چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
مجله ویستا

حکومت اسلامی


حکومت اسلامی

در تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره مهدی بیژنی

انسان موجودی است که بالطبع گرایش به اجتماع دارد و همواره در صدد بوده است نوعی تشکیلات و سازمان برای خود ایجاد کند تا از این طریق، از تعدی‌های زندگی فردی از یک سو و افراد مستکبر دوری نماید.

از آنجا که اسلام مدعی است برای تمام زندگی بشر برنامه دارد لذا برای نوع حکومت نیز برنامه دارد که ما آن را حکومت با محتوای اسلامی می‌دانیم و در این مقاله درصدد هستیم که دیدگاه مفسر بزرگ قرآن کریم مرحوم علامه طباطبایی(ره) را در مورد “حکومت اسلامی” با توجه به آیات قرآنی بیان کنیم. امید است که این مختصر، راهگشای دوستان و مقدمه‌ای برای تفحص بیشتری در قرآن کریم راجع به این مسئله باشد.

● ضرورت اجتماع:

باتوجه به اینکه انسانها دارای سلایق مختلفی هستند و همواره هدف‌های متفاوتی برای خود تعریف می‌کنند لازم و ضروری است که در اجتماع گرد هم جمع شوند تا اولا: هریک از افراد با انجام دادن بخشی از وظایف خود و دوری کردن از پاره‌ای منافع شخصی، خود و دیگران را در راه دستیابی به اهداف خود یاری کنند.

ثانیا: از طریق همین جوامع انسانی و آرای خود، از تسلط افراد مستبد و خودخواه جلوگیری کنند و به طور کلی فلسفه و ضرورت شکل‌گیری اجتماع و اجتماعی زیستن به اجتماعی بودن بر می‌گردد و در واقع انسان فطرتا ترجیح می‌دهد در یک جمع زندگی کند تا اینکه به صورت فردی زندگی کند.

● ضرورت حکومت:

در طول ادوار گذشته همواره شاهد بوده‌ایم که همواره انسان‌ها اجتماعات کوچک و بزرگی تشکیل داده‌اند و بعضا شاهد این هستیم که افراد خود کامه و ظالم بر دیگران، هوسرانی کرده‌اند و تبعات جبران‌ناپذیری برای آنها به وجود آورده‌اند. این افراد که به عنوان پادشاه حکمرانی کرده‌اند اگر چه باعث ظلم و تعدی بر مظلومان شدند اما، چون همواره یک نوع ترس از دست دادن حکومت در خود احساس کرده‌اند همواره برای حفظ سلطنت خود جامعه را در حال ذلت و خواری قرار داده‌اند تا کسی نیروی تجاوز به حقوق دیگران را نداشته باشد و نکته حائز اهمیت این است که در صورت نبودن همین حکومت فساد دیگر چیزی از نظام اجتماعی باقی نمی‌ماند لذا حکومت بر مردم هرچند که به مردم ظلم رساند از نبودن حکومت بهتر است و همواره مردم از چنین حکومت‌های ظالمی به خاطر ترس از عدم حکومت و عواقب آن سر به طاعت فرو می‌آورند.

علامه(ره)می‌فرمایند: “... چه بسا این خود کامگان که نام رئیس یا پادشاه برخود نهاده بودند دستخوش هلاکت یا سرنوشت شوم دیگری می‌شدند و آنگاه مردم در اثر نداشتن یک زمامدار احساس فتنه و فساد نموده، اختلال نظام و وقوع هرج و مرج تهدیدشان می‌کرده، ناگزیر می‌شدند یک گردن کلفت دیگر را روی کار آورند و زمام امور اجتماع را به دست وی دهند و باز آن شخص پادشاه می‌شد و تعدی و تحمیل را از سر می‌گرفت.”(۱)

انسانها از ابتدای تاریخ کوشیده‌اند که برای خود حکومت و رژیمی ایجاد کنند و همواره تحت فرمانروایی حکومت باشند که این روند باعث شکل‌گیری حکومت‌هایی نظیر پادشاهی مطلقه، پادشاهی مشروطه و ریاست جمهوری و ... شده است.

اما سوال اساسی این است که آیا مردم در برابر حکومتی که داعیه‌ عدل و برابری دارد چه واکنشی انجام می‌دهند؟

آیا این حکومت قادر است بر اجتماع انسانی حکمرانی کند؟

آیا این حکومت قادر به ثبات و پایداری است؟

آیا حکمرانانی که دم از صلح و سازش می‌زنند برخلاف حکمرانان ستمگر که همواره استدلالشان این بوده است که “برای حکمرانی باید در قالب دیکتاتوری پیش رفت.” سرافرازند و یا محکوم به شکست هستند؟

در این میان پیامبران در این اصلاح سهم بیشتری داشته است و مردم را به سوی برپایی عدل می‌خوانده‌اند و از مردمان می‌خواسته‌اند از خدای یگانه اطاعت کنند و در این میان کسانی چون نمرودها، فرعون‌ها نیز بوده‌اند که مردم را تحت سلطه و فرمانروایی خود درآورده‌اند و عموما پیامبران برای آگاهی مردم از عواقب پیروی از چنین حکومت‌هایی و در مقابل دعوت به اطاعت از خداوند فرستاده شده‌اند. علامه(ره) در این باره می‌فرمایند: “موسی(ع) پیامبر اولوالعزم را می‌بینیم که در دفاع از بنی‌اسرائیل به معارضه با فرعون وروش جائرانه او قیام کرده و قبل از او ابراهیم را می‌بینیم که به معارضه با نمرود بر می‌خیزد و بعد از او عیسی‌ابن مریم(ع) را و سایر پیامبران الهی را می‌بینیم که هریک علیه خودسران عصر خود قیام نموده، سیره ظالمین عصر خود را تقبیح نموده مردم را دعوت می‌کنند که اطاعت مفسدین نکنند و از پیروی طاغیان بپرهیزند.”(۲)

اما در قرآن کریم به عنوان معجزه پیامبر خاتم(ص) شاهد این امر هستیم که قرآن مسئله سلطنت و حکومت را به شرطی کرامت خوانده که با تقوای الهی توام باشد و انسان‌ها تنها، موظف هستند از کسانی که خود معرف تقوا و برپا کننده عدالت هستند اطاعت کنند.

قرآن کریم مسئله ملک را شانی از شئون مجتمع انسانی می‌داند و این وظیفه را به دوش اجتماع نهاده است. همان طور که مسئله تعلیم یا تهیه نیرو برای ترساندن کفار را وظیفه عموم دانسته است.

علامه(ره) می‌فرمایند: “قرآن کریم مردم را دعوت نمی‌کند مگر به سوی تسلیم خدای یگانه شدن و از جوامع تنها آن جامعه را معتبر می‌داند که جامعه‌ای دینی باشد و جوامع دیگر که هریک شریکی برای خداوند عبادت می‌کنند و ... برای هر طائفه‌ای وطنی جداگانه قائل‌اند و خرافاتی دیگر از این قبیل را جزء مقدسات خود می‌دانند، طرد نموده، چنین اجتماعی را از درجه اعتبار ساقط می‌داند.”(۳)

از مطالب فوق‌الذکر چنین برداشت می‌شود که دو نوع حکومت را به طور کلی از آیات قرآن می‌توان استناد کرد:

۱) حکومت الهی که مبنای نبوت همه انبیا برای استقرار و برپایی آن بوده است چرا که این نوع حکومت تضمین کننده سعادت بشری در این دنیا و آخرت می‌باشد و این حکومت است که پاسخگوی کلیه نیازهای بشری است و همواره مسلمانان ملزم هستند که ازاین حکومت پیروی کنند که آیات ۲۶ و ۲۷ سوره آل‌عمران به طور اخص درباره این موضوع بحث می‌کند.

۲) حکومت طاغوت: حکومتی که سران آن براساس هوای نفس حکمرانی می‌کنند و اصحاب آنها را در جرگه طاغوتیان قرار گرفته و خداوند عذاب آتش را برای آنها در نظر گرفته است که آیات ۲۵۶ و ۲۵۷ سوره بقره در اشاره به این نوع حکومت است. صراحتا آن را بیان می‌کند که در ذیل به تفسیر این آ‌یات پرداخته شده است:

آیه ۲۶ سوره آل‌عمران

قل اللهم مالک الملک توتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک علی‌کل شیءالقدیر* تولج الیل فی‌النهار و تولج النهار فی الیل و تخرج الحی من المیت و تخرج المیت من الحی و ترزق من تشاء بغیر حساب”

قسمت اول آیه: قل اللهم مالک الملک ...

اولا باید توجه داشت که “ملک” به کسر در برگیرنده دو معناست:

۱) ملک حقیقی:

یعنی اینکه مثلا انسان اگر مالک است به هر نحوی بتواند در آن تغییر به وجود آورد بنابراین معنا همواره ملک قائم به مالک خواهد بود و به قول علامه(ره:) “هیچ وقت ممکن نیست که ملک از مالکش جدا و منتقل شود و ... خدای تعالی نسبت به عالم از این قبیل است، پس خدای متعال مالک تمامی اجزاء و شئون عالم است پس او می‌تواند در همه اجزاء عالم به طوری که بخواهد تصرف نماید.”(۴)

۲) معنای دوم ملک با کسره:

این است که مثلا اگر انسان را مالک فرض کنیم در چارچوب رابطه‌ای که عقل میانه‌ او و ملکش برقرار می‌دانند هر قسم تصرفی که می‌خواهد بکند تا به مقاصد اجتماعی خود نایل شود و آن ملک اعتباری و قراردادی است اما باید توجه داشت که در آیه کریمه ملک با ضمه آمده است که به معنای پادشاهی می‌باشد و آن چیزی است که پادشاه حق حکومت بر رعیت دارد. در این باره علامه(ره) می‌فرماید: “ملک پادشاه در حقیقت ملکی است روی ملک، که در اصلاح آن را ملک طولی می‌نامیم مانند ملک مولی نسبت به برده است و نسبت به آنچه که برده‌اش مالک است ]و به همین جهت ملک به ضمه میم هم آن دو قسم ملک را در بر می‌گیرد[ و خدای سبحان هم ملک تمام عالم است و هم مالک آن. آن هم علی‌الاطلاق اما اینکه مالک تمام عالم است دلیلش این است که ربوبیت و قیومت مطلقه دارد، هیچ موجودی خارج از ربوبیت او نیست، برای اینکه آنچه تصور شود، خالقش خدا است و نیز تمام عالم ازاوست”(۵)

پاورقی‌ها:

۱- ترجمه تفسیرالمیزان، تالیف علامه طباطبایی به قلم سیدمحمد باقر موسوی همدانی، جلد ۵، صفحه ۲۸۶

۲- همان، صفحه ۲۹۰

۳- همان، صفحه ۲۹۳

۴- همان، صفحه ۲۵۴

۵- همان، صفحه ۲۵۵

۶- تفسیر المیزان، تالیف علامه طباطبایی به قلم محمدتقی مصباح یزدی، جلد ۴، صفحه ۱۷۵

۷- همان

۸- همان، صفحه ۱۷۷


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.