سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

هرمنوتیك فلسفی و تعدد قرائت ها از دین


هرمنوتیك فلسفی و تعدد قرائت ها از دین

آنچه مسلمانان امروز فاقد آن هستند, هرمنوتیك فلسفی به منظور ارائه یك تفسیر و یا تأویل قابل قبول و عقلانی و قابل دفاع از كتاب و سنت است

چكیده: هرمنوتیك، ابتدا دانش «فهمیدن متون» بود؛ ولی به‏تدریج به دانش «فهمیدن زندگی» و دانش «فهمیدن وجود» و «شالوده‏شكنی» مبدل شد. دو نظریه درباره «معنا» وجود دارد كه در یكی، هدف، رسیدن یا نزدیك شدن به معنای مراد مؤلف است و در دیگری، روی هم افتادن افق معنایی خواننده با افق معنایی مؤلف است. مسلمانان نیز باید بر مبنای یك هرمنوتیك فلسفی به قرائت متون دینی خود بپردازند؛ كاری كه هنوز انجام نگرفته است.

پس از آن‏كه كانت بحث‏های فلسفی را متوجه نفس «معرفت» كرد و «معرفت‏شناسی» به جای «وجودشناسی» كلاسیك از اهمیت بسیار بالایی برخوردار شد، برای عده‏ای این سؤال به صورت برجسته‏ای مطرح شد كه معرفت حاصل از بررسی متون، چگونه معرفتی است و «فهمیدن متون» چیست؟ آنچه در این بحث مورد سؤال واقع شد، نفس «فهمیدن»(۱) بود. در اوایل قرن نوزدهم، «شلایرماخر» فیلسوف دین و متأله مسیحی پروتستان، با استفاده از مباحث هرمنوتیكی پیشینیان خود، كوشش خود را متوجه پاسخ دادن به پرسش «فهمیدن چیست؟» كرد. این پرسش، یك پرسش فلسفی بود و معنای آن برای شلایر ماخر این بود كه مقدمات غیر تجربی فهمیدن یك متن چیست.

گرچه پرسش شلایرماخر متوجه فهمیدن متون بود، اما در روند مباحث فلسفی هرمنوتیك، موضوع «فهمیدن»، از «فهمیدن متون» تا «فهمیدن زندگی» و سپس تا «فهمیدن وجود» و «شالوده‏شكنی» تغییر معنا داده است.

پیش از پیدایش هرمنوتیك فلسفی در شاخه‏های گوناگون آن، اصول و قواعدی برای تفسیر و تأویل كتاب مقدس در میان متألهان مسیحی مغرب‏زمین وجود داشت كه بر اساس آن، شرح‏های گوناگون و متفاوتی از آیات كتاب مقدس ارائه شده بود. شكی در این نیست كه این شرح‏ها یا تفسیرهای گوناگون، بر اثر تعدد و تفاوت قواعد و روش‏های به كار گرفته‏شده در فهم و تفسیر متون دینی به وجود آمده بودند؛ اما این قواعد و روش‏ها اموری نبودند كه با بحث و استدلال به دست آمده باشند؛ بلكه اغلب آنها دستوری بودند و به عبارت دیگر، عالمان دین می‏گفتند متون دینی را چنان باید تفسیر كرد و دیگران هم می‏پذیرفتند.

هر گونه فهم و تفسیری، از یك دیدگاه و با یك پیش‏فرض یا پیش‏فهم صورت می‏گیرد و چون دیدگاه‏ها و پیش‏فرض‏ها و پیش‏فهم‏های انسان‏ها در مقام فهم متون متفاوتند، نظریات آنان درباره معنای متن متفاوت می‏شود و این تفاوت، اجتناب‏ناپذیر و غیر قابل رفع است.

بنابر نظریه اول درباره معنا، مطلب از این قرار است كه كسی كه می‏خواهد یك متن را بفهمد، برای معین كردن این‏كه مؤلف متن، كدام معنا از معانی موجود در ساختار زبان متن را منظور كرده و چگونه منظور كرده، متناسب با دیدگاه و پیش‏فرض خود یك فرضیه می‏دهد و سپس برای صحت آن فرضیه استدلال می‏كند. اشخاص متعدد، گرچه همه به دنبال تعیین معنای مورد نظر مؤلف هستند كه بنا بر فرض، یك معنای واحد معین در ساختار زبان می‏باشد، ولی هیچ كدام از آنها راهی مستقیم به آن معنا ندارد و نمی‏تواند جز از طریق فرضیه‏پردازی به آن نزدیك شود و چون فرضیه‏ها به دلیل تفاوت دیدگاه‏ها و پیش‏فرض‏ها متفاوتند، در نهایت، معنای معین‏شده از سوی هركدام از آنها با معنای معین‏شده از سوی دیگری متفاوت خواهد بود. در این میان، كسی كه دلایلش قوی‏تر باشد، نظرش مقبول‏تر خواهد افتاد. پس ماهیت فهم و تفسیر متن، گونه‏ای فرضیه‏پردازی همراه با استدلال است و هیچ‏كس وصول قطعی به معنا پیدا نمی‏كند.

بنابر نظریه دوم كه در آن معنا واقعیتی بیش از معنای مورد نظر مؤلف فرض می‏شود، چون از طرفی افق تاریخی انسان‏ها با یكدیگر متفاوت است، به این معنا كه هر شخص، از خود و جهان تجربه‏ای متفاوت با تجربه دیگران جهان دارد و از طرف دیگر، فهم متن با روی هم افتادن افق تاریخی فهمنده و افق تاریخی پدید آمدن متن صورت می‏گیرد - بنابراین معنای متن برای انسان‏ها متفاوت می‏شود. در عین حال، راه برای نقد این معناهای متفاوت باز است.

آنچه مسلمانان امروز فاقد آن هستند، هرمنوتیك فلسفی به منظور ارائه یك تفسیر و یا تأویل قابل قبول و عقلانی و قابل دفاع از كتاب و سنت است. همین فقدان و خلأ موجب شده است كه اجتهاد فقیهان مسلمان در ابواب گوناگون فقهی در عصر حاضر، بر نظریه هرمنوتیكی قابل قبول و قابل دفاع مبتنی نباشد. علم اصول، حتی در آن شكل تكامل‏یافته‏اش كه محصول كوشش‏های اصولیون متأخر شیعه می‏باشد، گرچه گونه‏ای كوشش هرمنوتیكی است، ولی خلأها و گسست‏های فلسفی بسیار عمده‏ای دارد كه تنها با توجه به مباحث مطرح در هرمنوتیك فلسفی می‏توان آنها را پر كرد.

نتیجه بحث این است كه شاید نتوان اختلاف مفسران و فقیهان و حتی اختلاف مشرب‏های كلامی، فلسفی و عرفانی در یهودیت، مسیحیت و اسلام را تفاوت قرائت‏ها از متون دینی نام‏گذاری كرد. تفاوت قرائت‏های یك متن در جایی معنا پیدا می‏كند كه قرائت، محقق شود و قرائت در صورتی محقق می‏شود كه یك نظریه فلسفی هرمنوتیكی برای تفسیر یا تأویل متن وجود داشته باشد و بر مبنای آن قرائت‏های متفاوت انجام شود.

امروزه تفسیر و تأویل متون دینی بدون توجه به مباحث هرمنوتیك فلسفی نمی‏تواند قابل قبول باشد. در گذشته، «معنا» عبارت از همان اشیا و ذوات خارجی و احكام و روابط آنها بود؛ اما مباحث هرمنوتیك فلسفی، بر تغییر معنای «معنا» و مطرح شدن چیزی به نام «متن» مبتنی است و این، فلسفه زبان و تاریخ و سمانتیك جدید است كه این مباحث را پیش آورده است.

امروزه هرمنوتیك فلسفی به معنای اعم، از اهمیت ویژه‏ای در میان متألهان یهود و مسیحیت برخوردار است. هرمنوتیك فلسفی به معنای اخص (هرمنوتیك گادامر) در نظر عده‏ای از متألهان مسیحی، نجات‏بخش الهیات مسیحی به شمار می‏آید؛ چون به اعتقاد آنها نظریه «تفسیر همدلانه» و «تفسیر شدن شنونده به وسیله متن» كه محصول آرای گادامر می‏باشد، رویكرد اگزیستانسیالیستی به كتاب مقدس را ممكن ساخته است. از باب مثال، بر اساس سه گونه قرائت از كتاب مقدس در میان متألهان مسیحی، سه نوع الهیات به وجود آمده است:

۱) الهیات تاریخی (پانن برگ)؛

۲) الهیات اگزیستانسیالیستی «بولتمان، تیلیخ و...»؛

۳) الهیات رهایی‏بخش.

دعوی امكان قرائت‏های كثیر از متون دینی، به معنای تجویز هرج و مرج در كار فهم و تفسیر دین و صحیح دانستن همه قرائت‏ها و تسلیم شدن به نسبیت باطل و دست شستن از استدلال نیست. در واقع، قرائت‏ها می‏توانند متعدد باشند؛ ولی برای دست یافتن به حقیقت، ما موظفیم هر قرائتی را نقد كنیم و نقطه‏های ضعف و قوت معانی و استدلال قرائت‏كننده را آشكار سازیم و میزان اعتبار قرائت او را مشخص نماییم.

این نظریه، پلورالیسم معرفت درون‏دینی را نتیجه می‏دهد. این پلورالیسم معرفت درون‏دینی، مثلاً در عالم مسیحیت، با توجه به نامطمئن بودن هر گونه معرفت در عصر مدرنیته، موجب رواج مسیحیت گشته؛ نه موجب ضعف آن. پلورالیسم معرفت درون‏دینی مسیحی این امكان را به وجود آورده كه جزم‏گرایی‏های مزاحم كنار گذاشته شود و راه انسان به سوی خداوند، متعدد و غیر قابل انحصار دیده شود.

متن گفت‏وگو با محمد مجتهد شبستری‏

(۱) verstehen

(۲) خلاصه آن را نیز در همین شماره بازتاب اندیشه آورده‏ایم.

(۳) رك.: خلاصه همین مقاله؛ شبستری، هرمنوتیك، كتاب و سنت، فصل «فرایند فهم متون»؛ همان، نقدی بر قرائت رسمی از دین، ص ۴۶.

(۴) رك. : «سه قرائت از سنت در عصر مدرنیته»، بازتاب اندیشه، همین شماره.

(۵) از جمله رك. : نقدی بر قرائت رسمی از دین، «حقوق بشر» (بخش سوم).


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.