چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
پیامد گناه آدم در عهدین و قرآن سقوط, خروج یا هبوط
داستان زندگی حضرت آدم(ع) در تورات و قرآن مجید آمده است. در هر دو كتاب اشاره به گناهی شده كه این شخصیت مرتكب شده و در زندگی او و نسلش تأثیرگذار بوده است. از ظاهر الفاظ تورات برداشت می شود كه تأثیر فوری گناه آدم این بود كه او آگاهی و معرفت پیدا كرد; اما خداوند او را مجازات كرد و او را از باغی كه در آن بود اخراج كرد و زندگی او را سخت گردانید; در عین حال، در بخش هایی از عهد جدید و نیز الاهیات مسیحی، از گناه آدم و نتایج آن تفسیری خاص شده است. بر اساس این تفسیر، با گناه آدم سرشت او و نسلش گناه آلود شد، به گونه ای كه او قدرت و قوای خود را از دست داد و نتوانست به تنهایی برای نجات و رستگاری خود كاری انجام دهد. اما در قرآن مجید داستان بدین گونه مطرح شده كه آدم گناهی مرتكب شد، اما خداوند از ابتدا به او گفته بود كه اگر چنین كنی، زندگی تو سخت و مشقت بار می شود. آدم بعد از گناه، توبه كرد و خداوند او را بخشید و در این ماجرا تنها ساختار بدن او با زندگی زمینی متناسب شد. او باید به زمین فرود می آمد. سخن این نوشتار آن است كه واژه «سقوط» برای تفسیر مسیحی از گناه آدم بسیار مناسب است، اما این واژه هرگز برای بیان قرآنی آن مناسب نیست و تنها واژه قرآنی «هبوط» برای آن مناسب است.
● مقدمه
شخصیتی به نام آدم در سه دین هم خانواده، یعنی یهودیت، مسیحیت و اسلام، به عنوان نخستین انسان و نیای همه انسان ها به حساب آمده است. داستان خلقت و زندگی او در كتاب تورات و قرآن آمده است. در هر دو كتاب، سخن از گناهی رفته كه آدم مرتكب شد و در زندگی او و نسل اش بسیار تأثیرگذار بود. ماجرای گناه آدم و پیامدهای آن در تورات به گونه ای نقل شده و یهودیان برداشتی خاص از این گناه و تأثیر آن در زندگی انسان های بعدی داشته اند. از سوی دیگر، در عهد جدید، كه بخش ویژه مسیحیان از مجموعه كتاب مقدس است، تفسیری خاص از ماجرای گناه آدم و نتایج آن ارائه شده است. ماجرای گناه آدم در قرآن نیز نقل شده است، اما روایت قرآن از این ماجرا تفاوت زیادی با روایت تورات دارد. اختلاف روایت قرآن از این ماجرا با تفسیری كه در عهد جدید، یا به تعبیر دقیق تر، نوشته های منسوب به پولس در عهد جدید، از این ماجرا شده از این هم بیشتر است. آنچه در همه این نقل ها و تفسیرها مشترك است، این است كه زندگی آدم و نسل او پس از گناه تغییر كرد و با این تغییر حداقل از جهاتی زندگی او بدتر یا سخت تر از قبل شد. برای بیان این تغییرِ وضعیت، از واژه هایی استفاده شده است. قرآن مجید واژه «هبوط» را به كار برده است. این واژه در لغت به معنای فرود آمدن و پایین آمدن است; گویا آدم در مكان رفیع و بالایی بود و بعد از گناه به او دستور داده شد كه به مكان پایین تر یا پست تر كه همین زمین است فرود آید. البته در قرآن (طه: ۱۱۷) از واژه اخراج نیز برای بیان همین مطلب استفاده شده كه با «هبوط» منافاتی ندارد; زیرا هر «هبوط» و فرودآمدنی خروج نیز است ولی عكس آن صادق نیست. در تورات (پیدایش ۳:۲۴) از واژه «اخراج» استفاده شده است. از واژه «هبوط» قرآن می توان استفاده كرد كه مكان قبلی آدم رفیع تر از مكان بعدی بوده است، اما از واژه «خروج» نمی توان چنین استفاده ای كرد. اما بر پایه عهد جدید و الهیاتِ مسیحی، علاوه بر اخراج از مكان اولیه، در ذات و سرشت انسان نیز تغییر به وجود آمده است. انسان حالت و وضعیت عالی اولیه را از دست داده و در واقع ذاتاً سقوط كرده است. این نوشته در پی آن است كه تفاوت پیامد گناه آدم را در عهد قدیم، عهد جدید و قرآن مجید نشان دهد.
الف) گناه آدم و پیامدهای آن در تورات
در سفر پیدایش از كتاب تورات آمده است كه خداوند پس از آن كه «آدم» را آفرید، در سرزمین عدن باغی ایجاد كرد و آدم را در آن نهاد تا در آن كار كند و از آن نگهداری نماید. در آن باغ، انواع درختان زیبا و میوه های خوش طعم وجود داشت اما خداوند دو درخت ویژه در وسط باغ قرار داده بود، یكی «درختِ حیات» و دیگری «درختِ معرفتِ نیك و بد». خداوند به آدم گفت: «از همه میوه های درختان باغ بخور، به جز میوه درخت معرفت نیك و بد، زیرا اگر از میوه آن بخوری مطمئن باش خواهی مرد» (پیدایش ۲:۱۶ـ۱۷).
خداوند سپس حیوانات دیگر را خلق كرد و از دنده آدم برای او همسری آفرید. آدم و همسرش در باغ زندگی می كردند. درباره نوع زندگی آدم و حوا در این زمان یك جمله آمده است: «آدم و همسرش هرچند برهنه بودند، ولی احساس خجالت نمی كردند» (پیدایش ۲:۲۵). به هر حال، این دو به زندگی مشترك خود در باغ ادامه دادند و همان طور كه خداوند از آنان خواسته بود، از همه میوه های باغ استفاده می كردند و به درخت معرفتِ نیك و بد نزدیك نمی شدند تا این كه روزی مار نزد زن آمده، از او پرسید كه حقیقت دارد كه خدا شما را از خوردن میوه همه درختان باغ منع كرده است. زن جواب داد كه ما اجازه داریم كه از میوه همه درختان بخوریم و خدا تنها ما را از خوردن میوه درخت وسط باغ منع كرده، فرموده كه آن را لمس نكنیم وگرنه می میریم. مار گفت مطمئن باش كه نخواهید مرد! بلكه خدا می داند كه اگر شما از میوه آن درخت بخورید چشمان شما باز می شود و مانند خدا می شوید و می توانید خوب و بد را تشخیص دهید. پس نظر زن به درخت جلب شد و با خود اندیشید كه میوه این درخت هم خوش طعم است، هم به من دانایی می بخشد. پس از میوه آن درخت خورد و به شوهرش هم داد و او نیز از آن خورد: «آنگاه چشمان هر دو باز شد و از برهنگی خود آگاه شدند. پس با برگ درخت انجیر پوششی برای خود درست كردند» (پیدایش ۳:۷).
عصر همان روز آدم و همسرش صدای خداوند را شنیدند و خود را در لابه لای درختان پنهان كردند و چون خداوند علت را پرسید، پاسخ داد كه چون برهنه بودیم خود را پنهان كردیم. خداوند به آدم فرمود: چه كسی تو را از برهنه بودنت آگاه كرد؟ آیا از آن درخت ممنوع خوردی؟ آدم تقصیر را به گردن زن انداخت و زن مار را مقصر دانست. خداوند برای مار و زن مجازات هایی معین كرد و سپس به آدم فرمود:
چون گفته زنت را پذیرفتی و از میوه آن درختی خوردی كه به تو گفته بودم از آن نخوری، زمین زیر لعنت قرار خواهد گرفت و تو تمام ایام عمرت با رنج و زحمت از آن كسب معاش خواهی كرد ... تا آخر عمر به عرق پیشانی ات نان خواهی خورد و سرانجام به همان خاكی بازخواهی گشت كه از آن گرفته شدی; زیرا تو از خاك سرشته شدی و به خاك هم باز خواهی گشت (پیدایش ۳:۱۷ـ۱۹).
خداوند پس از آن كه لباس هایی از پوست حیوان بر تن آدم و همسرش پوشاند، می گوید:
حال كه آدم مانند یكی از ما شده است و خوب و بد را می شناسد، نباید گذاشت از میوه «درخت حیات» نیز بخورد و تا ابد زنده بماند. پس خداوند او را از باغ عدن بیرون راند تا برود و در زمینی كه از خاك آن سرشته شده بود كار كند. بدین ترتیب او آدم را بیرون كرد (پیدایش ۳:۲۲ـ۲۴).
ماجرای خلقت آدم و حوا و گناه آنان و پیامدهای آن در سه باب اول سفر پیدایش آمده است. این ماجرا در مسیحیت به عنصری اساسی و محوری تبدیل شده و با بیانی خاص كه در بخشی از عهد جدید یافته، پایه و اساس الاهیات مسیحی رایج است. اما یهودیان به این ماجرا به گونه ای دیگر نگریسته، برای آن نقش چندان مهمی قائل نشده اند , P. ۱۴) the Jewish Religion(Jacobs,. به هر حال، ما در این بخش در پی آنیم كه ببینیم از ظاهر این الفاظ چه استفاده ای می شود و یهودیان، كه منبع اصلی شان همین متن است، از آن چه استفاده ای كرده اند. سخن ما این است كه مطابق این فقره با گناه آدم چه تغییر و تحولی در آدم و اوضاع و احوال او پدید آمد و چه تعبیری برای آن مناسب است. اما قبل از هر چیز باید به این اشاره كنیم كه وضعیت «آدم» در هنگام خلقت و قبل از گناه چگونه بود.
در سفر پیدایش دو روایت متفاوت از خلقت جهان و انسان آمده است كه نقادان جدید كتاب مقدس معتقدند كه آنها از دو منبع مستقل «كاهنی» و «یهوه ای» گرفته شده اند (Barton, P. ۴۲-۴۳; Halevy, "Adam", P. ۲۳۴). در روایت اول كه در باب اول و چهار آیه اول باب دوم آمده، خداوند جهان را در شش روز خلق كرد The Oxford ()Bible Commentary و آخرین مخلوق او انسان است. در این روایت درباره خلقت انسان آمده است:
سرانجام خدا فرمود: «انسان را شبیه خود بسازیم تا بر حیوانات زمین و ماهیان دریا و پرندگان آسمان فرمانروایی كند.» پس خدا انسان را شبیه خود آفرید. او انسان را زن و مرد خلق كرد و ایشان را بركت داده، فرمود: بارور و زیاد شوید، زمین را پر سازید، بر آن تسلط یابید و ... (پیدایش ۱:۲۶ـ۲۸).
مطابق این فقره خداوند در پایان كار خلقت، انسان آفرید و او را، كه در همان ابتدا زن و مرد آفرید، برای مأموریتی مهم یعنی حكومت بر دیگر موجودات زمین خلق كرد; به همین سبب او را شبیه خودش آفرید. در روایت دوم، كه در باب دوم از سفر پیدایش آمده، خداوند ابتدا آسمان ها و زمین را آفرید، اما هنوز گیاهان و حیوانات را نیافریده بود. سپس انسان را آفرید; اما زمین بایر و بدون گیاه بود چون آدمی نبود كه بر روی آن كار كند: آنگاه خداوند از خاكِ زمین، آدم را سرشت. سپس در بینی آدم روح حیات دمیده، به او جان بخشید و آدم، موجود زنده ای شد (پیدایش ۲:۷).
از این فقره دوم بر می آید كه اولا هدف از خلقت انسان كار بر روی زمین بوده است; ثانیاً انسان از خاك خلق شده، سپس در او روح حیات دمیده شده است. در دنباله این فقره آمده است كه خدا باغِ عدن را خلق كرد و انسان را در آن قرار داد تا در آن كار كند. سپس حیوانات را آفرید و پس از آن از دنده آدم همسر او را آفرید.
به هر حال، جایگاه و موقعیت انسان در این دو فقره متفاوت است. در فقره اول، آدم شبیه خدا و برای حكومت بر دیگر موجودات خلق شده است. در فقره دوم از خاك زمین سرشته شده و البته در بینی او روح حیات دمیده شده است. آدم برای كار بر روی زمین آفریده شده است. به هر حال، سنّت یهودی ـ مسیحی این دو فقره را با هم تفسیر كرده، آنها را به گونه ای با هم جمع كرده است (برای نمونه نگاه كنید به فغالی، المجموعهٔ الكتابیهٔ، ص۲۷ـ۵۰; جماعهٔ من اللاهوتین، تفسیر الكتاب المقدس، ج۶، ص۱۴۷).
به گفته امیركانی، نویسنده مسیحی، از مجموع دو باب اول سفر پیدایش سه نكته درباره شأن آدم قبل از گناه برداشت می شود:
۱) آدم موجودی عاقل و بالغ بوده است. دلیل این امر آیه نوزده از باب دوم است: «و خداوند خدا هر حیوان صحرا و هر پرنده آسمان را از زمین سرشت و نزد آدم آورد تا ببیند كه چه نام خواهد نهاد و آنچه آدم هر ذی حیات را خواند همان نام او شد. پس آدم همه بهایم و پرندگان آسمان و همه حیوانات صحرا را نام نهاد.» این كه نامگذاری همه موجودات به او واگذار شده، دلالت بر كمال و عقل او می كند. از این گذشته، این كه به آدم دستور داده شد كه بر زمین تسلط یابد و بر همه چیز فرمانروایی كند (پیدایش ۱:۲۸) و از همه درختان باغ بخورد غیر از درخت وسط باغ (پیدایش ۲:۱۶ـ۱۷)، همه حكایت از كمال و عقل او می كند.
۲) انسان به صورت خدا خلق شده است (پیدایش ۱:۲۶ـ۲۷). از چه نظر انسان شبیه خدا آفریده شده است؟ قطعاً این شباهت از نظر بدنی و جسمی نبوده است; زیرا انسان از خاك زمین آفریده شد. پس به واسطه شباهت روحی بوده كه از سایر موجودات متمایز بوده است. این شباهت روحی خود از دو جهت بوده است، یكی به لحاظ قوای عقلی و دیگری به لحاظ قداست و طهارت اخلاقی و معنوی.
۳) نكته سوم درباره شأن انسان این است كه خداوند فرمانروایی زمین را به او واگذار كرده است (پیدایش ۱:۲۶:۲۷). واگذاری این مقام حكایت از آن دارد كه انسان قدرت و توانایی این كار را داشته و خداوند قوای لازم را به او عطا كرده است (الامیركانی، نظام التعلیم فی علم اللاهوت القدیم، ج۲، ص۵۱ـ۵۴).
به نظر می رسد كه حق با نویسنده فوق باشد و سه نكته فوق از دو باب اول سفر پیدایش استفاده شود. اما نكته دیگری از باب های دوم و سوم استفاده می شود كه به ظاهر با هر سه شأن فوق الذكر به گونه ای ناسازگار است: آدم قبل از گناه، از نیك و بد آگاهی نداشت و پس از گناه آن را به دست آورد. برای درك این نكته لازم است به چند فقره از این دو باب توجه شود:
۱) وقتی خداوند آدم را در باغ عدن قرار داد، بدو گفت: «از همه میوه های درختان باغ بخور، به جز میوه درخت معرفتِ نیك و بد» (پیدایش ۲:۱۶). اگر این درختِ معرفتِ نیك و بد است، هر كس از آن نخورده باشد از نیك و بد آگاهی ندارد.
۲) در آخرین آیه باب دوم آمده است: «آدم و همسرش، هرچند برهنه بودند، احساس خجالت نمی كردند».
۳) مار در جواب زن كه گفته بود تنها از درخت وسط باغ منع شده ایم و خداوند به ما گفته كه اگر از آن بخوریم می میریم، می گوید: «مطمئن باش نخواهید مرد! بلكه خداوند خوب می داند زمانی كه از میوه آن درخت بخورید، چشمان شما باز می شود و مانند خدا می شوید و می توانید خوب را از بد تشخیص دهید» (پیدایش ۳:۴ـ۵).
۴) پس از ذكر توصیف مار از درخت، زن با خود می اندیشد كه میوه این درخت هم خوش طعم است و هم این كه به انسان دانایی می بخشد. پس، از آن می خورد و به شوهرش هم می دهد: «آنگاه چشمان هر دو باز شد و از برهنگی خود آگاه شدند; پس با برگ های درخت انجیر پوششی برای خود درست كردند» (پیدایش ۳:۶ـ۷).
۵) خداوند پس از آن كه آدم و حوا را مؤاخذه كرد و برای آنان مجازات هایی تعیین نمود، می گوید: «حال كه آدم مانند ما شده است و خوب و بد را می شناسد، نباید گذاشت از میوه درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند. پس خداوند او را از باغ عدن بیرون راند تا برود و در زمینی كه از خاك آن سرشته شده بود كار كند» (پیدایش۳:۲۲ـ۲۳).
انسانی كه نیك و بد را نمی شناخته از چه جهت شبیه خدا بوده است و چگونه می توانسته بر زمین فرمانروایی كند و نیز حتی چگونه او نام همه موجودات را تعیین كرده است؟ انسانی كه هیچ گونه اطلاعی از نیك و بد نداشته، چگونه خدا برای او تكلیف معین كرده است. به هر حال، اینها اموری است كه به تفسیر نیاز دارد. اما اگر به ظاهر این چند باب از تورات تمسك كنیم، باید بگوییم آدم در واقع با گناه خود سقوط نكرد، بلكه صعود كرد. او قبل از گناه كاملا ناآگاه، و از خوب و بد بی خبر بود; اما پس از گناه از نظر آگاهی مانند خدا شد. پس انسان صعود كرد و از ناآگاهی نجات یافت. نویسنده مسیحی كه قبلا از او نقل كردیم، بر آن است كه انسان از اول عاقل و كامل بوده است. او با این ادعا، نظریه تكامل را رد می كند و آن را مخالف كتاب مقدس می شمرد (الامیركانی، همان، ج۲، ص۵۲). اما باید گفت كه بنا بر آنچه گذشت، اگر آدم در ناآگاهی كامل بوده و نیك و بد را تشخیص نمی داده و پس از گناه به مرحله آگاهی رسیده، پس قبل از آن نمی توان او را انسان خواند. پس ممكن است كسی بگوید كه كتاب مقدس مرحله عبور از حیوانیت به انسانیت را در قالبی اسطوره ای بیان كرده است. به هر حال، آدم با گناه خود از جهت دانش و آگاهی صعود كرد، نه سقوط. اما از جهت دیگر مطابق تورات وضعیت زندگی و معیشت آدم پس از گناه بدتر شد. آدم از باغی كه در آن زندگی راحت و آسوده و همراه با نعمت های فراوان داشت، اخراج شد. در این باره به دو نكته باید توجه كرد:
۱) مطابق ظاهرِ تورات، باغ عدن مكانی بر روی همین زمین بوده است; زیرا آمده است كه از سرزمین عدن رودخانه ای به سوی باغ جاری شد تا آن را آبیاری كند. سپس این رودخانه به چهار رود كوچك تر فیشون، جیحون، دجله و فرات تقسیم شد (پیدایش ۲:۱۰ـ۱۴). پس باغ عدن مكانی در همین منطقه بوده است.
۲) خداوند به آدم فرمود: «چون گفته زنت را پذیرفتی و از میوه آن درختی خوردی كه به تو گفته بودم كه از آن نخوری، زمین زیر لعنت قرار خواهد گرفت و تو تمام ایام عمرت با رنج و زحمت از آن كسب معاش خواهی كرد. از زمین خار و خاشاك برایت خواهد رویید و گیاهان صحرا را خواهی خورد. تا آخر عمر به عرقِ پیشانیت، نان خواهی خورد» (پیدایش ۳:۱۷ـ۱۹). بنابراین انسان بر روی همین زمین جابه جا شده و زندگی او سخت شده است. از این جهت، نه واژه سقوط مناسب حال اوست و نه هبوط; بلكه مناسب واژه اخراج است.
نكته دیگر این كه در باب های دوم و سوم، «مرگ» نتیجه خوردن از میوه درخت ممنوع یا مجازات آن بیان شده است. خداوند در ابتدا هنگام نهی از خوردن از میوه درخت گفت: «اگر از میوه آن بخوری، مطمئن باش خواهی مرد» (پیدایش ۲:۱۷). اما مار هنگامی كه می خواست حوا را اغوا كند، گفت: «مطمئن باش نخواهید مرد» (پیدایش ۳:۴) و هنگامی كه خداوند مجازات آدم را، كه زندگی سخت بر روی زمین است، تعیین می كند می گوید: «تا آخر عمر به عرقِ پیشانی ات نان خواهی خورد و سرانجام به همان خاكی باز خواهی گشت كه از آن گرفته شدی; زیرا تو از خاك سرشته شدی و به خاك هم بر خواهی گشت» (پیدایش ۳:۱۹). حال مقصود از مردن چیست؟ آیا مقصود همان مرگ بدنی است؟ اگر آدم گناه نمی كرد نمی مرد؟ دو مشكل در این جا وجود دارد:
▪ نخست، در آخر فقره ای كه اندكی پیش نقل شد، درباره علت بازگشت آدم به خاك آمده است: «زیرا تو از خاك سرشته شدی و به خاك هم بر خواهی گشت» (پیدایش ۳:۱۹); پس آنچه از خاك است به خاك باز می گردد و نمی تواند جاودانه باشد و آدم با این بدن خاكی اش نمی تواند جاودانه باشد.
▪ دوم، در پایان داستان آمده است كه خداوند گفت: «حال كه آدم مانند ما شده است و خوب و بد را می شناسد، نباید گذاشت از میوه درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند. پس خداوند او را از باغ عدن بیرون راند ....». پس خداوند آدم را بیرون راند تا از درخت حیات نخورد و جاودانه شود. این سخن نشان می دهد كه قبل از خوردن از آن، جاودانه نبوده است. بنابراین، اگر گناه هم نمی كرد به لحاظ بدنی می مرد. پس مقصود از مرگ چیست؟ این مطلب به تفسیر نیاز دارد.
عالمان یهود در كتاب تلمود بر آن رفته اند كه گناه آدم علت اصلی مرگ انسان بوده است. آنان گفته اند كه اگر آدم و حوا گناه نمی كردند تا ابد زنده می ماندند و البته مرگ نتیجه گناه انسان است و اگر شخصی اصلا گناه نكند نمی میرد (كُهن، گنجینه ای از تلمود، ص۹۲). با این حال، همین عالمان از چهار نفر نام برده اند كه از اول تا آخر عمر گناه مرتكب نشدند، اما باز پذیرای مرگ شدند. از این جا گفته شده است كه تأثیر گناه آدم بر نسل های بعد این بود كه با این گناه مرگ به میان انسان ها آمد و همه انسان ها می میرند (همان، ص۱۱۴).
سخن دیگر این است كه آیا گناه آدم بر نسل های بعدی تأثیر داشته است؟ آیا انسان های نسل های بعدی در گناه آدم شریك اند و از آن ارث برده اند؟ پاسخ دانشمندان یهود منفی است. آنان قاطعانه بیان كرده اند كه هر كس مسئول گناه خویش است و انسان ها همه پاك و معصوم متولد می شوند و هیچ گناهی به ارث نبرده اند (همان).
پس بنابر قول این عالمان نیز با گناه آدم تغییری در سرشت و طبیعت انسان ها به وجود نیامده است، بلكه حداكثر این كه آنان نامیرایی خود را از دست داده اند. حال این تغییر حالت را چه می توان نامید؟ سقوط یا هبوط یا اخراج؟ به نظر می رسد برای صرف مرگ بدنی بدون این كه در طبیعت انسان تغییری حاصل شده باشد، كاربرد واژه «سقوط» نامناسب است. اما سخن دیگری در تلمود یافت می شود كه قدری این امر را مشكل می كند. صاحب كتاب گنجینه ای از تلمود می گوید:
در تلمود آمده است كه: «مدت دو سال و نیم پیروان مكتب شمای با پیروان مكتب هیلل اختلاف نظر و بحث داشتند. پیروان مكتب هیلل می گفتند: اگر انسان آفریده نمی شد بهتر بود، و پیروان مكتب شمای می گفتند: بهتر همان است كه انسان آفریده شد. درباره این موضوع رأی گرفتند، و عقیده اكثریت بر این بود كه اگر انسان آفریده نمی شد بهتر بود (همان، ص۱۱۳).
ظاهر این سخن آن است كه به نظر بیشتر این عالمان، انسان روی هم رفته موجود پسندیده ای نیست و اگر او خلق نمی شد بهتر بود. اما آیا خداوند او را ناپسند آفریده است؟ عالم یهودی هرگز چنین نمی تواند بگوید، زیرا در تورات آمده است كه پس از این كه همه چیز را آفرید، یعنی بعد از روز ششم خلقت كه انسان را آفرید: «آن گاه خدا به آنچه آفریده بود نظر كرد و كار آفرینش را از هر لحاظ عالی دید» (پیدایش ۱:۳۱).
اگر خدا كار آفرینش موجودات، از جمله انسان، را از هر لحاظ عالی می بیند، پس نمی توان گفت انسان به صورتی ناپسند آفریده شده است. بنابراین، اگر انسان ناپسند است، باید این امر بر او عارض شده باشد و در نتیجه، سخن از سقوط انسان به واسطه گناه می آید. سخن این عده از عالمان یهود با عبارتی از تورات همخوان است. در فقره ای كه مربوط به قبل از ماجرای طوفان نوح است آمده است:
هنگامی كه خداوند دید مردم غرق در گناهند و دائماً به سوی زشتی ها و پلیدی ها می روند، از آفرینش انسان متأسف و محزون شد. پس خداوند فرمود: «من انسانی را كه آفریده ام از روی زمین محو می كنم. حتی حیوانات و خزندگان و پرندگان را نیز از بین می برم، زیرا از آفریدن آنها نیز متأسف شدم (پیدایش ۶:۵ـ۷).
اگر بخواهیم این سخنان را كنار هم قرار دهیم، به این نتیجه می رسیم كه خداوند در ابتدای خلقت، به انسان نظر كرده، آفرینش او را عالی دیده است. اما انسان بعداً در گناه غرق شد و خدا از آفرینش او متأسف شد. پس باید نتیجه بگیریم كه سقوطی رخ داده است. اما از تورات برداشت نمی شود كه این سقوط در گناه نتیجه گناه آدم بوده است.
به هر حال، نكته ای كه باید بدان اشاره كرد این است كه ماجرای گناه آدم و تغییرِ وضعیت او و نسلش هرگز در نظام الهیات یهود جایگاه مهم و قابل توجهی نداشته است , p. ۱۴) The Jewish Religion(Jacobs,.
ب) گناه آدم و پیامدهای آن در عهد جدید
قبل از پرداختن به موضع عهد جدید درباره گناه آدم و پیامدهای آن باید به نكته ای اشاره كنیم و آن این كه این مجموعه به لحاظ الاهیاتی یكنواخت نیست. در واقع، از این مجموعه دو نظام الاهیاتی كاملا متفاوت می توان برداشت كرد. الاهیات سه انجیل متی، مرقس و لوقا، كه اناجیل هم نوا خوانده می شوند، و نیز برخی از نوشته های دیگر، همسو با تعالیم یهودیت و عهد قدیم است. در این بخش، عیسی مخلوقِ خدا و بنده او و یك انسان صرف است كه از طرف خدا به پیامبری مبعوث شده است. مطابق این بخش از آن جا كه سقوطی رخ نداده، انسان به هدایت و راهنمایی نیاز دارد، نه منجی آسمانی. اما در بخش دیگر از عهد جدید وضعیت انسان به گونه ای است كه حتماً به موجودی آسمانی نیاز دارد كه به زمین بیاید و خود را فدا كند تا نجات را برای او میسر كند. بنابراین، در این بخش عیسی موجودی الاهی و غیر مخلوق و ازلی است كه جسم گرفته تا با رنج خود انسان را از وضعیت اسفبار خود نجات دهد و در واقع نجات را برای او ممكن گرداند. (استید، فلسفه در مسیحیت باستان، ص۱۹۲).
در واقع، در بخش نخست سخنی از سقوط انسان نیست و الاهیات این بخش هرگز ارتباطی با وضعیت سقوط كرده انسان ندارد. اما در بخش دوم وضعیت به گونه دیگری است; همه نظام الاهیاتی این بخش بر یك اصل متمركز است و آن این كه انسان با گناه آدم سقوط كرده است. پس باید ببینیم كه سخن این بخش از عهد جدید، كه در واقع الاهیات رایج مسیحی بر آن مبتنی است، چیست.
نوشته های این بخش از عهد جدید به دو نویسنده منسوب است; یكی پولس و دیگری یوحنا. اما از آن جا كه به گفته محققان، نوشته های پولس ده ها سال قبل از انجیل یوحنا و رساله های او نوشته شده(Collin, "Biblical Literature," P. ۱۸۹) ، پس اصل این اندیشه به او منسوب است و البته در رساله های او این سخن با وضوح بیشتری بیان شده است. پس باید ببینیم پولس درباره گناه آدم و تأثیر او بر نسل وی چه سخنی دارد.
در اندیشه پولس، وضعیت انسان چهار مرحله دارد كه در تقسیم این چهار مرحله دو شخصیت و دو عمل این دو شخصیت نقش ایفا می كنند. این دو شخصیت و دو عمل آنان عبارت است از آدم و گناه او و مسیح و صلیب او. او می گوید آدم در ابتدا در یك حالت قداست و پاكی آفریده شد، اما در اثر گناه، او و نسلش حالت قداست و پاكی اولیه را از دست داد. همه نسل آدم گناهكار و محكوم به مرگ شد; ولی با آمدن مسیح و به صلیب كشیده شدن او، كفاره گناه آدم داده شد. پس انسان ها می توانند به او ایمان آورند و از گناه تبرئه شدند. با این حال، حتی انسان هایی كه به مسیح ایمان می آورند، با این كه بسیاری از اموری را كه با گناه آدم از دست رفته بود، به دست می آورند، آن مزایا به طور كامل در زندگی اخروی به مؤمنان داده می شود. پولس می گوید:
همان طور كه یك گناه موجب محكومیت همه آدمیان شد، یك عمل كاملا نیك نیز باعث تبرئه و حیات همه می باشد و چنان كه بسیاری در نتیجه سرپیچی یك نفر گناهكار گشتند، به همان طریق بسیاری هم در نتیجه فرمانبرداری یك نفر، كاملا نیك محسوب خواهند شد (رومیان ۵:۱۹ـ۲۰).
نویسنده ای مسیحی در تفسیر این فقره از سخن پولس پس از بیان این كه این فقره بیش از هر فقره دیگر بحث انگیز بوده و بیش از هر فقره دیگر در اندیشه الاهیاتی مسیحی تأثیرگذار بوده، لُبّ سخن پولس را این گونه بیان می كند: با گناه آدم همه مردمْ گناهكار، بیگانه از خدا و جدای از او گردیدند و با عمل نیكوی عیسی مسیح همه مردم نیكوكار شدند و ارتباط سالم آنان با خدا باز گردانده شد (باركلی، تفسیر العهد الجدید، ص۹۴).
پولس با تعبیراتی خاص وضعیت انسان را بعد از گناه آدم و بعد از صلیب عیسی بیان می كند. یك تعبیر او این است كه با گناه آدم انسان با خدا قهر كرد و دشمن خدا شد، اما با صلیب مسیح خدا انسان را با خود آشتی داد:
جانبازی مسیح بر روی صلیب و خونی كه او در راه ما ریخت همه را با خدا صلح داده است. (كولسیان ۱:۲۰).
تمام این نیكویی ها از سوی خدایی است كه به خاطر فداكاری عیسی مسیح، ما را با خود آشتی داده است (دوم قرنتیان ۵:۱۸).
عبدالرحیم سلیمانی
كتاب نامه
كتاب مقدس، انجمن كتاب مقدس ایران.
كتاب مقدس، (ترجمه تفسیری) انجمن بین المللی كتاب مقدس، ۱۹۹۵.
ابن عربی، محیی الدین، تفسیر القرآن الكریم. تهران: انتشارات ناصرخسرو، ۱۳۶۸.
استید، كریستوفر، فلسفه در مسیحیت باستان، ترجمه عبدالرحیم سلیمانی. قم: مركز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۰.
الامیركانی، انس جمیمس، نظام التعلیم فی علم اللاهوت القویم. مطبعهٔ الامیركان، ۱۸۹۰.
آلوسی البغدادی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
باركلی، ولیم، تفسیر العهد الجدید، رسالهٔ الرومیهٔ. قاهره: دارالثقافه، ۱۹۸۷.
بروسی، اسماعیل، روح البیان. بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ هـ ق.
جماعهٔ من اللاهوتین، تفسیر الكتاب المقدس. بیروت: دارالنفیر، ۱۹۸۶.
زمخشری، جارالله، الكشاف عن حقائق التنزیل. بیروت: دارالمعرفهٔ للطباعهٔ و النشر.
صدرالمتألهین، محمدابراهیم صدرالدین شیرازی، تفسیر القرآن الكریم. قم: انتشارات بیدار، ۱۳۶۶.
طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن،. بیروت: مؤسسهٔ الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۳ هـ ق.
طرابلسی، عدنان، الرویه الارثوذكسیهٔ للانسان. النور، ۱۹۸۹.
طوسی، محمد بن الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن بیروت: دار احیاء التراث العربی.
فخر رازی، محمد، التفسیر الكبیر. بیروت: دارالفكر، ۱۴۰۵ هـ ق.
فغالی، خوری بولس، المجموعهٔ الكتابیه. بیروت: البولسیهٔ، ۱۹۸۸.
كهن، راب اُ. گنجینه ای از تلمود، ترجمه امیر فریدون گرگانی. تهران: ۱۳۵۰.
لاهیجی، بهاءالدین محمد، تفسیر شریف لاهیجی. تهران: شركت چاپ و انتشارات علمی، ۱۳۶۳.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار. بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳.
مسكین، متی، شرح رسالهٔ القدیس بولس الرسول الی اهل الرومیهٔ. قاهره: دیرالقدیس انبا، ۱۹۹۲.
میبدی، ابوالفضل، كشف الاسرار و عدهٔ الابرار، معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری. تهران: انتشارات امیركبیر، ۱۳۵۷.
Barton, John et al., (eds.), The Oxford Bible Commentary. Oxford University Press, ۲۰۰۱.
Brown, Raymond E. et al. (eds.), The New Jerome Biblical Commentary. Geoffrey Chapman, ۲۰۰۰.
Catechism of the Catholic Church, Vertas, ۱۹۹۴.
Collins, Raymond F., "Biblical Literature: New Testament" in The Encyclopedia of Religion, Ed. by Mircea Eliade, v. ۲, New York, Macmilan Publishing Company, ۱۹۸۷.
Halevy, Elimelech Epstein, "Adam," in Encyclopedia Judaica, vol. ۲, Encyclopedia Judaica Jerusalem, ۱۹۹۶.
Jacobs, Louis, The Jewish Religion, Oxford University Press, ۱۹۹۵.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست