جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
روشنفکری و سنت
روشنفکری، مفهومی است که در مدرنیته ظهور و بروز کرده است و بنابراین در سنجش نسبت میان سنت و مدرنیته، به نسبت میان روشنفکر و سنت نیز برخورد میکنیم. از نظر آقای ثقفی، کار اصلی روشنفکر، نقد سنت است و نحلههای مختلف روشنفکری را باید از چگونگی نقدی که نسبت به سنت میکنند شناخت. از نظر وی اینک در وضعیت سنتی نیستیم؛ بلکه در وضع مدرنیته هستیم؛ منتهی برداشتها و رویکردهای متفاوتی از آن وجود دارد. این را نیز نباید از نظر دور داشت که میان سنت و تجدد یک خط فاصل قاطع وجود ندارد؛ بلکه روشنفکر، جریان سنت را استمرار میبخشد. جدی گرفتن سنت کار اصلی روشنفکر است و باید دائما با طرفداران سنت و استدلالهای آنها مواجه شود و به آنها پاسخ دهد.
● مقدمه
عمده وظیفه روشنفکر در ایران، مانند سایر کشورها، نقد سنت است. نقادی سنت خارج از زمان و مکان است؛ لذا نباید به دنبال بحث آغاز و انجام بود. البته در میان نحلههای مختلف روشنفکری تفاوتهایی وجود دارد؛ اما وجه مشترک همه آنها نقادی سنت است. آنچه تفاوت دارد، نوع نقد، شدت و ضعف آن، گستردگی، منظر، مفاهیم و شیوه نقد است. اگر شیوه نقد سنت خشن باشد، آن را «سنتستیز» مینامیم و اگر ملایم باشد، آن را «پالایشگر سنت» میخوانیم.
در جوامع انقطاع تاریخی وجود ندارد. ما دائما تداوم تاریخ داریم. اما هم آن نقد سنت و هم این تداوم تاریخی، ناگزیر در عمل نتایجی را به بار میآورد که باید مورد ارزیابی قرار گیرد. برخی اوقات میل به تداوم تاریخ بر تفکر روشنفکر تأثیر بیشتری میگذارد. مثال روشن آن، شریعتی است. وی در آغاز کار، حفظ تداوم تاریخی را به هر قیمتی، حتی به قیمت تضعیف تفکر انتقادیاش میپذیرد؛ یعنی سخنوری دینیاش را الزاما به واسطه مفاهیم دینی صورت بخشیده است، به این گمان که از این راه تداوم تاریخی را حفظ کند. شریعتی در بحثی، امکان پنهان ماندن و غیبت امام زمان(عج) را مطرح میکند و میگوید: برخی آمدهاند و سعی میکنند با ارجاع به قوانین فیزیک به اثبات یا نفی آن بپردازند. اما به نظر وی (شریعتی) اثبات یا نفی این مسأله اهمیتی ندارد. مهم این است که مردم به این امر اعتقاد دارند و اگر ما بتوانیم خودمان را به این اعتقاد پیوند بزنیم، اعتماد مردم را جلب میکنیم و آنها سایر حرفهای ما را قبول میکنند.
ممکن است برخی گمان کنند که یک وجه اصلی روشنفکر، خرافهستیزی است؛ اما من این مطلب را قبول ندارم. روشنفکر نقد سنت میکند؛ اما این نقد لزوما با هدف خرافهزدایی صورت نمیگیرد. به هر حال هر سنتی یک وجه خرافی دارد؛ اما نه به آن معنای خفیفی که ما میپنداریم. تداوم سنتهای پیش پا افتادهای مثل امور مربوط به خوراک و پوشاک و نوع تعارفات، ناشی از آن چیزهایی است که اسم آن را «خرافه» گذاشتهایم. اگر قرار بود تمام آن چیزی که ما اسم آن را سنت میگذاریم، یک وجه تعقلی محض داشته باشد و با دادههای بیرونی جامعهشناختی، سیاسی و... ارتباط داشته باشد، دیگر نیازمند کار انتقادی نبود؛ یعنی این پیوند آنقدر یک به یک بود که خود به خود وقتی وضعیت تغییر میکرد، این هم تغییر میکرد. در نتیجه آنچه برخی به آن «وجه خرافی سنت» میگویند، خاصیت و ویژگی آن است. یک نمونه از کار روشنفکر که بدون خرافهزدایی از سنت به نقد آن میپردازد، همان کاری است که شریعتی با مسأله غیبت امام زمان(عج) میکند.
در مورد پرسش از ترکیب سنت و تجدد باید بگویم که ما دو ماهیت جدا به نام سنت و مدرنیته نداریم. آن چیزی که شما به دنبال ترکیب آنها هستید، اصلا دو چیز نیستند. ما دائما در حال مدرن کردن سنتهایمان هستیم. این مدرن کردن گاهی آن قدر ضعیف است که وجه غالب، وجه سنتی است و گاهی آن قدر قوی است که به نظرمان میآید دیگر هیچ ارتباطی با سنت ندارد. به نظر بنده ما امروز در فضای مدرنیته هستیم و جدلهای فکری ما جدل میان سنت و تجدد نیست؛ بلکه جدل میان تجددهای مختلف است.
حال اگر بپرسند در حالیکه در دوران مدرنیته به سر میبریم، چرا مرجعهایمان مخصوص۱۴۰۰ سال پیش است، دلیلش این است که مردم ما این طور بهتر میفهمند. تلاشهای اولیهای که برای ایدئولوژیزه کردن دین صورت میگیرد، به دلیل آن است که دیده میشود اتفاقاتی در صحنه سیاست و اجتماع دارد میافتد که افراد مذهبی نمیتوانند آنها را هضم کنند و راه حلی برایشان ارائه بدهند. باید راه حل سنتی برای آنها بیابند که هم پاسخ کششها جدید را بدهد و هم مراعات سنت را بکند. در اینجاست که به تعقل روی سنت مینشینند و از آن گزینش آگاهانه میکنند و نوعی تعقل وارد آن میشود. این دیگر سنت مدرن است. ما به محض آنکه در مورد سنت به اندیشه نشستیم، از آن بیرون آمدهایم.
طرفداران حفظ سنت سه نوع استدلال دارند:
۱) عدهای میگویند درست است که پارهای از امور در ارتباط با سنت باید تغییر کند و بازبینی شود، اما این بازبینیها آن قدر تأثیرات سوء ناخواسته به همراه دارد که همان بهتر که این کار انجام نشود.
۲) رویکرد دیگر بر ضعف و ناتوانی منتقدان سنت تأکید میکند و میگوید شمإ؛ظظ؛ نمیتوانید یک تغییر واقعی ایجاد کنید؛ زیرا بزرگان شما هم نتوانستند. شما خیلی زحمت بکشید، تازه میفهمید که غرب چه کار کرده است. خود غرب الان مشکلات جدی دارد؛ خانواده از بین رفته، انحصارات حاکم است، تبلیغات بر ذهن مردم حاکم است و نیز سرمایه بر مردم حکومت میکند،
۳) برخی دیگر بر خطرناک بودن اصل تغییرات تأکید میکنند و معتقدند که تغییرات، نظم موجود را بر هم میزند. نمیگویند سنت امروز، بهترین است؛ اما میگویند هر تغییری وضع را بدتر میکند. این استدلال که اساس محافظهکاری است، در همه اعصار و در همه فرهنگها وجود دارد.
ما باید هر سه نوع استدلال را جدی بگیریم و با بهانههای واهی و با انگ سیاسی از گفتگو طفره نرویم و نگوییم که این سخنان بوی تحجر میدهد، کهنهپرستی است و مانند آن. ما امروز متأسفانه فقط جواب سیاسی به یکدیگر میدهیم. من قبول دارم که ممکن است خیلی از نیتها سیاسی باشد، اما کار روشنفکر این نیست که گفتار طرف مقابل خود را به یک نیت سیاسی تقلیل دهد و به آن پاسخ ندهد؛ بلکه باید به استدلال او پاسخ بدهد.
نمیگویم جواب هر مقاله یا کتابی را بدهیم. بلکه باید آنها را کنار هم بگذاریم و ببینیم آیا متدلوژی مشترکی دارند؟ آن متدلوژی را نقد کنیم. ما در دورانی این کار را کردیم؛ زیرا طرفداران گفتار سنتی هم به این بحثها میدان دادند؛ اما حالا نمیدهند.
نمیخواهم بگویم که حقیقت نزد عدهای است و عده دیگر گمراهاند و آنان که حقیقت را یافتهاند باید تحمل و مدارا کنند تا گمراهان را نجات دهند. در تمام سخنان آن طرف نیز حقایقی وجود دارد که جدی گرفتن گفتار آنان موجب میشود تفکر منتقدان نیز پالایش شود.
● اشاره
▪ تأکید آقای ثقفی بر جدی گرفتن گفتگو و پرهیز از زدن برچسب سیاسی بر سخنان مدافعان سنت نشان از نوعی انصاف دارد و شایسته تقدیر است. یکی از آفات مهم روشنفکری، دست کم در ایران، نداشتن تحمل سخن طرف مقابل و برخورد حذفی با آن است. روشنفکری، استعدادِ نوعی نخوت فکری، غرور و خودبزرگبینی را دارد که موجب میشود چشم و گوش روشنفکر را برروی استدلال مخالفانش بربندد و با انگهایی چون خرافهپرست، کهنهپرست، اُمّل، متحجر، عقبمانده و مانند آن، حریف را از میدان به در کند. به همین دلیل است که آقای ثقفی تأکید میکند که روشنفکر نباید برخورد سیاسی کند و از پاسخ به استدلالهای طرفداران سنت طفره رود.
▪ با این حال نکاتی در گفتگوی آقای ثقفی وجود دارد که تذکر آنها خالی از فایده نیست: آیا تداوم تاریخی همیشه به معنای تداوم یک امر خرافی است؟ چرا؟ به نظر میرسد که میتوان وجوه عقلانی نیز در تداوم تاریخی پیدا کرد. یکی از اشکالات بحث آقای ثقفی در این است که سنت را به کلی فارغ از عقلانیت میپندارد و به همین دلیل است که میگوید: «آنچه برخی به آن، وجه خرافی سنت و میگویند، خاصیت و ویژگی آن است» . اما این تلقی از سنت، غیرواقعی است. هیچ سنت پایداری نمیتواند بر پایههای تماما خرافی بنیان نهاده شود. بدون وجود عقلانیتی هرچند ضعیف، سنتی شکل نمیگیرد یا پایدار نمیماند؛ بنابراین، تداوم تاریخی میتواند بر پایه وجه عقلانی باشد. اما به دلیل نادیده گرفتن وجه عقلانی سنت در دیدگاه آقای ثقفی، استفاده از مفاهیم دینی در کار کسانی همچون شریعتی، به معنای استفاده ابزاری از آنهاست تا بتوانند از این رهگذر اعتماد مردم را جلب کنند. به همین دلیل است که آقای ثقفی تنها دلیل استفاده از مرجعهای۱۴۰۰ سال پیش، یعنی پیامبر(ص) و امامان(ع) را بهتر فهماندن به مردم میدانند، نه چیز دیگر. با صرف نظر از نادرستی این سخن، میتوان آن را حاکی از آن دانست که گوینده هیچ گونه اعتبار عقلانی برای مراجع۱۴۰۰ سال پیش قائل نیست و آنها را تنها به عنوان ابزاری برای نزدیک شدن به مردم و جلب اعتماد آنها میداند. چیزی که وی آن را «سنت مدرن» مینامد، در واقع و به تعبیر خودش، خروج از سنت است در عین استفاده ابزاری از آن؛ یعنی مفاهیم سنتی را در خدمت مدرنیته در آوردن.
▪ اگر خرافه ویژگی و مشخصه سنت باشد و خرافه ارزش اندیشگی نداشته باشد و گفتگو در فضای اندیشگی امکانپذیر باشد، باید نتیجه گرفت که آنچه آقای ثقفی در انتهای سخن گفتهاند مبنی بر اینکه میتوان با سنتیها وارد گفتگو شد تا از این راه تفکر مدرن نیز پیرایش شود، به یکی از دو معنا میتواند باشد. یک احتمال این است که گفتگو با طرفداران سنت در نظر ایشان، صرفا یک تاکتیک عملی است، نه رهیافتی برای کشف حقیقت؛ یعنی گفتگو ابزاری برای مهار کردن و جلب اعتماد است تا کمکم امکان تغییر و امکان گذار از سنت به تجدد حاصل شود. احتمال دوم این است که گفتگو با طرفداران سنت، در واقع گفتگوی یک طیف از روشنفکران با یک طیف دیگر از روشنفکران باشد. این نکته زمانی آشکارتر میشود که به این سخن آقای ثقفی توجه کنیم: «ما اینک در فضای مدرنیته هستیم و جدلهای فکری ما جدلهای میان سنت و تجدد نیست؛ بلکه جدل میان تجددهای مختلف است» . قرائنی برای هر دو احتمال در کلام ایشان وجود دارد.
▪ آقای ثقفی به گونهای از مدرنیته سخن میگوید که گویی عقلانیت محض بر آن حاکم است و هیچ خرافهای را تولید نکرده است. اما جای این سؤال وجود دارد که کدام مبنای عقلانی برای رسمهایی که در دوران مدرن پدید آمدهاند وجود دارد، رسمهایی همچون کلاه شاپو بر سر گذاشتن یا از سر برداشتن، کراوات زدن، کت و شلوار پوشیدن، سلام نظامی دادن، رژه رفتن، تشریفات پرچم، اهدای تاج گل به مردگان و هزاران رسم دیگر؟
▪ نکات و اشکالات دیگری نیز در این گفتگو وجود دارد که به جهت رعایت اختصار از بیان آنها صرف نظر میشود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست