جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دقت هایی در شعر شیرکو آن غول زیبا


دقت هایی در شعر شیرکو آن غول زیبا

نام من خواب است از قلمرو جادو پدرم کوه است و مادرم مه من در سالی که ماه اش را در ماهی که هفته اش را در روزی که ساعتش را کشتند زاده شدم از پس شبی آبستن باد شبی خمیده چون کوه در سپیده ای زخمی و در شفقی سرخ بسان پرتوی خونین هبوط کردم شعله کشیدم و شمعی شدم با حلقه های آتش بر گردن و پرسشی با دهانی از فریاد

نام من خواب است/ از قلمرو جادو/ پدرم کوه است و/ مادرم مه/ من در سالی که ماه‌اش را/ در ماهی که هفته‌اش را/ در روزی که ساعتش را کشتند/زاده شدم/ از پس شبی آبستن باد/شبی خمیده چون کوه/در سپیده‌ای زخمی/ و در شفقی سرخ/بسان پرتوی خونین/هبوط کردم/شعله کشیدم/ و شمعی شدم/با حلقه‌های آتش بر گردن/و پرسشی/با دهانی از فریاد.

(صلیب مار و خاطرات یک شاعر/ ص ۳/ زیر چاپ/ ترجمه محمدرئوف مرادی) .

شعر الهامی است نهان در روح، یعنی گونه‌یی دیدن که با چشم معمولی قابل رویت نیست. نوعی خبر از آینده یا پرسشی است پیش‌بینی شده بدان معنا که آنچه را از ذهن و تخیل جاری می‌شود، واقعیت عینی بیابد. پرواز روح است از حال به آینده در خلسه‌یی که از زمان می‌گذرد. گونه‌یی آینده‌بینی یا خوابی است که تعبیرش به واقعیت می‌انجامد. کشف است. کشف دنیایی نهانی که هنوز قابل رویت نشده و باورپذیر نیست. شعر افسون است، نوعی جادو، نوعی سحر که گاه دنیا را به تسخیر در می‌آورد؛ جاری شدن این افسون، این آینده‌گویی فقط از ذهن و روح تعداد محدودی از میان خیل شاعران

بر می‌آید و اینها برگزید‌گانی هستند که خلق شده‌اند تا خالق باشند. شیرکو در این زمره است. با قاطعیت می‌شود گفت شیرکو بی‌کس یکی از معجزه‌های ادبیات کرد و از پیشگامان شعر پیشرو و نوترین تجربه شعری در ادبیات کرد در اواخر قرن ۲۰ و اوایل قرن ۲۱ است. اما آنچه قابل توجه و تامل است تجربه‌های گوناگون این شاعر در فرم‌های متفاوت شعری است. او جسارت و توانایی آن را داشته که با خلق هر اثری دست به آزمون‌های متفاوتی بزند و هربار خلاقیت‌ تازه‌یی به وجود بیاورد. آنچه انکارناپذیر است، این است که نوگرایی و تجربه‌های شعری این شاعر هر بار در تغییر و تحول بوده و هر بار تجربه‌های تازه‌تری را به دنیای شعر کردی افزوده است، زیرا دنیای شعری‌اش مملو از خیال و تصاویر افسانه‌یی و ایماژهای متفاوت شعری است. بنابراین درک شعر او با چند خوانش میسر نیست با خواندن مجدد است که می‌شود به لایه‌های پنهان و مستتر در شعر او که هر کدام داستانی در پس پشت دارد، پی برد. نکته متمایز در شعر این شاعر با دیگر شاعران در این است او در تلاشی مداوم است برای خلق رمان یا داستان. دقت در شعرهای او این را به خواننده القا می‌کند که در میان این همه آزمون و تجربه و بدعت و نوآوریی حسی نهانی و پنهان در میل به داستان و روایت در شاعر مشهود است. فرم شعری شیرکو در واقع فرم شعر روایی و داستانی است که با تیزبینی و روایتی متفاوت با گونه‌های شعر روایی کاملا تفاوت دارد. واکاوی شعر شیرکو، واکاوی روح انسان کرد طی پنج دهه اخیر است. زیرا شعر او چندین چشم‌انداز وسیع را در بر می‌گیرد که مهم‌ترین آنها بحران تاریخی مردم کرد است. شیرکو تا به امروز رسا‌ترین صدایی است که نفس‌های تاریخ ما را بر اساس ریتم شعری بازنویسی می‌کند. در این مورد تنها کسی که در یک قالب ادبی به تاریخ نزدیک شده باشد یا در آن غرق شده باشد اندره مالرو است. با این تفاوت که مالرو در تاریخ جهان فرو رفته بود، اما شیرکو تاریخ مردمش را برای غرق شدن پیش گرفت. زیرا تاریخ کرد محکوم به واقعیتی بوده که تاریخ ملت‌های دیگر برایش رقم می‌زدند، تاریخی که هرگز سیمای آزادی به خودش ندیده بود. باید گفت از تاریخ، مکان، زمان و فرهنگ کرد قدرت به وجود آوردن افسانه را گرفته بودند، اما شیرکو با تلاش بی‌مانندی برای بنیاد گذاشتن این افسانه یعنی افسانه وطن آثاری را خلق کرد که در این آثار هم به بازسازی افسانه‌ها بر آمده و هم خود افسانه‌سازی کرده است. بنا به تعریف رولان بارت افسانه بر همه‌چیز بشری که به جهان ارتباط دارد، تاثیر می‌گذارد تا آنچه را با طبیعت ناسازگار است، تغییر بدهد، برای به وجود آوردن دنیایی دیگر که سازگار باشد. او از همه‌چیز سرزمینش افسانه و اساطیر بازسازی کرد و بعد به بازسرایی آنها پرداخت. اگر در ادبیات و تاریخ کرد دقت ‌شود افسانه و اساطیری که قابل ارجاع برای نوشتن و بازگویی باشند در بعضی جهات یا وجود نداشته یا اگر بوده‌اند در بوته فراموشی رفته‌اند یا از او گرفته شده است. هنر این شاعر این بود که به بازسازی آنها پرداخت و در کنار آن از اتفاقات معاصر مانند ویرانی و نسل‌کشی و انفال و آوارگی... افسانه و اسطوره‌هایی تراشید و قدمت‌شان را از زمان عبور داد تا به عتیقگی اساطیری رسیدند:حیران /حیران است/این سایه سحر است/این دویده خونین سحر است/این خزان خسته سحر است/این سینه‌ریز/ سینه‌ریز خواب‌های سحر است/ این دست بریده...

روایتی از تاریخ معاصر کرد که هنوز آثار آن به صورت عینی مشاهده می‌شود، روایتی همچون روایت میل گیبسن از تاریخ افسانه‌یی سرخپوستان که در فیلم آخرالزمان (اوکالیپتوس) ساخته است. عناصر انگشت شماری هستند که هسته شعری و فکری شیرکو را تشکیل می‌دهند، یکی از این عناصر، عنصر مکان است. مکان در شعر او گاه معبد است و گاه تبعیدگاه. ارتباط او با مکان به ارتباط پرنده می‌ماند به آسمان یا به ارتباط هوا می‌ماند به نفس کشیدن، اگر مکان را از شعرهای او برگیری جز خلئی تهی چیزی از آن باقی نمی‌ماند. او در بند بند و سطر سطر شعرهایش از جاها و مکان‌ها نام برده است. نه به عنوان مورخ که به مکان و اماکن تاریخی بپردازد و گزارش‌نویسی بکند، بلکه مکان را از نگاه شاعرانه‌اش می‌کاود و آنچه را هرگز مورخ نمی‌بیند، می‌گوید. مورخ نمای ظاهری را وصف می‌کند و شاعر از منویات و درون مکان می‌گوید. به گفته خود شیرکو، مکان از عوامل بسیار مهمی است که در زنده نگه داشتن و تازه کردن شعر یا نوگرایی و مدرنیت شعر او تاثیر گذاشته است. شاعر آنقدر که با مکان در می‌آمیزد با زمان در نمی‌آمیزد. مکان تقدمش از زمان برای او بیشتر است. او زمان را درمی‌نورد و شب و روز را می‌آشوبد و ماه سال را در مکانی گاه موهوم و گاه عیان به سکون وا می‌دارد. او گاه زمان را مقهور خود می‌کند. و حتی آن را بالا می‌آورد. اما مکان کماکان تقدسش را در نزد او نگاه داشته و همچنان در اشکال گوناگون یادآورش می‌شود. زیرا مکان تاریخ‌ساز است، اما زمان در گذر است و فراموش می‌شود. این مکان است که زمان را یادآوری می‌کند و گاها بدون در نظر گرفتن زمان، مکان همیشه داستانش را روایت می‌کند. پس تاریخ از مکان سرچشمه می‌گیرد. یعنی محل وقوع تاریخ از مکانی آغاز می‌شود که زمان از آن می‌گذرد بنابراین مکان و تاریخ در آثار شیرکو نسبت به دیگر شاعران کرد برجسته‌تر است زیرا او از تاریخ شعر و شعریت را به وجود آورده است.

عناصر بزرگ طبیعت که مکان است فضای شعری او را جلال و شکوه بخشیده است و در همه جا به چشم می‌خورد و در این فضای اساطیری و حماسی، اشخاص و مکان‌های تاریخی و جغرافیایی حتی اگر نام محله‌یی کوچک باشد تشخص و عظمت پیدا می‌کند و تنهایی و غربت شاعر بزرگ و اساطیری می‌شود.

... چگونه توانستی/ (سرچنار، بکره جو، خاک وخول، خانقاه... .) همه را برزخم هجرانت بازکنی/ و آن را در نمک تانجه رو ی دلت بنهی/چگونه توانستی/با مفصل و ستون فقرات شعری بی‌پناه/پل سرشقام را بسازی... (دره پروانه)

شاهد مثال زیادی در اکثر شعرهای او وجود دارد که مکان در شعرهایش تاثیر زیادی داشته‌اند. عنصر دیگر در شعر شیرکو که بسیار حایز اهمیت و قابل توجه است، عنصر زن است. و زن بیوه یا بیوه زن در این میان پررنگ‌تر است. چرا که او پدرش را هنگامی که کودکی بیش نبوده و مادرش هم هنوز جوان بوده از دست داده است و تمام آنچه را در آن اوان در ذهن و روح او حک شده امروز با صداهای گوناگون از آنها گفته است. او تمام تاریخ خاورمیانه و آسیا را در برابر پرسش مساله زن که چرا این همه ظلم به زن روا می‌دارند، قرار داده است. او طی مدت عمری که داشته خود به چشم دیده که زن در کجایی جامعه مردسالارانه است و این تظلم به دلیل اینکه مادرش تنها حامی او بوده تاثیر شگرفی در روح و فکر او به وجود آورده است. برای همین در قالب طبیعت به جنگ تظلم زن رفته و نعره این یورش زنانه‌اش در «کتاب گردنبند» به فریادی سیل آسا بدل شده و خواب مردان به‌ویژه مردان آیینی را برآشفته و به هراس در آورده است: نخستین قلمرو حسرت و نخستین چمن زار گریه ات/اتاق بیوه زنی بود. /سیاه جامه مادرت/نخستین شب شکوفایی اندوهان تو بود. (صلیب مار...) /... آن دم/تو را/ لای خورجین کتاب‌های پدرت/بر قاطر نشاندند/ دست چپت را/ با لچک مادرت گره زدند.

نمونه‌هایی از این دست در اشعار شیرکو زیادند. شیرکو آغاز تاریخی در ادبیات کرد است که توانست در کوتاه‌ترین مدت در برابر ادبیات مطرح امروز جهان خودنمایی بکند و زبان‌های دیگر به آغوشش بکشند. او آغازگر گونه‌یی از شعر است که تا به امروز به آن حد از تکامل نرسیده بود و در ادبیات کرد تازگی داشت. گونه‌یی که روایتگر مداوم تاریخ و عشق و مقاومت و طبیعت در نفسی بلند به سبک و سیاقی متفاوت تا به امروز. آغازگر در کشیدن شعر از قالبی یک دست به قالب دیگرگون، با زبانی که از آن آتش و آب و عشق و نفرت و انسانیت و ظلم وستم با هم جاری می‌شوند. بی‌آنکه ذهن و تخیل او را دچار تزلزل و ناهماهنگی بکنند. او منظومه‌های بلندی را یک نفس با ساختاری تو در تو خلق کرده است تا با خواندن هرکدام از آنها روبه‌روی دنیایی قرار گیریم که حیرت را بر می‌انگیزد. دره پروانه که منظومه‌یی از اینگونه است که در سال ۱۹۹۱ منتشر شده و بی‌تردید شاهکاری بی‌بدیل است. در سطر سطر این اثر اندوه و غربت شاعری موج می‌زندکه دور از وطن روح حساس و درد‌مندش در وجب به وجب جغرافیای سرزمین کرد سرگردان است و در هوای تاریخ آلوده و به خون و درد و آوارگی وطنش نفس می‌کشد و رنج غربت خود را با رنج و آوارگی و دربه‌دری مردم کرد و خون و ایثار آنان و جور و جفای گردن‌کشان و ستم کیشان تاریخ به هم می‌آمیزد. قدرت تخیل نیرومند شیرکو با زبانی سخت سخته که حتی از ورای ترجمه نیز دریافتنی است و گرمای آفتاب عاطفه بر سراسر آن تابیده است ما را در شهرها و کوچه و پس کوچه‌های سرزمینی وحشی و غبار آلود در فصل‌های سال و از میان دشت‌ها و قله‌ها و چمن زارها و برف و باران و خاطرات کودکی‌اش یله می‌کند و به دیدار شاعران و نویسندگان و مردان افسانه‌یی می‌برد. این شاعر توانمند توانست در قالب شعر، تلفیقی بین ژانرهای ادبی دیگر شکل بدهد تا خواننده را با شعر و شعر را با خواننده، به دنیاهای دیگر ببرد بی‌آنکه هیچ‌کدام احساس خستگی و نارضایتی داشته باشند. او تاریخ را به شعر قالب کرد و شعر را به زبان رمان کشاند و نمایشنامه‌یی از شعر برساخته که صدای شادی هرکدام از این ژانرها با هلهله شادی برخاست. او توانست ائتلاف و اتحاد بین قالب‌های دیگر ادبی به وجود بیاورد. زبان شیرکو زبان شعر به همه زبان‌هاست. با این زبان او شعر به زبان کردی را به ‌میهمانی همه مردم جهان فرستاده است. آغازگر حرکتی است تاریخی برای خوانش شعر کردی و گشودن پنجره‌یی به سوی همه زبان‌های جهان. او توانست واژگان کوهی و مهجور و آواره و تبعیده شده را به آغوش تمام واژگانی که تا به امروز در جهان بی‌مانع حضور قاطع داشته‌اند، آشتی بدهد. او تاریخ و روح و دنیای شعر و ادبیات کردی را در باله جهانی به رقص درآورد.:آمده‌ام باد بیاموزدم/چگونه رودها را بجنبانم. /آمده‌ام سنگ بیاموزدم/چگونه بر او برویم. /آمده‌ام ریشه بیاموزدم/از کدام سو به دل خاک برسم. /آمده‌ام گل بیاموزدم/شعر چگونه زیبا می‌شود. /آمده‌ام پرنده بیاموزدم/نگاهم چگونه پر می‌گیرد/ دره پروانه/ص/ ۵۸/ نشر آنا/چاپ دوم.

در منظومه دره پروانه و صلیب و مار غربت فرنگ، خاطرات کودکی، تاریخ امروز و دیروز مردم کرد، حال و گذشته شاعر در هم می‌آمیزد و منظره‌های حال و گذشته را در هاله‌یی مه آلود از پرسه و پرواز آزاد خیال فرو می‌برد که در آن سنگ و کوه و گیاه و حتی غربت و تنهایی جان می‌گیرند و واقعیت و رویا به هم می‌آمیزد.

محمد رئوف مرادی