جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مقوله ای به نام داشته ها و نداشته ها و پدیده ای به نام شعر
واژه ی داشته ها و نداشته ها همیشه به عنوان دو صفت کاربردی و کار آمد در زندگی اجتماعی و هنری و .... بشر نقشی شایسته و بایسته را بر عهده داشته اند به گونه ای که تقابل معنایی و تفاوت ساختاری این دو واژه خود مسببی در جهت رشد و بالندگی بشر در ازمنه ها و ابعاد مختلف زندگی اجتماعی و هنری بوده است.
واژه ی داشته یا داشته ها به معنی چیز یا چیزهایی است که فرد به نوبه ی خود در زندگی ازآن ها برخوردار است و یا به اصطلاح چیز یا چیزهایی که انسان در فرآیند زندگی به دست می آورد و یا فی نفسه و ذاتا" از آن ها برخوردار است و یا دستاوردخویش می تواند باشد را از مفاهیمی می توان قلمداد کرد که به عنوان داشته یا داشته ها به شمار می روند . داشته و یا داشته ها ی انسان به سه قسم 1-داشته های دستاوردی 2-داشته های ذاتی و 3-داشته های اکتسابی منقسم می شوند . داشته های دستاوردی به داشته هایی گفته می شود که انسان درکسب این نوع داشته ها دخالت مستقیم و اساسی دارد و به تعبیری دسترنج خود فرد به شمار می روند . داشته های ذاتی به داشته هایی گفته می شود که انسان هیچ دخالتی در ایجاد و آفرینش این نوع داشته ها ندارد و ذاتا" در وجود بشر هستند و می توان گفت آفریننده ی این نوع داشته ها خداست . به مانند اعضاء و جوارح انسان و هنر . داشته های اکتسابی به داشته هایی اطلاق می شود که انسان از طریق کسب تجربه از دیگران بدست می آورد و به اصطلاح هر آنچه که فرد دارد تجربی و تقلیدی است به مانند : دانش و علم و فن یادگیری و فنون تخصصی و ... که از دیگران به انحای مختلف کسب می کنیم . دیگر مقوله ی مدنظر واژه ی نداشته یا نداشته ها است . نداشته یا نداشته ها به چیز یا چیزهایی اطلاق می شود که فرد از آن ها بی بهره می باشد و یا هنوز این چیزها را به دست نیاورده و یا این که ذاتا" این صفات ِ در هستی را دارا نیست . بنابراین نداشته یا نداشته ها خود عواملی به شمار می آیند که انگیزش و انگیزه ی انسان را نسبتِ به تبدیل این نداشته ها به داشته ها بیشتر و پررنگ تر می کند . به بیانی انسان به عنوان موجودی نسبی همیشه به دنبال نداشته ها ی خود و کسب این نوع نداشته ها در جنب و جوش و تکاپوی لازم و ضروری است .
به مانند نداشتن هنر و علم و یا نداشتن صبر و محبت و یا نداشتن مسکن و کار و یا مال و منال که هرکدام از این نداشتن ها خود محرکی در جهت داشتن همین نداشتن ها برای انسان تلقی می شود . با این وجود، نداشتن های بشر را می توان به دونوع تقسیم کرد . نخست : نداشته های معنوی است و دیگر نداشته هایاجتماعی و هنری . نداشته های معنوی به نداشته هایی گفته می شود که انسان دخالتی در داشتن آن ها ندارد و تنها صاحب اختیار و انتخاب این نداشته ها خداست و البته در زوایایی هم دترمینیسم اجتماعی و طبیعی تأثیر اساسی دارد . نداشته های هنری نیز به نداشته هایی گفته می شود که انسان و یا فرد شاعر و هنرمند ذاتا" ازآن ها بهره مند نشده است به مانند: شعر که قریحه ای خدادادی است و یا سایر هنرهای هفتگانه که هرکسی از این نوع هنرها بهره مند نیست . با این تعابیری که از داشته ها و نداشته ها تصویر شد در می یابیم که می توان دو نوع رویکرد را برای این دو مقوله مد نظر داشت . 1-رویکرد اجتماعی . با توجه به تجاربی که به صورت تقلیدی و تحقیقی در بین عوام و خواص مشاهده می شود می توان گفت که اغلب مطالبات مردم در ابعاد مختلف بر اساس داشته ها و نداشته ها ست زیرا که اکثر ارتباطات و برقراری دوستی ها بر اساس همین دو مقوله صورت می گیرد .
به عنوان مثال: وقتی که دو نفر با مشخصات : یکی قدکوتاه ، زشت و متمول و دیگری قد بلند ، زیبا و فقیر با هم دوست می شوند یقینا" این دوستی بر اساس یکسری داشته ها و نداشته ها صورت می پذیرد چه این که ، نداشته ی فرد پولدار نزد فرد فقیر قدکوتاهی و زشتی او می باشد که فرد فقیر از این دو صفت بهره مند شده است و بر عکس نداشته ی فرد فقیر نیز نزد فرد ثروتمند تنها داشته ای به نام فقر است که از فرد پولدار طلب می کند . به هر روی این نوع رویکرد ِ دو جانبه نوعی آلترناتیو (جایگزینی ) به شمار می رود که در بعضی مواقع حالتی واقعی به خود می گیرد و در برخی اوقات هم حالتی خیالی و وهم بر انگیز را به نمایش می گذارد و در هردو حالت دو طرف علاوه بر اقناع ظواهر خویش در ابعادی هم ارضاء روحی و روانی می شوند . دیگر نمونه می تواند درحوزه ی دانش و علم باشد به گونه ای که در خیلی از مواقع این نوع روند در بین خانواده ها و حتا جامعه و گروه های اجتماعی متداول و مرسوم است .
زیرا که ممکن است درخانواده ای پدر و مادر سواد آنچنانی نداشته باشند و به دلایلی موفق به ادامه ی تحصیل نشده اند ولی فرزند و یا فرزندانی تحصیلکرده را تربیت و به جامعه معرفی کرده اند و از این طریق نداشته ی خود را که مقوله ی سواد بوده است از طریق دانش فرزندان جبران کرده اند که این حالت را می توان دربیرون از خانواده و در جامعه نیز به انحای متفاوتی مشاهده نمود چرا که ممکن است یک فرد پزشک و پولدار با یک فرد بی سواد اما متمول دوست شود و یا ممکن است یک فرد حقوقدان و متمول با یک فرد نویسنده یا شاعر و غیر متمول دوست باشد که این نوع دوستی ها بر اساس داشته ها و نداشته های طرفین صورت می گیرد زیرا که هر کدام از این افراد در واقع یک کفه ی ترازویشان خالی است که این خالی بودن را ازهمدیگر طلب می کنند . با این روند ، این نوع حالت ها را می توان آلترناتیو ذهنی نامید . آلتر ناتیو ذهنی نوعی جایگزینی ذهنی است که شکل و حالتی واقعی ندارد بلکه تصور و تخیل ذهنی است اما چون فردِ متصور و مخیل در این نوع فرآیند به دلایلی دست دارد لذا خود را صاحب این نوع داشته تلقی می کند .
2-رویکرد هنری و ادبی : بی گمان هنر و به ویزه شعر از عمده داشته هایی به شمار می آید که قریحه ای خدادادی است و شاید بتوان گفت خیلی از آدم ها از این نوع هنر بهره مند نشده اند . بنابراین شعر نوعی بی بدیل است که بدیل نمی پذیرد و به خاطر همین می باشد که برای شاعر به عنوان یک داشته قلمداد می شود و برای غیر شاعر نیز نوعی نداشته . با این حال ، شعر به عنوان یک تولید اجتماعی و شاعر به مثابه ی مولد این تولید دست به آفرینش نداشته ای می زند که این نداشته پس از گذر از مراحل پر پیچ و خمی به مرحله ی داشته می رسد و در آن جاست که مردم مثلن این فرآیند را «داشته های نویسنده و یا شاعر » می نامند . با این تعابیر تداوم بحث می تواند موضوع شعر و دو مقوله به نام داشته ها و نداشته ها باشد که درپی به آن می پردازیم . شاعر و شعر را می توان هم نوعی داشته تصور کرد و هم نوعی نداشته تعبیر نمود زیرا که شاعر و شعر لازم و ملزوم یکدیگرند و داشته و نداشته نیز با هم کلافی عمیق خورده اند . شعر می تواند نداشته ای باشد که شاعر برای بدست آوردن آن سال ها تلاش و کوشش می کند و زمانی که به معنی واقعی به آن دست می یابد را می توان داشته ی شاعر تلقی نمود .
اما در خیلی از مواقع اگرچه خیلی از افراد دوست دارند شاعر باشند و شعر بسُرآیند ولی چون فی نفسه ذوق و طبع شعر ندارند لذا هرگز شاعر نمی شوند و این خود می تواند نوعی نداشته و یا نداشته های این افراد باشد که هرگز تبدیل به داشته و یا داشته ها نمی شود . از جانبی دیگر می توان به افرادی اشاره نمود که شعر را به عنوان یک نداشته تلقی می کنند و برای این نداشته آن قدر تلاش و زحمت می کشند تا که یک روز به این نداشته که شعر است دست می یابند و در آن جاست که این افراد را شاعر می نامند . شاعر به کسی گفته می شود که شعرمی سُرآید اما ُسرآینده ی هر شعری را هم نمی توان شاعر نامید چرا که به کسی شاعر می گویند که شعرش در جامعه به نوعی داشته ی کارآمد و سازنده تبدیل شده است . داشته ها و نداشته های یک شاعر به بخش های ذیل تقسیم می شود : نخست : داشته هایی است که ازآنِ دیگران است و تقریبا" می توان گفت نوعی شبیه نویسی ومدل سازی است . در ثانی داشته هایی است که سُرآینده ی این نوع داشته ها خودِ شاعر است و به بیانی این داشته ها زاده ی احساس و عاطفه ی پاک و زلال خودِ شاعر می باشد .
نداشته های شاعر نیز در دو صورت انجام می گیرد . نخست نداشته هایی که نزد دیگران است و شاعر می خواهد این نداشته را از دیگران کسب نماید . در ثانی نداشته هایی که نزد خود شاعر هستند و شاعر این نوع نداشته ها را از خود طلب می کند . در نوع اول شاعر را می توان شاعری تقلیدی به شمار آورد ولی در نوع دوم شاعر می تواند شاعری واقعی و خودساخته باشد ، به شرطی که بتواند این نوع نداشته ها را به داشته تبدیل کند. بنابراین با توجه به تقسیم بندی داشته ها و نداشته های انسانی که ذکر آن رفت می توان گفت که شاعر نیز به عنوان موجودی انسانی دارای سه نوع داشته و دو نوع نداشته است که هر کدام از این موارد را به انحای مختلف و متفاوتی در جامعه تجربه می کند . خیلی وقت ها شعر شاعر دست پرورده ی خود شاعر است و این نوع شعر را می توان دستاورد ادبی خود شاعر نامید که به این نوع شاعر می توان شاعری خود جوش گفت و البته در خیلی از مواقع نیز افراد ذاتا" شاعرند و برای این قریحه تلاش و کوشش می کنند و در نهایت به آن دست می یابند . دیگر نکته اکتسابی بودن داشته ی شاعر می باشد به گونه ای که شاعر شعر خود را از دیگران می گیرد و این نوع کسب را می توان تشبث به طبع و ذوق دیگران تلقی کرد . بنابراین داشته های اکتسابی یک شاعر نمی توانند به عنوان اثر شاعر محسوب شوند چه این که اکتسابی می تواند مال خودِ شاعر باشد یعنی شاعر این کسب و کشف را از درونیات خویش اقتباس کرده باشد و یا می تواند اکتسابی بیرونی باشد که شاعر از دیگران کسب نموده است . دیگر نکته نداشته های معنوی و ادبی شاعرند. نداشته های معنوی بدین سان که شاعر هر آنچه که از حیث هنر و شعر ندارد را از دیگران طلب می کند و این روند هرگز جوابگو نیست زیرا که ذاتا" از این نوع خصیصه بهره مند نیست و به نظر می رسد که تلاش برای رسیدن به این نداشته ها معقول و منطقی نباشد . اما در نداشته های هنری و ادبی شرایط کاملن فرق می کند چونکه شاعر می تواند برای رسیدن به نداشته های هنری و ادبی خود تلاش و کوشش بیشتری را به خرج دهد و درنهایت به آن نداشته ها دست یابد . با این تفاوت که نداشته های هنری و ادبی نیز همیشه حالتی یک سویه ندارند بلکه از شکل و شمایلی چند سویه بر خوردارند چرا که ممکن است یک شاعر فی نفسه طبع و ذوق هنری نداشته باشد و ناآگاهانه خود را به دایره ی شعر کشانده است و یا این که طبع و ذوق شعری دارد ولی به این طبع و ذوق شاخ و برگ نداده است که در این شرایط این نوع نداشته چون بالقوه می باشد شرایط بالفعل بودن را دارد . دیگر نداشته یا نداشته ها را می توان نداشته هایی قلمداد کرد که حالتی آلترناتیو به خود می گیرند . این نوع نداشته ها علاوه بر این که شامل افراد شاعر مآب می شود بلکه شامل دیگر افراد غیر شاعر هم هست . به گونه ای که افراد شاعرمآب با افراد شاعر دوست می شوند و این ارتباط بر اساس داشته ها و نداشته های دو طرف صورت می گیرد که هم حالتی واقعی دارد و هم شکلی خیالی و متوهم .
به هر روی حالت آلترناتیو یکی از خطر ناکترین حالاتی است که هم در جوامع سنتی متداول است و هم درجوامع مدرن و تنها فرق این دو در شکل و شیوه ی رفتاری و عملی است . در جوامع سنتی اغلب افراد به دلیل این که از یکسری مطالبات بی بهره ه اند لذا سعی بر آن دارند تا که از طریق داشته های هنری و ادبی این نوع کمبود ها را جبران نمایند و تقریبا" می توان گفت این نوع حالت جایگزینی به علت فقدان فرهنگی و اجتماعی صورت می گیرد. اما در جوامع مدرن حالت جایگزینی با نوعی اگاهی و تعمد همراست زیرا که اغلب افراد داشته ها و نداشته های خود را تعمدا" در مرحله ی کار می گذارند ومی توان گفت به دنبال نوعی رقابت ناسالم هستند .
درجوامع مدرن تبادل داشته ها و نداشته ها مد نظرنیست بلکه ارتباطات اغلب حالتی یک سویه و منفعت طلبانه را دارد چه این که در این نوع جوامع آگاهی چربش بیشتری بر ناآگاهی دارد. حاصل این که جامعه ، شعر و دو مقوله به نام داشته ها و نداشته ها به مثابه ی مستطیلی می مانند که اضلاع آن ها دو تا دو تا با هم مساوی اند و این فهم هندسی نشانگر این است که نمی توان قاعده ی واحدی را برای این چهار مقوله ی اجتماعی که ذکر آن رفت ، مدنظر داشت زیرا که شرایط جامعه و شعر خود مسببی است در جهت رهنمون داشته ها و نداشته ها به سمت و سویی سازنده و مفید و یا احیانا" غیر سازنده و مخرب .
عابدین پاپی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران حجاب رئیس جمهور رئیسی دولت سیزدهم دولت سریلانکا توماج صالحی مجلس شورای اسلامی پاکستان کارگران سید ابراهیم رئیسی
کنکور تهران سیل آتش سوزی قم سردار رادان هواشناسی فضای مجازی سازمان سنجش شهرداری تهران پلیس سلامت
قیمت خودرو خودرو قیمت طلا دلار مسکن تورم قیمت دلار بازار خودرو بانک مرکزی ارز ایران خودرو سایپا
خانواده موسیقی رهبر انقلاب تلویزیون فیلم ترانه علیدوستی سینمای ایران مهران مدیری بازیگر شعر تئاتر
کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
غزه فلسطین آمریکا اسرائیل رژیم صهیونیستی جنگ غزه روسیه چین حماس اوکراین طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا
پرسپولیس فوتبال استقلال جام حذفی بازی آلومینیوم اراک بارسلونا لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس فوتسال تراکتور
هوش مصنوعی ناسا بنیاد ملی نخبگان ربات گوگل تیک تاک فیلترینگ
مالاریا کاهش وزن زوال عقل سلامت روان داروخانه