یکشنبه, ۲۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 16 March, 2025
مجله ویستا

امروز با حافظ


امروز با حافظ

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور ‏
‏کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن ‏
‏وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت …

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور ‏

‏کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن ‏

‏وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور

گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن ‏

‏چتر گل در سر کشی‌ای مرغ خوشخوان غم مخور

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت ‏

‏دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور

هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب ‏

‏باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند ‏

‏چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم‏

‏سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور

گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

‏هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور

حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب

‏جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور

حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار ‏

‏تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور‏