چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
روزهای طوفان
تندر استوایی خندهدارترین فیلم تابستان بود. آنقدر خندهدار که قبل از آغاز فیلم شروع به خندیدن میکنید. فیلم جدید بن استیلر در مورد عدهای نازپرورده است که به نظر خودشان در هالیوود آدمهای مهمی هستند و برای ساخت یک فیلم پرخرج در مورد جنگ ویتنام (به نام تندر استوایی) به جنگلی میروند و در یک دردسر واقعی میافتند. یک گروه تا دندان مسلح قاچاق موادمخدر آنها را برای معاملهای واقعی میگیرند. اما مثل بقیه فیلمهای «واقعی» تندر استوایی با چند تبلیغ شروع میشود. اولین آنها تبلیغی است در مورد نوشیدنی انرژیزایی به نام «غنیمت جنگی لذیذ» که صاحبش کسی است به نام آلپاچینو با بازی براندون تی جکسن که بعدا خودش هم یکی از ستارگان فیلم جنگی حماسی تندر استوایی میشود.
تبلیغهای بعدی هم متعلق به فیلمهای کمارزشی هستند که قرار است بعد از تندر استوایی به نمایش در بیایند. «تاگ اسپیدمن» که نقش آن را بن استیلر بازی میکند ستاره افول کردهای است که سعی میکند احترام از دست رفتهاش را دوباره به دست بیاورد. احترامی که با نقشآفرینی «جک نادون» پسری کشاورز برای خودش دست و پا کرده بود. در این فیلم ستاره کمدی انتقامجو و معتاد به هروئین جف پورتنویی (با بازی جک بلک) هم که قبلا در فیلم «چاقالوهای ۲» ظاهر شده است و بازیگر استرالیایی که چندین جایزه اسکار را برده یعنی کرک لازاروس (با بازی رابرت داونی جونیور) هم در کنار بن استیلر حاضر هستند. اما آیا اینها برای فیلم کافی هستند؟! مسلما نه. این فقط یک نوشته کوتاه نامرتب برای فیلمی هالیوودی- جنگی و با بازی بازیگران خودشیفته و دیالوگهای کماثر بین «ساختگی» و «واقعیت» است. بدون پیشداوری تندر استوایی میتواند برای بن استیلر به عنوان کارگردان نقطه تاثیرگذاری باشد. اولین چیزی که بعد از شنیدن اسم بن استیلر به ذهن متبادر میشود قیافه جوان بیچارهای است که در فیلم «مری یه جوریه» ساخته برادران فارلی در آستانه در ایستاده و به کامرون دیاز دارد نگاه میکند. بعد از این فیلم بن استیلر جزو ۱۰بازیگر گرانقیمت کمدی هالیوود قرار گرفت. جایگاهی که شاید در این میان بهترینشان هم باشد، اما نکته جالب اینجاست که تبدیل شدن به ستاره در هالیوود رویای واقعی او نبوده است. بن استیلر بازیگر ۴۲ساله، بعد از یک روز کاری طولانی فیلمبرداری فیلم «شب در موزه» و در حالیکه در راهروی هتل روی مبلی در ونکوور نشسته و دارد قهوه میخورد زمانی را به یاد میآورد که انگار صدایی به او گفته که «برو و فیلم بساز». بازیگر جوان ۲۰سالهای که در یکی از تئاترهای برادوی در حال بازیگری بوده، دوربین کوچک ویدئوییاش را برمیدارد و اولین فیلمش با بازی ستاره شوهای تلویزیونی، جان ماهونی، که البته فیلم کوچکی بوده است را میسازد. خودش میگوید: «فیلم را در یک مهمانی نشان دادم و مردم همه به آن خندیدند. همان موقع بود که به خودم گفتم«عجب حس خوبی. من این کار رو دوست دارم و همون کاریه که میخوام انجام بدم».
اما هالیوود نقشه دیگری برای او داشت. خیلی طول نکشید که به عنوان نویسنده و مجری شوی تلویزیونی «برنامه زنده شنبه شبها» انتخاب شد. عنوانی که بیشتر کمدینها خودشان را برای آن میکشتند. اما بعد از پنج اپیزود به خاطر اینکه آنها دیگر نمیخواستند قسمتهای طنز برنامه را کارگردانی کند استیلر را کنار گذاشتند. اما این کار باعث شد که به آرزوی همیشگیاش نزدیک شود. او برنامهای را به نام «شوی بن استیلر» برای شبکه فاکس ساخت که ۱۲ اپیزود طول کشید و جایزه «امی» را هم نصیب او کرد. اما بعد از اینکه محبوبیتش افت شدیدی پیدا کرد دیگر ادامه پیدا نکرد.
بن استیلر اولین فیلمش را به نام «نیش واقعی» در سال ۱۹۹۴ کارگردانی کرد. فیلمی که خود او و وینونا رایدر و اتان هاوک در آن بازی کردند. کمدی رمانتیکی که با وجود خندهدار بودنش در جدول فروش توفیقی نصیبش نشد. دو سال بعد او کمدی تلخ «مرد کابلی» را ساخت. کمدی که به عمد آزاردهنده بود و علت ناموفق بودنش این طور عنوان شد که منابع غیررسمی میگفتند جیم کری برای بازی در آن ۲۰ میلیون دلار گرفته و همین امر سبب افت محبوبیتش در رسانهها شد. پنج سال بعد استیلر فیلم «زولاندر» را ساخت. فیلم طنز و تقریبا درهم برهمی که بعدها تبدیل به فیلم کالت شد. خود استیلر میگوید که این، فیلمی است که مردم بیشتر در مورد آن با او صحبت میکنند. اما متاسفانه و از روی بدشانسی بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر مردم آمریکا دیگر آمادگی خندیدن را نداشتند.
بعد از زولاندر، استیلر به حق جزو بازیگران کمدی درجه یک هالیوود قرار گرفت. البته قرار دادن او کنار جیم کری، آدم سندلر و ویل فارل که نامشان باعث بالا بردن فروش فیلم میشود کار سختی است چرا که استیلر همیشه یک بازیگر گروهی بوده. احساس سرخوردگی و حقارت اصلیترین درونمایه تمام فیلمهای موفق استیلر است. در فیلم «ملاقات با والدین» در سال۲۰۰۰ و قسمت دوم آن «ملاقات با فاکرها» در سال ۲۰۰۴ که البته مجبوبتر هم بود او نقش یک بیمار روانی را در قبال رابرت دونیرو بازی کرد و در فیلم «شب در موزه» هم، نقش «لری دلی» پدر بیچارهای را بازی کرد که به تازگی از همسرش جدا شده و به اجبار به عنوان نگهبان شب در موزهای مشغول به کار است. جایی که شبها مجسمههای مومی موزه جان میگیرند و او را میترسانند. بهترین نقشهای کمدی او نقشهاییست که تلنگری از قسمت ناجور شخصیت خود استیلر در آنها هست. مانکن سالنهای مدی که در فیلم زولاندر وجود دارد شاید قدری کودن باشد اما همانقدر خودخواه و البته با اعتماد به نفس هم هست. استیلر نقش جدی هم در کارنامهاش دارد: جری استال نویسنده معتاد فیلم «نیمه شب همیشگی». نقش لازاروس در فیلم که داونی آن را بازی میکند یکی از نقشهای فراموش نشدنی فیلم است. بازیگر متعصب و روشمند سینما که برای بازی در نقش یک گروهبان آفریقایی- آمریکایی به نام لینکولن آزاریس پوست صورتش را جراحی و آن را تیره کرده. نقشی که حتی بعد از اینکه دوربینها خاموش میشوند هم حاضر نیست از آن بیرون بیاید. داونی فوقالعاده است. او در این دو نقش به قدری فرو رفته است که وقتی لهجه محلههای کلیمیوارش به لکنت میافتد به اشتباه شبیه لهجه استرالیایی شنیده میشود.
دیوید انسن
ترجمه: امید غیایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست