یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

آزادی نقد


آزادی نقد

مطمئن ترین و موثرترین عامل برای کنترل قدرت حاکمان, نظارت دائمی مردم بر جریان حاکمیت و مدیریت جامعه و نقد و ارزیابی دلسوزانه و پیگیرانه آنان از اعمال و رفتار مسئولان و مدیران حکومت است

بدون تردید،‌ “مشارکت” به معنای دخالت مردم در امور اجتماعی و اداره جامعه، از مهمترین وجوه تمایز نظام‌های سیاسی دموکراتیک و غیر دموکراتیک به شمار می‌‌آید. نظام‌های سیاسی غیر دموکراتیک،‌اهمیت چندانی به میزان مشارکت و نقش مردم در حاکمیت و تاثیر‌گذاری در اداره امور جامعه،‌قائل نیستند.

در مقابل،‌ نظام‌های دموکراتیک و مردم سالار، اقبال مردم و نقش موثر آنها در استقرار و استمرار حکومت را،‌اصلی بنیادین و انکار ناپذیر دانسته و با فراهم نمودن بسترهای لازم،‌زمینه مشارکت حداکثری آنها را نیز به وجود می‌آورند.”نظارت و انتقاد” مردم نسبت به عملکرد حاکمان و رهبران سیاسی،‌ از مهمترین زمینه‌های تجلی مشارکت سیاسی مردم به شمار می‌رود. به عقیده صاحب‌نظران،‌ مطمئن‌ترین و موثرترین عامل برای کنترل قدرت حاکمان،‌نظارت دائمی مردم بر جریان حاکمیت و مدیریت جامعه و نقد و ارزیابی دلسوزانه و پیگیرانه آنان از اعمال و رفتار مسئولان و مدیران حکومت است.

متاسفانه در ادبیات سیاسی جامعه ما،‌ مفهوم “انتقاد” و حدود و ثغور آن،‌ به طور مشخص و روشن تعریف و تبیین نشده است، از این رو شاهد آن هستیم که از زمان آغاز به کار دولت نهم، به رغم دعوت دولت از تمامی نخبگان،‌ کارشناسان و صاحب نظران نسبت به ارزیابی و نقد منصفانه برنامه‌ها و عملکرد خود،‌احزاب و گروه‌های اصلاح‌طلب و مخالفان دولت، با بزرگنمایی رسانه‌ای مشکلات موجود،‌از کاهی کوهی ساخته و با سیاه‌نمایی نسبت به اقدامات مثبت انجام شده از سوی دولت، به جای نقد و به نام نقد، عملا به تضعیف و تخریب دولت می‌پردازند. نمونه بارز این رفتار اصلاح‌طلبان را می‌توان در موضع‌گیری آنها نسبت به سفرهای استانی رئیس‌جمهور و روند پرونده هسته‌ای ایران، مشاهده کرد. از دیگر نمونه‌های اقدامات تخریبی مخالفان دولت نهم،‌می‌توان به سخنان دکتر ابراهیم یزدی اشاره کرد.(۱)

ایشان در آغاز مطالب خود،‌با نگاهی منتقدانه به مسئله آزادی،‌بویژه آزادی بیان در ایران،‌ “آزادی مطبوعات و رسانه‌ها” را،‌از ویژگی‌های جامعه و تمدن جدید دانسته و با اشاره تلویحی به “نبود فضای باز سیاسی و رسانه‌ای در کشور” می‌نویسد: “در جامعه‌های توسعه یافته،‌مطبوعات این آزادی را دارند که هر آنچه را درباره جامعه خود می‌دانند و یا نمی‌دانند اعم از خوب یا بد، منتشر سازند و به این ترتیب در سطح آگاه جامعه مطرح می‌شود.

مثلا اگر در میان مسئولان کشور، فساد مالی مشاهده شود یا به مواردی از رفتارهای خلاف اخلاق برخورد کنند،‌بی‌محابا می‌گویند و می‌نویسند و جامعه فرصت پیدا می‌کند در برابر آن واکنش نشان دهد و این واکنشهای طبیعی، دامنه فسادها و بی‌اخلاقی‌ها را مهار می‌کند... به عنوان مثال نظام سرمایه‌داری غربی، با تمام معایب و ایرادات، بیش از دو قرن است که انتقاد از خود را پذیرفته و به جامعه و رسانه‌ها، امکان و حق ارزیابی داده است،‌ به طوری که همین آزادی بررسی و نقد عملکردها و یا وضعیت‌ها سبب شده است که جامعه جدید غربی،‌مرتب خود را اصلاح نماید... در برابر جامعه باز غربی،‌نظام سوسیالیستی حاکم بر روسیه و بلوک شرق،‌ آنچنان بسته بود که هرگز کمترین نقد و ایرادی را برنمی‌تابید و هر نقد و ایرادی را براندازی تلقی می‌کرد و با تمام نیرو سرکوب می‌ساخت نتیجه‌اش آن شد که دیدیم... در جامعه کنونی ایران ما از نعمت نقد و بررسی عملکرد بی‌بهره‌ایم”.

اولا: مهمترین نقدی که به این بخش از سخنان آقای دکتر یزدی وارد است،‌ ترجیح نسخه غربی “آزادی” و “آزادی بیان”،‌ بر نسخه شرعی و اسلامی آن است. به عبارت دیگر، نوع نگاه و تفسیر نویسنده محترم،‌از مقوله “آزادی بیان و مطبوعات” دقیقا منطبق با مفهوم غربی “آزادی” است. مطابق این برداشت از مفهوم آزادی است که نویسنده محترم به خود اجازه می‌دهد با چشم‌پوشی از تعالیم اسلام در خصوص آزادی بیان،‌ به تمجید و تحسین آزادی بیان غربی،‌ بپردازد. تتبع و کاوش در متون دینی،‌بیانگر آن است که دین اسلام، در عین اصالت بخشیدن به آزادی و انواع مختلف آن،‌ از جمله آزادی بیان و اندیشه،‌با مفهوم “آزادی بیان” به معنای غربی آن (آزادی بدون هیچ قید و شرط)، کاملا مخالف بوده و آن را در تنافی با آزادی حقیقی انسان (رها شدن از بندگی و اطاعت غیر خدا) می‌داند.

بر خلاف نظر نویسنده محترم که معتقد است: “مطبوعات این آزادی را دارند که هر آنچه را درباره جامعه خود می‌دانند و یا نمی‌دانند اعم از خوب یا بد، منتشر سازند”،‌دین اسلام با نفی آزادی مطلق،‌و تبیین حدود و ثغور مفهوم “آزادی”،‌ بویژه “آزادی بیان و اندیشه” بر این حقیقت تاکید می‌ورزد که هیچ کس حق ندارد فراتر از این حدود،‌به بیان عقاید و نشر افکار خود اقدام کند. از جمله مواردی که آزادی انسان،‌شرعا محدود می‌شود، تظاهر به منکرات و اشاعه فحشا در محیط جامعه است؛‌زیرا شارع مقدس، علاوه بر تاکید بر حرمت ارتکاب منکرات در مرحله تشریع،‌ در موقف عمل نیز تظاهر به آن را ممنوع شمرده است، خواه این تظاهر، در قالب تالیف کتاب یا مقاله باشد و یا در قالبهای دیگر‌؛ چه اینکه دامن زدن به ضد ارزشها و شکستن تقدسات، هر چند با شعار آزادی انجام شود، از مهمترین مصادیق نقض آزادی است. مطابق نص صریح قرآن کریم نیز،‌ اشاعه فحشا عملی ناروا دانسته شده و دوستداران ترویج این عمل، به عذاب دردناک وعده داده شده‌اند.(۲)

از این رو، اگر “آزادی بیان” مستلزم ارزش ستیزی، افتراء، تهمت، بدگویی و القای شبهه درباره افراد و باورهای جامعه بوده،‌ اشاعه فحشا و منکرات، انتشار مطالب خلاف عفت و اخلاق اسلامی و اهانت به مقدسات، را در پی داشته باشد، به طور قطع مورد پذیرش اسلام نخواهد بود. مواد ۶۴۰ و ۶۹۷ از قانون مجازات اسلامی نیز هر عنوانی که مصداق اشاعه فحشا داشته باشد، موجب تعزیر و مجازات دانسته است. بنابراین نشر مطالب موهن و اشاعه فحشا به طرق ممکن، از جمله حدود آزادی بیان و مطبوعات قلمداد شده و قهرا در شمار نباید‌های فعالیت رسانه‌ای قرار می‌گیرند.

همچنین در نظام اسلامی، از نگاه فقهی، به هیچ کس اجازه استفاده از آزادی جهت ایجاد مزاحمت برای دیگران، داده نشده است، حتی مالکی که از طریق تصرف در مال خویش، برای دیگران ایجاد مزاحمت می‌کند،‌ از نگاه فقهی،‌ حق چنین کاری را ندارد و حاکم شرع موظف است با اعمال چنین آزادی‌ای برخورد جدی کند. حدیث معتبر نبوی (ص) “لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام” شاهد محکمی است بر نفی مشروعیت آزادی مزاحمت آمیز.(۳)

علاوه بر این،‌از دیدگاه اسلام،‌ حفظ نظام جامعه اسلامی،‌ امری ضروری است و این ضرورت اقتضاء دارد با هر نوع آزادی‌ای که به نحوی بقاء و انسجام نظام اسلامی را به مخاطره می‌اندازد، برخورد شود.

توجه به اهمیت رعایت مصالح مسلمانان و نظام جمهوری اسلامی،‌ در گفتار و نوشتار امام راحل،‌ جلوه‌ای خاص دارد، آنجا که در باب آزادی قلم و مطبوعات می‌فرماید: “آزادی قلم و آزادی بیان، معنایش این نیست که کسی بر ضد مصلحت کشور، قلمش آزاد است که بنویسد، بر خلاف انقلابی که مردم خون پایش داده‌اند، بنویسد. همچو آزادی، صحیح نیست... ما برای مطبوعاتی احترام قائل هستیم که بفهمد آزادی بیان و‌ آزادی قلم یعنی چه.”(۴)

به علاوه این آزادی بیان غربی که نویسنده محترم سنگ آن را به سینه می‌زند و از فقدان آن در ایران، آه حسرت از دل می‌کشد، آیا پیامدی جز گسترش فساد، قانون شکنی، گناه و بی‌اخلاقی، سلب امنیت و... در پی داشته است؟ آیا توهین به مقدسات و نقض حقوق و آزادی‌های مشروع افراد در جامعه غربی، از نتایج شوم این نوع آزادی نیست؟ آیا جز این است که آزادی مورد حمایت نظام سرمایه‌داری غربی،‌با تولید یک فرا واقعیت رسانه‌ای، به سوق دادن مردم و افکار عمومی جامعه به سمت اهداف سرمایه‌داری منجر شده است؟

ثانیا: اینکه نویسنده محترم می‌گوید “مطبوعات و رسانه‌های غربی آزادند هر آنچه را درباره جامعه خود می‌دانند و یا نمی‌دانند اعم از خوب یا بد منتشر سازند”،‌ ادعایی است که واقعیت‌های موجود در جهان غرب، خلاف آن را گواهی می‌دهد. بی‌شک مهمترین اثر پذیرش اصل آزادی بیان، اندیشه و عقیده در یک نظام حقوقی، ممنوعیت تفتیش عقاید و افکار افراد است.

همچنین نمی‌توان هیچ کس را به دلیل داشتن فکر یا عقیده‌ای تحت تعقیب قرار داد یا از حقوقش،‌محروم ساخت.

در حالی که نه تنها بسیاری از مطبوعات و رسانه‌های غربی، بلکه اشخاص حقیقی نیز در بیان حقایقی که بر خلاف منافع صاحبان قدرت و احزاب سیاسی است، از کمترین آزادی‌ای برخوردار نیستند، چرا که بسیاری از مطبوعات و رسانه‌ها در غرب، ابزار دست احزاب سیاسی حاکم و صاحبان قدرت هستند و طبیعتا هر آنچه را که با مصالح حزبی خود سازگار باشد، منتشر کرده، و در مقابل، با هر مطلب و بیانی که با منافع حزبی و سیاسی آنها در تزاحم و تعارض باشد، برخورد کرده، اجازه انتشار نمی‌دهند. نمونه بارز آن را می‌توان در موضوع هولوکاست مشاهده کرد. پس از طرح مسئله هولوکاست از سوی رئیس جمهور ایران و برگزاری همایش هولوکاست در ایران، شاهد برخورد شدید حامیان صهیونیسم با شرکت کنندگان و سخنرانان خارجی این همایش بودیم. این است معنای آزادی بیان در غرب!!!

ثالثا: به نظر می‌رسد غرض اصلی نویسنده محترم از مطرح نمودن مسئله “آزادی مطبوعات و رسانه‌ها” و دفاع از روند آزادی بیان در غرب و نیز تحسین و تمجید از وجود فضای باز نقد و انتقاد در کشورهای غربی، متهم ساختن دولت به نقد ناپذیر بودن و انسداد فضای باز سیاسی و رسانه‌ای، است. گرچه اصل “نظارت و انتقاد ناصحانه” از سوی مردم و اصل “نقدپذیری” از سوی مدیران و مسئولان جامعه، مورد سفارش اکید دین اسلام بوده، لکن تفکیک مرز میان “انتقاد” و “تخریب” نیز،‌ امری ضروری است.

متاسفانه برخی از منتقدان دولت با ناآگاهی و یا بی‌توجهی به لزوم جداسازی حوزه نقد و تخریب، عملا به جای تقویت دولت، به تضعیف و تخریب آن همت گماشته‌اند،‌ و در مقابل این اقدامات عیبجویانه و تخریبی خود، با نقد‌ناپذیر خواندن دولت، انتظار پاسخگویی نیز دارند. اگر آقای دکتر یزدی مدعی است دولت با محدود کردن آزادی بیان و بستن فضای باز رسانه‌ای، اجازه نقد و ارزیابی عملکرد خود را به کارشناسان و احزاب و گروه‌های مختلف سیاسی نمی‌دهد، بهتر است برای ادعای خود دلیل و شاهد بیاورد. کدام اقدام دولت در راستای ممانعت نخبگان،‌ صاحب نظران و احزاب سیاسی، از نقد عملکرد خویش بوده است؟

آیا شایسته و منصفانه است، دولتی را که بارها به صراحت کارشناسان، نخبگان علمی و صاحب نظران و تمامی احزاب فعال کشور را به نقد و ارزیابی عملکرد و دستاوردهای خود، فرا خوانده است، به نقد ناپذیر بودن متهم ساخت؟ آیا این همه نقدی (بهتر است بگوییم تخریب) که اصلاح‌طلبان در روزنامه‌ها، مجلات،‌ سایت‌ها و سخنرانی‌ها نسبت به اقدامات و برنامه‌های دولت، مطرح می‌کنند، دال بر وجود فضای باز سیاسی و رسانه‌ای نیست؟! یا از دید نویسنده محترم مغفول مانده است یا اینکه....؟

پی‌نوشت‌ها :

۱- اعتماد،‌ ویژه‌نامه نوروز ۸۶، ص ۱۶

۲- نور، آیه ۱۹

۳- عباس ظهیری،‌ حدود آزادی از نگاه کلام و فقه و عرفان. به نقل از فصلنامه حکومت اسلامی ، شماره ۱۷، ص ۱۸۳

۴- همان، ص ۱۹۲

۵- نگاه شود به نهج‌البلاغه فیض الاسلام، خطبه ۳۴

علی‌ خانی