شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مواظب باشید گول نخورید


مواظب باشید گول نخورید

هورتون مانند بیشتر انیمیشن های سال های اخیر, الگوی سفر و جست و جو را مطرح کرده و می خواهد در پس این حرکت, قهرمانش همان فیل بامزه و احیانا شخصیت های شهرهوویل را به موقعیت و جایگاه تازه ای برساند و امنیتی که ناشی از اطمینان و ایمان است

«هورتون صدای هو می‌شنود» فیلم بامزه‌ای است. پر از اتفاقات و حوادثی است که احتمالا عبوس‌ترین آدم‌ها و بدعنق‌ترین کودکان را هم می‌خنداند. فیل بامزه‌ای دارد که مانند شخصیت‌های دوست داشتنی کارتونی هالیوودی در عین خنگی، گهگاه جسور و مقاوم و دلنشین هم می‌شود. «هورتون» با چهره بانمک و کارهای مسخره‌اش، می‌‌تواند تماشاگر را از خنده روده‌بر کند. اما این فیلم هم مثل تمام کارتون‌های این روزگار تنها برای خندیدن و لذت بردن ساخته نشده و حرف بزرگ‌تری دارد که می‌خواهد در پس‌خنده و فیل و جنگلش برای کودکان بگوید.

هورتون مانند بیشتر انیمیشن‌های سال‌های اخیر، الگوی سفر و جست‌و‌جو را مطرح کرده و می‌خواهد در پس این حرکت، قهرمانش (همان فیل بامزه و احیانا شخصیت‌های شهرهوویل) را به موقعیت و جایگاه تازه‌ای برساند و امنیتی که ناشی از اطمینان و ایمان است. حتی «هورتون» پا را فراتر می‌گذارد تا کودکان تماشاگر این اثر را در معرض پرسش‌هایی فلسفی قرار دهد. با این همه‌، تمام آن چیزی که تماشاگر را جذب می‌کند و باعث می‌شود که تا پایان ماجرا فیل و قاصدک همراهش را دنبال کند همان شخصیت بازیگوشی است که با صدای جیم کری جان گرفته و میمیک‌های خنده‌دار و رفتار پر از شیطنتش همه حرف‌های جدی را مخفی می‌کند. انگار کسی به این حرف‌های گُنده اعتنایی نمی‌کند و همه حواس‌ها متوجه دلبری‌های فیل خوش‌مشرب است.

حرف‌های بزرگ فیلم آنقدر تکراری است که هیچ موقعیت تازه‌ای را برای بیننده ایجاد نمی‌کند. اگر چه احتمالا خوانندگان داستان‌های دکتر سئوس از تماشای فیلم لذت برده‌اند و کلی هم خاطره برای بچه‌های بی‌گناهشان از دوران گذشته گفته‌اند. با این حال فیلم «هورتون» اثری محافظه‌کار است که ارزش‌ها و سوال‌های دودهه قبل‌تر را مطرح می‌کند. برای مثال «هورتون صدای هو می‌شنود» هم مانند دیگر داستان‌های دکتر سئوس، دنیای مهربانی دارد که در آن حتی شخصیت‌های بد در انتها از رفتارشان پشیمان می‌شوند و مثل قهرمان داستان یاد می‌گیرند که مهربان باشند. اگر در «چگونه گرینچ کریسمس را دزدید»، گرینچ‌بد‌ریخت، به خاطر محبت دختر بچه‌ای، برف و کریسمس را پس می‌دهد و به مخاطبانش می‌آموزد که چطور «از محبت خارها گل می‌شود»، در «هورتون. . . » هم کانگوروی مغرور به راحتی و در اوج قدرت یکباره تسلیم می‌شود و ذات مهربانی که ما تا آن لحظه ندیده‌ایم را رو می‌کند؛ اگرچه اینها را می‌شود فراموش کرد و به تک صحنه‌های درخشان فیلم خندید. شاید اگر هورتون چند سال قبل (مثلا ۱۰ سال پیش) ساخته می‌شد، می‌توانست کلی سر و صدا کند و بیننده از تماشایش هزار جور لذت معنوی و بصری و. . . ببرد. اما برای تماشاگری که «شرکت هیولا‌ها» را دیده و متوجه شده که چگونه می‌شود بدترین موجودات ـ که کارشان ترساندن بچه‌هاست ـ را با محبت رام کرد، فیلمی مانند آنچه جیمی هیوارد و استیو مارتینو ساخته‌اند کهنه و قدیمی به نظر می‌رسد.

تازه این برای کسانی است که دنیای محافظه‌کارانه انیمیشن‌های هالیوودی را پذیرفته‌اند؛ وگرنه برای دوستداران آثار تیم برتون با آن فضاهای تیره و تار و نمایش دنیای پر از شر و نا‌امنی، فیلمی مثل هورتون تنها تفننی ساده و زودگذر است؛ اگر چه در «هورتون» هم کاراکتر پسر شهردار هوویل مانند شخصیت‌های تیم برتون است و در ناامیدی و سکوت تنها به کارخودش مشغول است. اما هورتون محافظه‌کارتر از آن است که بخواهد دنیای واقعی را دربرابر تماشاگرش قرار دهد. با آنکه قیاس این فیلم با کارتون‌های محزون برتون کاری اشتباه است؛ اما فیلم حتی در برابر نمونه‌هایی مانند خودش هم کم می‌آورد. در «شرک» ما با کاراکتری روبه‌روایم که تمام قواعد معمول را کنار می‌گذارد و شخصیت زشت بددهن خنگ، موجودی با قلبی مهربان می‌شود که اتفاقا دل به شاهزاده‌ای هم می‌بندد و برخلاف همیشه آن را هم به دست می‌آورد اما «هورتون» همان شخصیت پاستوریزه‌ای است که سال‌های سال کمپانی والت دیزنی تماشاگران را به آنها عادت داده بود و نسل‌ها را با آن بزرگ کرده بود. حالا هم فرزندان خلفش ـ استودیو «آسمان آبی» ـ همان راه را می‌روند.

شاید همه اینها از فرهنگی بیاید که در آن کودکان باید کودکی کنند و به مرور بفهمند که دور و برشان چگونه است. برای چنین نگرشی همین سوال‌ها و جواب‌ها درباره ایمان و خدا هم کفایت می‌کند. پذیرش اینکه «هورتون صدای هو می‌شنود» انیمیشنی برای کودکان است و ادعایی بیشتر از این هم ندارد، تکلیف خیلی چیز‌ها را روشن می‌کند اما باید قبول کرد که بچه‌ها هم دیگر گول این امنیت و احتیاط و امید را نمی‌خورند. حتی اگر دنیا واقعا روی یک قاصدک باشد.

کریم نیکونظر



همچنین مشاهده کنید