سهم تمدن دنیا را اگر بخواهند حساب کنند، میبینیم که ما ایرانیها سهممان کمتر از کسان دیگر نیست...>۸
بدینسان دکتر نوایی این سخن ذبیح بهروز را تایید میکرد که <نباید هرچه فرنگی میگوید، روی سرمان بگذاریم و هرچه ایرانی بگوید، ناخوانده و نااندیشیده دور بیندازیم. باید ببینیم آن حرفی که فرنگی زده، غرض توش نیست، مرض توش نیست، حرف حسابی است، درست است؟ بپذیریم... چون خارجی است، دلیلی ندارد آن را وحی منزل بدانیم و غیرقابل انکار... هنوز ما مکتب انتقادی در تاریخ نداریم. جای حقیقت در ایران خالی است.> ۹
دکتر نوایی در همین راستا در نقد خود به حزب توده میگوید: <جامعه ایرانی نمیخواست دینش را رها کند، نمیخواست هویتش را رها کند، حزب توده مکتب وقیح هتاکی، افترا و تهمت را ایجاد کرد و برای هرکسی انگی زدند. حتی به گذشتهها توهین کردند و وقاحت را به حدی رساندند که گفتند ایران حریم سیاسی شوروی است.>۱۰
بنابراین دکتر نوایی با بررسی اسناد، متون و نسخ کهن مقاطع مختلف تاریخ ایران سعی در تبیین هویت ملی و دولت ملی در ایران داشت و در این زمینه آثار فراوانی برای جامعه علمی ایران بهعنوان سند هویت بخش آن به یادگار گذاشت. زمان آن فرا رسیده است با نقد و بررسی این آثار سهم و نقش برجسته وی را در تعالی فرهنگ ایرانی و تعامل آن با فرهنگ اسلامی مشخص نمود تا از این طریق همراه و همسو با برخی از به اصطلاح محققانی حرکت نکرد که به تاریکاندیشی و فحش و فضیحت به گذشته ایران مشغولند و خوراک مناسب برای برخی از مغرضان داخلی و خارجی فراهم مینمایند.
در پایان لازم میدانم از دوست همراهم، رضا مختاری اصفهانی، تشکر نمایم. او به سبب عشق پیوستهای که به استاد دارد، خاطرات متشر نشده وی را بیدریغ برای استفاده در اختیار نگارنده گذاشت.
پینوشتها:
۱- دکتر داوود فیرحی، تقریر درس اندیشههای سیاسی در ایران، مقطع دکترا، نیمسال ۱۳۸۵. کلاس درس استاد فیرحی نخستین بارقههای نگارش این مقاله را بهوجود آورد.
۲- سیدجواد طباطبایی، دیباچهای برنظریه انحطاط ایران، ج۱، نگاه معاصر، تهران ۱۳۸۰، ص ۱۲۱ و فصل دوم، صص ۱۶۴-۱۱۵
۳- حسن بیگروملو، احسن التواریخ، به اهتمام دکتر عبدالحسین نوایی، اساطیر، تهران ۱۳۸۴، ص ۴۳
۴- همان، ص ۸۳
۵- پیشین، همانجا
۶- همان، ص ۷۳
۷- عبدالحسین نوایی، شاه اسماعیل صفوی: مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی، بنیاد فرهنگ ایران، تهران ۱۳۴۷، صص ۱۳۵-۱۳۴
۸،۹و۱۰- خاطرات منتشر نشده دکتر عبدالحسین نوایی
- [ابراهیم عباسی]
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست