سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند


آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

دکتر اعوانی هنر تشیع مبتنی بر اصل ولایت و امامت است

به همت پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی ‌حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی‌، همایش ملی هنر و تمدن شیعی، ۱۰ و ۱۱ اردیبهشت در تهران برگزار شد. در برنامه‌های روز اول این همایش دکتر غلامرضا اعوانی، رئیس هیات مدیره انجمن حکمت و فلسفه ایران و استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه شهید بهشتی به ارائه سخن پرداخت که بخش‌هایی از این سخنرانی از نظر شما می‌گذرد.

اگر بخواهیم تعریفی از هنر ارائه دهیم که در قالب سنتی، الهی و شیعی بگنجد، باید بگویم هنر، نوعی ابداع در نهایت کمال است. ابداع یک صفت الهی است و انسان نیز به عنوان خلیفه‌الله خلق می‌کند. تمام صفات هنر دارای جنبه الهی است؛ هنر دارای ۳ وجه وجودی، معرفتی و نفسانی است که با هم پیوند دارند.

ما بیشتر وجه سوم هنر را می‌بینیم و در وجه معرفتی و وجودی آن کمتر تأمل می‌کنیم. زیبایی ظهور کمال است. جمال و کمال با هم مرتبط هستند و تا کمال نباشد جمال خود را نشان نمی‌دهد. زیبایی در کلمه «حُسن» خلاصه شده است. احسان مرتبه‌ای از وجود انسان است و «محسنین» که در قرآن آمده کسانی هستند که به درجه کمال رسیده‌اند.

سرزمین وحی وارث پیامبری است که «یعلمهم الکتاب والحکمه» است و این حکمت در همه ابعاد زندگی‌اش ظاهر شده است. فلسفه در سرزمین وحی، حکمت الهی است، چنان‌که در اسلام بوده است. برای همین هنر هم در سرزمین وحی با حکمت الهی ارتباط دارد.

هر اثر هنری از آثار حکمت الهی است؛ هنر آن طور که در جهان امروز اتفاق افتاده با علم جدید همراه است، اما از حکمت الهی جداست و در واقع هم علم و هم هنر از حکمت بریده است؛ اگر علوم با حکمت الهی پیوند بخورند اسلامی‌ می‌شوند. هنر سنتی ما همواره با حکمت همراه بوده است.

افلاطون معتقد است هنر جزو مقوم تمدن است؛ اگر دین اساس نظری و حکمت عملی داشته باشد با هر نوع ابداع و هنری حاصل نمی‌شود، بلکه باید با مبانی سازگار باشد و هنرمندان ما نه‌تنها اهل ایمان و عمل صالح بودند، بلکه اهل ذکر بودند.

هنر شیعی و اسلامی ‌با هنر جدید متفاوت است؛ اولا هنر دینی نوعی تقدس است که تداعی‌کننده حضور الهی است. ثانیا هنر دینی و اسلامی ‌برخلاف هنر جدید، پاسخگوی ابعاد جسمانی و روحانی است.

هنر دینی باید پاسخگوی تمام نیازهای مادی و معنوی انسان باشد. پس هنر دینی و اسلامی‌ و خاصه شیعی که با «ولایت» ارتباط دارد، شخص را الهی می‌کند. هنر وحیانی موجب ایجاد فکر و موجب سکون و آرامش نفس می‌شود که این با مسأله «ولایت» که در تفکر شیعه متبلور است بسیار در ارتباط است؛ چون مقام هنرمند مسلمان و شیعه مقام عبودیت است و خودبنیاد نیست، بلکه خدابنیاد است. هنر دینی باید با اعمال عبادی مناسبتی داشته باشد علاوه بر آن هنر شیعی انسان را زندانی نمی‌کند و یک افق لامتناهی به عوالم ملکوت، جبروت و لاهوت می‌گشاید و باعث انبساط و شادی می‌شود.

ولایت در تفکر شیعه به معنی تقرب به حق است. ریشه ولا به معنی نزدیک شدن است و خداوند در سوره نجم به این مسأله اشاره دارد که انسان به آن درجه از قرب او می‌رسد و هنر راه تقرب است.

هنر تشیع مبتنی بر اصل ولایت و امامت است؛ شیعه معتقد است بعد از رسالت و ختم نبوت، ولایت که باطن نبوت است، ادامه دارد.

برخلاف نظریه خلافت که اهل سنت بر آن باور دارند، شیعه معتقد است این ولایت که باطن نبوت است تا سال ۲۶۰ ق. روی کره زمین ادامه داشته و امتداد باطن رسالت از طریق امام حی صورت می‌‌گیرد و در غیبت خودش حضور و ظهور دارد.

اعوانی: هنر وحیانی موجب ایجاد فکر و موجب سکون و آرامش نفس می‌شود که این با مسأله «ولایت» که در تفکر شیعه متبلور است بسیار در ارتباط است؛ چون مقام هنرمند مسلمان و شیعه مقام عبودیت است و خودبنیاد نیست، بلکه خدابنیاد است. هنر دینی باید با اعمال عبادی مناسبتی داشته باشد

مفهوم امام زمان از نظر حکمی‌قابل توجه است و در تمام ازمنه وجود دارد و این در نظریه اهل سنت و نظریه خلافت نیست، مگر در عرفا چرا که عرفا معتقد به ولایت هستند. با تداوم روح نبوت و رسالت در تاریخ، تاریخ و زمان نیز با ولایت مقدس می‌شود؛ چه در حضور امام در طول ۲۶۰ سال و چه در غیبت امام که در غیبت هم ظهور دارد این زمان و مکان مقدس می‌شود.

شیعه زمان را هم مقدس می‌داند و زمان دیدنی نیست، بلکه با نفس ادراک می‌شود؛ قدسی‌شدن زمان و تاریخ در شیعه مورد غفلت مانده است. از طرفی زمان در کره زمین دوری است و همه چیز تکرار می‌شود و عاشورا، نیمه شعبان و... تکرار می‌شود و زمان با این تکرار قدسی می‌شود.

هنر، کیمیاگری است، نمی‌دانیم کیمیاگری وجود داشته یا خیر؟! اما کیمیاگری هنر، بسیار بالاتر از کیمیاگری مس به طلاست چون هنر مقدس و شیعی به معنای واقعی کلمه کیمیاست و مصداق این مسأله شعر «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند‌/‌آیا شود که گوشه چشمی‌به ما کنند» است.

هنرمند سنتی با نظر خودش و با ارتباطش با عالم معانی و حقایق به خاک حالت روحانی می‌دهد و این با ولایت تکمیل می‌شود و معنای کیمیای واقعی «ولایت» است. وقتی ۲ کیمیای هنر و ولایت با هم آمیخته شود، نتایج مهمی ‌به بار خواهد آورد و این اتفاق در هنر اسلامی ‌خاصه در هنر شیعی افتاده است.

در عالم اسلام، هنرمندان با فتوت در ارتباط و اهل جوانمردی بودند و فتوت‌نامه‌نویسان گفته‌اند «فتوت» از ارکان ولایت است و با ولایت باطنی ارتباط داشتند. عرفان هم ولایت است؛ عارف باید همیشه ولی باشد.

علمای شیعه در مورد عرفان اختلاف نظر دارند، اما قول قاضی نورالله شوشتری را در این مورد می‌پسندم که می‌گوید کسی که قائل به ولایت علی بن ابیطالب(ع) باشد او را شیعه می‌گویند که این نظر در اهل سنت نیست مگر در عرفا چرا که عرفا قائل به ولایت هستند و زیباترین شعر را در وصف حضرت علی(ع) مولانا سروده است که هر مصرع آن کمالات ولایت و حکمت علوی را روشن می‌کند.

ولایت، سلوک است؛ ولایت راز وصول و رسیدن است. علاوه بر اعتقاد به ولایت مهم این است که انسان چقدر اتباع (پیروی) دارد. جز با اتباع نمی‌توان ادعای ولایتمداری کرد.

محبت اهل بیت(ع) اساس تشیع است و ابن عربی در آغاز «فتوحات»، جریان غدیرخم را روایت می‌کند. اساس تشیع آیه مودت است و ابن عربی در این باب سخن‌ها گفته که ما هرچه برای اهل بیت(ع) انجام دهیم، هنوز کم است. مؤدت فی‌القربی همان حب اهل بیت(ع) است که در هنر ما هم تجلی پیدا کرده است.

ولایت مقام طهارت نفس است و پاکی از همه رجس‌هاست. رجس تنها پلیدی ظاهری نیست، بلکه پلیدی باطنی هم هست. بنابراین اهل ولایت کسی است که خود را از همه پلیدی‌های ظاهری و باطنی‌ بری کند و هنر نیز باید بیان‌کننده این طهارت روح باشد.

مکان با ولایت متبرک می‌شود و قبور ائمه(ع) یک مکان عادی نیست و با همه اماکن متفاوت است و حضور الهی را در این مکان‌ها می‌بینیم. ارسطو می‌گوید شخصیت‌های تراژدی برخلاف کمدی خیلی شریف و بزرگ هستند به خاطر غم و حزنی که بر آنها می‌آید باعث تزکیه نفس می‌شود.

ما که محب اهل بیت(ع) را داریم و در غم و شادی آنها شریک هستیم، تراژدی بزرگ چهارده معصوم(ع) و حزنی که در مصیبت آنها هست و بر ما حاکم می‌شود، موجب پالایش روح ما و هنرمند می‌شود و در واقع این حزنی که با ولایت همراه است منجر به پالایش روح می‌شود.

سیدحسین امامی