سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
مجله ویستا

اولین عید قربان و قربانی خشونت


اولین عید قربان و قربانی خشونت

هنوز ۹ ماه بیشتر از پیروزی انقلاب نگذشته بود در این مدت اندک, جامعه ایران حوادث بسیاری به خود دیده بود در گوشه و کنار کشور ناآرامی ها و تنش هایی به چشم می خورد که علاوه بر نیروهای مدافع رژیم سابق, رد پای برخی نیروهای به ظاهر سیاسی و انقلابی هم در آنها دیده می شد

هنوز ۹ ماه بیشتر از پیروزی انقلاب نگذشته بود. در این مدت اندک، جامعه ایران حوادث بسیاری به خود دیده بود. در گوشه و کنار کشور ناآرامی ها و تنش هایی به چشم می خورد که علاوه بر نیروهای مدافع رژیم سابق، رد پای برخی نیروهای به ظاهر سیاسی و انقلابی هم در آنها دیده می شد. از جمله این نیروها گروه مذهبی فرقان بود. این گروه به رهبری یک روحانی جوان به نام اکبر گودرزی اولین گروه مذهبی بود که دست به عملیات نظامی و ترور علیه مقامات نظام نوپای انقلابی زد. هنوز سه ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که در دوم اردیبهشت ماه سال ۵۸ به ترور سرلشگر قره نی دست یازید.

از آن زمان به طور مستمر این ترورها ادامه یافت و هر از گاهی یکی از شخصیت های مذهبی یا انقلابی توسط اعضای فرقان ترور می شدند.

۱۰ آبان ماه ۱۳۵۸ اولین عید قربان پس از انقلاب بود. آیت الله محمدعلی قاضی طباطبایی در خطبه های نماز عید به این مساله اشاره کرده و خطاب به عاملان این ترورها اعلام کرد؛ «مرا تهدید به قتل می کنند، من از شهادت نمی ترسم و آماده ام. از خدا می خواهم.» آن روز به پایان رسید، شب هنگام که این روحانی مبارز به منزل می رفت در میان راه مورد حمله قرار گرفت و با شلیک گلوله مهاجمان به شهادت رسید. شش ساله بود که کودتای رضاخان و سیدضیا در تهران انجام شد. در تبریز متولد شده بود و در همان شهر نیز تحصیلات ابتدایی را گذراند. چند سال بعد پدرش به علت فعالیت های سیاسی علیه دیکتاتوری رضاخان به تهران تبعید شد. محمدعلی هم به تهران آمد و در آنجا تحصیلاتش را ادامه داد. بعد راهی قم شد. ۱۰ سالی در قم نزد استادان برجسته آنجا شاگردی کرد و سپس در سال ۱۳۲۸به نجف رفت. در آنجا از درس استادانی چون آیات عظام سیدمحسن حکیم، سیدابوالقاسم خویی، شیخ عبدالحسین رشتی و شیخ محمدحسین کاشف الغطا بهره برد. شهید قاضی در میان استادان نجف برای آیت الله العظمی کاشف الغطا احترام خاصی قائل بود و بیشتر با ایشان انس و الفت داشت. اما این دوران طولی نکشید و ایشان در سال ۱۳۳۱ به تبریز بازگشت.

سال ۱۳۴۲ که امام خمینی با حاکمیت پهلوی درگیر شده بود، برخی روحانیون دیگر نیز از داغ و درفش نهراسیدند و به صف مبارزه پیوستند. آیت الله قاضی طباطبایی از این دسته بود. ایشان در تبریز با سخنرانی های انقلابی و توزیع اعلامیه به آگاهانیدن مردم برخاست. یکی از این اعلامیه ها با عنوان «آذربایجان به پا می خیزد» مردم آن دیار را به قیام علیه حاکمیت دعوت کرده بود. تا جایی که ساواک تبریز از حضور ایشان میان مردم به هراس افتاد و با هماهنگی استاندار وقت آذربایجان ایشان را در ۱۳ آذر ۱۳۴۲ دستگیر کرده و به پادگان زرهی تهران منتقل کردند. مدتی بعد او را به زندان قزل قلعه تحویل دادند. آن مرحوم دو ماه و نیم در این زندان به سر برد تا اینکه با ضمانت برادرش مبنی بر اینکه آیت الله قاضی از حوزه قضایی تهران خارج نشود، یکی از روزها که ماه رمضان هم بود او را به محل ساواک مرکزی در سلطنت آباد تهران (پاسداران) بردند و از آنجا آزاد کردند.

در بیست و چهارم شهریور ماه ۱۳۴۴ توانست به تبریز بازگردد، درحالی که از طرف ساواک سخنرانی او ممنوع شده بود. سال ۱۳۴۶ طی حکمی به عنوان نماینده امام خمینی در استان آذربایجان منصوب شد. در این دوران به رغم فشار و محدودیت های ساواک همچنان به فعالیت های سیاسی ادامه می داد. تا اینکه در سال ۱۳۴۷ به خاطر همین فعالیت ها و سخنرانی های سیاسی با تصمیم کمیسیون امنیت اجتماعی استان به مدت شش ماه به بافت کرمان تبعید شد. وی این مجازات را تبدیل به فرصتی کرد و به نوشتن سفرنامه بافت در دوران تبعید خود مشغول شد. همچنین در این زمان کتاب الفوائد و فیها الفوائد و النفائس و رساله یی درباره ضرورت وجود امام در همه زمان ها را تالیف کرد. یک سال بعد از سوی دانشگاه الازهر مصر برای ایشان دعوتنامه یی ارسال شد و از ایشان خواسته شد برای تدریس به این دانشگاه برود. آیت الله قاضی از مراجع تقلید زیادی اجازه اجتهاد گرفته بود. ضمن اینکه ایشان در طول عمر خود کتاب ها، مقالات و رساله های زیادی نوشت که در نوع خود اهمیت خاصی دارد. یکی از آثار ایشان کتاب اربعین است که پیرامون مسائل عاشورا است. وی در این کتاب ضمن نقد خرافات و شبهاتی که در این باب وارد شده تلاش کرده است واقعیت های تاریخی را با روشنی و استدلال کشف کرده به خوانندگان نشان دهد.

همچنین از موارد مهمی که آیت الله قاضی طباطبایی در کتاب اربعین به آن توجه و تاکید کرده، اجتناب مداحان و نیز علمای منابر از خواندن نوحه های جعلی و گفتن روایات آمیخته با خرافات است.

قاضی طباطبایی در سال های آخر حکومت پهلوی نیز از فعالان سیاسی منطقه آذربایجان بود. در روز ۱۹ بهمن ۵۶ که قیام تبریز به مناسبت چهلم قیام مردم قم صورت پذیرفت وی در ترغیب و تشویق مردم نقش بسزایی داشت. پس از پیروزی انقلاب هم در کسوت امام جمعه تبریز به روشنگری و آگاهی بخشی مردم پرداخت.

دهم آبان ۱۳۵۸ مصادف با عید قربان بود. در آن زمان کشور با مشکلات و عقب ماندگی های بسیاری روبه رو بود. خیل عظیمی از جوانان کشور در فکر سازندگی و توسعه و آبادانی کشور بودند و سخت تلاش می کردند. هنوز قانون اساسی تدوین نیافته بود و نظام جدید کاملاً مستقر نشده بود. امام خمینی در آن روزها در قم مستقر بود و در جهت رفع مشکلات و هماهنگی امور تلاش می کرد و مردم و مسوولان را به ساختن کشور فرامی خواند. در آن روز هم ایشان به مناسبت عید قربان سخن گفت و ضمن اشاره به تلاش هایی که در داخل کشور شکل گرفته بود سایر جوامع اسلامی را نیز به یادگیری این الگو فرامی خواند؛ «مشکل بزرگ ما مسلمین این است که مع الاسف باید بگویم رشدمان کم است؛ رشد سیاسی مان کم است. ما باز گمان می کنیم که با سرنیزه و با فشار و با سازمان امنیت و با ارتش می شود که یک ملتی را اصلاح کرد و یک مملکتی را استقلالش را به دست آورد. ما باز این طور فکر می کنیم. دولت های ما باز فکر این هستند که ملت خودشان را به هر طوری که هست سرکوب کنند. این مشکل کی باید رفع بشود؟ و این دولت ها کی به خود بیایند که با ملت های خودشان غدوست باشندف... و آنها پشتیبان شما، و شما خدمتگزار آنها... این یکی از مشکلات ماست که تا این مشکل حل نشود، امید اینکه ما بتوانیم با ابرقدرت ها مخالفت کنیم و بتوانیم آنها را از ممالک خودمان بیرون کنیم نیست.»۱

با وجود اینکه در ایران مسوولان امر و مردم در جهت حل مشکلات داخلی تلاش می کردند، برخی نیروهای سیاسی رفتار ناهنجاری را آغاز کرده بودند و در جهت نفی و سرنگونی این نظام نوپا به آب و آتش می زدند. شب هنگام خبر رسید در تبریز آیت الله قاضی طباطبایی در راه رفتن به منزل توسط گروه فرقان به شهادت رسیده است. روز عید قربان بود و او اولین امام جمعه یی بود که قربانی خشونت کور شد؛ خشونتی که پیامدهایش بر روند انقلاب و سرنوشت جامعه ایرانی تاثیر مخرب چشمگیری گذاشت. طبیعی بود چنین اقداماتی در میان مردم و نیروهای وفادار به انقلاب واکنش هایی را برمی انگیخت. امام خمینی با علم به این مساله در پیامی خطاب به مردم آذربایجان و تسلیت گفتن به آنها و تجلیل از آیت الله قاضی بر ادامه راه و گذشتن از کنار این توطئه چنین تاکید کردند؛ «عزیزان من در انقلابی که ابرقدرت ها را به عقب رانده و راه چپاولگری آنان را از کشور بزرگ بسته است، این ضایعات و ضایعات بالاتر اجتناب ناپذیر است. ما باید از کنار این وقایع با تصمیم و عزم و خونسردی بگذریم و به راه خود که راه جهاد فی سبیل الله است، ادامه دهیم. شهادت در راه خداوند، زندگی افتخارآمیز ابدی و چراغ هدایت برای ملت هاست. ملت های مسلمان از فداکاری مجاهدین ما در راه استقلال و آزادی و اهداف توسعه اسلام بزرگ الگو بگیرند و با پیوستن به هم سد استعمار و استثمار را بشکنند، به پیش به سوی آزادگی و زندگی انسانی بروند.»۲

چند روز بعد آیت الله مدنی به حکم امام خمینی به عنوان جانشین آیت الله قاضی به امامت جمعه تبریز منصوب شد. در حالی که کسی نمی دانست خشونت سازمان یافته یی که آغاز شده بود او را نیز به شهادت می رساند.

پی نوشت ها؛

۱- صحیفه امام، ج۱۰، ص ۴۱۹

۲- همان، ص ۴۲۰