سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
رویای ناتمام گاندی

سخن گفتن از انسانی که توانست در راه جستجوی حقیقت راستین زندگی، بزرگترین قانون فراموش شده هستی را به همگان یادآور شود، کاری بس دشوار است. به راستی، چه رازی در زندگی این مرد بزرگ نهفته است که یک روز، او را «وکیل بیموکل» مینامند و روز دیگر، «وکیل و پدر ملت هند».
چه کسی گمان میکرد مردی که در دادگاه از شدت شرم و خجالت در برابر همگان از هوش میرود و قادر به دفاع از موکل خود نیست، روزی بتواند بزرگترین دموکراسی جهان را بنا نهد؟
گاندی مرد عمل بود و در همه جنبههای زندگی میکوشید تا کردار خود را با عقاید و باورهایش هماهنگ سازد. آنچه که برای او اهمیت داشت، چیزی فراتر از یک باور صِرف یا سخنی در حد یک نظریه بود. همان گونه که خود او میگوید، «حقیقت» (ساتیاگراها) و «عدم خشونت» (اهیمسا)، به اندازه کوهستانها کهن هستند. آنچه که در این میان، گاندی را از دیگران متمایز میسازد، درک راستین او از این حقیقت و مهمتر از همه، به تجربه درآوردن آن است. او میگفت: «باید به جایی برسیم که کماهمیتترین موجود جهان خلقت را به اندازه خود دوست بداریم.»
و چنین تفکری، روحی عظیم میخواهد که بتواند چیزی فراتر از بودن صرف در این جهان را دریافته و زیستنی انسانگونه را بر آن بنا دارد.
گاندی، نماد یک انسان راستین بود که توانست با فروتنی و تواضع، آنچه را که بدان باور داشت، به مرحله عمل درآورد. او بر این باور بود که حقیقت، در قلب انسانها جای دارد و هر انسانی برای رسیدن به تکامل، باید آن حقیقت را دریافته و زندگی خود را بر مبنای آن به پیش برد.
چنین ویژگی را میتوان در نگاه گاندی به مقوله مذهب نیز مشاهده کرد. از نظر او، مذاهب مختلف، تنها، بیانگر راههای گوناگون برای رسیدن به یک حقیقت واحد هستند. گاندی برای تمامی مذاهب، احترام ویژهای قائل بود و هیچ مذهبی را برتر از مذهب دیگر نمیدانست. او میگفت به اندازه نفوس آدمی در این جهان، مذهب وجود دارد و هر فردی تنها باید بکوشد به آنچه که ایمان دارد، عمل کند.
به نظر میرسد برخی از روشنفکران جامعه هند، به گونهای با افکار و اندیشههای گاندی مخالف بوده و دموکراسی ایجاد شده در هند را در تناقض با فرهنگ حاکم بر آن جامعه میدانند. در این میان میتوان به رمان «ببر سفید» به قلم «آراویند آدیگا» اشاره داشت. این رمان، داستان بسیار جذابی است که نویسنده در آن، تصویری شفاف از تناقضات امروز جامعه هند و تضاد طبقاتی حاکم بر آن ارائه میدهد. سیر حوادث در این داستان به گونهایست که خواننده را به خواندن بیوقفه آن ترغیب میکند. ولی در این داستان، هیچ گونه ردپایی از افکار و اندیشههای رهبر بزرگ هند «مهاتما گاندی» به چشم نمیخورد و حتی در بخشهایی نویسنده به گونهای روشن، انتقاد خود را از دیدگاهها و سیاستهای این مرد بزرگ بیان میدارد.
«آراویند آدیگا» بر این باور است که آنچه در دنیا از آن با نام «دموکراسی هندی» یاد میکنند، چیزی بیش از یک نام نیست و از نظر او، خروج بریتانیا از این کشور و استقلال هند، از دشواریهای طبقات پایین جامعه هند نکاسته است و فقر و بدبختی، همچنان در لایههای زیرین جامعه هند بیداد میکند. آنچه که از نظر نویسنده این کتاب دور مانده است، ریشههای پیدایش و شکلگیری جامعه طبقاتی در هند است که قدمتی بیش از ۲۵۰۰ سال دارد.
«در قرن ششم (ق.م) و در اوج اقتدار روحانیون هندو که برهمن نامیده میشوند، نظام طبقاتی شدیدی پذیرفته شد که همچنان سایه سهمگین خود را بر کشور پهناور هند افکنده است. در این نظام، ۴ کاست اصلی وجود کرد:
۱) برهمان: روحانیون؛
۲) کشاتریاها: شاهان، شاهزادگان و جنگاوران؛
۳) ویشیاها: بازرگانان و دهقانان؛
۴) شودراها: کارگران.
معاشرت افراد طبقه کارگر با دیگر طبقات، شرعا و عرفا ممنوع بود و حتی نگاه کردن افراد و طبقات بالا به این گروه، گناه کبیره شمرده میشد.
فروتر از این ۴ طبقه، گروهی از بومیان هندوستان نیز نجس نامیده میشدند. افراد این طبقه به هیچ وجه حق نداشتند در محلههای آن طبقات چهارگانه تردد کنند و هرگونه اقدامی برای کم کردن فاصله طبقات چهارگانه (و حدود ۲۰۰۰ طبقه فرعی) و دفاع از نجسها، خلاف شرع و غیرمقبول بود.»
به این ترتیب، نظام طبقاتی در هند که میراث و قراردادی به جا مانده از نیاکان و اجداد هندیان است، به گونهای، با فرهنگ این مرز و بوم عجین گشته و به نظر میرسد مردم این جامعه نیز چنین ستمی را به گونهای متعصبانه پذیرفتهاند. از این رو، منطقی به نظر میرسد که خروج بریتانیا از این کشور ـ آن گونه که «آراویند آدیگا» انتظار دارد ـ راه چارهای برای رهایی از شکاف گسترده طبقه فقیر و ثروتمند نباشد.
گاندی از سال ۱۹۱۹، اقدامات بسیاری را برای مبارزه با نجسشماری به انجام رساند و حتی برای مشروعیت بخشیدن به این طبقه، آنها را «هاریجان» (فرزندان خداوند) نامید. از سوی دیگر، در چنین جامعهای با ملیتها، مذاهب و اقوام گوناگون، توانست با بهرهگیری از تاکتیک «پرهیز از خشونت» و برانگیختن «حس انسان دوستی»، همگان را با یکدیگر متحد ساخته و بدون هیچ گونه جنگ و خونریزی، این کشور را از چنگ استعمار بریتانیا برهاند. او در این باره میگوید: «... برای ساختن هندی تلاش خواهم کرد که همه تهیدستان حس کنند کشور متعلق به خودشان است و در ساختن آن، هر یک نقشی داشتهاند. هندی که تمام ملتهای آن در هماهنگی کامل با هم زندگی کنند. در چنین جامعهای، جایی برای نفرین نجس وجود ندارد و زنان از همان حقوقی برخوردارند که مردان... هر گونه منافع و علاقهای که با منافع میلیونها هندی در تضاد نباشد، مورد احترام خواهد بود. این رویای من درباره هند است.»
گاندی بر این باور بود که استقلال راستین هند در این است که هندیها بیاموزند چگونه خود را اداره کنند. او هیچگونه مرزی برای محبت و انسانیت قائل نبود و همواره مردم را به بهرهگیری از نیروی عشق و پرهیز از خشونت برای رسیدن به خواستههایشان فرا میخواند و نه آن گونه که نویسنده رمان «ببر سفید»، روند داستان خود را به پیش میبرد. چراکه گاندی «عدم خشونت راستین» را در ملایمت با دشمنان یا کسانی میدانست که از ما بیزارند و آن را «قانون بزرگ محبت» مینامید.
همان گونه که جواهر لعل نهرو میگوید: «مهاتما گاندی، نیم قرن مردم هند را تربیت کرد و به اندیشه آنها جهت داد و ما از شکستها و عقب ماندگیهای اصلی خود رها نشدیم، اما از او چیزهای بسیاری آموختیم.»
آموزههای گاندی، به گونهای با روح و حقیقت هر انسانی گره خورده است، اما مساله مهم شناخت این حقیقت و به تجربه درآوردن آن است. هدف بلندمدت گاندی، آزادسازی مردم هند از قید هر گونه بندگی و بردگی بود، اما آنچه در این میان اهمیت دارد، اراده و عمل خود هندیهاست که آنان را در رسیدن به این مهم، یاری میرساند و این امر به گونهای، به شناخت آنان از حقیقت خویش باز میگردد.
به بیان دیگر، تمایز طبقاتی در هند زمانی از بین میرود که طبقات پایین جامعه، شایستگیهای خود را دریابند و به درجهای از خودشناسی برسند که بتوانند خویشتن را همسنگ طبقات بالاتر دانسته و با اراده و توانایی ویژه خود، با در پیش گرفتن شیوه عدم خشونت، از قید این بندگی رهایی یابند. همان گونه که گاندی میگوید، طلب اگر از جان برخیزد، باید در تلاش نیز جلوهگر شود.
گاندی نه نظریه جدیدی ارائه داد و نه قانون تازهای را بنا نهاد. راه او، راه عشق بود و نیرویی که او را در این راه خطیر به پیش میبرد، همان حقیقتی بود که در قلبش خانه داشت و او تنها به آنچه که باور داشت، عمل کرد.
به راستی، میراث به جا مانده از گاندی ، تنها دموکراسی هند نبود. شیوه زندگی و انسانیتی که او به جهانیان آموخت، اگر معنای راستین آن درک شود، میتواند بستری را برای جهانی آرمانی و به دور از هر گونه خشونت، جنگ و خونریزی فراهم آورد.
مریم فودازی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست