جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
جان و جهان در آفرینش انسان
سید علیبن نصربن هارونبن ابوالقاسم تبریزی، ملقب به معینالدین، پیرو طریقت صدرالدین موسیبنشیخ صفیالدین اردبیلی بود و تحت نظر وی تربیتیافت و از سوی او به «قاسم الانوار» ملقب شد. به سیر و سیاحت در بلاد قزوین و گیلان و هرات و سمرقند و شهرهای خراسان پرداخت ومورد توجه بسیار قرار گرفت. براثر بدگمانیهای شاهرخ میرزای تیموری از هرات بیرون رفت و پس از سالها به خراسان بازگشت و سرانجام در قریه خرجرد نیشابور درگذشت.
مقاله ذیل درباب نحله عرفانی و تفکر وی در باب جهانشناسی است که عرضه میشود.
اصول جهانشناختی، شاه قاسم انوار، شباهت زیادی با مبانی عرفان نظری عطار نیشابوری، به ویژه درباره آفرینش دارد.
در اصول عرفان نظری قاسم انوار، انسان چون جامع جمیع صفات و اسماء الهی است، پس شایستگی شنیدن سر حق و کشیدن بار امانتبه او تفویض شده است.
قاسم انوار در «رساله در علم» مینویسد: «روح قدسی از عطسه جمال است و نفس انسانی از رشحه جلال است. روح انسانی، آیینه افعال و صفت ازل است و نفس انسانی، خزینه معرفت لمیزل، پس انسان بود که به خصوصیت جامع جمیع صفات جمال و جلال گذشت.»
معینالدین علیبن نصیربن هارونبن ابوالقاسم حسینی سرابی تبریزی; شناخته شده به قاسم انوار و مشهور به شاه قاسم انوار از اعاظم شعرای عارف شیعی امامی نیمه دوم قرن هشتم و نیمه اول قرن نهم ه.ق است. دولتشاه گوید: «مولد مبارکش، ولایتسرخاب (۱) تبریز است و از اکابر سادات و اشراف آن دیار بوده و در اوان جوانی، مرید شیخالشیوخ صدرالدین اردبیلی قدسسره شده و مدتی در قدم آن بزرگوار، به سلوک مشغول بوده. » (۲)
آنچنانکه از زیستنامهها دانسته میآید، تاریخ زایش وی نباید از حدود دهه ششم قرن هشتم، و بهروایتی سال ۷۵۷ه.ق فراتر رفته باشد و بدیناعتبار، معینالدین، عصر حافظ را دریافته و به یقین آوازه غزلهای خواجه شیراز را شنیده است. کمااینکه از اشعار عارفانه عاشقانه حافظوار او، که گاه از نظر ساختار به غزلهای سماعی حضرت جلالالدین محمد تنه میزند، ارادت انوار به این دو غول روزگاران شعر عرفانی، بهروشنی مشهود است. قول صاحب «تذکرةالشعرا» ، مؤید نظر ماست:
«معتقد حافظ بودی و دیوان حافظ را، پیش از علیالدوام خواندندی.» (۳)
مؤلف «مطلع السعدین» که در شمار مورخان معاصر انوار است، او را «مرتضای اعظم» و «مقتدای مکرم میرسید قاسم تبریزی» خوانده. (۴) مولانا نوارلدین عبدالرحمن جامی نیز ازاساتید انوار سخن گفته و فرمود:
«در اوایل، ارادت به شیخ صدرالدین اردبیلی رحمةالله علیه داشته است و بعد از آن، به صحبتشیخصدرالدین علی یمنی که وی از اصحاب اوحدالدین کرمانی (قدسالله روحهما) بوده رسیده... و چنین استماع افتاده که خدمتسید قدس سره شیخصدرالدین علی یمنی را بسیار میپسندیدهاند و اظهار ارادت میکرده و باالجمله اهل روزگار در قبول و انکار وی دو فرقهاند... (۵) » خواندمیر درباره زمان وفات و دفنگاه انوار گوید: «در اواخر ایام حیات کرت دیگر دیار خراسان را به نور حضور منور گردانید و در شهور سنه سبع و ثلاثین و ثمانمایه وفات یافته در قصبه خرجرد از ولایت جام مدفون گردید.» (۶)
بهتحقیق همه مورخان و زیستنامهنگارانی که بهنوعی از قاسم انوار سخن گفتهاند، به اساتید وی نیز اشارتی کردهاند. سعید نفیسی; مصحح فاضل کلیات انوار، به تفصیل منابع و ماخذ مربوطه را، معرفی کرده است. دراین آثار، از عمدةالعارفین شیخ صدرالدینبن صفیالدین اردبیلی و شیخ صدرالدین علی یمنی (۷) بهعنوان اکابر مشایخی که قاسم انوار دست ارادت به ایشان داده، ذکری رفته است و بعضی، ازجمله رضاقلیخان هدایت گفتهاند که: «بهصحبت جناب شاه نعمتالله کرمانی رسیده و اخلاص ورزیده. (۸) » صاحب «طرایقالحقایق» نیز همین موضوع را یاد آورده، آنجا که گوید: «با جناب سید نعمتالله ولی ماهانی، رابطه معنوی داشته... (۹) » عباسبن محمدرضا قمی گوید: قاسمالانوار از شاگردان سلطان صدرالدین پسر شیخ صفیالدین، نیای پادشاهان صفوی رضوانالله علیهم بود. (۱۰) » مولانا انوار خود فرماید:
صدر ولایت که نقد شیخ صفی داشت
قرب نود سال بود رهبر این راه
جانش بهوقت رحیل عطسه زد وگفت
یا ملک الموت قد وصلت الیالله
و در «انیس العارفین» هم، ارادت خود به شیخ صفی را، بهصراحت اعلام داشته است.
شیخ عالم آفتاب اولیا
پیشوای دین صفیالاصفیا
آنکه از وی گشت مشهور اردویل
وز جمالش شد پر ازنور اردویل
دلنواز طالبان جان گداز
واقف اسرار و شه بیت نیاز
ص ۲۵۷
از این شواهد و غزلیاتی چون:
نور ولایت تویی شاه سلام علیک
شمع هدایت تویی شاه سلام علیک
(ص) ۱۹۲
شکی باقی نمیماند که انوار، درطی طریقت و سیرو سلوک برطریق خاندان صفیالدین اردبیلی، گام سوده است. استاد سعید نفیسی، پس از تبیین هویت تاریخی اساتید انوار، به سلسله النسب طریقه معنوی طریقه صفوی - سلسله ارشاد صفیالدین اردبیلی - رسیده و نسب نامه ایشان را بدینگونه برشمرده است:
۱) صفیالدین ابوالفتح اسحق بن امین الدین جبرییل قطب الدین اردبیلی، در روز دوشنبه ۱۲محرم ۷۳۵ ه. ق درگذشته است.
۲) تاج الدین ابراهیم زاهد گیلانی ۷۰۰ ه. ق
۳) عین الزمان جمال الدین گیلی، درگذشته درقزوین درشب دوشنبه چهارم شوال ۶۵۱ ه.ق
۴) شهاب الدین محمود اهری تبریزی، که درباره وی اطلاع چندانی نیست.
۵) ابوالغنائم رکن الدین سجاسی، از مردم سجاس که شهری بوده است درمیان همدان و ابهر و از بزرگان مشایخ نیمه اول قرن هفتم بوده، منتهی درکتابها ذکری از او نیست. (۱۱) و...
اینکه چرا هویتحضرت شیخ شهاب الدین محمود اهری تبریزی و ابوالغنائم رکن الدین سجاسی، علیرغم همه اعتبار عرفانی این حضرات، بر نفیسی، دانسته نیامد، بر نگارنده پوشیده است. شاید فقدان آثار و رسالات این دو بزرگوار، راه تحقیق و شناسایی ایشان را بر نفیسی، بسته باشد. کما اینکه همین موضوع شناخت دقیق اندیشههای مکتب عرفانی شهابیه را سخت دشوار مینماید. به هر حال به اقتضای جامعیت، جستار، همینقدر توان گفت که: زایش شیخ شهاب الدین محمود بن احمد عتیقی اهری، یحتمل درحد فاصل سالهای ۵۸۰ تا ۶۲۵ ه . ق دراهر روی داده است. شیخ علوم اولیه را درمحضر ملاحسن اهری فراگرفته و در ادامه سیرو سلوک از حریم زادگاه فراتر رفته و به قدم ارادت به خدمت عارف سترگ زمانه حضرت شیخ ابوالغنائم رکن الدین سجاسی رسیده; دخترش را به همسری برگزیده به دستش خرقه ارشاد پوشیده، و به فرمانش به او بازگردیده و تا آخرین لحظه حیات، بر طریق هدایتسالکان طریقت وادیان حقیقت جهد ورزیده. وفات شیخ شهاب الدین به سال ۶۹۸ه. ق اتفاق افتاده و درهمان دیار که چشم به جمال هستی گشوده، درهیچستان ملک وجود، مدفون شده است. به هنگام حیات، شیخ شهاب الدین رحمة الله علیه، منطقه ارسباران از مراکز مهم نشر عرفان و تصوف اسلامی بوده است. با توجه به بحرانهای اجتماعی ناشی از یورش مغول و لزوم ایجاد اتحاد ملی; شیخ شهاب الدین وظیفه و رسالتخود را بر مبنای وحدت فرق عرفانی گذارده و به موازات تربیتشاگردان برجسته، گروههای موسوم به خلوتیه; بیرامیه و مولویه را تعدیل و به هم نزدیک کرده است. گروهی از شاگردان و پیروان شیخ با تشکیل جریان صوفیانه صفوفی، بعدها سیاست را با تصوف در آمیختند و قدرت سیاسی ایران را به دست آوردند. در زمینه شعر وشاعری نیز قاسم انوار از مریدان مکتب عرفانی شهابیه به شمار میرود. شجره شهابیه وحدتیه - به نقل از فرهنگ معین و به تبع وی، لغت نامه دهخدا و نیز کتاب ارزشمند محقق گرانمایه حسین دوستی تحت عنوان «ارسباران» - به شرح آمده است.
دراین جستار، به منظور باز نمود مبانی عرفانی مکتب شهابیه، بخش نخست «رساله دربیان علم» شیخ قاسم انوار به صورت فشرده بررسی شده است.
«رساله دربیان علم» با سپاس خدای تعالی آغاز میشود و با عرض ارادت به حضرت رسول اکرم (ص) ادامه مییابد. نخستین مقوله درباره «عدم» است. مؤلف عدم را به دو قسمت «مطلق و مقید» تقسیم و تعریف مینماید. «عدم مطلق» ، همچون شریک باریتعالی هرگز موجود نگردد، حال آنکه عدم مقید را اگرچه ممکن است امروز وجودی نباشد باری فردا یا ماه یا سالی دیگر پیدا شود.» در قطعه:
عقل کل; نفس کل; طبیعت کل
بعد از آن جوهر معانی دان
انوار، بسان فلاسفه اسماعیلی ، خرد و عقل کل را در ابتدا و مرکز آفرینش و هستی قرار میدهد و از خالق، به عنوان عقل کل نام میبرد. آنچنانکه دانسته است اسماعیلیان برای خرد و علوم عقلی، بهایی خاص قایل بودند و آفریدگار را تجسم عقل کل میپنداشتند و مرکزیت و محور اصلی در ساختار جهان را، به عقل میدادند.
نکته قابل تامل اینکه در «گلشن راز» عارف برجسته شیخ محمود شبستری نیز عینا با همین مفهوم و برداشت از زمینه و مقدمات آفرینش مواجهیم. شبستری نیز چون انوار، عقل کل را مبدا آفرینش قرار میدهد و سپس از «نفس کل» سخن میگوید و از «طبیعت کل» به «آیات هستی» تعبیر میکند:
دوم نفس کل آمد آیت نور
که چون مصباح شد در غایت نور
سوم آیت در او شد عرش رحمان
چهارم آیةالکرسی همی خوان
«عقل و نفس و دیگر مراتب هستی، ظهورات گوناگون وجود مطلق بسیطی است که در هر چیز جلوهگر است و حقیقت هر چیز است و همان حق است.» (۱۲)
از مانستگی حیرتانگیز نظرات انوار و شبستری درباره جزییات آفرینش - که انصافا در حوصله مقاله مبسوط و مستقلی است - عجالتا میگذریم و به این اصل مهم میرسیم که به نظر انوار، مقصود از ظهور هستی: جسم، عرض، کرسی، نه فلک، اطلس، قمر، کره، اثیر، هوا، آب، خاک، جماد و نبات و ... «وجود انسانی بود که جمله معاملات به عشقبازی با اوست و در سلک هستی، اکمل از او هیچ موجودی نیست و خطبه کبریای انسان، همانا:
و لقد کرمنا بنی آدم و حملنا هم فی البر و البحر، (۱۳) است، و همه کاینات از ملک و ملکوت، طفیل راه اویند.»
در دیدگاه جهانشناختی «رذژردرخخحچد» ; انوار انسان، برتر از ملائک است و دلیل برتری او، همانا عشق است. سرشت عشقآمیز انسان در عرفان عاشقانه با توجه به آیه شریفه انا عرضنا الامانه (۱۴) از ریشهای ژرف برخوردار است. حافظ فرماید:
فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی
بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز
خواجه شیراز از این هم فراتر رفته و انسان را، طفیل هستی عشق خوانده:
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
در مکتب عرفان عاشقانه، برتری انسان بر کل مخلوقات و از جمله فرشتگان، به سبب قبول امانت عشق است. از نظر مولوی، حافظ و انوار، عشق امانتی الهی و وجه تمایز انسان و ملائک است. البته ذکر این نکته، خالی از لطف نیست، که مکتب عرفانی شیخ عطار در این زمینه، ویژگی خود را دارد. به نظر شیخ نیشابور، ملائک هم عشق دارند و همین شور و شوق و شیدایی عشق است که به پر و بال آنان قدرت پرواز در ملکوت اعلی میدهد. تفاوت انسان با فرشته در دیدگاه عطار در پدیده درد است. هم بدین سبب در منطقالطیر آمده است:
قدسیان را عشق هست و درد نیست
درد را جز آدمی در خورد نیست
درد تو باید دلم را درد تو
لیک نی در خورد من در خورد تو (۱۵)
با اینهمه، اصول جهانشناختی انوار، شباهت زیادی با مبانی عرفان نظری عطار، بویژه در حادثه آفرینش دارد. همانطور که از مفهوم قطعه نخست رساله در بیان علم پیداست، انوار بر آن است که انسان از دو بخش ناهمگون یامتضاد و متخالف، به وجود آمده. نیمی تجزیه پذیر و مادی و فانی و فاسد شدنی...
پس از آن کره اثیر و هوا
بعد از آن آب و خاک را میدان
شد تمام آنگهی جماد و نبات
ظاهر آمد از آنستا حیوان
گشتبارز به حکم ازل
ملک و جن، عاقبت انسان
جامع جمله مراتب شد
اوست مقصود کل زکون و مکان
از این بخش انسانی و مادی، نجمالدین رازی به «اسفل السافلین» یاد کرده و آن را مرکب از چهار عنصر خاک، آب، باد و آتش دانسته است. (۱۶) حضرت مولانا جلالالدین محمد، از این بخش به «خاک و گل» تعبیر کرده:
نیمیم زجان و دل، نیمیم ز خاک و گل
نیمیملب دریا، نیمی همه دردانه (۱۷)
نیم دوم، روحانی است: نفخت فیه من روحی. بالجمله علوی و نورانی و لایتجزی، به قول مولانا: جان و دل، تلفیق این دو عنصر در میخانه عشق الهی و به تعبیر حافظ:
بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی
کاندر آنجا طینت آدم مخمر میکنند
انسان را به عنوان شاهکار آفرینش بر صدر مصطبه خلقت نشانده و کائنات لب به تحسین خالق چنین موجودی گشودهاند: فتبارک الله احسن الخالقین. شیخ نیشابور این فراگرد را، به روایتی دیگر بازنموده است:
صور این است از تو تنها نفخ نور
کز نفخت فیه من روحی است صور
چون دم رحمانتبا صورت به هم
میتوانی زد خوشی با صور دم (۱۸)
نیز فرماید:
دوست جهل بامداد در گل ما داشت دست
تا چو گل از دست دوست دستبه دست آمدیم (۱۹)
در ادامه تبیین پدیده آفرینش، انوار در قسمتی از رساله خود فرماید: «روح قدسی از عطسه جمال است و نفس انسانی از رشحه جلال. روح انسانی، آیینه افعال و صفتسلطان، ازلست و نفس انسانی، خزینه معرفت لم یزل... پس انسان بود که به خصوصیت جامع جمیع صفات جمال و جلال گشت» این اندیشه که انسان دارای جمیع صفات جمال و جلال الهی است، ریشه در مباحث عرفان نظری و جریان موسوم به تجلی جمال دارد. عرفان به استناد آیات و احادیثی چون:
- فلما تجلی ربه للجبل دکا و خرموسی صعقا... سوره اعراف - آیه۳۲
- ان الله جمیل و یحب جمال (۲۰)
- اتانی ربی عز و جمل فی احسن صورته (۲۱)
معتقدند که خداوند از تجلی جمال خود، انسان را آفرید. به نظر صاحب «گلشن راز» : «جهان هستی طبق مراتب تحول پیش روندهای از تجلی ذات الهی پدید میآید. بنیاد هستی، همانا حق است که جان جهان است. و به کلیتخویش در هر ذرهای از ذرات وجود، متجلی است.. شبستری نیز مانند دیگر عرفان سلطانی، عالم را، طفیل عشق میبیند و میگوید اگر پای عشق در میان نبود، هیچ آفریدهای پدید نمیآمد. (۲۲) » استاد مطهری در تشریح و تصریح این موضوع مینویسد:
«عرفا معتقدند نیروی به وجود آورنده، عالم عشق است. یعنی خداوند از آن جهت که عاشق و معشوق است، نه از آن جهت که عالم و معلوم است. خداوند، جمال و زیبایی است. جمال و زیبایی اوست که ظهور کرده... در پیدایش خلقت، عارف به عشق تکیه میکند، نه به علم و عقل. .. خداوند، خود عاشق است. خود، معشوق است. (۲۳)
قاسم انور به تدریجبحث را گرم مینماید و با نقل بیت:
در یک دریا هزار کشتی چه عجب
در یک کشتی هزار دریا عجب است
به حدیث مشهور، کنت کنزا میرسد: «کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لاعرف» بودم، گنجی مخفی خواستم تا شناخته شوم، انسان را آفریدم تا شناخته شدم و در تورات آمده است: «یرید ان یخلق انسانا بصقتنا و بیننا» هر دو صورت عطایی، این معنی جلوه میکند که انسان، آیینه خدانماست. چون لبالب، جمله معانی و حقایق او بود و نفس او، جامع جمله مراتب از اعلاءعلیین تا اسفل السافلین و اصل همه کائنات بود، لاجرم جبرییل را پیک راه او ساختند و با وجود از مسافت معراج، او بازماند...» همان ص۳۹۵.
شاعر عارف، شاه قاسم انوار همین اندیشه را، در غزلی زیبا به رشته نظم کشیده است:
یحبه و یحبونم چنین فرمود
که انعقاد محبت زجانب ما بود
مگر در آینه جان جمال خود را دید
از آن سبب که همو شاهدست و هم مشهود
شرابخانه عشقست این جهان و درو
هزار نعره مستان هزار بیت و سرود
زعکس حب ازل عشق ما هویدا شد
جمال عشق ز یک رو هزار روی بنمود
محبت از تو دین و دل از تو
تویی که بختبلندی و طالع مسعود (۲۴)
بیآنکه وارد پیش زمینه: اندیشه عشق در عرفان و تصوف اسلامی; و نقش و تاثیر اندیشه افلاطونی و نوافلاطونی با اعتنا به دو رساله «مهمانی» و «فدر» و... شویم و رد این جریان را در جهان فلسفه اسلامی و تفکر فیلسوفان اشراقی و مشایی، به ویژه دو رساله «مونس العشاق» از شیخ اشراق و «رساله عشق» از بوعلی و بعضی رسالات اخوانالصفا پی گیریم، به همین قلیل قناعت میکنیم که در مکتب فکری شیخ اکبر محیالدین ابن عربی، «عشق» به عنوان «اصل هستی» تعبیر شده و رکن اساسی مبانی جهانشناختی و انسانشناسی عرفانی در پدیده آفرینش را شکل داده است. مبنای این تفکر آنگونه که در رساله در بیان علم قاسم انوار نیز آمده، حدیث قدسی کنت کنزا است. در این ماجرا حضرت داود نبی از پروردگار میپرسد: یا رب لماذا خلقت الخلق؟ و پاسخ میشنوند: کنت کنزا مخفیا...
فخرالدین عراقی در لمعه دوم از رساله عاشقانه «لمعات» فرماید: «سلطان عشق خواست که خیمه به صحرا زند، در خزاین بگشود، گنجبر عالم پاشید:
چتر برداشتبرکشید علم
تا بهم برزند وجود و عدم
بیقراری عشق شورانگیز
شر و شوری فکند در عالم (۲۵)
نیز فرماید:
پرتو حسن او چو پیدا شد
عالم اندر نفس هویدا شد
وام کرد از جمال خود نظری
حسن رویش بدید و شیدا شد
نیز در قدمت عشق، فرماید:
آن دم که زهر دو کون آثار نبود
بر لوح وجود نقش اغیار نبود
معشوقه و عشق و ما بهم میبودیم
در گوشه خلوتی که دیار نبود
لمعه دوم، ص ۷
دکتر محمد قراگوزلو
پینوشتها:
۱ - به نظر میرسد سراب صحیح باشد، نه سرخاب. زیرا سرخاب نام محله معروف تبریز است و قبرستان برزگی به نام مقبرةالشعرا در آنجا وجود داشته و بدین نام نیز خوانده شده. ن.ک. به: مقدمه مرحوم سعید نفیسی بر کلیات قاسم انوار. ص: ۶۴.
۲ - دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعرا; ص ۲۶۱.
۳ - همان; در شرح حال حافظ.
۴ - عبدالرزاق سمرقندی; مطلعالسعدین; ص ۲۳۷.
۵ - نورالدین عبدالرحمن جامی; نفحاتالانس; به اهتمام دکتر محمود عابدی. ص ۷۲۱.
۶ - خواندمیر; حبیبالسیر; بخش رجال ص ۹۸۰.
۷ - زینالعابدین بن اسکندر شروانی; ریاضالسیاحه; ص ۴۱.
۸ - رضاقلی خان هدایت; ریاضالعارفین، ص ۱۲۳، نیز ن.ک. به: مجمع الفصحا، ج ۲، ص ۲۷ - ۲۸.
۹ - نایبالصدر میرزا معصوم شیرازی; طریقالحقایق، ج ۲، ص ۱۴۴.
۱۰ - عباس بن محمدرضا قمی; الکنی و الالقاب; ص ۳۸.
حمدالله مستوفی در «نزهةالقلوب» (ص ۸۱) معتقد است که شیخ صفیالدین، سنی شافعی بوده. به گفته همین مورخ، شیخ صدرالدین نیز حداقل به طور رسمی خویشتن را سنی شافعی معرفی میکرده است. ن.ک. به: متن ملحقات اسلام در ایران ص ۳۸۵.
مؤلف این سطور، ذیل توضیحات صفحه فوق، گوید: «آیا او (شیخ صفیالدین) شیعه پنهانی نبوده؟ میدانیم که در آن عهد عده کثیری از شیعیان بنا بر اصل تقیه، خویشتن را سنی شافعی معرفی میکردند و اینکه شاگرد و دوستشیخ صدرالدین یعنی شاعر صوفی قاسم انوار شیعه بوده، به سود این فرضیه است و آنرا تایید میکند. قاسم انوار، از شیعیان امامیه بوده و به فرقه حروفیون گرویده... ن.ک.به: ملحقات اسلام در ایران; تالیف ا.پ. پطروشفسکی، ترجمه کریم کشاورز ص ۳۸۵.
۱۱ - کلیات قاسم انوار; مقدمه سعید نفیسی; ص: ۶۵، ۶۶.
۱۲ - ن.ک.به: مقدمه مصحح گلشن راز، دکتر صمد موحد; ص ۴۱.
۱۳ - قرآن کریم; اسرا; قسمتی از آیه: ۷۰.
۱۴ - قرآن کریم; احزاب; آیه ۷۲.
۱۵ - فریدالدین عطار; منطقالطیر; نیز. ن.ک. به گفتوگوی دکتر اشرفزاده با کیهان فرهنگی ویژهنامه عطار.
۱۶ - نجمالدین رازی. مرصادالعباد، ۱۶۹.
۱۷ - جلالالدین محمد، کلیات شمس تبریزی، ۶۵۱.
۱۸ - فریدالدین عطار. مصیبتنامه، ص ۷۴.
۱۹ - فریدالدین عطار، دیوان عطار، غزل ۶۱۸.
۲۰ - جلالالدین عبدالرحمن سیوطی. جامعالصغیر، ج ۱، ص ۶۸.
۲۱ - مسند احمد حنبل، اول، ص ۳۶۸.
۲۲ - ن.ک. به: مقدمه دکتر صمد موحد برگلشن راز، پیشین.
۲۳ - مرتضی مطهری; عرفان حافظ «تماشاگه راز» ، ص ۱۲۲ - ۱۲۳.
۲۴ - کلیات قاسم انوار، تصحیح و مقدمه سعید نفیسی; ص: ۱۵۱، غزلیات.
۲۵ - فخرالدین عراقی; رساله لمعات، ص ۶و ۷.
۲۶ - عبدالرحمن جامی; اشعةاللمعات، ص ۱۲۲.
۲۷ - فریدالدین عطار; دیوان عطار; غزل ۴۹.
۲۸ - فخرالدین عراقی; کلیات عراقی; ص ۲۱۷.
۲۹ - عبدالرزاق لاهیجی; دیوان فیاض لاهیجی; ص ۱۹۴.
۳۰ - حاج ملاهادی سبزواری; دیوان اسرار; ص ۱۸.
۳۱ - ابوالفضل رشیدالدین میبدی; کشفالاسرار وعدةالابرار; ج ۱، ص ۴۷۷، ج ۸، ص ۳۸۶.
۳۲ - عینالقضاة همدانی; تمهیدات; ص ۹، ۲۶۵، ۲۷۵.
احمد غزالی; مجموعه آثار و مصنفات، نسخه پاریس; پایان فصل اول; تاریخ نگارش، ۸۴۷ ه ق.
۳۳ - بدیعالزمان فروزانفر; احادیث مثنوی، ص ۲۹.
۳۴ - قرآن کریم; س زاریات، آیه ۵۶.
۳۵ - سیوطی; جامعالصغیر; ص ۳۰۱.
۳۶ - ابن عربی; فصوصالحکم; فص علویه فی کلمه موسویه; نیز ن.ک. به: جلالالدین آشتیانی; شرح مقدمه قیصری بر فصوصالحکم; صص ۲۰۵ - ۲۰۷.
۳۷ - بدیعالزمان فروزانفر; احادیث مثنوی; ص ۲۰۲.
۳۸ - خواجه محمد پارسا; شرح فصوصالحکم; ص ۵۰۵; نیز ن.ک. به: موسی اکرمی; رساله از ابن عربی تا عراقی; به پاس کنگره بزرگداشت فخرالدین عراقی; اراک; اردیبهشت ۷۴.
۳۹ - بدیعالزمان فروزانفر; همان، ص ۱۰۲.
۴۰ - قرآن کریم; س اسراء، آ ۷۰، نیز آ ۱.
۴۱ - جلالالدین آشتیانی; رسائل حکیم سبزواری; هدایةالطالبین، ص ۲۲۴.
۴۲ - لمعات، همان، ص ۶۲.
۴۳ - کلیات قاسم انوار; رساله در بیان علم; ص ۳۹۷.
۴۴ - قرآن کریم; احزاب، آ: ۷۲.
۴۵ - کلیات عراقی; همان; ص ۲۱۷.
۴۶ - دیوان فیاض لاهیجی، همان، ص ۴۳.
۴۷ - به نظر میرسد که «نرسد» صحیح باشد. کلیات انوار، همان، ص ۳۹۸.
۴۸ - ن.ک. به: محمد قراگوزلو; مقاله اسرار اصالت وجود; مندرج در: ویژهنامه کنگره بزرگداشتحاج ملاهادی سبزواری، ۱۳۷۲.
۴۹ - کلیات انوار، همان، ص ۴۰۰.
۵۰ - کیهان فرهنگی، شماره ۱۲۰، یادواره عطار، مقاله اندیشه عرفانی عطار، دکتر احمد محمدیملایری.
۵۱ - قرآن کریم، عنکبوت، آیه ۶.
۵۲ - کلیات انوار، همان، ص ۴۰۱.
۵۳ - قرآن کریم، مایده، آیه ۵۴.
۵۴ - قرآن کریم، آل عمران; آیه ۳۱.
۵۵ - بدیعالزمان فروزانفر; ترجمه رساله قشیریه; صص ۵۶۰، ۵۶۴.
۵۶ - فخرالدین عراقی، کلیات عراقی; ص ۳۴۵.
۵۷ - عزالدین محمود بن علی کاشانی; مصباحالهدایه و مفتاحالکفایه، ص ۴۷.
نیز ن.ک. به: ابوحامد محمد غزالی; کیمیای سعادت، ص ۸۳۵، (باب محبت و دوستی)، احیاء علوم الدین، ج ۴، ص ۳۲۸، منوچهر مرتضوی; مکتب حافظ; عشق؟ کدام عشق؟
منابع:
۱ - آشتیانی. سیدجلال الدین; رسائل سبزواری. چاپ اول; تهران/ اسوه ۱۳۷۰.
۲ ـ آشتیانی. سیدجلال الدین; شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم. چاپ سوم; تهران/ امیرکبیر; ۱۳۷۰
۳ - ابن عربی. محیی الدین; فصوص الحکم. و التعلیقات علیه به قلم ابوالعلا عفیفی; الطبعة الثانیه; بیروت/ دارالکتب العربی; ۱۴۰۰ ه ق/ ۱۹۸۰ م.
۴ - اکرمی. موسی; تجلی عشق از ابن عربی تا فخرالدین عراقی. به مناسبت کنگره بزرگداشت فخرالدین عراقی. اراک; اردیبهشت، ۱۳۷۴.
۵ - انوار. قاسم; کلیات قاسم انوار. مقدمه و مقابله; سعید نفیسی; چاپ؟ تهران; سنایی/ ۱۳۳۷.
۶ - پارسا. خواجه محمد; شرح فصوص الحکم; تصحیح: ج. مسگرنژاد، چاپ اول، تهران; مرکز نشر دانشگاهی /۱۳۶۶.
۷ - پطروشفسکی. ا.پ; اسلام در ایران. ترجمه: کریم کشاورز; چاپ سوم، تهران، پیام ۱۳۵۳.
۸ - جامی. نورالدین عبدالرحمن; اشعة اللمعات، سوانح. تصحیح و مقابله: حامد ربانی; تهران. کتابفروشی حامدی. بیتا. مقدمه ۱۳۵۲.
۹ - نفحات الانس من حضرات القدس. مقدمه و تصحیح و... محمود عابدی; چاپ اول; تهران. اطلاعات: ۱۳۷۰.
۱۰ - حافظ. شمس الدین محمد; دیوان حافظ. تصحیح و توضیح: پرویز ناتل خانلری; چاپ دوم; تهران، خوارزمی، ۱۳۶۲ (۲ جلد)
۱۱ - خواندمیر. غیاث الدین بن همام الدین الحسینی; حبیب السیر فی اخبار افراد بشر; کتابخانه خیام; ۱۳۳۳.
۱۲ - دولتشاه سمرقندی. تذکرة الشعرا; به اهتمام محمد رمضانی; چاپ دوم; تهران، کلاله خاور، ۳۶۶.
۱۳ - رازی، نجم الدین; مرصاد العباد; تصحیح محمد امین ریاحی; چاپ اول. تهران; بنگاه ترجمه و نشر کتاب; ۱۳۵۲.
۱۴ - زین العابدین بن اسکندر شروانی; ریاض السیاحه; چاپ اول; اصفهان، ۱۳۳۵.
۱۵ - سبزواری. حاج ملاهادی; دیوان اسرار; مقدمه و تصحیح، سیدمحمدرضا دایی جواد. اصفهان; ثقفی، بیتا. تاریخ مقدمه ۱۳۳۸.
۱۶ - سیوطی. جلال الدین عبدالرحمن; جامع الصغیر. الطبعة الرابعه; القاهره، دارالکتب العلمیه; ۱۳۷۳ ه ق. ۱۹۷۴ م.
۱۷ - شبستری. محمود; گلشن راز. مقدمه و تصحیح; صمد موحد. چاپ اول; تهران; طهوری. ۱۳۶۸.
۱۸ - عبدالرزاق سمرقندی; مطلع السعدین، چاپ اول; لاهور; ۱۳۶۵، ۱۹۴۶ م.
۱۹ - عبدالرزاق لاهیجی; دیوان فیاض. به اهتمام ابوالحسن پریشانزاده; چاپ اول; تهران . علمی. فرهنگی; ۱۳۶۹.
۲۰ - عراقی. فخرالدین; لمعات، اصطلاحات; به سعی و اهتمام جواد نوربخش; تهران; خانقاه نعمت اللهی; ۱۳۵۲.
۲۱ - کلیات عراقی; مقدمه و مقابله; سعید نفیسی; چاپ چهارم; تهران; سنایی; بیتا. تاریخ مقدمه: ۱۳۳۸.
۲۲ - عزالدین محمود بن علی کاشانی; مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه; تصحیح و مقدمه: جلال همایی; تهران ۱۳۲۳.
۲۳ - عطار. فریدالدین; دیوان عطار. به اهتمام و تصحیح تقی تفضلی; چاپ سوم; تهران; علمی. فرهنگی; ۱۳۶۲.
۲۴ - منطق الطیر. به اهتمام صادق گوهرین; تهران; بنگاه ترجمه و نشر کتاب; ۱۳۵۶.
۲۵ - عین القضاة همدانی; تمهیدات; مقدمه، تصحیح و تحشیه و التعلیق; عفیف عسیران; چاپ چهارم، تهران; منوچهری; ۱۳۶۰.
۲۶ - غزالی. ابوحامد محمد; احیاء علوم الدین; مصر; المکتبة التجاریه الکبری; بیتا.
۲۷ - غزالی. احمد; مجموعه آثار و مصنفات فارسی; به کوشش احمد مجاهد; چاپ اول; تهران; دانشگاه تهران; ۱۳۷۱.
۲۸ - فروزانفر. بدیع الزمان; احادیث مثنوی; چاپ دوم; تهران; امیرکبیر، ۱۳۴۷.
۲۹ - ترجمه رساله قشیریه; چاپ سوم; تهران; علمی. فرهنگی; ۱۳۶۷.
۳۰ - قراگوزلو. محمد; اسرار اصالت وجود; کنگره بزرگداشت دویستمین سال تولد حاج ملاهادی سبزواری، اردیبهشت ۱۳۷۲.
۳۱ - قرآن کریم; ترجمه و تفسیر، مهدی الهی قمشهای; چاپ اول; تهران; بنیاد نشر قرآن+ امیرکبیر; ۱۳۶۷.
۳۲ - ترجمه: عبدالمحمد آیتی; چاپ اول; تهران; سروش; ۱۳۶۹.
۳۳ - کیهان فرهنگی; «یادواره عطار نیشابوری» ; سال دوازدهم; فروردین، اردیبهشت ۱۳۷۴، شماره ۱۲۰.
۳۴ - مطهری. مرتضی; عرفان حافظ «تماشاگه راز» ; چاپ چهارم; تهران; صدرا; ۱۳۶۷.
۳۵ - معین. محمد; فرهنگ متوسط فارسی «فرهنگ معین» ; چاپ هفتم; تهران; امیرکبیر، ۱۳۶۴.
۳۶ - مولوی. جلال الدین محمد; کلیات شمس تبریزی; به کوشش بدیع الزمان فروزانفر; چاپ سوم; تهران; امیرکبیر; ۱۳۶۳، ۹ جلد.
۳۷ - میبدی. ابوالفضل رشیدالدین; کشف الاسرار وعدة الابرار; به سعی و اهتمام: علی اصغر حکمت; چاپ پنجم; تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱، ۱۰ جلد.
۳۸ - میرزا معصوم شیرازی; طرایق الحقایق; تصحیح، محمدجعفر محجوب; طبع تهران; کتابخانه سنایی، ۲۰ - ۱۳۱۸.
۳۹ - هدایت. رضاقلی خان; ریاض العارفین; چاپ اول; تهران; ۱۳۰۵.
۴۰ - مجمع الفصحاء. چاپ اول; تهران; ۱۳۰۵.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست