دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

خلیج فارس در گذرگاه تاریخ


خلیج فارس در گذرگاه تاریخ

یازدهم اردیبهشت ماه مصادف با «روز ملی خلیج فارس» است تا این روز مناسبی باشد برای تمركز اذهان ایرانیان كه نه تنها در سرزمین مادری بلكه در همه واحدهای جغرافیایی محل زیست خود در گستره ای به وسعت سراسر گیتی به پاسداشت نمادی از غرور ملی و افتخار میهنی خود روی آورند

یازدهم اردیبهشت ماه مصادف با «روز ملی خلیج فارس» است تا این روز مناسبی باشد برای تمركز اذهان ایرانیان كه نه تنها در سرزمین مادری بلكه در همه واحدهای جغرافیایی محل زیست خود در گستره ای به وسعت سراسر گیتی به پاسداشت نمادی از غرور ملی و افتخار میهنی خود روی آورند. غرور و افتخاری كه به یمن و تبرك تأثیر ژرف باورهای عمیق الهی و دینی ارزشی مضاعف یافته است و در این روز با سرفرازی و نازش به وجود فسونبار پهنه آبی جنوب ایران به نام «فارس» شگون یافته و متجلی می شود.این گستره نیلگون كه زمانی به تمامی در درون قلمرو ایرانیان قرار داشت و از دیرینه روزگاران دریای فارس خوانده شده است تنها یك واژه ساده نیست بلكه یك «مفهوم» نهادینه شده است كه عصری چند هزار ساله به قدمت آغاز نگارش تاریخ مكتوب بشر از عهد باستان دارد. همه می دانیم كه «مفاهیم» در یك شبانه روز شكل می گیرند و خلق الساعه نیستند بلكه از روندی طولانی توأم با رنج و امید، واقعیت و رؤیا و اندیشه و عمل حاصل می آیند و نهادینه می شوند. خلیج فارس و نام ابدی آن نیز یادآور حضور و نقش برجسته و ویژه اجداد آزادكام ایرانیان است كه نام این پهنه آبی را به خاطر جایگاه استوار و تحسین برانگیز خود در عهد باستان و در روزگار اسرارآمیز كهن در تاریخ هستی بشر حتی متون مذهبی ملكه اذهان كردند و خلیج و نام بامسمای آن آنچنان آسمان فرسا شد كه برخی مورخان اسلامی نام خلیج فارس را از منشأ الهی و ملهم از اسما آسمانی دانسته اند.

●نام خلیج فارس

در عصر حاضر كه اغراض سیاسی جعل تاریخ را نیز برای تحقق خواسته های نامورد با اباحه گری ترویج می كند، هر پژوهشگر راستین و بی غرضی می تواند بدون صعوبت و دشواری از متون باستانی تا تاریخ معاصر و زمان حاضر آنگاه كه نوبت سخن به نام گستره آبی جنوبی ایران می رسد تلألو نام خلیج فارس را شاهد باشد كه به مثابه افشاگر ماهیت و منشأ اسامی مجعول پرتوافشانی می كند و ماهیت اهداف مغرضانه ای را برملا می سازد كه در خدمت، سیاست پیشگانی قرار می گیرد كه وحدت میان مسلمانان را برنمی تابند و با تمسك به هر وسیله ای حتی اگر از درونمایه لازم نیز تهی باشد به منظور صیانت از تخت و كیان خود امت اسلامی را به واگرایی تحریك و تحریض می كنند تا آنجا كه عدم تجانس و هنجارستیزی حامیان فرامنطقه ای بر اشتراكات فرهنگی، دینی و مذهبی همسایگان هم كیش تفوق یابد.

در سده نوینی كه عصر انقلاب اطلاعاتی خوانده اند، «غربال كردن اطلاعات و صدور آن» از مهم ترین ابزارها برای القای اندیشه طراحان «نظم نوین جهانی» محسوب می گردد به ویژه با لحاظ این مهم كه گسترده ترین و تأثیرگذارترین شبكه های رسانه ای، دیداری، شنیداری و نوشتاری در تملك و اختیار دنیای غرب و صهیونیست های مولود آنان قرار دارد كه بی محابا فرهنگ ستیزی مغایر با منافع خود را هدف قرار داده اند و هر آینه كه مقتضی بدانند برای تأمین آنچه كه مطلوب نظرشان است و تضمین حیات شبكه های غول آسا و قدرتمند مالی و سیاسی حكم می رانند و سپس در زمان مناسب به اشاره پدرخوانده، عوامل شهرت طلب جعل تاریخ را قبیح نمی دانند و باز هم داستان «خلیج عربی» و «جزایر عربی اشغال شده» در نفیر كهنه و منسوخ پیشین دمیده می شود. در دو قرن اخیر به تاریخ خلیج فارس می توان به عنوان برآیندی از رابطه سه دایره هم مركز شامل مردم و دولت ها نگاه كرد. این دایره ها در نخستین حلقه خود شامل مردمی بود كه كرانه های خلیج فارس محل زیست آنان بود، قدرت های منطقه ای كه شامل ایران، عربستان و عراق بودند در حلقه میانی جای می گرفتند. این قدرت ها كه كرانه های خلیج فارس را اختیار داشتند هر یك داعیه سیادت بر خلیج فارس را در داشتند و چنین هدفی را سرلوحه برنامه ها و شعارهای خود قرار داده بودند اما حلقه بیرونی از آن قدرت های فرامنطقه ای بود كه منافع ملی فرامنطقه ای آنها سبب دلبستگی شان به خلیج فارس شده بود و به شكلی منظم یا متناوب در این پهنه آبی حضور خود را به رخ می كشیدند. حلقه اخیر را كه می توان قدرت های بین المللی در مقاطع مختلفی از تاریخ دو قرن پیش نامید كه در این میان به ویژه حضور امپراتوری عثمانی، بریتانیا، روسیه و سرانجام آمریكا از بقیه پررنگ تر و تأثیرگذارتر بود.

تحركات و تحولات مركز گریز این دایره ها و مدارهای قدرت در آن پروسه پرفراز و نشیب و رابطه پیچیده و معادله ای چند مجهولی را پدید می آورد كه به بی ثباتی دامن می زد و درونمایه تحولات خلیج فارس بود اما شاخص ترین ویژگی های این رابطه محورهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را دربرمی گرفت.

محور سیاسی به دعاوی اقتدار سیاسی و مفاهیم استراتژیك پیوندهای سیاسی مربوط می شود. محور اقتصادی از مسیر دریایی مهمی حكایت می كرد كه بستر و زمینه ارتباط تجاری و اقتصادی و راه های آبی بود اما از لحاظ اجتماعی دین اسلام حلقه شاخصی بود كه دست بالاتر را در این همهمه داشت چرا كه تقریباً جملگی ساكنان كرانه های دوسوی خلیج فارس پیرو اسلام بودند و بخشی از جهان بزرگ تر اسلام را تشكیل می داد و در مقاطع حساس نقشی عمده و اساسی ایفا می كرد به این معنا كه اختلافاتی مانند تضاد بین سنی و شیعه و اباضی و وهابی در بین ساكنان كرانه های خلیج فارس هم گسستگی ایجاد می كرد و هم اینكه به گونه شگفت آوری سبب پیوند كشورهای منطقه می شد. با لحاظ این متمم بود كه عثمانی ها و در مقطعی مصریان اگرچه بیگانه بودند اما از مشروعیت دینی خود سود می جستند. بنابراین دولت های اروپایی دین اسلام را به مثابه رادع و مانعی برای برقراری ارتباط نزدیك با مردم خلیج فارس ارزیابی می كردند و به تعبیری آن را تهدیدی بالقوه اما جدی می پنداشتند و از «پان اسلامیسم» اوج گرفته و پیامدهای مترتب بر آن بیمناك بودند.

به هر روی اروپاییان هر چقدر هم كه در خلیج فارس سابقه حضور داشتند باز هم از دیدگاه ساكنان اجنبی بودند و اگرچه هنجارها و ارزش های ساكنان خلیج فارس به مذاق آنها خوش نمی آمد اما دست بردن و تغییر در این حریم ممنوعه را خطرناك و غیرقابل پیش بینی تلقی می كردند.

به این ترتیب اروپاییان هرگز دیدگاه مثبتی به دین اسلام و پیروان آن نداشتند و میسیونرهای مذهبی آنها هیچ گاه موفق نشدند این منطقه را جولانگاه تبلیغ عقاید خود كنند و به همین علت به فعالیت در آب های خلیج فارس بسنده كردند و هرگز در پی تغییر هویت ساكنان كرانه ها برنیامدند.

برای بررسی بیشتر پیرامون خلیج فارس و به ویژه نام آن ناگزیر هستیم كه هرچند به طور مجمل از تاریخی آغاز كنیم كه در صفحات و سطور آن نام خلیج فارس مضبوط شده باشد و این تاریخ درست از همانجا شروع می شود كه تاریخ هستی بشر به رشته تحریر در می آید و این واقعیت مطبوع و دلپذیر را اثبات می كند كه خلیج فارس از آغاز نگارش تاریخ مكتوب بشر از تأثیرگذارترین مناطق گیتی بوده است.

حمید اسماعیلی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.